حزب کمونیست کارگری و مسألۀ «سرنگونی» از بحث های فیسبوک

از میلیتانت شماره ۶۳

آقای حبیب بکتاش، «مشاور» کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست کارگری، طی بحث هایی در صفحۀ فیس بوک، پرسش فرموده اند که آیا گرایش مارکسیست های انقلابی ایران تاکنون به «سرنگونی جمهوری اسلامی» اشاره ای داشته است یا خیر. در پاسخ به این درخواست «سند سرنگونی» از سوی ایشان باید به دو نکته به شکل گذرا اشاره کنم:

اول؛ گرایش مارکسیست های انقلابی ایران در همان روزهای شروع اعتراضات، از طریق انتشار «نامۀ سرگشاده به میر حسین موسوی» و سپس توزیع آن در بین معترضین در حدّ توان و امکانات موجود، نقش بازدارندۀ موسوی را خطاب به معترضین افشا نمود. جالب این جاست که در همان مقطع، جریان هایی، از جمله اقمار «کمونیست کارگری»، تاکتیک نامۀ سرگشاده را که همیشه به عنوان یک سنت مبارزاتی در میان فعالین و مبارزینچه در داخل زندان و چه خارج از آنمطرح بوده است، به «توهم نسبت به شخص موسوی» تعبیر کردند.

این جریان ها هرگز درک نکردند و نمی کنند که برای افشای کسانی مانند موسوی و کروبی به عنوان موانع خروج اعتراضات از خط و مرزهای نظام، نمی توانند به شکل قیم مآبانه، از بالا و با تحکم، آن هم بدون دخالتگری در درون اعتراضات، کاری را پیش ببرند. تاکتیک نامۀ سرگشاده، سطح آگاهی موجود در اعتراضات را مفروض می گیرد، و سپس سعی می کند تا آن را گام به گام به موازات تغییر شرایط عینی ارتقا بدهد. در غیر این صورت، بسیاری از شعارها و بحث هاولو کاملاً صحیحصرفاً از بالای سر توده های معترض خواهد گذاشت و مابه ازایی مادی در اعتراضات نخواهد یافت؛ این همان اصلی است که امسال نیز در قالب « تحریم فعّال انتخابات» از جانب ما، یا از سوی فعالین کارگری مبارزی همچون شاهرخ زمانیبا نوشتن نامه ای سرگشاده از داخل زندان و خطاب به «رئیس جمهور جدید، دادستان تهران و رئیس زندان رجایی شهر»- صورت گرفت (1).

اتفاقاً مدتی قبل مشاور شخص موسوی در پاریس هم طی مصاحبه ای با «بی بی سی» به این حقیقت روشن اشاره کرد که موسوی چیزی جز یک مانع برای جلوگیری از تحولات بیشتر در جامعه نبوده است، که به همین دلیل مجدداً متن آن نامۀ سرگشاده را منتشر کردیم و آقای بکتاش می تواند آن را در سایت میلیتانت مطالعه کند (2).

با این حال دیدیم که چگونه جناب «حمید تقوایی»، لیدر عالی مقام حزب کمونیست که مدام از مناظره و بحث جدی با دیگران بر سر مفاهیم پایه ای شانه خالی می کند، در برنامۀ «گفتار روز» با موضوع «جنگ جناح ها و جنگ مردم» (به تاریخ 13 مرداد 88)، فرمودند:

« جناح  موسوی٬ جناح به اصطلاح مغضوب٬ جناح مغلوب تا جایی که دارد علیه احمدی نژاد و خامنه ای می جنگد، در کنار مردم است

و با همین درک واپس مانده و غیرمارکسیستی تأکید کردند که:

« تا جایی که این ها می آیند و علیه خامنه ای٬ علیه احمدی نژاد٬ یا دادگاه های فرمایشی٬ یا تنفیذ یا تحلیف و غیره صحبت می کنند٬ ما می گوییم دارید همراه ما مردم حرکت می کنید». (3)

بله! این کلّ درک آقای تقوایی، «لیدر» حزب کمونیست کارگری، از صف بندی های اجتماعی و تاکتیک های لازم و چشم اندازهای مبارزاتی در آن دوره بوده است!

با این حال کسی مثل آقای بکتاش دنبال «سند سرنگونی طلبی» ما می گردد و می خواهد خلاف این را ثابت کند (البته این را می گذارم به پای یک شوخی زشت و نه چندان جالب. اگر دست کم حجم مطالبی را که در این مورد نوشته ایم روی شانه های آقای بکتاش و حزب متبوعش بگذاریم که تا گردن در زمین فرومی رود). ظاهراً این آرزو برای ما همیشه باقی خواهد ماند که آقای بکتاش یک بار و فقط یک بار وارد بحث تئوریک بشود، منتها چیزی نگوید که بیش از پیش ماهیت خرده بورژوایی و گندیدۀ حزب خودش را به نمایش بگذارد.

دوم؛ آقای بکتاش متوجه نیست که اولاً بین مفهوم دولت و حکومت یک تفاوت وجود دارد و ثانیاً «سرنگونی» از نقطه نظر مارکسیستی مفهومی تماماً متفاوت با دیگر جریان ها دارد. یک دولت سرمایه داری، که خودش برآمده از مناسبات تولیدی سرمایه داری است و آشتی ناپذیری طبقات متخاصم را متجلی می کند، می تواند «حکومت» های متفاوتی داشته باشد (اعم از پارلمانی، پادشاهی، سلطنت مشروطه، یا استبداد آخوندی). سرنگونی این «حکومت»، بدون سرنگونی مناسبات و «دولت سرمایه داری»، و صرفاً جایگزینی آن با سایر اشکال حکومت دردی را دوا نمی کند. با انقلاب سیاسی طبقۀ کارگر، یعنی سرنگونی حکومت (در این جا «رژیم جمهوری اسلامی»)، تازه می توان راه را به سوی سرنگونی دولت «سرمایه داری» و پی ریزی یک دولت و حکومت جدید کارگری مهیا کرد. انقلاب سیاسی می تواند به انقلابی اجتماعی مبدّل شود، ولی عکس آن صادق نیست. به علاوه، وقتی مارکسیست های انقلابی از «سرنگونی» صحبت می کنند، معنای ویژه ای در نظر دارند که آن ها را، برخلاف حزب کمونیست کارگری، از سایر جریان های مجاهد، سلطنت طلب، نیروهای امپریالیستی و خلاصه نیروهای متحد بر سر «سرنگونی رژیم»، متمایز می کند؛ و آن این است که برای ما سرنگونی به معنای متشکل شدن کارگران در قالب یک طبقه، تسخیر قدرت سیاسی به دست آن ها و از میان بردن نظام سرمایه داری است. نه حملۀ نظامی ناتو، یا ورود گروهی چریک یا ارتش آزادیبخش اشرف. نه تغییر حکومت «شاهنشاهی» به «جمهوری اسلامی» و بعد لابد «حکومت سکولار و لیبرال» (که باید اطمینان داشت حزب کمونیست کارگری برای پیوستن به و شرکت در این مورد آخر حتی لحظه ای را از دست نخواهد داد). چکیدۀ این مفهوم را می توان با این گفتۀ مارکس و انگلس نشان داد:

« طبقۀ کارگر در پیکار خود علیه قدرت جمعی طبقات مالک نمی تواند، به مثابۀ یک طبقه عمل کند، مگر با تشکل خود در قالب یک حزب سیاسی که از تمامی احزاب کهنه ای که طبقات مالک تشکیل داده اند، متمایز و مخالف آن ها باشد. این تشکل طبقۀ کارگر در قالب یک حزب سیاسی، به منظور تضمین پیروزی انقلاب اجتماعی، و هدف غایی آن، یعنی الغای طبقات، اجتناب ناپذیر است. ]…[ تسخیر قدرت سیاسی، به وظیفۀ عظیم طبقۀ کارگر مبدّل شده است.» (4)

به هر حال به دنبال نوشتۀ اخیر آقایان بکتاش و بهرام رحمانی، دعوت به مناظره ای حول مفهوم «انقلاب» از سوی رفیق علیرضا بیانی از گرایش مارکسیست های انقلابی ایران صورت گرفته است که در آن جا می شود رو به عموم، در مورد مفهوم انقلاب از دیدگاه مارکسیزم انقلابی، سرنگونی و غیره صحبت کرد (5).

به هر حال آقای بکتاش به عنوان «مشاور» کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست کارگری، پیش از وورد به این قبیل بحث های ثقیل، و بالا و پایین پریدن برای یافتن «سند»، بهتر است برود مواضع لیدر عالی مقام خودش را کمی زیر و رو کند و عجالتاً تکلیف خود را با آن ها روشن کند تا بیش از این، خودش و آن حزب درمانده را افشا نکند.

21 مرداد 1392

پانوشت:

(1) http://www.chzamani.blogspot.se/2013/07/blog-post.html

(2) http://militaant.com/?p=2600

(3) http://abbasgoya.com/1904

(4) قطعنامه های بین الملل اول، کنگرۀ لاهه، 1872.

(5) http://militaant.com/?p=2685

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *