تزهایی پیرامون مجلس مؤسّسان / و.ا. لنین

نگارش: ۱۱ تا ۱۲ دسامبر ۱۹۱۷

نخستین انتشار: ۲۶ دسامبر ۱۹۱۷ در پراودا، شمارۀ ۲۱۳.

منبع: مجموعه آثار لنین، انتشارات پراگرس، مسکو، جلد ۲۶، ۱۹۷۲، صفحات 379-383

ترجمۀ فارسی: آرام نوبخت

1- مطالبۀ دعوت به تشکیل یک مجلس مؤسسان، جزئی کاملاً مشروع از برنامۀ سوسیال دمکراسی انقلابی بود؛ به آن سبب که در یک جمهوری بورژوایی، مجلس مؤسسان بیانگر عالی ترین شکل دمکراسی است، و نیز به آن سبب که جمهوری امپریالیستی به ریاست کرنسکی، در حین تشکیل یک پارلمان آمادگی (1)، مشغول تدارک برای تقلب در انتخابات و نقض دمکراسی به انحای مختلف بود.

2- سوسیال دمکراسی انقلابی در همان حال که مطالبۀ دعوت به تشکیل یک مجلس مؤسسان را مطرح نموده، از همان آغاز انقلاب 1917 به کرّات تأکید داشته است که جمهوری شورایی، نسبت به یک جمهوری متعارف بورژوایی و برخوردار از مجلس مؤسسان، شکلی عالی تر از دمکراسی محسوب می شود.

3- برای گذار از نظام بورژوایی به نظام سوسیالیستی و همین طور برای دیکتاتوری پرولتاریا، جمهوری شوراها (شوراهای نمایندگان کارگران، سربازان و دهقانان) نه فقط نوعی عالی تر از یک نهاد دمکراتیک است (در قیاس با یک جمهوری بورژوایی که مجلس مؤسسان در صدرش قرار دارد)، بلکه تنها شکلی است که می تواند گذار به سوی سوسیالیسم را در بیدردترین حالت آن تضمین نماید.

4- در انقلاب ما، دعوت به تشکیل مجلس مؤسسان به موجب فهرست هایی که در میانۀ اکتبر 1917 ارائه شده است، تحت شرایطی صورت می پذیرد که نمی گذارد انتخابات مجلس مؤسسان حقیقتاً بیانگر ارادۀ مردم به طور اعم و کارگران به طور اخص باشد.

5- سیستم انتخابات نسبی(2)تنها زمانی به بیان حقیقی ارادۀ مردم می انجامد که فهرست های حزبی، با تقسیم بندی واقعی مردم بر طبق گروه بندی های حزبی منعکس شده در این فهرست ها، همخوانی و مطابقت داشته باشد. امّا در این جا، چنان چه نیک می دانیم، حزبی که از ماه مه تا اکتبر بیشترین شمار پیروان را در میان مردم و به ویژه در میان دهقانان داشتیعنی سوسیال رولوسیونرهادر میانۀ اکتبر 1917 با فهرست های واحد انتخاباتی برای مجلس مؤسسان پا به عرصه گذاشت، امّا در نوامبر 1917- پس از انتخابات و پیش از برگزاری مجلسانشعاب کرد.

به همین دلیل بین ارادۀ تودۀ انتخاب کنندگان و ترکیب مجلس مؤسسانِ منتخب، حتی یک همخوانی صوری هم وجود ندارد و نمی تواند داشته باشد.

6- ثانیاً؛ عدم همخوانی میان ارادۀ مردم و به ویژه طبقات کارگر از یک سو، و ترکیب مجلس مؤسسان از سوی دیگر، هنوز یک منشأ مهم تر دارد که نه صوری یا حقوقی، بلکه اقتصادیاجتماعی و طبقاتی است؛ و آن این که انتخابات مجلس مؤسسان در زمانی صورت گرفته است که اکثریت قاطع مردم هنوز نمی توانستند ابعاد و اهمیت کامل انقلاب شورایی، انقلاب پرولتریدهقانی اکتبر را درک کنند. انقلابی که در 25 اکتبر 1917، یعنی پس از ارائۀ فهرست کاندیدهای مجلس مؤسسان، آغاز گردید.

7- انقلاب اکتبر با کسب قدرت برای شوراها، قبضه کردن سیادت سیاسی از بورژوازی و سپردن آن به پرولتاریا و دهقانان فقیر، درست در برابر دیدگان ما مراحل متوالی تکامل خود را طی می کند.

8- این انقلاب با پیروزی 24-25 اکتبر در پایتخت آغاز شد، زمانی که دومین کنگرۀ سراسری شوراهای نمایندگان کارگران و سربازان روسیه، این پیشاهنگ پرولتاریا و فعال ترین بخش دهقانان به لحاظ سیاسی، اکثریت را به حزب بلشویک بخشید و آن را به قدرت رسانید.

9- سپس انقلاب در طی ماه های نوامبر و دسامبر به کلّ ارتش و دهقانان گسترش یافت. این امر پیش از هر چیز در اضمحلال هیأت های رهبری قدیمی ظاهر شد (یعنی کمیته های ارتش، کمیته های دهقانی گوبرنیا(3)، کمیتۀ اجرایی مرکزی شوراهای سراسری دهقانان روسیه و غیره)- و این ها مبیّن مرحلۀ سازشکارانه و سپری شدۀ انقلاب، مرحلۀ بورژوایی و نه پرولتری آن، بودند. بنابراین ناگزیر تحت فشار توده های عمیق تر و وسیع تر مردم محکوم به نابودی بودندو سپس خود را در انتخابات هیأت های رهبری جدید به جای موارد قبلی نشان داد.

10- این جنبش نیرومند مردم تحت استثمار برای بازسازی هیأت های رهبری سازمان های خود، حتی اکنون، یعنی در نیمۀ دسامبر 1917 نیز به پایان نرسیده است، و کنگرۀ کارگران راه آهنکه هنوز در جریان استمعرّف یکی از مراحل آن می باشد.

11- در نتیجه گروه بندی نیروهای طبقاتی روسیه در مسیر مبارزۀ طبقاتی آنان، طی ماه های نوامبر و دسامبر 1917 عملاً شکلی متفاوت از آن چه که ممکن بود در فهرست های جمع آوری شدۀ کاندیدهای مجلس مؤسسان در میانۀ اکتبر 1917 منعکس شود، به خود گرفت.

12- رویدادهای اخیر در اوکراین (تاحدودی در فنلاند و بلاروس، و همچنین قفقاز) به همین ترتیب دالّ بر این است که در روند مبارزۀ طبقاتی میان ناسیونالیسم بورژوایی «رادا»ی اواکراین (4)، مجلس فنلاند و غیره از یک سو، و قدرت شورایی، انقلاب پرولتریدهقانی در هر یک از این جمهوری ها از سوی دیگر، یک گروه بندی مجدّد در صف نیروهای طبقاتی درحال تکوین است.

13- بالأخره، جنگ داخلی که با شورش ضدّ انقلابی کادتکالدین(5)علیه مقامات شوروی، علیه حکومت کارگران و دهقانان آغاز گردید، دست آخر مبارزۀ طبقاتی را به اوج رسانیده و هرگونه فرصت را برای حلّ و فصل به ظاهر دمکراتیک مشکلات حادی که تاریخ پیش روی مردمان روسیه و بالأخص طبقۀ کارگر و دهقانان قرار داده، از میان برده است.

14- تنها پیروزی کامل کارگران و دهقانان بر قیام بورژوازی و ملاکان (همان طور که در جنبش کادتیکالدینی آشکار شد)، و تنها سرکوب نظامی بی رحمانۀ این شورش برده داران است که حقیقتاً می تواند انقلاب پرولتریدهقانی را مصون نگاه دارد. سیر رویدادها و تکامل مبارزۀ طبقاتی در انقلاب، منجر به این شده است که شعار «تمام قدرت به دست مجلس مؤسسان!»- شعاری که دستاوردهای انقلاب کارگران و دهقانان، قدرت شورایی و تصمیات دومین کنگرۀ سراسری شورای نمایندگان کارگران و سربازان روسیه و همین طور دومین کنگرۀ سراسری نمایندگان دهقانان روسیه را نادیده می گیرددر واقع مبدّل به شعار کادت ها و کالدینی ها و دستیاران آن ها گردد. اکنون کلیۀ مردم تماماً آگاه هستند که مجلس مؤسسان، چنان چه راهش را از قدرت شورایی جدا کند، ناگزیر محکوم به مرگ سیاسی خواهد بود.

15- یکی از مسائل حادّ زندگی مردم، به طور اخص مسألۀ صلح است. مبارزۀ حقیقتاً انقلابی برای صلح در روسیه تنها پس از پیروزی انقلاب 25 اکتبر آغاز شد؛ از نخستین ثمرات این پیروزی، انتشار معاهدات پنهانی، توافق متارکۀ جنگ، آغاز مذاکرات علنی برای یک صلح همگانی بدون الحاق طلبی و غرامات جنگی بود.

فقط اکنون است که بخش های وسیعی از مردم عملاً فرصت مشاهدۀ کامل و علنی سیاست مبارزۀ انقلابی برای صلح و مطالعۀ نتایج و آثار آن را در اختیار دارند.

در زمان انتخابات مجلس مؤسسان، توده های مردم فاقد چنین فرصتی بودند. از این نقطه نظر نیز واضح است که عدم همخوانی میان ترکیب مجلس مؤسسان منتخب و ارادۀ واقعی مردم بر سر مسألۀ خاتمۀ جنگ، اجتناب ناپذیر می باشد.

16- اگر مجموع تمامی شرایط مذکور فوق را لحاظ داریم، این نتیجه حاصل می شود: مجلس مؤسسانکه بر اساس فهرست های انتخاباتی احزابی فراخوانده شد که تا پیش از انقلاب پرولتری و دهقانی و تحت حاکمیت بورژوازی وجود داشتندناگزیر باید در تصادم با اراده و منافع طبقات کارگر و زحمتکشی قرار می گرفت که در 25 اکتبر انقلاب سوسیالیستی را علیه بورژوازی آغاز کردند. طبیعتاً منافع این انقلاب بالاتر از حقوق صوری مجلس مؤسسان قرار می گیرد، حتی اگر این حقوق صوری، با فقدان شرطی که حق عزل نمایندگان و برگزاری انتخابات جدید در هر زمان به وسیلۀ مرم را در قانون مجلس مؤسسان به رسمیت بشناسد، خدشه دار نمی گردید.

17- هر تلاش مستقیم یا غیر مستقیم برای آن که مسألۀ مجلس مؤسسان از نقطه نظر حقوقی و صوری، در چارچوب دمکراسی بورژوایی متعارف و با نادیده انگاشتن مبارزۀ طبقاتی و جنگ داخلی نگریسته شود، در حکم خیانت به آرمان طبقۀ کارگر و پذیرش دیدگاه بورژوایی خواهد بود. بر حذر داشتن همه و هرکس از این خطایی که معدودی از رهبران بلشویک، به علت عدم توانایی در درک قیام اکتبر و وظایف دیکتاتور پرولتاریا بدان درغلتیدند، وظیفۀ بلاشرط سوسیال دمکرات های انقلابی است.

18- تنها فرصت برای تضمین یک راه حلّ بدون درد برای بحرانی که به دلیل عدم همخوانی میان انتخابات مجلس مؤسسان از یک سو و ارادۀ مردم و منافع طبقات کارگر و تحت ستم از سوی دیگر رخ داده، این است که مردم با وسعت و سرعت هر چه ممکن از حقّ انتخاب مجدّد اعضای مجلس مؤسسان استفاده کنند، و مجلس مؤسسان نیز قانون کمیتۀ اجرایی مرکزی را دربارۀ این انتخابات جدید بپذیرد، اعلام نماید که قدرت شورایی، انقلاب شورایی و سیاست های آن پیرامون مسائل صلح، زمین و کنترل کارگری را بی هیچ قید و شرط به رسمیت می شناسد، و قاطعانه به اردوگاه دشمنان ضدّ انقلاب کادتیکالدینی بپیوندد.

19- در صورت عدم تحقق این شرایط، بحرانی که در ارتباط با مجلس مؤسسان پیش آمده است، تنها به شکلی انقلابی حل خواهد گشت؛ یعنی از طریق اقداماتی بی نهایت مجدّانه، سریع، محکم و قطعی علیه ضدّ انقلاب کادتیکالدینی، فارغ از آن که این ضدّ انقلاب در پَس چه شعارها و نهادهایی (ولو شرکت در مجلس مؤسسان) پنهان شده باشد. هرگونه تلاش برای بستن دستان قدرت شورایی در این نبرد، به منزلۀ همدستی با ضدّ انقلاب خواهد بود.

http://www.marxists.org/archive/lenin/works/1917/dec/11a.htm

توضیحات مترجم:

(1) Pre-parliament

(2) انتخابات نسبی (Proportional Representation):

نوعی نظام رأی دهی برای انتخاب یک مجمع یا شورا که در آن تعداد کرسی های به دست آمدۀ یک حزب یا گروهی از کاندیدها متناسب است با تعداد آرای دریافت شده. مثلاً تحت این سیستم اگر 30 درصد آرا به حزبی خاص تعلق گرفته باشد، در آن صورت تقریباً 30 درصد کرسی ها نیز به حزب مذکور خواهد رسید.

(3) گوبرنیا (Gubernia):

گوبرنیا ((губерния: یکی از تقسیم بندی های اداری عمده در امپراتوری روسیه. این نوع تقسیم بندی فرعی، با فرمان (یوکِیز) پطر کبیر در ۱۸ دسامبر ۱۷۰۸ ایجاد شد و به دنبال آن روسیه به هشت گوبرنیا تقسیم گردید. بعدها شمار گوبرنیاها به ۲۳ مورد افزایش یافت. با اصلاحات سال ۱۷۷۵، تقسیم بندی فرعی به گوبرنیا و ضمناً به یویزد (Uyezd)، بر مبنای جمعیّت صورت گرفت و اصطلاح گوبرنیا، جای خود را به کلمۀ روسی مترادف خود «نامست نیچستفو»Namestnichestvo) ) داد؛ با این حال استفاده از کلمۀ گوبرنیا هم چنان معمول بود. با فرمان سنای روسیه در ۳۱ دسامبر ۱۷۹۶، روسیه مجدّداً به چند گوبرنیا و هر گوبرنیا، به یویزد و هر یویزد به ولوست (Volost) تقسیم گردید. تقسیم بندی دوّم، هم چنان تا پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه باقی ماند. پس از انقلاب فوریه، فرمانداران یا مسئولین ادارۀ گوبرنیا (گوبرنیاتور)، «کمسیرهای گوبرنیا» و ابزار ادارۀ گوبرنیا، «شورای گوبرنیا» نام گرفت

(4) رادا (Rada):

«رادا»ی مرکزی اوکراین، یک سازمان بورژواناسیونالیست ضدّ انقلابی بود که طی «کنگرۀ ملی سراسری اوکراین»، به تاریخ آوریل 1917، به وسیلۀ بلوکی از احزاب و گروه های ناسیونالیست بورژوا و خرده بورژوای این کشور شکل گرفت. ایدئولوگ بورژوازی اوکراین، گروشفسکی، رهبر سازمان مذکور و و.ک. وینیشنکو، معاون وی بود. بورژوازی شهری و روستایی و همین طور روشنفکران ناسیونالیست خرده بورژوا، پایۀ اجتماعی «رادا» را شکل می دادند. تلاش «رادا» این بود که قدرت طبقۀ سرمایه داری و ملاکان اوکراین را افزایش بدهد و دولتی سرمایه داری را به کمک جنبش رهایی بخش ملی در اوکراین مستقر سازد. «رادا» پرچم استقلال ملی را در تلاش برای دور ساختن توده های اوکراینی از جنبش انقلابی سراسری روسیه، به انقیاد کشاندن آن ها در چنگال بورژوازی اوکراین و جلوگیری از پیروزی انقلاب سوسیالیستی در این کشور به اهتزاز درآورد، و با وجود تناقضاتی بر سر مسألۀ خودمختاری اوکراین، از «حکومت موقت» حمایت نمود.

پس از انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، «رادا» خود را ارگان عالی جمهوری خلق اوکراین اعلام داشت و به مبارزه ای آشکار علیه قدرت شوروی دست زد. «رادا» در واقع یکی از دژهای ضدّ انقلاب بود.

نخستین کنگرۀ سراسری شوراهای اوکراین در خارکف (دسامبر 1917)، اوکراین را جمهوری شورایی اعلام نمود و از سرنگونی «رادا» خبر داد. شورای کمیسریای خلق «جمهوری سوسیالیستی فدراتیو روسیۀ شوروی»، حکومت شورایی اوکراین را تنها حکومت مشروع این کشور خواند و تصمیم گرفت که در مبارزه علیه ضدّ انقلاب «رادا»، کمک های فوری خود را در اختیار این حکومت قرار دهد. قیام های مسلحانه علیه «رادا»ی مرکزی برای استقرار مجدّد قدرت شورایی در سرتاسر کشور در دسامبر 1917 و ژانویۀ 1918 رخ داد. در ژانویۀ 1918 ارتش و سرباازان شوروی در اوکراین به حمله دست زدند و روز 26 ژانویه (8 فوریه)، «کییف» را اشغال نمودند. به این ترتیب «رادا» سرنگون گشت.

«رادا»ی مرکزی پس از شکست و اخراج از قلمرو اوکراین شوروی و در شرایطی که از هرگونه حمایت طبقۀ کارگر بی بهره بود، به امپریالیست های آلمان پیوست تا در اتحاد با آنان، قدرت شوروی را سرنگون کند و سیادت بورژوازی را به اوکراین بازگرداند.

«رادا» یک هیأت نمایندگی را به برستلیتوسک اعزام کرد و به طور پنهانی به صلحی جداگانه دست یافت که به موجب آن غلات، زغال سنگ و مواد خام در عوض کمک نظامی علیه قدرت شوروی، به آلمان اعطا می شد. در مارس 1918، «رادا» به عنوان دست نشاندۀ ارتش های اتریشآلمان (که اواخر آوریل 1918 پس از درک ناتوانی تمام و کمال خود در سرکوب جنبش انقلابی اوکراین و انتقال کالاها، پراکنده و متفرق گشته بودند) به «کی یف» بازگشت.

(5)

کالدین (kaledin):

یکی از ژنرال های ارتش تزار، فرماندۀ قزاق های دُن که در شورش کورنیلوف در اوت 1917 فعالانه شرکت داشت. پس از انقلاب اکتبر او یکی از رهبران ضدّ انقلاب قزاق در منطقۀ دُن بود.

کادت ها (Cadets):

حزب کادت (دمکرات های مشروطه خواه)، حزبی بود که در اکتبر 1905 شکل گرفت و به «حزب آزادی خلق» نیز شهرت داشت. کادت ها در طول جنگ جهانی اول، سوسیالشووینیست بودند. حزب کادت در واقع حزبی رفرمیست بود که به دنبال حفظ سلطنت، منتها با استقرار حاکمیت پارلمانی بر روسیه، بود. در طول انقلاب فوریۀ 1917، کادت ها به تلاش های متعددی برای حفظ سلطنت دست زدند، ولی ناکام ماندند. سپس آن ها نیرومندترین حزب «حکومت موقت» را تشکیل دادند. نخست وزیر کادت، در آوریل سرنگون شد، چرا که خود را مدافع جنگ جهانی اول و اهداف امپریالیستی گسترش مرزهای روسیه می دانست.

پس از انقلاب اکتبر 1917، کادت ها با ارتش های متخاصم فرانسه، ایالات متحده، ژاپن و بریتانیا برای سرنگونی «جمهوری سوسیالیستی فدراتیو روسیۀ شوروی» یاری رساندند. پس از شکست ارتش سفید در 1922، کادت ها به خارج از روسیه گریختند؛ ولی برخی از اعضای آنان همچنان به همکاری با امپریالیست ها و طغیان هایی علیه حکومت شوروی ادامه دادند.

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران