کارگران مصر، بین منگنۀ اخوان المسلمین و کودتای ارتش

ترجمه: آرام نوبخت

نزدیک به دو ساعت پیش، ارتش مصر محمد مرسی، یعنی نخستین رئیس جمهوری را که به طور دمکراتیک در این کشور برگزیده شده بود، سرنگون کرد؛ ژنرال عبد الفتاح السیسی، وزیر دفاع مرسی، در تلویزیون دولتی رسماً از کودتا علیه رئیس جمهور خبر داد.

بدین ترتیب طی حرکتی که مورد پذیرش محمد البرادعی، رهبر اپوزیسیون «لیبرال»، احمد الطیب، امام جماعت مسجد الأزهر (پایگاه سنتی تعلیمات و آموزش های اسلامی در قاهره) و همین طور پاپ تواضروس، رهبر کلیسای قبطیان قرار گرفت، سالِ ننگینِ درقدرتبودن اخوان المسلمین مُهر پایان خورد.

ارتش اعلام کرده «نقشۀ راه»ی را در اختیار دارد که از حمایت طیف وسیعی از گروه های سیاسی برخوردار است و کلیات آن شامل تعلیق قانون اساسی (با وعدۀ برگزاری زودهنگام انتخابات!)، استقرار یک حکومت تکنوکرات، و سپردن مسئولیت اجرای امور کشور به دادگاه قانون اساسی برای یک دورۀ موقت می شود!

البرادعی حتی این «نقشۀ راه» را «سکوی پرتابی برای پیشروی جدید انقلاب 25 ژانویه (2011)» خواند! حتی حزب النور، دومین گروه بزرگ اسلامگرای مصر هم به خاطر اجتناب از درگیری های بیشتر، به پذیرش این «نقشۀ راه» تن در داده است!

در این میان نکاتی وجود دارد که تمامی مارکسیست ها باید به طور شفاف مدّ نظر داشته باشند:

1- اقدام ارتش هیچ چیز به جز یک کودتا نیست. ارتش مصر یک بخش مهم از بورژوازی است که منافع تجاری و دارایی های آن بالغ بر میلیاردها دلار می شود. برخی متخصصین ادعا می کنند که این ارتش، یک سوم اقتصاد را تحت کنترل خود دارد! ارتش همواره برای ثبات و امنیت بلندمدت سرمایه در مصر، به ویژه منافع خود عواملش (!)، عمل کرده است.

ارتش، حقّ برکناری مرسی را، با وجود این که او طی تنها یک سال به چنین شخصیت منفوری مبدل شده است، نداشت. صرفاً این که مرسی نمایندۀ یک بخش بسیار ارتجاعی از بورژوازی بوده است به آن معنا نیست که کارگران و توده ها باید از ارتش در مقابل او دفاع کنند. کارگران و فقرا نباید انتظار هیچ گونه بهبودی را از ارتش داشته باشند.

کودتا، از یک سو شکاف های بزرگ موجود در درون طبقۀ سرمایه دار مصر را نشان می دهد و از سوی دیگر ناتوانی آن از حلّ نسبتاً مسالمت آمیز این شکاف ها. کارگران هرگز نباید به البرادعی، شیخ الأزهر و پاپ، حزب النور و تمامی کسانی که به این کودتا مشروعیت دادند و تلاش کردند تا تصویر آن را به عنوان نوعی حرکت برای نجات مصر از فاجعه تلطیف کنند، اعتماد داشته باشند. این کودتا بدون تردید باید محکوم شود.

معترضینی که بابت بیانۀ السیسی به هلهله و شادی پرداختند، از کوته بینی خود متأسف خواهند شد.

2- اخوان المسلمین (و سردستۀ آن مرسی) یک نیروی بورژوایی ارتجاعی و نمایندۀ بخش هایی از این طبقه است که از قدرت حذف شوند. اینان همان کسانی هستند که در دورۀ استبداد نظامی حسنی مبارک، مبالغ هنگفتی از ثروت را انباشت می کرده اند.

مارکسیست های انقلابی به هیچ وجه نباید به پشتیبانی از مرسی یا اخوان المسلمین بپردازند. اگر هر «مارکسیست» سردرگم و گیجی تا دیروز گمان می کرد که این نیروهای ارتجاعی شاید بهبودی را در زندگی روزمرۀ کارگران مصر و دیگر اقشار تحت ستم و استثمار به ارمغان بیاورند، دیگر اکنون نباید توهمی داشته باشند! مردم نیز هم این افراد ارتجاعی را به مدت یک سال در قدرت دیده اند و هم نقشی را که آن ها از زمان سرنگونی حسنی مبارک در جامعه ایفا کرده اند.

3- دو سال و نیم پس از آن که امپریالیزم امریکا حسنی مبارک را دور زد (1)، بورژوازی مصر عمیقاً بر سر چگونگی جایگزین کردن این مهره چندپاره شده است. دولت اوباما آلترناتیو قابل اعتمادی در برابر رژیم سابق مبارک ندارد؛ بنابراین اکنون «بهترین گزینۀ» او این است که استبداد را با حذف منفورترین چهره های آن بازگرداند، اما در عین حال کمی چاشنی «دمکراتیک» هم به آن اضافه کند. این که آیا امریکا قادر به تحقق سناریو می شود یا خیر، و این که چنین چیزی احتمالاً چه قدر زمان خواهد برد، به اقدام کارگران و سایر اقشار تحت ستم و استثمار بستگی دارد.

4- بار دیگر مشاهده کردیم که نضج یافتن شرایط عینی که می تواند به انقلاب منجر شود، ممکن است تماماً برخلاف جهت شرایط ذهنی باشد. چرا که عامل ذهنی- یعنی حزب پیشتاز انقلابی طبقۀ کارگر- تنها می تواند از طریق مداخلۀ صبورانه و دقیق مارکسیست های انقلابی در درون مبارزات روزمرۀ طبقۀ کارگر و پیوند دادن این مبارزات با وظیفۀ نهایی تسخیر قدرت به دست پرولتاریا، ایجاد گردد.

راه های میانبُر، امید کاذب و اغراق کردن در مورد اهمیت شورش های ضدّ مبارک با «انقلاب» خواندن آن و همین طور موضع فرقه های متنوع به اصطلاح «مارکسیست» در این میان، ابداً کسی را به این وظیفۀ محوریِ تسخیر قدرت نزدیک تر نکرد!

مارکسیست های انقلابی باید تنها از مبارزات مستقل طبقۀ کارگر علیه تمامی جناح های بورژوازی و گام های آن به سوی ساخت این استقلال- به لحاظ سازمانی، برنامه ای و به عنوان یک نیروی فعال در هدایت تمامی مبارزات توده های تحت ستم و استثمار در جامعه- حمایت کنند.

5- ما در جهانی زندگی می کنیم که قدرت و رهبریِ تاکنون بلامنازعِ طبقۀ سرمایه دار، هر هفته درحال افشا و به چالش کشیده شدن است! اگر به همین چند هفتۀ گذشته نگاه کنیم، می بینیم بخش اعظم شعارها و مطالباتی که در ترکیه، برزیل و مصر مطرح می شود- به همراه شعارها و مطالباتی در باقی کشورهای عربی و اتحادیۀ اروپا شاهده بوده ایم- همگی نشان می دهند که فقدان و عدم بازسازی یک انترناسیونال مارکسیستی انقلابی به روال همیشه ریشۀ اصلی شکست و ناکامی شورش ها، طغیان ها و اعتصابات عمومی در پنج یا شش سال گذشته بوده است. سرنگونی سرمایه داری از طریق انقلاب های کارگری خیلی وقت است که در دستور کار قرار دارد. به همین خاطر است که وظیفۀ احیای مارکسیزم بیش از پیش ضروری شده است.

3 ژوئیۀ 2013

منبع:

http://marxist.cloudaccess.net/mideast/521-coup.html

(1)

امپریالیسم آمریکا، در تدارک برای کنار گذاشتن مبارک مراد شیرین
پاسخی به رفیق مراد شیرین، مصر پس از مبارک مازیار رازی

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *