نامه سرگشاده به منصور اسالو

علیرضا بیانی – مازیار رازی

مقدمه

خطاب به همه کارگرانی که منصور اسالو را می شناسند، و به خصوص کارگران

شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

دوستان و رفقا

متاسفانه جنبش شما کارگران زحمتکش، یک انشعاب به سوی دولت سرمایه داری داد، که اعتبار و هویت خود را از مبارزه در کنار شما به دست آورده بود. منصور اسالو، این همرزم و هم سنگر گذشته شما اکنون صفوف شما را ترک کرده و به صف دشمنان طبقاتی شما پیوسته است. او اکنون رسما به جریاناتی پیوسته که مستقیما در مقابل شما کارگران سنگر بسته اند، جریانات سیاسی که از شما فقط یک رای برای بازگشت به جناحی از حکومت سرمایه‌داری میخواهند، و در مقابل هیچ چیزی به شما نخواهند داد.

از اینرو لازم است که پیش از ودای آخرین با هم رزم سابق تان، نامه‌ای سرگشاده به او، اما رو به جنبش، نوشته و نکاتی را به او در میان بگذاریم.

***************

دوست گرامی منصور اسالو،

شما پس از دوره ای مبارزه در کنار کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد و پس از تحمل فشارهای زیادی که بر خود، خانواده و دوستانتان وارد آمد، اکنون تصمیم گرفته اید که این صفوف را ترک کنید و به صفوف دشمنان طبقاتی کارگران بپیوندید. اما، لازم است بدانید که اگر جنبش کارگری این دوستان تازه شما را قبول می داشت، در آن صورت خودش در سال ۱۳۸۸ به زیر پرچم «سبز» آن ها می رفت و برایشان هورا می کشید، که خود شما شاهدید چنین نکرد.

آقای اسالو، شما در اولین قدم در پیوستن به طیف سرمایه داری خارج از حکومت، مرتکب این اشتباه فاحش شدید که فکر کردید می توانید جنبشی را به دنبال خود بکشید. اما این جنبش کارگری، تاریخ و سنت های خودش را دارد و حتی اگر از این جابه جایی ها با خبر شود، به آن اعتنایی نخواهد کرد. شما به دلیل مبارزۀ از نزدیک و در کنار بخشی از کارگران بود که از اعتبار کافی در میان آن ها برخوردار شدید، اما این اعتبار تنها و تنها در شرایط تداوم مبارزه در کنار آن ها همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند و نه با ترکِ صفوف سابق. کارگران شریف و مبارز به قدر کافی ظلم و ستم تحمل کرده اند، از فقدان تشکل و مبارزۀ متشکل همچنان در رنج اند، اما این اوضاع را دلیلی بر مماشت با سرمایه داری نمی دانند، زجرها و دشواری هایِ بیش از این را تحمل می کنند تا کینۀ طبقاتی خود نسبت به سرمایه داری زالو صفت را برای روز انتقام حفظ کنند. اگر چنین نبود که کارگران به جای گسست دسته دسته از نهادهای کارگری وابسته به دولت، فوج فوج به همان نهادها می پیوستند. اگر این چنین نبود که کارگران به جای دفاع از سندیکای شرکت واحد، از خانۀ کارگر دفاع می کردند.

آقای اسالو،

شما چه محاسبه ای داشته اید که تصور کردید کارگران پرچم مستقل مبارزاتی خود را رها می کنند و به زیر پرچم سرمایه داریِ برکنار شده از حکومت می روند. دقیقاً کدام اقدام کارگران به صورت دسته جمعی موجب این برداشت ناصحیح شما شده است. چرا متوجه نیستید که کارگران تجربۀ یک انقلاب را، انقلابی که در نوع خودش در تاریخ جنبش کارگری کم نظیر است، پشت سر نگذاشته اند، تا دوباره از نقطۀ اول شروع کنند. این صحیح است که جنبش کارگری دارای بحران رهبری است، و درست به دلیل همین بحران، جنبش کارگری با وجود ضعف های اساسی و مهمی که از شما سراغ داشت، از شما حمایت کرد. کارگران حتی اگر می دانستند که روزی صفوف آن ها را به نفع صف دشمنانشان ترک می کنید، باز هم از شما، هرچند به شکل مشروط، حمایت می کردند. اما این بدان معنا نیست که آن ها پشت سر شما و تا هرجا که مایل باشید، به حرکت ادامه خواهند داد.

ما می دانیم که تنها راه متوقف کردن جنبش کارگری، سرکوب دائمی این جنبش به دست رژیم حاکم نیست؛ دولت سرمایه داری روش های مؤثر دیگری هم دارد. مهم ترینِ آن ها، فریب کارگران از طریق اشاعه و گسترش راهکارهای رفرمیستی و نفوذ عناصر خود در درون این جنبش است تا بلکه بتواند از این طریق مستقیماً بر آن تأثیر بگذارد. اما موفقیت آن ها همیشه تضمین شده نیست، این موضوع بستگی به درجۀ پیشرفت جنبش کارگری و انجام وظایف مارکسیست های انقلابی در یک کشور مشخص دارد. جنبش کارگری در ایران تجربه هایی بسیار غنی دارد که در کمتر کشوری مشابه آن را می توان یافت. با این که این جنبش از شدت فشارهای سیستماتیک ۳۴ سالۀ رژیم سرمایه داری حاکم بر روی زانوی خود افتاده است، اما شما که تا چندی قبل یک فعال کارگری بودید، لابد باید خوب بدانید و ببینید که جنبش کارگری ایران تا چه میزان استعداد بالایی در مبارزۀ ضد سرمایه داری دارد و اهل مماشات نیست. برعکس، به خود پایه های کارگری نگاه کنید که اعتنایی به این نوع مماشات نمی کنند و بلافاصله به محوطۀ کارخانه می آیند تا با اعتراض خود، در واقع پاسخی به همین مماشات بدهند. شما باید به کارگران نی بر شوشتر اشاره می کردید، به کارگران پتروشیمی ماهشهر و … که با وجود انواع ارعاب و سرکوب از خواسته های خود عقب نشینی نمی کنند و اهل مماشات هم نیستند. به همین دلیل است که خود شاهد هستید روزی نیست که از گوشه و کنار این مملکت، خبر اعتصاب و اعتراضی کارگری به گوش نرسد. این وضعیت به یک نکتۀ مهم اشاره دارد و آن جاری بودن مبارزۀ ضدّ سرمایه داری در سراسر ایران است که هرچند به صورت پراکنده و بدون رهبری صورت می گیرد، اما هرچه هست نشانه ای از بلوغ جنبشی است که فریب سرمایه داری و وعده هایش را نمی خورد.

این جنبش آن قدر بدون رهبری انقلابی هست که تاکنون نتوانسته باشد مبارزات پراکندۀ کارگری را با هدف ساقط کردن سیادت سیاسی سرمایه داری حاکم در ایران متحد کند، اما این قدر خام و ناپخته نیست که در نبود این رهبری انقلابی، به واسطۀ افرادی مثل شما، پشت سر خود نمایندگان سرمایه داری صف بکشد.

آقای اسالو باور بفرمایید جنبش کارگری ایران به مراتب جدّی تر و ضدّ سرمایه داری تر از آن است که بخواهد با یکی دو تاکتیک قدیمی و صدها بار آزمایش شدۀ نیروهای سرمایه داری خارج از رژیم، فریب آن ها را بخورد و پشت سر آن ها قرار بگیرد.

آقای اسالو،

با آن که شما اکنون وارد عرصۀ سیاسی شده اید، اما در واقع به جای پیوستن به حزبی کارگری سوسیالیستی، به حزبی سرمایه داری پیوسته اید. هرچند این نشانگر آن است که احزاب مدّعی کارگری سوسیالیستی ایران بی ارتباط با جنبش کارگری هستند؛ چرا که در غیر این صورت کسی مثل شما باید به جای احزاب بورژوایی، به یکی از اعضای آن ها مبدّل می شد؛ اما همچنین نشانگر خام بودن شما در تشخیص دوست و دشمن طبقاتی هم هست. شما هنوز آن‌ قدر تجربه سیاسی- تشکیلانی ندارید که متوجه شوید جریانات بورژوایی با شما فقط تا جایی کار دارند که موقعیت خودشان را تثبیت کنند و نه موقعیت شما را. شما که تجربۀ رهبری کردن دارید، چرا متوجه نیستید که اکنون خود در حال رهبری شدن هستید. چرا فکر می کنید وعده هایی که به شما داده اند واقعی است و عملی خواهد شد.

شما حتی در همین مصاحبۀ اخیرتان، از نوع و لحن برخورد مصاحبه کننده باید متوجه می شدید که فقط به اندازۀ یک مهره و آن هم برای مدّت معینی برایشان اهمیت دارید و نه ذره ای بیش از این. شما هنوز آن قدر سیاسی نشده اید که متوجه شوید که این دوستان تازۀ شما، خیلی زود از شما تشکر می کنند و بدون کمترین پُست و مقامی به کناری می گذارندتان.

آقای اسالو،

شما مرتکب یک تناقض بزرگ شده اید که اگر به آن دقت کنید متوجه فرصت طلبی های دوستان سر راهتان “سبز” شده هم خواهید شد. اولا شما نمیتوانید خود را به عنوان رهبر کارگری به دوستان راه سبزتان معرفی کنید، در بهترین وضعیت شما میتوانید خود را رهبر سابق و اکنون برکنار شده سندیکا شرکت واحد معرفی کنید. حال اگر آنها این را بپذیرند باید از شما به عنوان وسیله ارتباط شان با سندیکاهای کارگری در ایران استفاده کنند، و این در حالی است که شما با ترک سندیکا نشان داده اید که کل پروژه سندیکالیزم شکست خورده است که شما را به این نتیجه رسانده که به “موج سبز”بپیوندید.

ثانیا، لابد برای شما مثل روز روشن شده است که سندیکا به خودی خود قادر نیست حتا ابتدایی ترین حقوق را برای کارگران احیا کند که خود را ناگزیر از پیوستن به حزب رفاه دیده اید. هرچند دیدگاه های رفرمیستی شما چراغ جستجویی شد تا “موج سبز” را پیدا کنید؛ اما این در عین حال بدان معنا است که شما خود متوجه شده اید سندیکالیزم پاسخ مناسبی نبوده؛ منتها به جای اینکه خارج شدن از بن بست سندیکالیستی را با ایجاد حزب کارگری گره بزنید، به حزب بورژوایی پیوستید و با خود این تناقض را برای آنها به ارمغان برده اید که دیگر حتا اگر بخواهید هم نمیتوانید یک سندیکالیست باشید. به عبارت دیگر، شما اگر می خواستید فعالیت حزبی داشته باشید پس چرا سندیکالیست شدید و حالا که سیاسی شده و به حزب بورژازی پیوستید چگونه میتوانید همزمان سندیکالیست هم باشید! شما اگر در کنار آنها باقی بمانید، رهبر سندیکا که سهل است، حتا یک کارگر سندیکالیست هم نخواهید بود؛ و در اینصورت حقیقتا چه تحفه ای با خود برای آنها خواهید داشت که تصور می کنید به آن دلیل امتیازات ممتازی ارزانی شما خواهند کرد.

اقای اسالو،

شما می توانید به هر دلیلی جنبش کارگری را رها کنید و خود را از مبارزاتی که داشتید کنار بکشید، و به این ترتیب احترامی را که به دست آوردید همچنان حفظ کنید، اما متوجه باشید که قرار گرفتن شما در کنار دشمنان طبقاتی کارگران به معنی مقابلۀ شما با طبقۀ کارگر محسوب می شود. در تاریخ حتی یک مورد به ثبت نرسیده است که کسی در چنین وضعیتی، برای مدتی طولانی محبوب جنبش کارگری باقی بماند. امیدواریم دچار این اشتباه فاحش نشده باشید که تصور کنید میتوانید برای پیشیرد اهداف خود از امکانات آنها استفاده کنید. اگر چنین نقشه هایی در سر دارید بدانید تاريخ اين را بارها نشان داده که چنين ميانبرهايی فقط مبارزين و رهبران کارگری را به مهره هايی برای تقويت سرمايه داری تبديل می کند. همانطور که مبارزات سابق خود شما نشان داده، حتا برای کوچکترین پیشرفتی فقط اتکای به بازو و توان خود کارگران بوده که نتیجه داده است و نه تمنای از بیگانگان.

آقای اسالو وقتی شما در زندان بودید، این کارگران ایران و متحدین بین المللی آنها در سراسر جهان بودند که از شما حمایت می کردند و نه “جنبش سبز راه امید”. آیا از خود پرسیده اید که وقتی کارگران شریف شادان پور و جامکو در مقابل مجلس به رگبار بسته می شدند این “جنبش سبزی ها” کجا بودند؟ آیا از خود پرسیده اید وقتی به سوی کارگران خاتون آباد از زمین و هوا به وسیله تانک و هلیگوپتر شلیک می شد این رهبران نوکیسه بخشی از دولت سرمایه داری مانند اکبر گنجی و سازگارا و کل اصلاح طبلان متحد “موج سبز” کجا بوده اند؟ به راستی این سبزها وقتی به سندیکای شما حمله شد چه کار کردند؟ چندتا تحصن و اعتراض به حبس انفرادی شما سازمان دادند؟ از چند عضو پارلمان و چند رهبر سندیکا اتحادیه کارگری امضا حمایتی گرفتند که اکنون به جای قرار گرفتن در کنار متحدین کارگری، خود را در کنار آنها قرار داده اید؟

اگر چه ایران لهستان نیست و الگوی «لخ والسا»سازی در ایران به یک طنز تبدیل می شود؛ اگر چه کسی مثلا لولا در برزیل از سطح کارگری فقیر- که سابقاً به دلیل نداشتن پول کافی درمان، انگشت آسیب دیده اش از سانحۀ کار را از دست داده بود- به مقام ریاست جمهوری رسید، ولی وقتی به این مقام دست یافت، خودِ مکانیسمِ موقعیت اش او را در مقابل طبقه ای قرار داد که از آن جا آمده بود. با این حال شما باید آن قدر سیاسی باشید که بتوانید بفهمید در ایران که کارگران به دلیل سرکوب سیستماتیک ۳۴ ساله هنوز تجربۀ فعالیت تشکیلاتی، حتی در حد سندیکایی در سراسر کشور را نداشته اند، اگر در آینده بخواهند تشکیلاتی را تجربه کنند، ناچار خواهند بود قیام کنند و تشکیلات کارگری دوران قیام نیز دیگر نه سندیکا و نظایر آن، بلکه شوارهای سراسری کارگران است.

آقای اسالو،

شما و دوستان تازه تان در ارزیابی خود این نکته را از قلم انداخته اید که در ایران به دلیل شرایط ویژۀ آن، کارگران مانند کارگران لهستان و برزیل از طریق رأی و آرا وارد کارزار تغییرات بزرگ نخواهند شد، رژیم سرمایه داری ایران برای آن ها فقط یک راه غیر قابل مسدود باقی گذاشته و آن قیام کارگری است. در قیام کارگران، کمترین اقدامی که می تواند صورت بگیرد چیزی جز اعتصاب و اشغال کارخانه و حرکت به سوی انقلاب نخواهد بود و این شرایط نمی تواند بستر مناسبی برای طرح و ایده های شما باشد. طرح و ایده های دوستان تازۀ شما فقط برای جلوگیری از وقوع چنین شرایطی است و شما به عنوان مهره ای برای آن ها فقط تا زمانی دارای ارزش هستید که بتوانید قدمی در متوقف کردن قیام های وسیع کارگری داشته باشید، آقای اسالو آیا شما تصور می کنید قادر به چنین کاری باشید؟

آقای اسالو،

تا هنوز به قدر کافی دیر نشده، یا به صفوف گذشتۀ خود برگردید و یا دست کم در کنار دشمنان کارگران صف آرایی نکنید.

پانزده اسفند ۱۳۹۱

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *