حسن روحانی و خامنه ای در حال نوشیدن جام زهر

خامنه ای روز ۲۶ شهریور ۱۳۹۲ طی ملاقاتی با فرماندهان سپاه پاسداران گفت: «من مخالف حرکت‌های صحیح دیپلماسی نیستم، بنده معتقدم به همان چیزی که سال‌ها پیش نامگذاری شد به نرمش قهرمانانه». در این سخنان اخیر خامنه ای، علاوه بر اشارۀ تلویحی به ضرورت عینی و راه چارۀ گریزناپذیر حضور جمهوری اسلامی بر سر میز مذاکره و امتیازدهی به طرف مقابل برای بقای خود در مقطع کنونی و شرایط منطقه و جهان، به روال همیشه عناصری محافظه کارانه نیز وجود داشت تا به این ترتیب نه فقط بدنۀ اصلی حامی او، یعنی نیروهای نظامی و شبه نظامی فعال در حوزه های اقتصادی و سیاسی کلان کشور، از «وحشت» ارتباط با غرب دچار تشت، اختلافات و موضع گیری علیه او نشوند، بلکه خطّ اصلی هم در این مورد به آن ها داده شود.

به دنبال این سخنان، حسن روحانی نیز بلافاصله روز چهارشنبه ۲۷ شهریور (۱۸ سپتامبر)، طی سخنانی که در هماهنگی کامل با خطّ رهبری قرار داشت، در مصاحبه با شبکۀ تلویزیونی «ان‌ بی‌ سی» آمریکا لحن نامۀ اخیر باراک اوباما به خود را «مثبت و سازنده» توصیف کرد.

US Marg

این اظهارات اخیر سران رژیم جمهوری اسلامی از یک حقیقت پرده برمی دارد و آن هم این است که رهبران جمهوری اسلامی به دنبال فراهم آوردن ملزومات و مقدمات «نوشیدن جام زهر» هستند. پیش از برگزاری انتخابات سال جاری مفصلاً اشاره شد که نارضایتی شدید عمومی در جامعه (به ویژه پس از انتخابات ۱۳۸۸)، اختلافات و صف بندی های درونی نظام (در قالب «جریان انحرافی»، «جریان فتنه» و غیره) و همین طور فشارهای فزایندۀ امپریالیزم در قالب تحریم ها و اثرات آن بر طبقۀ کارگر و همین طور کلیت دولت سرمایه داری حاکم بر ایران، مؤلفه هایی بودند که حضور گرایش به اصطلاح «معتدل» را در قدرت ضروری می کرد تا از یک سو سردرد ناشی از رویدادهای هشت سالۀ ریاست جمهوری احمدی نژاد در جامعه موقتاً تسکین پیدا کند و با کشاندن مردم به پای صندوق های رأی، «مشارکت» آن ها به جهان نمایش داده شود، و از سوی دیگر جناح های متخاصم نیز فرصت تنفسی برای کاهش اختلافات و آشتی با یکدیگر پیدا کنند، و مهم تر از آن رژیم خود را از مخمصۀ شرایط بین المللی اش تاحدودی نجات دهد.

این ها نکاتی است که در آستانۀ انتخابات ریاست جمهوری، طی مصاحبه ای تلویزیونی در اواخر اردیبهشت ۱۳۹۲ برجسته کردیم:

«اسد امروز زیر فشار است و امکان این هست که تغییری در نظام سوریه به وجود بیاید و این حکومت تغییر  کند، یا خود اسد کنار گذاشته شود و یا اصولاً سرنگون گردد. و واضح است که با رفتن اسد هیئت حاکم در داخل ایران بسیار نگران شده است. نگران از این که پس از رفتن اسد نوبت خود رژیم جمهوری اسلامی فرا خواهد رسید. یعنی امکان این که تغییر حکومت از طریق دخالت اسرائیل و یا حملات نظامی و یا فشارهای امریکا باشد، بسیار زیاد خواهد شد. از سوی دیگر، یکی دیگر از دولت های متحد رژیم، دولت چاوز در ونزوئلا بود که چاوز هم فوت کرد و معلوم نیست که اصولاً جایگزین چاوز همان سیاست ها را دنبال کند؛ به هرحال دولت چاوز بسیار خوشحال هم هست از این که فروش نفت ایران کم شده و او جایگزین ایران گردیده است.

در نتیجه ایران در یک سال گذشته در انزوای بسیار شدیدی قرار گرفت و این انزوا منجر به این شد که تمام سران مملکت نگران گردند (چه اصلاح طلبان و چه اقتدارگرایان). به نظر من اصولاً باند خامنه ای درواقع نگران از دست دادن قدرت شد. از این زاویه است که این ها با محاسباتی که کردند و با توجه به ماهیتی که سلسله مراتب روحانیت در سیصد سال گذشته داشته- یعنی همیشه دلالی و چانه زنی بین شاهان و دربار و تجّار و مردم- تصمیم به عقب نشینی گرفتند و این عقب نشینی به این مفهوم است که امتیازاتی به غرب دهند و به این ترتیب این مسأله را فیصله دهند. یعنی جلوی حملۀ نظامی و فشارهای مضاعفی را که بر ایران وارد می آید و کل نظام را در مخاطرۀ سرنگونی قرار می دهد، بگیرند.

در نتیجه به نظر من رژیم از یک سال پیش تصمیم گرفت که چرخش در جهت سازش با غرب انجام دهد. واضح است که برای این چرخش، باید مهره ای پیدا می کردند که در این انتخابات بتواند این چرخش را با سهولت انجام دهد، همچنین وحدتی در هیئت حاکم ایجاد کند. بنابراین این مهره نمی توانست از خود اقتدارگرایان باشد، چون تمام پروژه های احمدی نژاد به عنوان نمایندۀ اقتدارگرایان در دو دورۀ پیش شکست خورد. این مهره برای چرخش، از اصلاح طلبان، یعنی کروبی و موسوی هم نمی توانست باشد. چون نقداً تبلیغات سوء بسیاری از سوی رژیم علیه شان در سطح جامعه صورت گرفته، مبنی بر این که «فتنه گر» بوده‌ اند و غیره. بنابراین، تنها مهره ای که می توانست این چرخش را صورت بدهد کسی بود که مابین این دو گرایش باشد، و این مهره یکی رفسنجانی بود که کنار گذاشتند و (به دلایلی) رد صلاحیت شد؛ و دیگری مهره ای بود نزدیک به و مشابه با رفسنجانی، یعنی حسن روحانی. این شخص اکنون در مقامی قرار گرفته که بهترین شخص برای سازماندهی این چرخش است.

می توان گفت که به شکل خیلی دقیقی مهندسی برای تغییر سیاست رژیم به سمت و سوی امریکا و غرب و معامله برای برون رفت از بن بست، و جلوگیری از خطر سرنگونی توسط غرب، صورت گرفته است».

با این حال هنوز خُماری «پیروزی»، از سر بخشی از «چپ» مدافع دفاع «تاکتیکی» از یک جناح بورژوازی در مقطع انتخابات نپریده، و بروز علائم چرخش رژیم به سوی غرب (از جمله آزادی نمادین شماری از زندانیان سیاسی طی روزهای اخیر) هم به عاملی برای تداوم این خُماری مبدل شده. فارغ از این که برای مارکسیست های انقلابی، تحریم انتخابات- به خصوص انتخابات برای ساختن دولت سرمایه داری- در هر شرایطی، اعم از دمکراتیک یا استبدادی، یک اصل مفروض است، و هر عملی که در ارتباط با عملی کردن و فراگیر نمودن این تحریم صورت گیرد، یک «تاکتیک» به شمار می رود، «پیروزی» هم امری محسوب می شود که باید مابه ازای مشخص خود را در جنبش داشته باشد (در واقع چرخش توازن قوا به سمت طبقۀ کارگر و دیگر اقشار تحت ستم در مبارزات خود و کسب امتیاز در نتیجۀ اعمال فشار از پایین مصادیق پیروزی محسوب می شود، و نه مانورهای رژیم برای کسب اعتبار در سطح بین المللی).

نتیجۀ انتخابات ۹۲ و جهت گیری های اخیر سردمداران رژیم در برابر غرب، بیش از آن که حاصل «تاکتیک» ها و «تحلیل های مشخص» این طیف «چپ» و یا ارادۀ مردم باشد، نتیجۀ منطق هیئت حاکم جمهوری اسلامی در واکنش به مشکلات داخلی و خارجی اشاره شده در بالا بوده است. چه در غیر این صورت نیز مانند سال ۸۸ فارغ از تحلیل ها و تاکتیک های آن ها یا رأی جامعه، برای حفظ مهرۀ خود، دست به سرکوب و تقلبات گسترده می زد.

این مسیری است که جمهوری اسلامی، در کلیت خود، باید می پیمود و در گذشته نیز بارها از سوی ما مورد تأکید قرار گرفته بود. به همین جهت، با توجه به رویدادهای اخیر جمهوری اسلامی در صحنۀ بین المللی، خوانندگان نشریۀ میلیتانت را به مقالۀ زیر که در تیرماه ۱۳۸۷ نگارش یافته است، رجوع می دهیم:

در حاشیه ایجاد دفتر دیپلماتیک دولت آمریکا در تهران

http://militaant.com/?p=1117

شورای دبیری گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

۲۸ شهریور ۱۳۹۲

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *