بحث آزاد: جايگاه کومهله در جنبش کارگرى کردستان/ بخش اول
صدیق جهانی- از سایت اتحاد کارگری
پيش گفتار
جهان معاصر، تاريخ چالش ھاى بی وقفه کارگران و زحمتکشان – جهت دستيابى به یک زندگى شايسته و خلاصی از هر گونه ستم و استثمار بوده و هست. در مقابل اين چالش های برحقان، تعدادی انگل نيز تاريخ بغايت متضادی دارند. اين مشت انگل و زالو صفت، از راه های غير مشروع، چنگ بر سرمايههای جامعه گذاشته و همواره در مقابل چالش های مشروع و حق طلبانه اکثريت اين کرهی خاکی، ايستاده و مداومآ بر تداوم زورگويی، شکنجه، اعدام، جنگ و استثمار تاکيد می ورزند. در شرايط کنونی، در بعضی از جوامع که به لحاظ اقتصادی پيشرفته بنظر می رسند، نظام سرمايهداری ژست «انسان دوستانه» و «دمکراتیک» بخود گرفته و در درجه اول، سعی بر اين دارد که از طريق ترفندهای مختلف مانند “قانون اساسی” ، “انتخابات پارلمانی” و غيره، که گويا همهی شهروندان – در آن نقش محوری دارند، سياست های شوم و ظالمانه خود را پيش می برند. اما در ديگر کشورهای ديکتاتور زده مثل ايران، سرمايهداران هنوز حالت متعارف پيدا نکرده و معمولآ تحت پوشش ناسيوناليسم، مذهب و توام با خشونت پروسهی استثمار را تداوم می دهند. در هر حال، موضوع بر سر طبقه بندی استثمار و به تبع آن، قائل شدن تفاوت مثبت و منفی بين مدل های سرمايهداری نيست. زيرا مسئلهی اصلی، بر سر پديدهی کار و سرمايه است. از اين رو، برای برچيدن همهی اين مناسبات ظالمانه، دور پلاتفرم سوسياليستی، بايد متحد شد.
در دنيای واقعی، ثابت شده که ناسيوناليسم، مذهب، پارلمانتاريسم، سلطنت و غيره، هيچ نفعی بحال انسان های استثمار شده و محروم نداشته و ندارد. به باور من، همهی اين موضوعات – ابزارهای ساخته شده جهت حفظ نظام های سرمايهداری است. در اين خصوص، موضوع فريب دهندهی ديگر، شامل ايجاد مراکز کار، تهيه مواد خام، چاپ پول وغيره توسط همين انگل ها و حکومت های حاميشان می باشد. البته اين سياست، تحت شرايطی اجرايی می گردد که اکثريت جامعه، برای تداوم بقای خويش – راهی جزء فروش نيروی کارشان را نداشته باشند. لذا در بطن اينطور مناسبات ظالمانهای، نيروی آماده و ارزان کارگران، مواد خام را به کالا مبدل می کند و بعد از اين تحول نيز، کالای مربوطه در بازار دست به دست می چرخد و مرتبآ به پروسه انباشت سود، می افزايد. محصول واقعی اين سوخت و ساز، اين است که فقرا فقيرتر و ثروتمندان ثروتمندتر می شوند.
اما در کنار پروسهی افزايش سود و زورگويی روزمره که بالاتر ذکر شد، سرمايهداران و حکومت های مدافع شان، همواره در هراس بسر برده و می برند. زيرا نظام سرمايهداری، طبقه کارگر را بمثابه بديل و گورکن خويش، خلع کرده است. اين طبقه، از بدو پيدايش خويش و در سطح علنی، به مصاف بورژوازی رفته و دائمآ تلاش کرده که از راه دامن زدن به مبارزه، از طرفی زندگی خويش و ديگر اقشار محروم جامعه را بهبود ببخشد و از سوی ديگر نظام سرمايهداری را محو نمايد. البته اساس نگرانی بورژوازی، چالش های مطالباتی کارگران نيست بلکه در دنيای واقعی، از وجود بخش آگاه اين طبقه می ترسد. زيرا بخش آگاه کارگران، یعنی پیشروان کارگری که به آگاهی ضد سرمایه داری دست یافته است، از لحاظ ذهنی از مرز جنبش مطالباتی عبور کرده و در تدارک ساختن حزب و سازماندهی خود در راستای برقراری جامعهی سوسياليستی می باشند.
هم اکنون، ايدهی آگاهی سوسياليستی در صفوف بخش پیشروان کارگران و بخصوص جوانان اين طبقه در حال افزايش است. وجود اين مبحث اميدوار کننده، در حال حاضر به نقطه عطفی تبديل شده که کارگران بطور آگاهانه و با دست های پرتر از قبل، به مصاف نظام سرمايهداری بروند. برای مثال، اگر يک قرن قبل، چالش های ضد سرمايهداری تنها در حوزه کارگران صنعتی و يا در کشورهای پيشرفته به لحاظ صنعتی دور می زد، اما امروز کل لايههای طبقه کارگر جهانی را در خود تنيده و به تبع آن، ما شاهد جنبشی پويا، سراسری و ضد سرمايهداری می باشيم. دولت های سرمايهداری، جهت مقابله با گسترش اين جنبش، از طريق بهانهتراشی و ترفندهای مختلف، مداومآ تلاش کرده و می کنند که اوضاع را بسوی تيرگی سوق دهند تا بلکه راحت تر بتوانند حتی مبارزات مسالمت آميز کارگران را سرکوب نمايند. همانطوری که در اقصی نقاط جهان مشاهده می کنيم، اين کشمکش تنها محدود به مکان خاصی نشده و کماکان نمی شود بلکه به پهنای جهان و بصورت آشتی ناپذیر – در بین دارا و ندار، زوردار و بی زور، زنان و سیستم مردسالاری، گرسنه و سیر، مذهبی و لامذهب و غيره در جریان بوده و کماکان نيز تداوم دارد.
البته اين را هم بايد اضافه کرد که مبارزه جهت دستيابی به سعادت و خوشبختی، تنها از دوران پيدايش نظام سرمايهداری و شکل گيری طبقه کارگر، شروع نشده بلکه اين مبارزه، قامتی طولانی تر دارد و دوران های سخت و پرتلاطمی را نيز سپری کرده است. برای نمونه، در مرحلههای مختلف بردههای غير مدرن و بعدآ مدرن، موفق شدهاند که مدل های متمايز و ظالمانه نظام های استثمارگر را به زير بکشند. ولی متاسفانه٬ بجز تحميل پارهی مطالبه ابتدائی و همچنين کسب تجربهی ارزشمند مبارزاتی، در عمل چيز ديگری عايد آنها نشده است.
اما با نگاهی مختصر به تاريخ کشمکش های طبقاتی، به وضوح روشن می شود و با جرات می توان گفت که با پيدايش طبقه کارگر، هم نحوه زندگی و هم روند مبارزاتی، در قياس بين المللی متحول تر شده است. آن چه که موضوع را متمايز و حادتر ساخته، ضديت آشتی ناپذير طبقه کارگر و به تبع آن، گرايش پيدا کردن درصد چشمگيری از محرومان به سوسياليسم می باشد. ريشه دواندن گرايش تساوی طلبی در صفوف طبقه کارگر، موجب شده که کارگران و ديگر اقشار محروم جوامع بين المللی، به شيوهی نوين تری به مصاف نظام سرمايهداری بروند. ثمره اينگونه مبارزات، انقلاب کموناردهای فرانسه، انقلاب اکتبر١٩١٧ در “سویت” سابق، و چالش های جاری و پويای کارگران در اقصی نقاط جهان می باشد. اين درست است که در شرايط کنونی، خيلی از چالش های ضد سرمايهداری، با شعار سوسياليستی سازماندهی نمی شوند. اما از نظر سوخت و ساز و حتی مضمونی نيز، از جوهر سوسياليسم نشات گرفته و می گيرند. نمونهھاى ابژکتيو اين واقعيت، وجود کارگران کمونيست در رآس جنب و جوش های جاری و به تبع آن، عميق تر شدن دامنه تضادهای آشتی ناپذير کارگران با نظام سرمايهداری می باشد.
نکته مهم و حائز اهمیت اين است: علی رغم کنکاش دائم و همچنين پشت سر گذاشتن اين همه تلاطم های عظیم اجتماعی در سراسر جهان، هنوز سعادت و خوشبختی همواره یکی از بنیادی ترین پرسش های بشر امروز است و متاسفانه تابحال پاسخ يکسان و درخوری بخود نگرفته است.
پرسشی که ذکر شد، چند دهه قبل، به مشغله جمعی از روشنفکران کردستان نيز تبديل شد و آنها را به مسيری سوق داد که در مقابل نظام سرمايهداری ايران، دست به مبارزه بزنند. روند مبارزات بعدی و اساسآ نيازمندی محرومان جامعه، بطور طبيعی اين جمع را به فعاليت تشکيلاتی هدفمندتر کشاند و موفق شدند که تشکيلاتی نوين کمونيستی را بنام “کومهله“ بنيان نهند. اما هدف از این مطلب، نوشتن تاريخ کومهله، يرداختن به نظريهھاى مختلف و يا ابداع تز جديد نيست. بلکه بر عکس، آنچه که ملاحظه می کنید انعکاس دیدگاه شخصی و برخاسته از تجربه و فعالیت نزديک به چھار دھه خویش است. طبعآ من هم يکی از مبارزين کومهله می باشم و در اين راستا، تلاش مى کنم که در حد توان، هم روايت خودم از کومهله را بيان کنم و هم راجع به پرسش ھايی که در سطح آرزو باقى مانده – اظھار نظر نمايم و نھايتأ قضاوت را به خوانندگان اين سطور واگذار مى کنم.
قابل ذکر است که این نوشته را در شرایطی به رشته تحرير در مياورم که نظام سرمايهدارى با يکی از پيچيدهترين بحرانهای تاريخ دست به گريبان شده و جهت عبور از آن، يورش افسار گسیختهايی را به سطح معیشت توده های کارگر و زحمتکش آغاز کرده و چھار نعل دوندگى مى کند که تلاطم ھاى پيش رو را با موفقيت پشت سر بگذارد. اما در مقابل اين هجوم ضد کارگری، گورکن های نظام سرمايهداری نيز مصم تر از ھر زمان، نهتنھا به مقابلهی قاطع برخاستهاند بلکه چالش های پيش رو را به سوی جهت می دهند که جهان بشری برای هميشه از شر نظام سرمايهداری خلاص گردد. رويدادهای کنونی، هم در سطح نظری و هم در سطح عملی – در چهار گوشهی دنيا، گواه اين واقعيت است که جهان معاصر آبستن يک تحول عظيم می باشد. با این حال مشخص می شود که ما در شرایط بسیار حساسی بسر می بریم.
البته بايد توجه داشته باشيم که چالش های جاری، فعلآ در اين حد نيست که نظام سرمايهداری را سريعآ دفن نمايد. اما حاد شدن چالش های ضد سرمايهداری در سطح جهان و هم چنين حضور فعال و گسترده کارگران کمونيست، پيام آور اين واقعيت است که مرحله برقراری جامعه نوين و تساوی طلبی در سطح جهان آغاز شده است. نمونه بارز و ارزشمند واقعيت فوق اين است: در هر جايی که مدافعان نظام سرمايهداری، دور هم جمع می شوند، بلافاصله با تجمع فعالين ضد سرمايه مواجه شده و علی رغم تدابير ويژه پليس و سگ های گزندهشان، در خيلی موارد به سختی حضور به هم می رسانند.
اين جنبش، در حال حاضر مرحله سرنوشت ساز و بسيار سختى را طى مى کند. نحوه پيشرفت و کلآ جنب و جوش های که در جريان است، به فاکتورھاى متفاوت از جمله تفاهم سياسی حول ايجاد انترناسيونال کمونيستی نوين، فاصله گرفتن کارگران و کل مزدبگيران از احزاب و سازمانھاى بورژوايى که تحت پوشش “کارگر“، “چپ” و “کمونيست” فعاليت مى کنند، بستگى دارد. زيرا اساس پراکندگى سوسياليست ھاى راستين و آلودگى شان به اينگونه احزاب و سازمان ھاى که ذکر شد، تاريخأ موجب شده که بورژوازى در شرايط حساس و تاريخی مختلف، سوار موج خيزشھاى کارگرى و تودهاى بشود و نھايتأ آن را به کج راه سوق دھد. امروز زمان آن فرا رسيده که سوسياليست های راستين از طريق زمينه ريزی و تدارک برای يک گرايش بين المللی کمونيستی گام بردارند. تنها راه برای فائق آمدن به بحرانی که امروز سوسياليست های ما را فرا گرفته است، آغاز يک گرايش نوين سوسياليستی، در پيوند نزديک با کارگران و زحتمتکشان پيشرو در کشور است. تدارک اين امر می تواند همراه با احيائ اعتقادات و برنامه راستين سوسياليستی باشد.
همانطوری که تاکيد شد، در شرايط کنونی – دستهی از کارگران کمونيست، از طريق بحثهای پايهای حول شکل دادن به انترناسيونال پرولتری نوين، در تلاش اند که جنبش ضد سرمايهداری موجود را از سيطره جريانات بورژوای که تحت نام “کارگر” و “سوسياليسم“، فعاليت می کنند، رها نمايد. اين جنبش را با تمام وجود، بايد تقويت کرد زيرا تکرار ناموفق انقلاب کمون های فرانسه، انقلاب اکتبر 1917 و غيره، در آينده موجب می گردد که سال های متمادی ديگری، زير آوار اشتباهات و ترفندهای نظام سرمايهداری باقی بمانيم. در حال حاضر، نکته حائز اهميت – خنثی کردن مخاطرات فردا است و اين اساسآ مستلزم فعال نمودن پادزهری جدی در سطح جنبش و کل جامعه می باشد. تا زمانيکه اين جنبش آلوده باشد، پيشرفت غير ممکن خواهد بود. از اين رو، جا دارد که بطور ویژه به ضعف های کنونی جنبش، توجه بیشتری داشته باشیم.
يکی از اولويت های امروز کمونيست های واقعی، بدون ترديد بايد تلاش بی وقفه برای تغيير در نگرش سياسی و هم چنين دگرگونی اقتصادی و فرهنگی در زندگی نامطلوب تمام محرومان باشد. زيرا اکثريت محرومان، بخاطر ناآگاهی به منافع خود و از سوی ديگر به دليل شرايط بردهواری که دارند، در جبهه بورژوازی قرار گرفتهاند، طبعآ غلبه بر اين مشکل، موضوعی است کاملآ حساس و زياد هم ساده نيست. بطور مثال، اگر دقت کامل نشود، ممکن است تلاش های صادقانهی ما بر ضد خودش تبديل شود. ولی اگر، بطور هوشمندانه، دائم و حساب شده، گام برداشته شود، آنها به عواقب شوم مذهب، ناسیونالیسم، رفرمیسم، شونيسم و… سريعترآگاه می شوند. برای ما، مهم اين است که همهی آنها، جزء طبقه ما محسوب می شوند و تحت شرايط نامتعارف و غير ارادی، در جبهه بورژوازی قرار گرفتهاند.
اگر اين دسته از هم سرنوشتان ما، در طول تاريخ و امروزه، رفاه و خوشبختى را در پوشش مذهب و سرمايهداری می بينند، تنها از روی خودبيگانگی است. اين وظيفه ماست که آنها را به جبهه انسانی خويش برگردانيم. همانطور که تجربه ثابت کرده، قانع کردن آنها کار دشواری نيست. اما در اين خصوص، مسئله واقعی بر سر نحوه توضيح دنيای بهتر و آشنايشان به فلسفه وجودی سوسياليسم است. البته اين دنيای بهتر، نبايد تنها جنبهی کاغذی داشته باشد بلکه بايد در عمل و در زندگی آنها، احساس بشود. در غير اين صورت، محال است که با تبليغات در لاک خود بيرون بخزند. رنج و زحمت صدها ساله اينها را بايد دسته بندی کرد و از اين طريق بايد نشان داد که در قالب نظام سرمايهداری، دستيابی به خواست ھاى انسانی محال است.
علاوه بر آن چه که تعريف شد، جنبش ما از درون با پديدهھايی چون جاهطلبى بعضى از فعالين کارگرى و سوساليستى، رنج می برد. البته اين جاه طلبی، لیدر بازی و غيره فرهنگ احزابی است که متاسفانه تحت پوشش “چپ“، “کارگر” و “سوسياليسم” فعاليت مى کنند و از طريق آنها وارد جنبش ما شدهاند. در اين خصوص، به کارگران خود محوربين – با صراحت بايد گفت که با اين کار، آب به آسياب سرمايهدارى مى ريزند. زيرا تمام بدبختی انسان های محروم، تمام کج فهمی ها، تمام موانع های سر راه اتحاد کارگری و کمونیستی اینجاست و نوشته ای که پیش رو دارید، اساسا در جستجوی راه حل هايی است که پاسخ مناسبی به این وضعیت نابسامان را بدهد.
پر واضح است که اين سيمای کلی و جهانی جنبش ما است. روشن است که بحث کلی، ما را به نتيجه کنکرت نمی رساند زيرا شرایط زندگی کارگران و زحمتکشان – بر روی کره خاکی و از سوی دیگر نحوه مبارزاتشان هم یکسان نبوده و کماکان نیست. در اين خصوص، موقعیت طرف مقابل ما یعنی “صاحب کاران” و “دولت“های حاميشان نیز متمایز است. لذا لازم می دانم برای آسانتر شدن بحث و اساسا برای اینکه از کلی گویی خارج بشویم و نتیجه شفاف و مفیدی از مبحث پيش رو استخراج کنیم – نوشته را در مورد تضادهای طبقاتی جامعه کردستان و جايگاه کومهله، پی می گیرم.
ادامه دارد