مشاهدات عینی یک کارگر درون اعتراضات آبان ۱۳۹۸

می گویند برای شروع یک انقلاب لازم است که دیگر پایینی ها نتوانند به رسم سابق زندگی کنند و بالایی ها هم توانایی اداره جامعه را نداشته باشند، من به عنوان یک کارگر و کسی که همه وقتم را در بین توده محروم سپری میکنم تا حدود بسیار زیادی شاهد این شرایط در اجتماع کنونی هستم. حتی قبل از افزایش قیمت  بنزین و شروع اعتراضات مردمی این شرایط وجود داشت و مردم در تنگنای شدید اقتصادی به سر می بردند. توانایی تامین حداقل های زندگی وجود نداشت و آمار بیکاری بالا بود و نارضایتی عمومی به شدت در حال افزایش بود و مردم برای نشان دادن صدای اعتراضشان و این که دیگر شرایط موجود را قابل قبول نمی دانستند منتظر یک جرقه بودند و چه چیزی مهمتر از گرانی بنزین،   موضوعی که معیشت و امنیت و آینده مردم را بدتر از دیروز کرد و ناکارآمدی مسئولین و عدم توانایشان را بیش از پیش  برجسته کرد تا به یک باره این مسائل دست به دست هم دهند برای حضور پرشور مردم در خیابانها.، ساعت های اولیه مردم با شور و اشتیاق به هم پیوستند فارغ از اختلافات نژادی و مذهبی و جنسی، و هر لحظه  بر حضور مردم افزوده می شد. آن روز بعد از ظهر شاید باور نکنید ولی اکثر ما به درد مشترک گریستیم. جوانی از بی پولی فقر و نداری و بیکاری حرف می زد و همه ما که اطرافش بودیم گریه کردیم.، به چشم خود دیدم زنانی را که به جوانان پرشور و مردم فعال در خیابان ماسک می دادند تا صورتشان را بپوشانند.، چه شور و شوقی بود همه با هم علیه ظلم و فساد فریاد زدیم. خیابانها کاملا در تصرف مردم بود. جوانانی که شعار می دادند بزرگترهایی که هدایت می کردند و…

ازگوشه گوشه شهر و کشور با وجود محدودیت ارتباطی خبرهای خوشی به دستمان می رسید. به یک باره خشم فرو خورده ملت به انفجاری عظیم تبدیل شد که تا چندین ساعت تمام حاکمیت را شوکه کرده بود. مردم دیگر مثل سابق به یک سمت از پبش تعیین شده برای تجمع حرکت نکردند بلکه اکثر کوچه ها و خیابان ها و اتوبان ها شده بودند محل تجمع وهر محله ای خودجوش به پاخاسته بودند. این مهم ترین دلیلی بود برای عدم توانایی و سرکوب توسط نیروهای رژیم. اتوبان ها و خیابان ها و کوچه ها در تصرف مردم معترض قرار گرفتند. این اعتراض و اعتصاب راه را برای جابجایی نیروهای امنیتی به شدت بسته بود و به همین دلیل شروع کردند به تخریب ماشین هایی که در اتوبان ها به نشانه اعتراض خاموش شده بودند.، خودم شاهد بودم  موتورسواران یگان ویژه با لگد زدن به  آینه بغل ماشین ها آنها را می شکستند و مردم و جوانان پرشور و پر از خشم را تحریک می کردند به واکنش.

بله، اینها مشاهدات من از دل این اعتراضات بود و اما افسوس، افسوس آنچه ندیدم سازماندهی و غیبت یک رهبری انقلابی مورد پذیرش توده های عصیان زده بود. و درست به همین دلیل دریافتم اگر چه یک انقلاب از  اینجا آغاز می شود که دیگر پایینی ها نتوانند به رسم سابق زندگی کنند و بالایی ها هم توانایی اداره جامعه را نداشته باشند، اما با این وجود تا رهبری انقلابی برای سازماندهی اعتراضات عمومی وجود نداشته باشد همان رژیم که قادر به اداره جامعه نیست از همه ی توان سرکوبش استفاده میکند تا خشم بروز کرده توده های معترض را سرکوب کند. من این درس را در دل این تحولات گرفتم و درک کردم تشکیل هسته های چند نفره به عنوان نطفه های یک حزب رهبری کننده تا چه میزان اهمیت دارد و باید در دستور کار هر فرد انقلابی خواهان خروج از این بن بست بوجود آمده باشد. رهایی نزدیک است، اگر ما بخواهیم و برایش سازماندهی کنیم.

تکثیر از: کمیته اقدام کارگری ایران ـ آذر ۱۳۹۸

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران