به مناسبت فرا رسیدن مهرماه ۱۳۹۱

سرمقاله میلیتانت شماره ۵۴

آغاز سال تحصیلی جدید

سال تحصیلی جدید (۱۳۹۱)، هم­چنان در فضایی بسته آغاز می شود؛ در سال تحصیلی جاری، ما شاهد افزایش فضای امنیتی دانشگاه ها (از مجرای تصفیۀ اساتید، ممانعت از حضور دانشجویان ستاره دار، افزایش حضور و نفوذ بسیج در محیط های آموزشی و غیره) از یک سو، و پیگیری طرح های تفکیک جنسیتی از سوی دیگر هستیم. امسال نتایج اولیۀ آزمون سراسری سال ٩١ در حالی اعلام شده که دفترچۀ انتخاب رشتۀ داوطلبان کنکور سراسری، حکایتگر اعمال گستردۀ تفکیک جنسیتی و سیاست های تبعیض آمیز در نحوۀ پذیرش داوطلبان دختر بوده است. دانشگاه های اراک، اصفهان، بوعلی سینا، همدان، بین المللی امام خمینی قزوین، لرستان، محقق اردبیلی، گلستان و علامه طباطبایی از جمله دانشگاه هایی هستند که شمار زیادی از رشته های تحصیلی را به صورت تک جنسیتی برگزار می کنند. در کنار دانشگاه های تک جنسیتی مثل الزهرا، دانشگاه چمران اهواز نیز در کلیۀ ٤٧ رشته دانشگاهی خود تفکیک جنسیتی برقرار کرده است که با اعتراض گستردۀ داوطلبان مواجه شد. به همین دلیل سازمان سنجش و وزارت علوم در اطلاعیه هایی اعلام کردند که در نحوۀ پذیرش داوطلبان تغییراتی ایجاد خواهند کرد.

به علاوه، پیامدهای طرح هدفمندسازی یارانه ها، به همراه بحران ارزی کنونی نیز به افزایش قابل ملاحظۀ فشارهای اقتصادی به محصلین و خانواده های آنان انجامیده است (از افزایش شدید قیمت لوازم التحریر و کتاب گرفته تا اجاره بهای خانه های دانشجویی) و بنابراین امسال هم می توان انتظار داشت که شمار هر چه بیشتری از دانش آموزان و دانشجویان بالاجبار از نظام آموزشی خارج شوند. ضمناً نوسانات ارزی کنونی نیز مشکلات فراوانی را برای دانشجویان بورسیه به وجود آورده است. کیفیت سیستم آموزشی ایران هم- در تمامی مقاطع تحصیلی- به روند نزولی خود ادامه می دهد. به دلیل وجود چنین شرایط حادی است که امسال “کانون صنفی معلمان ایران” طی بیانیه ای اعلام می کند که: “ما به عنوان بخشی از جامعۀ آموزشی ایران، این سرریز مشکلات اقتصادی را به گسترۀ آموزش، با چشمان خویش می بینیم. آمار شگفت کودکان بازمانده از تحصیل، که شمارشان هم اکنون بیش از چهار میلیون برآورد می شود، کاهش تقریبآ ده درصدی پوشش دانش آموزان دبیرستانی در ده سال گذشته، افزایش نارضایتی و بی انگیزگی معلمان، افزایش مشکلات اقتصادی مدارس، به ویژه مدارس مناطق فقیر، که با کاهش چشمگیر کمک های مردمی روبه­رو شده اند و حتی در پرداخت قبض های آب،برق،گاز و تلفن، با دشواری های فراوانی دست به گریبان اند، تنها بخش کوچکی از نابسامانی هایی است که مستقیم ریشه در همین شرایط اقتصادی آشفته دارد.”

التهاب سیاسی در محیط دانشگاه ها- که خود بازتاب التهاب سیاسی واجتماعی نهفته در درون جامعه می باشد- با وجود سرکوب های گسترده و افزایش نظارت حکومت هنوز به چشم می خورد و در واقع شاید بتوان گفت که این ناآرامی مجدداً به دنبال مجرایی برای بروز خود می گردد.

از سوی دیگر پروژۀ اسلامی کردن علوم انسانی، به مثابۀ حملۀ ایدئولوژیک حاکمیت به دانشگاه ها، به شدت از سوی حاکمیت دنبال می شود. دو سال پیش، خامنه ای در جمع شماری از استادان و اعضای هیأت علمی دانشگاه های ایران گفته بود که از دید او آموزش بسیاری از رشته های علوم انسانی در دانشگاه ها، باعث بی اعتقادی جوانان به تعالیم الهی و اسلامی می شود. به دنبال فشار برای اسلامی کردن علوم انسانی، احمدی نژاد نیز مصوبه ای را برای اجرا به بخش آموزشی دولتی و خصوصی ابلاغ کرد که به موجب آن شورایی تخصصی زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی برای “تحول و ارتقای علوم انسانی” تشکیل گردید. البته آن چه که به عنوان اسلامی کردن علوم، به ویژه علوم انسانی، دیگرباره مطرح شد، در واقع یکی از ارکان “انقلاب فرهنگی” است که از آن زمان تاکنون در جریان بوده. کما این که خمینی خود به صراحت اعلام کرده بود “تمام علوم، چه علوم طبیعی باشد و چه علوم غیرطبیعی، آن که اسلام می خواهد، آن مقصدی که اسلام دارد، این است که تمام این ها مهار بشود به علوم الهی و به توحید باز گردد” (صحیفۀ نور، جلد پنجم، صفحۀ 33).

کامران دانشجو، وزیر علوم و تحقیقات و کسی که با افتخار از “23 تغییر در رؤسای دانشگاه ها” در زمان حضور خود در وزارت علوم صحبت می کرد، دو سال پیش طی مطلبی که با عنوان “دانشگاهِ مخالفِ فرهنگِ بسیجی را، مردم با خاک یکسان می کنند” در رسانه های مختلف دولتی منتشر گردید، بدون هیچ گونه تعارفی اعلام کرده بود: “ما عهد بسته ایم در دانشگاه هایمان در مسیر ولایت حرکت کنیم، یعنی وقتی حضرت آقا فرمایشی را مطرح کردند و صد در صد مخالف نظرمان بود، سمعاً و طاعتاً در عمل بپذیریم” و امسال نیز مجدداً یادآوری کرده است که “ما سکولاریسم را قبول نداریم، اگر قرار است تربیت نیرویمان در راستای مجموعۀ انقلاب باشد، باید محیط اسلامی بوده و اساتید قائل به جهان بینی اسلامی باشند.” (خبرگزاری مهر،11/7/1391)

نتایج تمام سخنان مختلف خامنه ای، وزاری دولت و اقدامات “کارشناسی”شده ای که تا به این جا از سوی رژیم صورت گرفته است، نظارت شدید امنیتی از سوی رؤسای انتصابی، نیروهای بسیجی و اطلاعاتی بر فضای دانشگاه ها برای خفه کردن هرگونه صدای مخالف، بوده است. افزایش کمی و کیفی یورش های رژیم به فضای دانشگاهی در طول سه سال گذشته تا حدود زیادی به وقایع پس از 22 خردادماه 1388 بازمی گردد؛ وقایعی که رژیم را بیش از پیش با چالش های سیاسی و اجتماعی، رو به رو و اختلافات درونی و پایه های لرزان آن را به شدت عریان ساخت. اما امروز باید اقدامات مذکور را بیشتر در سایۀ اختلافاتی دید که به جبهۀ اصول گرایان هم رسیده و خود را به بارزترین شکل ممکن در قالب درگیری میان باند احمدی نژاد و خامنه ای، و اختلافات میان دولت و مجلس نمایان ساخته است؛ تاجایی که پس از نشست خبری احمدی نژادی در روز سه شنبه 11 مهر، نمایندگان مختلف مجلس طی واکنش هایی تند او را به “فرافکنی”، “بی لیاقتی”، “دروغگویی” و غیره متهم کردند. سال تحصلی جدید، در حالی آغاز شده است که تعداد زیادی از فعالین دانشجویی، یا در زندان ها به سر می برند، و یا “ستاره دار” شده و اجازۀ ورود به دانشگاه را ندارند.

همان طور که در ابتدای مطلب اشاره شد، در کنار جو اختناق آمیز و انواع فشارهای پلیسی و امنیتی بر فضای دانشگاه ها و پیشبرد طرح اسلامی کردن علوم، کیفیت سیستم آموزشی هم بیش از پیش سقوط کرده است. تمامی دانشجویانی که حتی در دانشگاه های برتر کشور مشغول به تحصیل می باشند، با این پدیده به خوبی آشنا هستند. مضحک است که وزیر علوم با کمال وقاحت اعلام کرده است “دانشگاه های ما در بهترین سطح کیفیت قرار دارند و آن ها که می گویند کیفیت پایین است، سیاه نمایی می کنند” (خبرگزاری مهر،11/7/1391)

از سوی دیگر با گذشت دو سال از اجرای رسمی طرح هدفمندسازی یارانه ها، به مثابۀ جزء اصلی طرح تحول اقتصادی، ما شاهد افزایش شدید هزینه های اساسی زندگی، رکود، تورم و تشدید بیکاری بوده ایم. این مسأله، مشخصاً بسیاری از دانشجویان (به ویژه دانشجویان شهرستانی) و خانواده های آنان را با مشکلات زیادی در تأمین هزینه های تحصیلی رو به رو ساخته است و خواهد ساخت (مشکلاتی که در پی خود آسیب های اجتماعی جدی تری را هم چون ترک تحصیل، اعتیاد، روی آوردن به مشاغل کاذب و غیره به دنبال دارد). بدون شک ناآرامی های اجتماعی به دنبال بحران اقتصادی سرمایه داری ایران، خود را در مقیاسی کوچک تر در سطح دانشگاه ها نیز نشان خواهد داد؛ چرا که آن چه ما در مورد ماهیت طبقاتی جوانان در جامعۀ سرمایه داری می گوییم، به طور عموم برای جوانان دانشجو نیز معتبر است.

در چنین شرایطی، به اعتقاد ما یکی از تکالیف محوری جنبش دانشجویی (که ضمن مطرح کردن برخی خواسته های ضدّاستبدادی مشابه، جنبشی است ناهمگون و در تحلیل نهایی بازتاب منافع طبقاتی مختلف جوانان دانشجو در جامعه)، هم چنان تدارک برای ایجاد “تشکل مستقل دانشجویی” است. اما، با وجود جو اختناق آمیز کنونی (نبود حتی دموکراسی نیم بند بورژوایی) آیا قادریم که چنین تشکل مستقل دانشجویی را فوری برپا کنیم؟ محققاً پاسخ منفی است. زیرا برای ایجاد تشکل مستقل دانشجویی، ما نیاز به پیش زمینه های عینی داریم. به سخن دیگر، وجود حداقل فضایی که بتوان به شکل آزادنه و بدون دخالت لباس شخصی ها و سرکوب پلیس به فعالیت های روزمرۀ دانشجویی (از مسایل صنفی گرفته تا مسایل سیاسی) پرداخته شود. در این جا، ابتدایی ترین خواسته های دموکراتیک جنبش دانشجویی، می تواند به شرح زیر باشد:

– آزادی دانشجويان و اساتید زندانی شده و ايجاد امکان بازگشت آنان به دانشگاه.

– از ميان برداشتن هر نوع مانع از شرکت آزاد همۀ دانشجويان (ستاره دار و غيره) و اساتید در امور تحصيلی دانشگاه. بازگشت تمامی استادانی که از سوی حکومت فعلی به اجبار “بازنشسته” شده اند. (اگر قرار است کسی استادان را از کار برکنار کند، آن خود دانشجويان هستند.)

– ممنوعیت حضور پاسداران، بسيجی ها يا هر نوع از نيروهای امنيتی رسمی و غير رسمی رژيم در محیط دانشگاه.

– ايجاد فضای باز و آزاد در محيط دانشگاه برای بحث و تبادل نظر در مورد برنامۀ تحصیلی، مسايل روز جامعه، جايگاه مذهب در جامعه، و هر مسأله ای که مورد نظر دانشجویان باشد.

– جايگزينی مديريت دست نشاندۀ دانشگاه (از طریق فشارهای دانشجویی با در نظر گرفتن شرایط خاص حاکم بر هر دانشگاه و توان دانشجویان و سایر عواملی که به شرایط مشخص بستگی دارد).

در کنار این خواسته های “حداقلی و دموکراتیک”، لازم است که دانشجویان سوسیالیست در دو مسیر اصلی نیز گام بردارند:

– مقابله با هرگونه توهم نسبت به اصلاح طلبان و یا سایر جناح های حاکمیت، و افشای آنان (برای حفظ استقلال خود، جلوگیری از تبدیل شدن جنبش دانشجویی به زائدۀ یکی از بخش های رژیم و افتادن در دام رقابت های درون­جناحی رژیم)؛ و

– تلاش برای پیوند جنبش دانشجویی، با سایر مبارزات اجتماعی نظیر مبارزات کارگری و زنان.

چنان چه همۀ ما توافق به ایجاد یک تشکل مستقل دانشجویی داشته باشیم (به عبارتی این ارزیابی ما صحیح بوده باشد)، تنها راه برای تحقق این هدف، دوره ای از تدارکات و ایجاد پیش زمینه است. در این جا، نقش و وظایف طیف چپ جنبش دانشجویی اهمیت بسزایی پیدا می کند.

این پیش زمینه، در وهلۀ نخست ایجاد یک قطب سوسیالیستی در میان گرایشات فعال و مبارزات سوسیالیستی دانشجویی است. قطبی که ضمن حضور سیاسی، خود را به شکل مخفی سازمان دهد. به سخن دیگر از لحاظ سیاسی و تبلیغاتی، تا حد امکان وسیع و باز، و از لحاظ تشکیلاتی کاملاً بسته و مخفی باشد (میزان علنی گرایی در تبلیغات ، تماماً تابع شدت نظارت و فضای امنیتی دانشگاه هاست) یک قطب سوسیالیستی تنها می تواند بر محور ساختاری سازمانده، یعنی یک نشریۀ سوسیالیستی با اهداف مشخص شکل گیرد. نشریه ای که با رعایت دموکراسی درونی، نظریات مختلف را منعکس کرده و زمینۀ نظری و تئوریک، تاریخی و سیاسی را برای ساختن قطب سوسیالیستی آماده کند. اما در بُعد تشکیلاتی و به منظور رعایت مسایل امنیتی، تنها شکل سازماندهی این قطب باید بر محور ایجاد «هسته های مخفی سوسیالیستی» باشد (وظایف و شکل سازماندهی این هسته می تواند به شکل درونی به بحث گذاشته شود). سازماندهی «هسته های مخفی سوسیالیستی» تنها شکل سازماندهی در انطباق با وضعیت کنونی است. از این طریق پس از متشکل کردن خود و انجام فعالیت های مشترک عملی (بر اساس اتحاد عمل) و تبادل نظر در مورد مسایل تئوریک و نظری و سازماندهی مشترک، ما خود را برای وضعیتی که شرایط عینی برای ایجاد یک «تشکل مستقل دانشجویی» مساعد گردد، آماده می کنیم.

متحداً در جهت حفظ استقلال جنبش دانشجویی و نیز ایجاد یک قطب سوسیالیستی گام برداریم!

شورای دبیری گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *