پیام رفقایی از ایران به سمینار احیای مارکسیستی کلن

از میلیتانت شماره ۶۶

آن چه از نظر می گذرانید، متن بحثی است که رفیق چنگیز کامبخش، کارگر مارکسیست انقلابی یکی از کارخانه های ایران، برای شرکت در سمینار «احیای مارکسیستی» از طریق اینترنت، آماده کرده بود. هرچند متأسفانه به دلیل بروز مشکلاتی در برقراری تماس، ایشان نتوانست بحث خود را ارائه و سمینار را دنبال کند.

***********

با درود گرم به تک تک رفقای حاضر در سمینار،

بسیار خوشحالم که امروز می توانم در سمینار دخالت داشته باشم و به عنوان یک کارگر سوسیالیست، و چنان چه اجازه داشته باشم به نمایندگی از کارگرانی مانند خودم، بخشی از تجربیات داخل را منتقل کنم و از آن جا برسم به نیازهای فعلی جنبش و اهمیت این سمینار در ارتباط با آن.

وضعیت اقتصادی و اجتماعی داخل ایران نیاز به توضیح زیادی ندارد، شاید حتی رفقای حاضر در این جلسه خیلی بیشتر از من جزئیات آن را هم بدانند. در ایران، همان طور که مطلع هستید، روزی نیست که یک اعتراض و اعتصاب کارگری به وجود نیاید؛ این اعتراضات پراکنده هستند، ولی عموماً مطالبات مشترکی دارند که مهم ترین آن دریافت حقوق معوقه است. چون این «حقوق معوقه» دیگر خط قرمز است، و به مرگ و زندگی یک خانوادۀ کارگری ارتباط پیدا می کند. وضعیت اقتصادی، به خصوص طی چند سال اخیر، به دنبال تحریم های اقتصادی اتحادیۀ اروپا و آمریکا، به شدت وخیم شده. به طوری که دیگر خود رژیم هم وضعیت حاد بیکاری، فقر، نرخ تورم، اعتیاد، گرانی کمرشکن مسکن، هزینه های درمانی و آموزشی را انکار نمی کند. به همین خاطر هر جرقه ای یک اعتراض ایجاد می کند؛ مثلاً گرانی و نایابی مرغ، به اعتراضات چند صد نفرۀ مردم نیشابور منجر شد. یا با اعدام های سیستماتیک از طرف حکومت، هر روز اعتراضات بیشتری در کردستان و دیگر استان ها اتفاق می افتد.

منتها متأسفانه اعتراضات و اعتصابات کارگری از یک طرف پراکنده و بدون سازماندهی و رهبری هستند، و از طرف دیگر هم محدود به برخی مطالبات اقتصادی رفرمیستی (مثل افزایش دستمزد و غیره). این اعتراضات روزمره را کارگران عادی و حتی غیرسیاسی انجام می دهند، چون درگیر مسألۀ معیشت هستند. یعنی همان طور که گفتم با هزینه های وحشتناک مدرسه یا دانشگاه فرزندان و هزینه های درمانی، اصولاً راهی به جز اعتصاب برایشان باقی نمی ماند. منتها این وسط «بخش پیشرو»ی طبقۀ کارگر که وظیفه دارد این اعتراضات گوشه و کنار را به هم مرتبط کند، مطالبات آن ها را پله به پله به سطح مطالبات انقلابی برساند، یا اصولاً حضور ندارد و هنوز اسیر بحث های محفلی است، یا خودش دنباله رُوی حوادث است و در بهترین حالت به تهیۀ «خبر» و «گزارش» مشغول می شود! بدتر این که شاهدیم در بسیاری از موارد، ابتکار عمل ها و اعتصابات کارگری را به خود و جریانشان نسبت می دهند و در واقع از قِبَل آن دکان باز کرده اند! همۀ این ها یعنی کارگران عادی که ممکن است حتی از فرط استیصال عضو خانۀ کارگر هم بشوند، به مراتب رادیکال تر و با شهامت تر از کسانی عمل می کنند که خودشان را «کارگر پیشرو» و بعضاً «سوسیالیست» می دانند! اولی در عمل مشغول مبارزه است، دومی در حرف.

منتها این مبارزات اقتصادی و صنفی به تنهایی کافی نیست، چون وظیفۀ ما به عنوان نیروهای مارکسیست انقلابی، نابودی آن نظامی هست که این معضلات نتیجۀ منطقی آن است (یعنی سرمایه داری)، نه محدود شدن به رفرم در چارچوب چنین نظامی. خود من در گذشته تجربۀ ایجاد یک تعاونی را داشتم و از نزدیک دیدم که مبارزۀ صنفی هرچند لازم، ولی کافی نیست. تشکل های مستقل و تعاونی ها را خودِ کارگران باید ایجاد کنند، اما وظیفۀ پیشروهای سوسیالیست طبقۀ کارگر، وظیفۀ کارگران انقلابی، چیز دیگری هست.

خلاصه طی سال های گذشته ما کلی «فعال کارگری» داشته ایم، منتها اکثراً بی ربط به «جنبش کارگری». این موضوع اثرات خیلی مخربی به جای گذاشته است. منِ کارگر که مارکسیست هم هستم، در ارتباط با همکاران، این اثرات مخرب را به وضوح می بینم. مهم ترین آن، «بی اعتمادی» به فعالین سیاسی چپ و کارگری است. چون کارگران عادی مبارزه می کنند، هزینه می دهند، فشارها را تحمل می کنند، منتها می بینند که این به اصطلاح «رهبران» در هیچ جایی حضور ندارند و فقط دربارۀ «دفاع از حقوق زحمتکشان» موعظه می کنند و شعار می دهند.

این حس بی اعتمادی نسبت به سازمان های «چپ» خارج کشور به مراتب بیشتر است. من و شما که در مقطع انقلاب بوده ایم و فعالیت داشته ایم، این سازمان ها و کارنامه شان را می دانیم. منتها نسل جدید کارگران حتی اسم بسیاری از این سازمان ها را هم نمی داند (و واقعاً لزومی هم ندارد که بداند!). فعالینی که از پیشینۀ این سازمان ها و احزاب هستند، و هنوز هم همان خط مشی را دنبال می کنند، اصولاً قادر نخواهند بود که ارتباطی با کارگران به طور اعم و سایر کارگران پیشروی جوان بگیرند. اغلب تشکل های کارگری موجود در داخل ایران هم با وجود بسیاری هزینه ها، دیگر کارایی خود را از دسته داده اند.

بنابراین با شرایطی رو به رو هستیم که در آن از یک طرف کارگران نسل جوان به خاطر فشارهای اقتصادی و سیاسی به اجبار وارد اعتراض و اعتصاب، و در نتیجه وارد فاز مبارزات رادیکال سیاسی می شوند، منتها از طرف دیگر بدون رهبری و سازماندهی وسط معرکه رها می شوند. تشکل های موجود داخل واحزاب خارج، درست در همین جا ثابت کرده اند که بی ربط هستند. در این بین وضع روشنفکران و دانشجویانی هم که خودشان را «رادیکال» و «چپ» می دانند، از نقطه نظر بی ارتباطی به طبقۀ کارگر، تا حدود زیادی مانند این تشکل ها و احزاب است. متأسفانه این بخش هم تصور می کند که با خواندن کتاب و دانستن «تئوری»، باید به عنوان معلم و آموزش دهندۀ بی چون و چرای کارگران وارد عمل شود. این برخوردهای قیم مآبانه و از موضع بالا هم بیشتر «عامل دافعه» بوده است. ضمن این که بسیاری از این نوع «تئوریسین» ها به محض این که پای «هزینه دادن» و فعالیت جدی عملی به میان می آید، سریع فاصله می گیرند و پشت شما را خالی می کنند. آن وقت ما می مانیم و یک خروار بحث های «تئوریک» آن چنانی که کوچکترین کاربردی بریمان ندارد!

تجربه های سابق، به خصوص یک دهۀ گذشته، واقعاً ثابت می کند که باید مسیر جدیدی را طی کرد و تکرار اشتباهات گذشته، فقط باعث انحراف جنبش می شود. این مسیر جدید، از کانال گسست از تمام جریان های سابق و کنونی بی ربط به جنبش کارگری و تسویه حساب قاطعانه با آن ها می گذرد. الآن شرایط مهیاست تا ما هسته های مخفی خودمان را در سطح محلات و کارخانه ها درست کنیم. در این هسته ها، هم رفقای کارگر پیشرویی را داشته باشیم که فعال اند، تماس های زیادی دارند و زبان کارگران را می شناسند؛ هم رفقای روشنفکری که شاید از طبقۀ کارگر نباشند، ولی پا به پای ما مبارزه می کنند، تئوری ها و تجربیات تاریخی و جهانی جنبش کموینستی را می شناسند و می توانند از آن ها در شرایط داخل ایران استفاده کنند. هرچند متأسفانه تعداد چنین افرادی، کم است، اما مهم کیفیت بالای فعالیت و پیگیری و جدیت آن هاست. بنابراین بدون مبالغه باید بگویم که وضعیت برای تدارک حزب پیشتاز انقلابی، که احتمالاً در خلال بحث ها مفصلاً به جوانب مختلف آن پرداخته شده است، مهیاست. در واقع این تدارک خیلی وقت است که در دستور روز قرار داشته، اما همۀ ما کوتاهی کرده بودیم.

حتی الآن که رابطۀ جمهوری اسلامی با غرب در حال بهبود است، بعید نمی دانم که جمهوری اسلامی در بلندمدت از ترس اعتراضات کارگری وسیع، «اتحادیه های کارگری زرد» و وابسته به خود را به عنوان سوپاپ اطمینان درست کند. خانۀ کارگر ظاهراً خیلی سریع تر از بسیاری از «چپ» ها متوجه اوضاع حاد فعلی شده. به همین دلیل حتی جرأت نمی کند که جلسات ماهیانه را با حضور نمایندگان کارگران در خانۀ کارگر برگزار کند. به همین خاطر از همین الآن حتی مشغول برنامه ریزی هستیم که با مداخله در خانۀ کارگر، روی پایه های رادیکال تر آن ها هم تأثیر بگذاریم و مسیر درست را نشان بدهیم.

منتها تدارک انقلابییعنی ایجاد این هسته ها و رفتن به سوی ایجاد حزب پیشتاز کارگری که در حال حاضر وجود نداردباید با تکیه بر طبقۀ کارگر جهانی باشد. کارگران ایران به حمایت و پشتیبانی از متحدین طبقاتی خود در سرتاسر جهان نیاز دارند. این موضوع هم برای کسب اعتماد به نفس طبقۀ کارگر ایران اهمیت دارد (یعنی بدانند و اعتقاد داشته باشند که «کارگران ایران تنها نیستند») و هم برای استفاده از تجربیات و نیروی آن ها برای دفاع از جنبش.

ضرورت این همبستگی بین المللی را با چند مثال می توانم توضیح بدهم:

اول؛ ایجاد اعتماد به نفس در درون کارگران ایران. مثلاً زمانی که من فیلم مراسم اول ماه امسال در ترکیه را که از طرف تشکل کارگری «یودیر» و با حضور «شبکۀ همبستگی کارگری» و «کمیتۀ حمایت از شاهرخ زمانی» برگزار گردید، به برخی کارگران نشان دادم، به وضوح شاهد واکنش مثبت و حسّ اعتماد به نفس آن ها از این اقدامات حمایتی بودم. حتی به شوخی گفتم: «ما به فکر خودمان نیستیم، آن وقت کارگران دنیا از ما حمایت می کنند!». اعتراضات بین المللی، اگر سازمان یافته و وسیع باشد، یکی از اهرم های فشار علیه رژیم است برای وادار کردن به عقب نشینی آن. تأثیر این حمایت ها را می شود در شناخته شدن رهبران عملی جنبش کارگری ایران (مثل شاهرخ زمانی ها، رضا شهابی ها، بهنام ابراهیم زاده ها و غیره) به کل جهان دید، و این که رژیم می داند ایجاد هرگونه خطر جانی برای این رهبران در زندان ها، آن را با مشکلات بیشتری در سطح دنیا رو به رو می کند.

دوم؛ حفظ دستاوردهای جنبش کارگری: همان طور که گفتم، اعتصابات کارگری گسترده و جدی در آیندۀ نه چندان دور، بدون اتکا به متحدین بین المللی و همبستگی از سوی آن ها، به راحتی از سوی رژیم درهم خواهند شکست. برای روشن شدن این امر، به ذکر یک نمونه اکتفا می کنم: مدتی قبل، حکومت «حزب عدالت و توسعه» (AKP) در ترکیه حق اعتصاب در صنایع هواپیمایی را ممنوع اعلام کرد. کارگران صنایع هواپیمایی در مخالفت با این ممنوعیت وارد عمل شدند و موفق شدند که صدها پرواز را لغو و متوقف کنند. این اقدام که فقط طی یک روز صورت گرفت، تکلیف را مشخص کرد و هشدار لازم را به دولت داد. در روز آکسیون، اتحادیه های اروپایی اعلام کردند که «اگر هواپیماهای ترکیه با شکستن اعتصاب در کشورهای ما فرود بیایند، ما اجازۀ بازگشت را به آن ها نخواهیم داد».

بنابراین سؤال این است اگر در آینده کارگران حمل و نقل عمومی، حمل و نقل هوایی و غیره در ایران دست به اعتصاب بزنند، چه کسانی به این شکل از آن ها دفاع خواهند کرد؟

سوم؛ استفاده از تجربیات بین المللی: به دلیل سرکوب های سیستماتیک حاکمیت در طول سه دهۀ گذشته، جنبش کارگری در موارد متعددی یا به سمت رفرمیسم و مماشات چرخش کرده و یا نتوانسته است تجربیات و سنت های انقلابی گذشتۀ خود را (مثلاً تجربۀ شوراها در اوایل انقلاب 57) به نسل های جدید منتقل کند، به همین دلیل بدون ­شک برای رشد و تقویت خود و کسب آمادگی برای دوره های پیش رو، به تجربیات مبارزاتی طبقۀ کارگر در سطح جهان نیاز پیدا خواهد کرد؛ این موضوع بدون ارتباط با متحدین واقعی جنبش کارگری ایران در سطح جهانی امکان ناپذیر است. بنابراین باید میان تشکل های کارگری انقلابی کشورهای مختلف و جنبش کارگری در داخل ایران ارتباط ایجاد نکرد، آن هم نه فقط برای انتقال تجربیات و درس های مبارزاتی آن ها به بدنۀ جنبش کارگری ایران را فراهم کند، بلکه ایجاد زمینۀ پشتیبانی عملی از جنبش کارگری داخلمثلاً از طریق برگزاری آکسیون های اعتراضی، راه اندازی کمپین های دفاعی در حمایت از فعالین کارگری زندانی، اعمال فشار به واسطۀ نهادهایی مثل سازمان جهانی کار و سایر نهادهایی که رژیم جمهوری اسلامی به دلیل عضویت در آن ها، ملزم به رعایت تعهدات خود است، جمع­آوری کمک های مالی و غیرهایجاد کند.

در این بین بسیار اهمیت دارد که زمینه برای ایجاد و حفظ ارتباط بین پیشروان کارگری در تبعید، و بین آن ها و سایر پیشروان کارگری در درون جنبش کارگری داخل، و هم­چنین انتقال دوسویۀ تجربیات و درس ها میان آن ها، فراهم شود.

به طور خلاصه، این بخشی از همان وظایفی است که پروژۀ «احیای مارکسیستی» هم به درستی تعریف کرده و برای خودش درنظر گرفته است.

رفقا؛ در شرایط حاد فعلی جنبش، باید با اتکا به نیرو و امکانات جمعی، بدون اتلاف وقت، با برجسته کردن نقاط اشتراک و نه افتراق، کار را برای رسیدن به اهداف آغاز کنیم. چون باید مطمئن باشید که جنبش منتظر ما نمی شود.

زنده باد همبستگی بین المللی کارگری!

زنده باد حزب پیشتاز انقلابی!

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران