گزارشی از وضعیت کارگران ساختمانی (آرماتور بندی)

کارگر میلیتانت شماره ۷۷

بنا بر وظیفه انسانی خود لازم دیدم که وضعیت کارگران آرماتوربندی را به اطلاع رفقا برسانم که فهم صحیحی از شرایط بحرانی این رشته از مشاغل هویدا گردد.

تعریف:

آرماتوربندی حرفه ای است در رده مشاغل ساختمانی که طی آن اکیپ آرماتوربند اقدام به ساخت اسکلت سازه های بتنی از کف آن (شناژ) تا آخرین قسمت ساختمان (خر پشت) می نمایند.

شغل آرماتوربندی به خاطر درگیر بودن با اسکلت یک ساختمان (نسبت به تعداد طبقات) شغلی بسیار پر خطر است و بخش عظیمی از حوادث ساختمانی را در بر می گیرد، از آن جایی که بنده خود آرماتور بند هستم قصد دارم گوشه ای از وضعیت وخیم این قشر کارگر را معرفی کنم.

وضعیت ایمنی:

در واقع هیچ تمهیدات ایمنی ای از سوی کارفرماها برای امنیت جان کارگران از کفش و لباس گرفته تا کمربند ایمنی و یا فنس کشی، برای این رشته از مشاغل وجود ندارد، مگر در شرایط استثنایی آن هم برای حفاظت از جان رهگذران، ارتفاع طبقه نخست را فنس کشی می کنند، به عنوان مثال اگر قرار بر ساخت یک ساختمان در محلی پر رفت و آمد باشد، کارفرما برای جلوگیری از بروز خطر برای رهگذران، فنس کشی می کند.

کار آرماتوربندی نه تنها از حیث ارتفاع آن، بلکه از حیث وسایل کاری که مورد استفاده قرار می گیرد هم بسیار پر خطر است، به عنوان نمونه خطرات ناشی از دستگاه های خم و برش میلگرد، یا دستگاه فرز، هر هفته به تعدادی از نیروهای کار این رشته آسیب می رساند بدون این که کوچکترین اطلاع رسانی شود.

به عنوان نمونه همین هفته اخیر در سازه ای مجاور کارِ ما، یک نیروی کار به خاطر استفاده ناصحیح از فرز، انگشت دستش را از دست داد، جالب توجه است که هیچ نوع آموزش امنیتی برای این شغل وجود ندارد، و نه هیچ کلاس آموزشی که در آن نیروها نحوه استفاده کم خطر از ابزار را بیاموزند، یک دوره آموزش فنی و حرفه ای برای این رشته وجود دارد که نیروی کار طی این دوره با مطالعه یک کتاب مرتبط، پس از امتحان دادن دارای کارت مهارت فنی در این زمینه می شود، این آموزش عملاً وجود خارجی ندارد، یعنی نیروی کار برای دریافت کارت مهارتی که اصلاً اجباری هم برای داشتن آن وجود ندارد، فقط نیاز هست یک جزوه را مورد مطالعه قرار دهد که در این جزوه هیچ آموزش امنیتی برای استفاده از ابزار وجود ندارد، جالب تر این که یک کارگر بی سواد برای گرفتن این کارت مهارت همان جزوه نیم بند را هم نمی تواند مطالعه کند! اما سازمان آموزش فنی و حرفه ای برای نشان دادن ارادتش به دستگاه سرمایه به صورت فله ایی این کارت را صادر می کند و در این بین این سازمان ها گوی رقابت را از هم دیگر می ربایند، یک نیروی کار با سواد هم چندان نیازی به مطالعه جزوه ندارد چرا که به احتمال زیادی صاحب کارت مهارت فنی و حرفه ای خواهد شد. مطالب مطروحه در متن جزوه عموماً مرتبط با آموزش صحیح کار است و کمترین ارتباطی با مسائل امنیتی ندارد.

سازمان تأمین اجتماعی در سال 91 برای آخرین بار اقدام به بیمه کردن کارگران ساختمانی نمود، که طی آن کارگر موظف به واریز ماهیانه حق بیمه ای می شود که می توان گفت جز در موارد معدودی کارایی ندارد، ارگان های تخصصی پزشکی این بیمه را نمی پذیرند، و کارگر با وجود دستمزد بسیار پایین تر از خط فقرکه در زیر به ریز آن خواهیم پرداختملزم به صرف هزینه های سنگین درمانی برای معالجه خود است، این بیمه بخش کوچکی از کارگران ساختمانی را در بر می گیرد و آن چنان که دیده و شنیده شده است نیروهای کار صرفاً برای حق بازنشتگی پیگیر دریافت این بیمه می شوند . بعد از سال 91 سازمان تأمین اجتماعی به عنوان بزرگترین بیمه گذار کشور، از بیمه کردن سایر کارگران این شاخه سر باز زد و هزینه آن را خارج از توان دولت ارزیابی نمود، با این اوصاف اکثریت عظیمی از کارگران در واقع فاقد هر نوع بیمه ا ی، با شرایط سخت کاری و دستمزد پایین دست و پنجه نرم می کنند.

این بیمه برای آن گروه از کارگران که موفق به اخذ آن شده اند هم چنان امنیت خاطری ندارد، در صورت بروز حادثه ، کارشناس بیمه با ناعدالتی تمام آموزش دیده شده است تا از سر و ته هزینه هایی که طی حادثه برای کارگر پیش آمده است، بزند و درصد قابل توجهی را متوجه شخص کارگر کند و بقیه آن را به صورتی نیم بند و پس از طی ماه ها دوندگی به کارگر عودت دهد. جالبتر آن که سازمان بیمه گذار صرفاً آن بخش از هزینه ها را مورد توجه قرار می دهد که کارگر در مؤسسات و بیمارستان هایی تحت درمان باشد که این ارگان ها با سازمان تأمین اجتماعی قرار داد داشته باشند و سازمان زیر بار هزینه هایی نمی رود که مربوط به درمان های تخصصی و خارج از حیطه بیمه است؛ عموم بیمارستان ها و مؤسسات پزشکی که با سازمان تأمین اجتماعی طرف قرار دادند از کیفیت بسیار پایینی برخوردارند. بدان معنی که بخش کوچکی از کارگران ساختمان هم که بیمه اند هیچ امنیت خاطری نسبت به ان ندارند. همه روزه ما شاهد جان دادن هموطنانمان به خاطر سهل انگاری پرسنل این بیمارستان ها و مؤسسات هستیم.

کارفرماها که درواقع تحت هیچ نوع نظارتی از طرف هیچ ارگان دولتی نیستند، برای پایین آوردن هزینه های ساختمان در نتیجه کسب سود بیشتر، روی سلامت جانی کارگران پا گذاشته و از کمترین امکانات ایمنی دریغ می کنند، در این بین کارگر به خاطر شرایط وحشتناک زندگی اش ملزم به تن دادن به این شرایط سخت و جان فرساست .

بارها دیده شده است که یک کارفرما تهدید کرده است، در صورتی که یک کارگر آسیب دیده درخواست غرامت کند از کار اخراج خواهد شد، و چنان که می بینیم قانونی برای حمایت از کارگران در این شرایط وجود ندارد.

آیا کسی به فکر سلامت کارگران ساختمان است؟ به گزارش خبر گزاری مهر بر اساس استاندارد های بین المللی هر حادثه منجر به فوت باعث می شود 7500 روز کاری از بین برود، این خبر خود به خوبی نشان می دهد آن چه که بی ارزش است ارزش جان کارگر است، و آن چه که ارزشمند است همانا روزهایی است که او توان استثمار شدن را داراست. هر ساله چیزی حدود 60 هزار کارگر در جریان حوادث ساختمانی جان خود را از دست می دهند، و این موضوع دیگر تازگی هم ندارد . 70 درصد از حوادث ساختمانی منجر به فوت کارگران شده است و این خود به خوبی بازگو کننده شرایط ایمنی این قشر از کارگران است، سقوط از ارتفاع به عنوان سومین عامل مرگ و میر در مشاغل ساختمانی از جمله مهترین علل مرگ در شاخه آرماتور بندی محسوب می شود.

وضعیت معیشتی :

کارگران آرماتور بندی از حیث رابطه معیشتی آن ها با کارفرما به دو دسته تقسیم می شوند:

دسته اول کارگر یا کارگرانی هستند که برای کار، بعد از توافق بر سر قیمت، با کارفرما قراردادی را امضا می کنند ، این گروه دارای ابزار کار هستند و عموماً به صورت کارمزد فعالیت می کنند.

دسته دوم کارگر یا کارگرانی هستند که برای گروه اول کار می کنند ، این دسته فاقد هر نوع قرارداد حتی به صورت نیم بند هستند و با چانه زنی با دسته اول ، میزان حقوق آن ها مقرر می شود. حقوق این نیروها به صورت روز مزد تعیین می شود و در اکثر مواقع چیزی به اسم ساعت کاری معنا ندارد، و بارها دیده شده است این نیروها به همراه دسته اول از صبح تا پاسی از شب بدون هیچ نوع اضافه کاری ای مشغول به کار می شوند.

دسته دوم درواقع گروهی هستند که زیر استثمار مضاعف قرار می گیرند ، میانگین درآمد روزانه این کارگران به شرح زیر است:

کارگر ساده، 25 تا 30 هزار تومان

کارگر نیمه حرفه ایی، 40 تا 45 هزار تومان

کارگر حرفه ایی که به ندرت استخدام می شوند و اگر هم کارگری حرفه ای باشد مجبور است به قیمت های پایین تری تن دهد که حدود 50 هزار تومان در روز است.

قرارداد های منعقده بین کارفرما و آرماتور بندها، قرار دادیست که طرفین شخصاً نگارنده و امضا کننده آن هستند که طی آن و بنا به شرایط بازار کار قیمت ها مشخص می شود، قیمت هر متر مربع کار آرماتور بندی از متری 15 تا 25 هزار تومان در جریان است که به تناسب سنگینی پروژه و یا تعهدات طرفین، تعیین می شود.

مسأله مهم در این بخش، یعنی وضعیت معیشتی این قشر کارگر، در شرایط فعلی مشکلات بیکاری است که توان چانه زنی کارگران را در برابر کارفرمایان به پایین ترین سطح چند ساله اخیر رسانده است، به گونه ای که بعضاً آرماتور بندها صرفاً برای خرج زندگی خود تن به مبلغ قرار داد می دهند ، علت عمده این ورشکستی در واقع پروژه مسکن مهر در دولت احمدی نژاد است، در خلال این پروژه به خاطر تزریق حجم سنگینی از ساخت و سازهای دولتی، بخشی از بیکاران جامعه رو به سوی مشاغل ساختمانی ای آورند که پس از نیمه تمام ماندن پروژه مسکن مهر این خیل عظیم دوباره به جرگه بیکاران پیوستند با این تفاوت که یک بیکار متخصص اند، یعنی کسانی که مهارت انجام کار را دارند، اما بیکارند حال آن که پیش از آن بیکار اما بدون تخصص بودند، همین امر منجر به سوء استفاده کارفرما در مورد مبلغ قرارداد شده است، یک آرماتور بند برای به دست اوردن کار مجبور است قیمتی پیشنهاد کند که به مراتب پایین تر از قیمتی باشد که سطح آن را موج عظیمی از بیکاران جویای کار در این شاخه تعیین کرده است .

زندگی در بین این قشر از کارگران جامعه می تواند گویای شرایط وحشتناکی باشد که اینان متحمل می شوند، به عنوان مثال یک کارگر برای صرفه جویی در هزینه هایش بعضاً مجبور است جوراب پاره اش را دوخت کرده و دوباره به کار گیرد، برای درک بهتر می توانید چند تکه ریگ ریز را درون کفشتان جای دهید تا فهم کنید یک جوراب دوخت شده تا چه اندازه پای کارگر را اذیت می کند، اما او مجبور است، مجبور است با این رفتار حداقل شرایط زنده بودن را برای خود و خانواده اش حفظ کند، دوران خوش یمن برای یک کارگر آرماتور بند را می توان فصول بهار و تابستان نامید، چرا که با شروع فصل سرما بخشی از دهقانان و کشاورزان رو به سوی شهرها نهاده و بر مبنای کار فصلی در کارهای ساختمانی مشغول به کار می شوند و این خود نقطه تلاقی بین کشاورزان و کارگران ساختمانی می شود که هر دو به خاطر وجود حجم عظیمی از نیروی ذخیره کار ، قدرت چانه زنی بر سر قیمت را از دست می دهند. وضعیت وحشتناک این کارگران تا به آن جایی است که عضو فراکسیون کارگری مجلس نهم علناً اعلام کرد که: به علت رویكرد غیرفنی و غیرقانونی كارگر و كارفرما در مشاغل ساختمانی، در صورت بروز حادثه‌ای هیچ بیمه‌ای از این كارگران فصلی حمایت نمی ‌كند

این بخش از گزارش را با سخنان نماینده ارومیه در مجلس به پایان می برم:

نماینده ارومیه در مجلس به رعایت نشدن اصول بهداشتی و ایمنی تأكید و بیان كرد: زمانی كه به یک ساختمان نیمه‌كاره سركشی می‌كنیم می‌بینیم كه كارگران ساختمانی كه عمدتاً هم كشاورزند در شرایط بسیار بد به كار و زندگی مشغول هستند و زمانی كه به كارفرما تذكر داده می‌شود؛ اعلام می‌كند كه خود كارگران با این شرایط راضی هستند؛ اگر نمی‌خواهند می‌توانند بروند.

تشکلات کارگری آرماتور بندی:

کارگران آرماتور بندی خود می توانند زیر مجموعه تشکلات بزرگتر، یعنی تشکلات کارگران ساختمانی باشند، اما مستقلاً هیچ تشکلی برای این شاخه از مشاغل وجود ندارد، همین خود علت بزرگیست که توان چانه زنی کارگران را در برابر کارفرمایان چه از حیث قیمتی و چه امنیت و کیفیت کار تقلیل داده است .

حتی یک سندیکا در قالب نظام سرمایه داری برای حل مشکلات و دغدغه های صنفی این قشر وجود ندارد .

پاشا افروز ۰۷/۰۸/۱۳۹۳

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران