شورا، سندیکا و کمیسیون کارگری

مقدمه: این مقاله در سال 1387 نگاشته شد. در حاشیه نامه رضا رخشان به سندیکاهای فرانسه و نقد آن توسط برخی گرایشات “چپ” و “رادیکال” نامه زیر را مجدداً برای ادای سهمی در این مناقشات کارگری انتشار می دهیم. میلیتانت

ملاحظاتی به “نامه سرگشاده عده ای از کارگران خودروسازی و فعالان کارگری به کارگران نیشکر هفت تپه”

مازیار رازی

در تیرماه 1387 نامه ی سرگشاده ی خطاب به کارگران نیشکر هفت تپه نگاشته شد. در این نامه ضمن ابراز همبستگی با مبارزات کارگران، به “تناقضی” بین مطالبات و مبارزات کارگران هفت تپه اشاره می شود: “…دوستان در دنیای امروز سندیکا تشکلی است که نه تنها توان رهبری هیچ کدام از این کارهای شما را ندارد بلکه برای جلو گیری از مبارزه کارگران با سرمایه دار ساخته شده است . در دنیای امروز ، سندیکا تشکل سازش کارگر و سرمایه دار با وساطت دولت است . در دنیای امروز سندیکا تشکلی است برای چانه زدن بی حاصل کارگر با کارفرما برای شندر غاز قیمت نیروی کار. سندیکا به کار هیچ کدام از کارهایی که شما در این مدت انجام داده اید ، نمی آید . …. شما برای مبارزه خود و بخصوص اگر بخواهید اداره کارخانه را خود بدست بگیرید ، به تشکلی احتیاج دارید که تمام کارگران را در تصمیم گیری شرکت دهد ، تشکلی که همه کارگران در آن هم تصمیم بگیرند و هم این تصمیم را اجرا کنند ، تشکلی که در آن کارگران هر وقت خواستند بتواننداعضای برگزیده خودرا عزل کنند و کسان دیگر را بجای آنها انتخاب نمایند . این تشکل همان شورای کارگری است .شما به شورای کارگری نیاز دارید و سندیکا دردی از دردهای شمارا درمان نمی کند .”

مواضع “عده ای از کارگران خودروسازی و فعالان کارگری” چند نکته را برای تبادل نظر در درون جنبش کارگری ضروری می سازد:

آیا «شورای کارگری» در دستور روز قرار دارد؟

اگر فرض را بر این بگذاریم که موضع این دوستان در باره طرح مطالبه تأسیس سندیکا در وضعیت کنونی ایران و شعار ایجاد “شورای کارگری” (با مشخصاتی که بدرستی توسط آنها ذکر شده است) صحیح باشد. در آن صورت سؤالی که از سوی کارگران نیشکر هفت تپه می تواند طرح گردد اینست، که آیا شکل گیری شوراهای کارگری در موقعیت کنونی ایران در دستور روز کارگران قرار گرفته است؟ بدیهی است که طرح چنین شعاری و انطباق آن با وضعیت کنونی جامعه، باید در ابتدا مورد بررسی قرار گیرد. زیرا برای کارگران پیشرو، تنها طرح هر شعاری که “رادیکال”تر از دیگری به نظر رسد، کافی نیست. شعارهای رادیکال باید منطبق با آگاهی کنونی جنبش کارگری و راهگشای مبارزات ضد سرمایه داری دوره ی بلافاصله آتی آنان باشند. به سخن دیگر، همواره باید حلقه رابط بین وضعیت کنونی و گام بعدی مبارزات را تشخیص داده و مطالبات را در پیوند با آگاهی کنونی کارگران، طرح کرد.

برای پاسخ به سؤال بالا باید ذکر گردد که تاریخ مبارزات جنبش کارگری در سطح بین المللی بارها نشان داده است که تشکیل شورای کارگری تنها در دوران اعتلای مبارزات ضد سرمایه داری و در آستانه براندازی نظام سرمایه داری و آنهم به شکل خودجوش توسط بخش های وسیعی از کارگران ایجاد می گردد (برخی عمداً یا سهواً مفهوم “شورا” را به هر تجمع حتی چند نفره که برای کار مشترکی دور هم می شوند تنزل می دهند- منظور مارکسیستی و تاریخی از “شورای کارگری” اینها نیست). مهمترین و نخستین شوراهای کارگری در سال 1905 در روسیه ایجاد شد. در سال 1905 بیانیه اولین پلنوم شورای پترزبورگ خطاب به زنان و مردان کارگر چنین بود: “نبايد گذاشت که اعتصابات به طور پراکنده ظاهر شوند و خاموش گردند. بدين دليل تصميم گرفته ايم رهبری جنبش را در دست يک کميته ی کارگری مشترک متمرکز کنيم. به هر کارخانه، هر کارگاه، و هر صنف پيشنهاد می کنيم که نمايندگان خود را، به ميزان يک نماينده برای هر پانصد نفر انتخاب کنند. نمايندگان هر کارخانه يا کارگاه کميته ی کارخانه يا کارگاه را تشکيل خواهند داد. مجمع نمايندگان تمام کارخانه ها و کارگاه ها کميته ی عمومی کارگران پترزبورگ را تشکيل خواهد داد.”

آندره نين دبیر ث. ان. ت، کنفدراسيون آنارشيست ها در کنگره ی بين الملل سنديکايی سرخ در سال 1921 در روسیه، در مورد وضعیت شوراها در سال 1905 چنین می نویسد:

“شورای پترزبورگ تمام امور سياسی را در دست خود متمرکز کرده بود و از قدرت بی سابقه ای برخوردار بود. اعتصاب های عمومی سازمان داد، هشت ساعت کار در روز را با شيوه ی انقلابی در کارخانه ها به اجرا گذاشت، آزادی مطبوعات و مجامع را اعلام داشت و با در دست گرفتن چاپخانه ها و اماکن عمومی احقاق اين آزادی ها را عملی ساخت، کمک به بيکاران را سازمان داد، با اعتصاب عمومی، تزاريزم را وادار به قطع جنگ در لهستان کرد. شورا شعار “خود را مسلح کنيد!” را صادر کرد. شعاری که انعکاسی آتشين در ميان پرولتاريا يافت. در کارخانه ها گروه های مسلح سازمان داده شد.”

آیا واقعاً دوستان امضا کننده نامه ی سرگشاده، بر این باورند که در ایران امروز، وضعیت مشابه ای در درون جنبش کارگری حاکم است، که کارگران در هر کارخانه بتوانند نمایندگان خود را برای سازماندهی براندازی دولت و استقرار حکومت خود، انتخاب کرده و دست به تشکیل شوراهای کارگری بزنند؟

سایر تجارب جهان نیز وضعیت مشابه ای داشت. مثلاً روسیه در سال 1917، ایتالیا (تورین) 1919- 1920، آلمان 1918، چین 1926- 1927، اسپانیا سال 1936، مجارستان سال 1956، فرانسه سال 1968، شیلی سال 1973 و ایران سال 1978-1979 و ونزوئلا سال 2002 و غیره، شوراهای کارگری با دستآوردهای ارزنده در دوران اعتلای انقلابی بوجود آمدند. بنابراین، طرح شعارتشکیل “شورای کارگری” مطالبه ای نیست که بتوان به شکل دستور العملل از بالا توسط چند نفر به یک بخشی از مبارزان جنبش کارگری و در هر زمان ابلاغ گردد!

به نظرمی آید که دوستان امضا کننده نامه سرگشاده؛ کم و بيش شوراها را به مثابه يک “دکترين” و “اصل” پذيرفته اند، اما آنان همانند سایر همفکرانشان همواره با اين خطر مواجه هستند که به اين شوراها به عنوان يک بت و ارگان های خودکفا در دوره پیشا انقلابی به نگرند. در صورتی که علی رغم محاسن بی شمار شوراها، به مثابه ارگان های مبارزه برای قدرت، اين احتمال بسيار وجود دارد که در مواردی حساس در مبارزات ضد سرمایه داری، انقلاب کارگری بر پايه ی ديگر اشکال ارگان های تشکيلاتی (کميته های کارخانه، اتحاديه های کارگری، و غيره) صورت گيرد و شوراها تنها در طول و حتی پس از پيروزی آن، به عنوان نهادهای قدرت دولتی، ظاهر گردند. برای نمونه در ژوئیه 1917 در روسیه شوراهای کارگری طرفدار منشویک ها (بخشی از بورژوازی) به نهادهای تبدیل شدند که سربازان را به طور علنی علیه سرنگونی سرمایه داری باز داشتند. در اين وضعيت، جنبش انقلابی توده های پرولتاريا، بالاجبار می بايستی به دنبال راه ها و روش های جديد می گشت. در اين زمان، بلشویک ها بر لزوم ساختن کميته های کارخانه تأکيد کردند – ارگان هايی که به منظور مبارزه برای تسخير قدرت ايجاد می شوند. قيام ضد انقلاب (کورنيلوف) – قيامی که شوراهای کارگری سازش کار را مجبور به دفاع از خود کرد می توانست انقلاب روسیه را مسدود کند. این قیام بلشويک ها را در موقعيتی قرار داد، تا با شتاب انقلابی، توده ها را به جناح بلشويکی در شوراها، پيوند دهند. در آن زمان جنبش کارگری از طريق کميته های اعتصاب، سازمان يافت و پیروزی انقلاب کارگری را چند ماه بعد تضمین کرد.

آیا «سندیکای کارگری» می تواند رادیکال باشد؟

در نامه سرگشاده آمده است که: “ در دنیای امروز سندیکا تشکلی است که نه تنها توان رهبری هیچ کدام از این کارهای شما را ندارد بلکه برای جلو گیری از مبارزه کارگران با سرمایه دار ساخته شده است”. این ادعا در مورد اکثر سندیکاهای امروزی اروپایی و آمریکایی صحت دارد. اما از این فرض صحیح منطبق به عملکرد بورکراسی اتحادیه های کارگری اروپایی نمی توان به یک نتیجه جهانشمول و بدون تحلیل از وضعیت مشخص تحولات درونی جنبش کارگری و دولت سرمایه داری در ایران، رسید!

بدیهی است که اتحاديه های کارگری سنتاً نهاد اصلی طبقه کارگر برای فعاليت های صنفی بوده است. اما؛ در ايران به علت وضعیت انفجاری و بر اساس سال ها عدم سازمان یابی کارگران؛ و اجحافات وارده بر آنها توسط دولت های سرمايه داری؛ تشکيل اتحاديه ها یا سندیکاهای کارگری نوين، می تواند فراتر از صرفاً يک نهاد سنتی صنفی رود. زیرا اختناق حاکم جدایی مطالبات صنفی و سیاسی (سوسیالیستی) را از میان برداشته و آنان را درهم آمیخته است. مبارزات کارگران در بسیاری موارد می تواند از مطالبات صرف صنفی آغاز شده، اما در اسرع وقت به مطالبات سیاسی و انتقالی و حتی سوسیالیستی گرایش یابد (ماهیت دولت سرمایه داری چنین زمینه را ایجاد می کند). برای نمونه مبارزات کارگران هفت تپه در ابتدا از یک سلسله مطالبات صنفی آغاز شد. اما پس از دستگیری برخی از فعالان، مبارزات بر محور مطالبات دموکراتیک (مانند آزادی زندانیان سیاسی و سپس تشکیل سندیکا) و نهایتاً به مطالبات سیاسی (مانند کنترل کارگری یا به دست گرفتن تولید کارخانه ) کشانده شد.

بر خلاف نظر امضا کنندگان نامه ی سرگشاده، تشکيل سنديکاها درایران می تواند بازتاب کننده نطفه اولیه تحولات نوين در دل جامعه کهن باشد. تدارک برای ايجاد سنديکاهای کارگری در ايران الزاماً به منظور فعاليت های محدود صنفی و چانه زنی با سرمايه داران نيست؛ بلکه می تواند فراتر از آن رود (زیرا سرمایه داری ایران با سرمایه داری اروپایی تفاوت دارد. اولی یک سرمایه داری متکی بر دیکتاتوری نظامی است، و دومی یک سرمایه داری بورژوا دموکراتیک). در ایران سنديکاهای کارگری می توانند از طريق مبارزات سياسی بر محور مطالبات ضدسرمايه داری؛ نيز بوجود آيند. اتحاديه کارگری به قول فريدريش انگس؛ مدرسه ای برای همبستگی، مبارزه و سوسياليزم است!

در ایران برای ایجاد یک سندیکای رادیکال و ضد سرمایه داری می توان اقداماتی از هم اکنون انجام گیرد. مهم ترين اصل در راستای ايجاد يک سنديکای کارگری تضمين استقلال آن از دولت سرمايه داری و تمام احزاب سياسی است. و نخستين گام در اين راه تدوين يک برنامه روشن ضدسرمايه دای و سوسياليستی برای سنديکا کارگری است . تنها بدین معنی ایجاد سندیکا می تواند نقش ترقیخواهانه داشته باشد.

نمونه های تاریخی بسیاری وجود دارد. برای مثال در بريتانيا اوايل قرن بيستم بسياری از اتحاديه کارگری با برنامه راديکال و سوسياليستی و با چشم انداز تغيير جامعه وارد کارزار سياسی شدند. به چند مورد اشاره می شود :

اتحاديه های رانندگان قطار اسلف ASLEF در اهداف اتحاديه خود چنين آورده اند:

“کمک رسانی برای گسترش جنبش کارگری به شکل عمومی به سمت يک جامعه سوسياليستی“.

در کتاب قواعد اتحاديه کارگران قطار، دريايی و ترابری RMT چنين آمده است که:

“اقدام در جهت انهدام نظام سرمايه داری و جايگرينی آن با يک نظام جامعه سوسياليستی”.

در اساسنامه اتحاديه کارگران آتش نشانی FBU چنين ذکر شده است که:

“اتحاديه آتش نشانی به مثابه بخشی از جنبش کارگری و مرتبط با اتحاديه کارگری بين المللی؛ هدف نهايی خود برای تحقق يک جامعه سوسياليستی معطوف می کند”.

در پيشگفتار به قواعد اتحاديه سابق کارگران گاز GMB چنين آمده است:

“منافع تمام کارگران يکی است. هر اجحافی بر هر يک کارگران وارد شود بر تمام کارگران وارد شده است. هر پيروزی و شکست در هر بخش ارتش کار، موفقيت و شکست تمام اين ارتش است. ارتشی که متکی بر سازمانش به صورت ممتد و مقاوم به هدف نهايی خودرهايی طبقه کارگر- رژه می رود. اين رهايی تنها با اقدامات متحد و مستحکم طبقه کارگر امکان پذير است. کارگران جهان متحد شويد!”

البته این سندیکاها که در ابتدا با مطالبات رادیکال ضد سرمایه داری وارد ایجاد تشکیلات خود شدند؛ توسط رهبران بورکرات کارگری نهایتاً به کجراه رفته و در چارچوب نظام سرمایه داری گام نهادند (همانطور که در نامه سرگشاده دوستان به درستی به آن اشاره شده است). بدیهی است که چنانچه کارگرانی که امروز در ایران خواهان ایجاد سندیکای باشند باید از ابتدا با چنین اهدافی به سوی ایجاد سندیکای کارگری روند. اهدافی که آنها را از چانه زنی صرف به مبارزات ضد سرمایه داری نیز سوق دهد.

«کميسيون کارگری» به مثابه یک شعار محوری

تهاجم صاحبان سرمایه علیه کارگران هفت تپه و پیش از آن حمله به کارگران اتوبوسرانی تهران و خانواده های آنان، بی شک انزجار و عصبانیت تمام کارگران ایران را نسبت به چنین برخوردهای مغرضانه و غیر انسانی بر انگیخته است.  تداوم دستگیری منصور اسالو و برخی از رهبران سندیکای شرکت واحد و ارعاب ممتد خانواده های آنان و بلاتکلیفی و اخراج بسیاری از دستگیرشدگان، این سؤال را در اذهان کارگران طرح می کند که در وضعیت کنونی چه درسهای برای تداوم مبارزه باید کسب گردد؟

در شرایطی که دولت سرمایه داری شمشیر را از رو بسته و مصمم به شکستن اعتصاب کارگران شده است؛ در وضعیتی که در سایر کارخانه ها، وزارت اطلاعات فشارها بر کارگران فعال را افزایش داده و برای آنها خط و نشان می کشد؛ در شرایطی که از دست دادن کار و دستگیری منجر به گرسنه ماندن خانواده های کارگران می گردد؛ در زمانی که کوچکترین اعتراض فعال سرنوشتی  مشابه سرنوشت کارگران شرکت واحد دارد، چه باید کرد؟

بدیهی است که سکوت و بی عملی راه حل نیست. تداوم مبارزه متحد تمام کارگران و سازماندهی در مقابل تهاجم به کارگران هفت تپه و شرکت واحد تنها راه مقابله با آنست. زیرا این تهاجم تنها متوجه کارگران هفت تپه و شرکت واحد نیست که دادن درس عبرتی به تمام کارگران توسط صاحبان سرمایه است. سکوت و بی عملی، همه کارگران را به سلاخ خانه صاحبان زر و زور خواهد فرستاد. کارگران اکثر مردم ایران را تشکیل داده و دارای قدرت بسیار مهمی هستند. سرمایه داران با به اسارت کشیدن و استثمار کارگران سودهای کلان را به جیب می زنند. اما؛ منبع سودآوری سرمایه داران در دست کارگران است. از اینرو قدرت کارگران بیش از سرمایه داران است.

اما قدرت کارگران تنها به شکل واحد و برنامه ریزی شده و سازمان یافته شده متکی بر تجارب مبارزات بین المللی کارگری به نمایش گذاشته می شود. عدم سازماندهی و افتراق بین کارگران منجر به تضعیف و نهایتاً شکست می گردد. تجربه ی اخیر اعتصابات کارگری نشان داد که برای مقابله با زورگویان، کارگران نمی توانند همه علنی عمل کنند. حمله اخیر به اعتصاب کارگران هفت تپه و پیش از آن شرکت واحد، ضعف این ادعا که: « جنبش کارگری علنی است پس تشکل کارگری هم باید علنی باشد» را نشان داد.  حداقل برخی از رهبران عملی کارگران باید آزاد (و مخفی) بمانند تا تداوم مبارزه را تضمین کنند. گام نخست، برای مقابله و مقاومت علیه سرمایه داران و حمایت فعال از کارگران هفت تپه و شرکت واحد؛ در هر کارخانه و محلی، ایجاد کمیته های مخفی کارگری است. کمیته های متشکل از افراد قابل اعتماد. هدف این کمیته ها سازماندهی اقدامات کارگری برای حمایت از کارگران است. ایجاد این کمیته ها در تقابل کار علنی سندیکالیستی نیست، بلکه آن را تقویت می کند. هر کمیته کارگری در هر کارخانه بر اساس ارزیابی وضعیت کارگران و رعایت اکید مسایل امنیتی به طراحی برای مقابله با مدیران کارخانه می تواند دست زند (برای نمونه: سازماندهی توقف کار برای مدت معین؛ جمع آوری تومار اعتراضی؛ پخش مخفی شب نامه ها در مورد کارگران؛ جمع آوری کمک مالی برای خانواده های کارگران؛ مقابله با دخالت های وزارت اطلاعات در کارخانه ها و حراست کارخانه و غیره).  با برداشتن این گام نخست، گام های دیگر و هماهنگی فرا تر می تواند صورت پذیرد. در گام های بعدی ارتباط گیری و هماهنگی کمیته ها، در راستای ایجاد یک اتحاد عمل سراسری کارگری می تواند در دستور کار قرار گیرد.

تجربه بیش از نیم قرن پیش در اسپانیا اختناق زده تحت دیکتاتوری نظامی فرانکو (که بی شباهت به وضعیت امروز ایران نیست) تاییدی است بر این روش از مبارزات کارگری. درس گیری از این تجربه راه برای توفیق در مبارزاتی آتی ایران هموار می کند. لازم به ذکر است که بررسی عملکرد اين سازمان ها به هيچ وجه به منظور نمونه برداری و تعميم آن ها به هر وضعیتی نمی باشد. اشکال سازمان دهی هر مبارزه مشخص را خود مبارزه است که تعيين می کند نه الگوهای از پيش ساخته شده. توجه به تجربيات تاريخ جنبش کارگری به منظور گسترش مفاهیم به منظوردرک بهتر و سريع تر انکشاف مبارزات آتی صورت می گيرد.

در فوريه سال 1951 يک حرکت وسيع توده ای در اسپانيا در اعتراض به بالا رفتن نرخ اتوبوس با امتناع مردم از استفاده از سرويس های اتوبوس آغاز شد. اين حرکت، بعد از برخورد با پليس و مبارزه قهری شديد- آتش زدن مغازه ها و غيره- به يک جنبش وسيعی تبديل شد که طبيعتاً عده ای از کارگران را هم دربر گرفت. در اين شرايط آن نمايندگان کارگران، که با انتخاب شدن به سمت نمايندگی، در ميان توده کارگران شناخته شده بودند- به کمک ارتباطات مخفی – با استفاده از اوضاع مساعد دست به سازمان دادن اعتصابی زدند که تبديل به يک اعتصاب عمومی وسيع در سطح بارسلون گشت (اولين اعتصاب عمومی در بارسلون، اولين اعتصاب عمومی آگاهانه، و دومين اعتصاب عمومی بعد از شکست انقلاب اسپانيا). از اين مهم تر اين اعتصاب به علت ماهيت آگاهانه اش، و تبليغات وسيعی که در اطرافش شد، و با استفاده از محيط مناسب، منجر به تظاهرات وسيعی در مرکز شهر و اعتصابات وسيعی در باسک، پامپالون، و مادريد گشت. عکس العمل وحشيانه رژيم فرانکو اگر چه توانست اعتراضات و تظاهرات توده ای را خفه کند ولی تأثير آن بر اعتصابات و مبارزات کارگری کاملآً معکوس بود. گروه ها و نيروهای مخفی که با آغاز موج وسيع و طولانی اعتصابات وارد مبارزه عملی در پيوند با کارگران شده بودند، دست در دست نمايندگان شناخته شده طبقه کارگر، نه تنها توانستند تدوام مبارزات را حفظ کنند، بلکه باعث شدند مبارزات در سال های بعدی تعدد و وسعت بيشتری به خود بگيرد.

همانند اسپانیا در سال 1951؛ تاريخ جنبش کارگری همواره نشان داده است که در شرايط اختناق و ديکتاتوری سرمایه داری، کميته های کارخانه و کميسيون های کارگری برای مقابله با آن شکل می گیرند. این کمیته ها اشکالی از نهادهای کارگری هستند که از بسياری جهات مناسب برای وضعیت موجودند.

کميسيون های کارگری چه هستند؟ هنگام برخاست هر مبارزه مشخص، مثلاً يک اعتصاب مشخص (همانند اعتصاب اخیر کارگران هفت تپه و یا ایران خودرو)، کارگران درگير در مبارزه، کميسيون يا کميته ای انتخاب می کنند (شرط عضويت در کميته تعلق به کارخانه يا سازمان خاصی نيست بلکه بر اساس شرکت فعال در پيشبرد مبارزه مورد نظر است) تا مبارزه را سازمان دهد. بدين معنی که مذاکره با کارفرمايان و مطرح کردن خواست های مبارزه را سازمان دهد. پيشبرد مبارزه را تدارک ببيند. با نمايندگان ساير کارگران وارد مذاکره شود تا در صورت لزوم همکاری و پشتيبانی فعال آن ها را جلب کند. چنانچه اعتصاب يک مبارزه منفرد و زودگذر باشد، بدیهی است که کميته مزبور هم به همان نسبت زودگذر خواهد بود. ولی در شرايط برخاست عمومی جنبش هر يک از اين کميته ها می توانند به سرعت نمايندگان کارخانه ها، اصناف را به خود جلب کنند و تبديل به تشکيلات نيرومندی گردد که نماينده اکثريت عظيمی از کارگران و مبارزين است. در صورت تداوم مبارزات سراسری، کليه کميته ها و کميسيون های تشکيل شده در يک منطقه می توانند متحد شده و فدراسيونی سراسری ایجادد کنند که به تشکيلاتی نیرومند مبدل گردد.

بنابراین، کميسيون ها يا کميته های کارگری را جدا از پايه توده ای آنان- آن هم فقط در دوران برخاست مبارزه- نمی توان بررسی کرد. کميسيون های کارگری برخلاف سنديکاها به معنای سنتی کلمه سازمان نيستند (با اساسنامه، اعضاء، حق عضويت، شرايط عضويت و غيره). بلکه بخش متشکل جنبشی هستند که تمام کارگران بدون هيچ قيد و شرطی (تنها به شرط شرکت فعال در مبارزه) می توانند در انتخاب آن شرکت کنند و با اين کار عضو آن محسوب می شوند. بدين ترتيب کميسيون ها سدهائی را که سنديکاهای کارگری ما بين کارگران متشکل و غيرمتشکل بر پا می کنند فرو می ريزند. اين کميته ها و کميسيون ها تا کنون به اشکال مختلف در هر جا که جنبش کارگری وجود داشته پيدا شده اند. ظهور آن ها به ويژه در روسيه، شيلی، اسپانيا و پرتغال، برجسته بوده است. در اين ميان کميسيون های کارگری در اسپانيا از نظر وسعت و حفظ تداوم مبارزه تحت رژيمی فاشيستی فرانکو، از همه برجسته ترند و مظهر جنبش نوين کارگری در اسپانيا به شمار می روند.

در وضعیت کنونی جنبش کارگری در ایران، ایجاد چنین کمیسیون هایی در دستور روز کارگران می تواند قرار گیرد. در هر اعتصاب کارگری برای تداوم و استمرار حرکت و سازماندهی آتی؛ نیاز به یک کمیسیون مخفی کارگری است.

20 تیر 1387

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *