مسائل و چشم اندازهای مبارزه و همبستگی کارگری
گزارش های کارگری از میلیتانت شماره ۵۹
جنبش کارگری ایران: مسائل و چشم اندازهای مبارزه و همبستگی
متن پیش رو، سخنرانی ای است که در جریان شرکت علیرضا بیانی از طرف گرایش مارکسیست های انقلابی ایران در سمینار کارگری گرایش مارکسیست انقلابی «اخگر» در فرانسه از سوی وی ایراده شده است. این سمینارها سالی یک بار ده ها تن از فعالان کارگری درگیر در اعتصابات کارگری و سازماندهی فعالان کارگری در کارخانه ها و محلات کار در سراسر فرانسه را برای ارزیابی وضعیت مبارزات کارگری علیه نظام سرمایه داری در فرانسه، گرد یک دیگر جمع می کند.
***
شرایط کنونی جنبش کارگری در ایران بیش از هر زمان دیگری ناموزون است. کارگران از یک سو متحمل سخت ترین فشارهای اقتصادی شده اند و دیگر توان تحمل این فشار را ندارند، و از سوی دیگر مبارزات و اعتراضات آن ها پراکنده و بدون انسجام با سایر مبارزات است. کارگران در ایران همزمان با انقلاب سال 57 شوراهای کارگری کارخانجات و محلات را تجربه کردند و بلافاصله مورد سرکوب شدید قرار گرفتند و تاکنون هرگز نتوانسته اند به طور گسترده خود را در تشکلات کارگری دلخواهشان متشکل کنند. بلافاصله پس از انقلاب به این سو، اختناق و سرکوب سیستماتیک باعث شد که کارگران همۀ اعتماد به نفسی که در دوران انقلابی به دست آورده بودند، اعتماد به نفسی که طبقۀ کارگر را دارای هژمونی کامل در جامعه کرده بود، از دست بدهند. همین موضوع پراکندگی کارگران را افزایش داده، مبارزات آن ها را به انسجام و وحدت نمی رساند. در عین حال اعتراضات کارگری در ایران هر بار بیشتر از قبل خصلت ضدّ سرمایه داری به خود می گیرد.
کارگران ایران هرچند به طور پراکنده و بدون ارتباط با یکدیگر، اما به هر رو وارد مبارزه علیه سرمایه داری می شوند. فشار مبارزات کارگران بر دولت سرمایه داری باعث می شود اختناق و فشار و سرکوب بیشتر شود، و هرچه سرکوب و اختناق بیشتر می شود، نیاز به سازماندهی انقلابی برای تقابل با آن بیشتر می گردد. مهمترین وسیلۀ غلبه بر سرکوب، سازماندهی انقلابی است. متأسفانه همین فشار و سرکوب باعث شده است که ورود انحرفات به درون جنبش کارگری افزایش پیدا کند.
گرایش های رفرمیستی و اکونومیستی خود را با شرایط موجود وفق داده اند. آن ها به زعم خود در حال مبارزه اند، اما مبارزۀ آن ها حتی قادر نیست خودِ آن ها را در مقابل سرکوب مصون بدارد، چه رسد به کلّ طبقۀ کارگر. متأسفانه بخش مهمی از پیشروان سنتی کارگری هرچه بیشتر سرکوب می شوند، بیشتر خود را علنی و قانون گرا می کنند. آن ها با قرار دادن خود در حلقۀ قانونی مبارزه، به جای آن که خود را از گزند سرکوب مصون نگاه دارند، در واقع در معرض آسان تر سرکوب کنندگان قرار داده اند. در نتیجه فعالیت آن ها به جای این که قادر باشد اعتماد به نفس را به کلّ طبقۀ کارگر منتقل کند، در واقع به کاهش اعتماد به نفس کارگران منجر می شود.
در شرایطی که کارگران اجازۀ تشکیل تشکلات مورد نیاز خود را ندارند، در شرایطی که آن ها به طور پراکنده مبارزه می کنند و ابزار متحد شدن ندارند. و مهمتر از همه، در شرایطی که آن ها فاقد رهبری انقلابی می باشند، ایدۀ اتحاد عمل کارگری به حول مطالبات مشترک بین فعالین و پیشروان کارگری می تواند اقدامی مؤثر جهت بازگرداندن اعتماد به نفس به کارگران باشد. از درون این اتحاد عمل ها، نطفه های جدیدی در جهت سازماندهی انقلابی شکل خواهد گرفت. روش مبارزۀ متحد آزمایش می شود، قدرت کارگری خود را بروز خواهد داد و موارد متعدد دیگری که هر کدام می تواند کمکی به پیشبرد قدم هایی به جلو برای کلّ طبقۀ کارگر باشد.
مثلاً من خود در ایران تجربه ای برای اتحاد عمل داشتم. عده ای از کمیته های کارگری و فعالین منفرد کارگری که هر کدام به طور جداگانه قادر نبودند فعالیت مؤثری پیرامون اهدافی که خود تعریف کرده بودند داشته باشند، به دور هم جمع شدیم و بر محور همان اهداف و مطالبات، فعالیت مشترکی سازمان دادیم. نام این اتحاد عمل را «شورای همکاری» گذاشتیم. برنامه های تجمعی تحت پوشش کوه نوردی یا مسافرت های جمعی و پیکنیک های خانوادگی ترتیب می دادیم و در آن جا به ردّ و بدل نظرات و تجربیات پیرامون مواردی که باید انجام دهیم، می پرداختیم. مثلاً در یک مورد که نزدیک اول ماه مه بود تصمیم گرفتیم که علیرغم همۀ فشارها و سرکوب ها تجمعی برگزار کنیم. پیشنهادهای مختلفی بر سر این تجمع ارائه شد؛ در نهایت تصمیم گرفتیم در مراسمی که به همین مناسبت از سوی نهاد دولتی کارگران به نام «خانۀ کارگر» برگزار می شد، شرکت کرده و با بدنۀ کارگران شرکت کننده در این مراسم به طور یک پارچه به شعارها و طرح مطالبات مهم و رادیکال کارگری پرداخته و کل ابتکار عمل را از دست مجریان این نهاد به نفع خود خارج کنیم. برای این منظور تدارکات نسبتاً کافی دیدم. کسانی این وظیفه را بر عهده گرفتند که در زمانی از قبل مشخص شده، شعارهای از پیش تعیین شده را سر دهند و بقیه به دور آن ها حلقه بزنیم و همان ها را تکرار کنیم. کسانی برای این تعیین شدند که در وسط این جمعیت شروع به سخنرانی های کوتاه و مؤثر کنند، اکثراً وظیفه داشتند پلاکاردها و شعارهایی را که از قبل و با تدارکات امنیتی وارد محوطه کرده بودیم، در دست بگیرند؛ و سایر تقسیماتی که کرده بودیم همگی از سازماندهی در شرایط نسبتاً مخفی بود که در روز اول ماه مه اجرا کردیم. متأسفانه به دلیل تجربۀ بسیار کم فعالیت های حزبی و انقلابی فعالین چپ کارگری، افراد دارای تربیت تشکیلاتی منسجم و نظری نبوده و نیستند، در نتیجه انواع انحرافات و به خصوص انحرافات بوروکراتیک و حذف گرایانه به سادگی وارد تجمعات ما می شد و از درون به طور اساسی کارها را مختل می کرد. مثلاً همین مشکل باعث شده بود که در تقسیم کار برای اجرای مراسم اول ماه مه نتوانیم فرد صحیح را در جای صحیح قرار دهیم؛ در نتیجه کسانی که مسئولیت شعار دادن یا سخنرانی را با فشار بوروکراتیک برای خود قبضه کرده بودند، در موقع معین نه شعار دادند و نه سخنرانی کردند. به همین دلیل بار وظایف، اتوماتیک و بدون نقشه بر روی دوش افراد محدودی قرار می گرفت. در این وضعیت بودیم که سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی، با آن که در سازماندهی اجرای مراسم با ما همراه نبود، اما در خود اجرای مراسم وارد کارزار شد و ابتدا ابتکار عمل را از دست ما، در دست خود گرفت و سپس با کمک هم، کلّ ابتکار عمل را از دست نهاد دولتی «خانۀ کارگر» بیرون کشیده و به نفع خود در دست گرفتیم. آن روز با این اتحاد عمل، علیرغم همۀ ضعف هایش، هم خود توانستیم اعتماد به نفس پیدا کنیم و هم این اعتماد به نفس را تا حدّی به جنبش کارگری منتقل کردیم.
اما کارگران و پیشروان کارگری برای همین اقدام اتحاد عمل کارگری هم نیازمند تدارکاتی می باشند. از جمله و یکی از مهمترینِ آن ها، حمایت های بین المللی از آنان می باشد. مبارزین کارگر وقتی مطمئن باشند که تنها نیستند و در سراسر جهان متحدینی دارند که از آن ها دفاع می کنند، بسیار شجاعانه تر وارد میدان مبارزه خواهند شد. حمایت های بین المللی بیش از هرچیز کمک مؤثری به نیروی انقلابی در ایران است برای فراهم کردن مقدمات اتحاد و همبستگی کارگری. و همچنین این کمک ها وسیلۀ مرتبط شدن متحدین بین المللی با جنبش کارگری در ایران خواهد بود و در ادامۀ سیستماتیک آن، عناصر پیشرو کمونیست با شناخت از یکدیگر قادر خواهند بود نطفه های حزب انقلابی را همزمان در سطح بین المللی و در داخل ایران ببندند.
بدون یک اتکای بین المللی، یا هرگز حزب انقلابی در ایران ساخته نخواهد شد و یا اگر هم ساخته شود در مرزهای جغرافیایی محدود ایزوله و مستعد ورود انواع انحرافات خواهد شد. طبقۀ کارگر ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند رهبری انقلابی است. چنین چیزی ممکن نخواهد بود مگر آن که بحران رهبری در سطح جهانی از بین برود و این نیز ممکن نخواهد بود مگر آن که مارکسیست های انقلابی در سطح بین المللی گام های اولیه و اساسی در جهت حلّ بحران رهبری انقلابی بردارند.
پروژۀ احیای مارکسیزم ایده ای است برای همین منظور. در این پروژه می توان و باید امکان کاملاً برابر تبادل نظرات و تجربیات بین المللی را فراهم کرد. اگر مارکسیست های انقلابی بتوانند با اتکا به دمکراسی کارگری بر بحران درونی خود فائق گردند، قطعاً و یقیناً خواهند توانست بر بحران رهبری انقلابی طبقۀ کارگر غلبه کنند. جنبش کارگری و فقدان رهبری انقلابی آن، وابسته به بحران گرایش سوسیالیستی طبقۀ کارگر است. در این دوره شاخص اصلی انقلابی بودن یک گرایش مارکسیستی، نه به تعداد اعضا و نظم و انضباط و آکسیون های آن، بلکه مستقیماً وابسته به اقدامات، ایده ها و ابتکارات آن نسبت به رفع بحران رهبری انقلابی است. هر گرایشی که در این جهت اقدام عملی صورت ندهد به این معنی خواهد بود که یا اعتقادی به وجود این بحران ندارد و یا گرایش خود را مرکز حل این بحران فرض می کند و سایرین را به پیوستن به آن دعوت می کند. چنین رفتاری عمیقاً سکتاریستی و به دور از پرنسیپ های شناخته شدۀ لنینیستی است و نهایتاً نه تنها کمکی به حل بحران رهبری نمی کند، بلکه آن را افزایش نیز می دهد.
پیش به سوی احیای مارکسیزم
پیش به سوی ساختن بین الملل انقلابی
علیرضا بیانی
05/04/2013