ترکیه: اعتراض علیه چپاول سرمایه داری، و رعب و وحشت پلیسی
توضیح میلیتانت: گزارشی تحلیلی از رفقای سازمان «نگراش مارکسیستی» (Marksist Tutum) دربارۀ اعتراضات اخیر در ترکیه. البته لازم به ذکر است که تمامی تحلیل ها و مواضع این رفقا، الزاماً مورد تأیید ما نیست.
3 ژوئن 2013
ترجمه: آرشین قهرمانی
اعتراضات برای توقف تلاش های سرمایه در جهت تاراج پارک گِزی (میدان «تقسیم»)، به سرعت در سرتاسر کشور گسترده و به شورشی علیه حاکمیت مبدّل شده است. اکنون روزانه شاهد برگزاری شمار زیادی تظاهراتِ ضدّ حکومتی در شهرهای بسیاری، به ویژه استانبول، آنکارا و ازمیر، هستیم. در استانبول، تظاهرات به بسیاری از محلات گسترش یافته است. در مجموع صدها هزار نفر در این بسیج توده ها حضور و نقش داشته اند. هزاران نفر دستگیر و مجروح شده، و دو تن نیز جان خود را از دست داده اند.
این بسیجِ به سرعت رو به گسترش، حاکی از نقطۀ عطف مهمی است. حزب عدالت و توسعه (AKP) و شخص اردوغان برای نخستین بار چنین ضربۀ بزرگی را متحمّل شده اند. ناهمخوانی در بیانیه های مختلف سخنگویان متنوع AKP، آشفتگی آن ها را نشان می دهد.
این که چنین اقدامی با محتوای بسیار مشخص و ویژه ای، یعنی توقف قطع درختان در پارک گزی و ساختن یک مرکز خرید در آن جا، جرقه های چنین فرایند گسترده ای را روشن کرد، فی نفسه بسیار حائز اهمیت است. واضح است که مشکل، صرفاً مسألۀ درختان و حساسیت شهری نیست. مطالبات شکل گرفته حول پارک گزی، وسیله ای هستند که توده های وسیع مردم با توسل به آن، خشم خود را نسبت به فعالیت ها و اقدامات حکومت AKP برای تحمیل کنترل بیشتر بر جامعه و خفه کردن آن، ابراز می کنند. این که حتی یک چنین مطالبات ملایم و به وضوح بهحقی، بار دیگر با خشونت و بیرحمی شدیدی رو به رو شد و رویکرد مستنبدانه، سرکوبگرانه و خودکامۀ دولت را به نمایش گذاشت، دیگر وضعیت را به حالت غیرقابل تحمل رساند.
در واقع رویکرد حزب عدالت و توسعه، که خصلت آن را خودبینی حاصل از قدرت نشان می دهد («یا حرف من یا هیچ»)، سال ها در حال انباشتن خشم بخش رو به رشدی از جامعه بوده است. بنابراین همان طور که همه می دانند، موضوع میدان «تقسیم»، مشکلی بود که دست آخر خطّ قرمز را رد کرد. به همین دلیل است که اعتراضات بدون طی کردن هرگونه مرحلۀ میانی، بلافاصله به سطحِ مستقیماً ضدّ حکومتی جهش کرده است. این صدها هزار نفر از مردمی که به خیابان ها می ریزند، این کسانی که با قاشق زنی از لب پنجره ها سرو صدا می کنند، دیگر نه مثلاً فرماندۀ پلیس یا شهردار یا فرماندار استانبول، بلکه مستقیماً حکومت و اردوغان را هدف گرفته اند. همۀ این ها در شرایطی رخ می دهند که رسانه های جریان اصلی بورژوازی، سکوت اختیار کرده اند.
برای درکِ آن چه که خشم مردم را نسبت به حکومت و اردوغان برانگیخت، باید قدری نزدیک تر به پیشینۀ موضوع نگاه کنیم. حزب عدالت و توسعه پس از آن که اساساً از مبارزه علیه بوروکراسی نظامی-غیرنظامی پیروز بیرون آمد، مسیر سلطه جویانه و گستاخانه تری را با گام نهادن به سوی تثبیت قدرتش در پیش گرفت. حزب AKP پیش از این توانسته بود که نقش «قربانی» را ایفا کند- نقشی که کاملاً بی پایه هم نبود- و در هر فرصت قدرت خود را تثبیت نماید. البته عناصر دیگری هم وجود داشته است، مثلاً فقدان یک آلترناتیو نیرومند دمکراتیک و رسیدن اقتصاد به یک وضعیت عمومی نسبتاً مناسب. پس از شکست بوروکراسی نظامی-غیرنظامی، هیچ میدانی برای اعتراض وجود نداشته (به استثنای مسألۀ کردها) که AKP را وادار کند نگاهی به خودش بیاندازد. یکی از نتایج فرعی این امر آن بود که اتحاد آن با لیبرال ها اهمیت خود را از دست داده.
بنابراین پس از سپری شدن آن مرحلۀ بحرانی، حزب AKP به سوی حرکت های سیاسی مشخصی رو کرد به منظور تثبیت حمایت از خود، محو هرگونه رشد و تکامل ممکن دینامیسم اعتراضات اجتماعی و تغذیه کردن همپالگی های خود. آن ها با ارعاب پلیسی بی حد و مرز، حمله به جنبش کارگری، اپوزیسیون سوسیالیستی و آکسیون های خیابانی را آغاز کردند، قدم های گستاخانه تری در جهت مداخله در سبک زندگی مردم برداشتند، به سمت ایجاد جامعه ای مطیع و گوش به فرمان حرکت هایی کردند، با وقاحت ابتکار عمل را برای تاراج شهرها به دست گرفتند، و مهر ایدئولوژیک خود را بر شهرها زدند، هرکسی را که صدای اعتراض را بلند کرد، با سبعیت تمام و با تکبر ناشی از قدرت خود درهم شکستند. این که امسال و برخلاف سه سال گذشته، میدان «تقسیم» بنا به خواست حاکمیت برای تظاهرات روز اول ماه مه ممنوع شده است، تجلی آشکار این روند تکاملی دولت بوده است.
آن چه که حزب عدالت و توسعه در طول چند سال گذشته در حال به انجام رساندنش بوده، انباشتن نارضایتی در بخش های مختلف جامعه بوده است. باید خاطر نشان کرد که این بخش ها، پیش از این خارج از پایۀ انتخاباتی AKP بوده اند. ولی آن ها به لحاظ سیاسی آن قدر فعال و سازمان یافته نبودند که حزب AKP از بابتشان نگرانی به دل راه دهد.
از سوی دیگر، هرچه به پایان چند سال گذشته می رسیم، می بینیم که نوعی نارضایتی نیز در میان رأی دهندگان به حزب عدالت و توسعه تا درجۀ معینی شکل گرفته است. تجلی سمبلیک آن، ظهور جنبش های انتقادی و دمکراتیک نظیر «مسلمانان ضدّ سرمایه داری» بود. به علاوه، این که «جنبش فتح الله گولن»، به عنوان یک متحد جدّی حزب عدالت و توسعه، به تدریج در مبارزه اش برای سهم گیری از قدرت، از این حزب فاصله گرفته است، در نارضایتی نسبت به AKP نقش داشته است. این وضعیت به تعمیق شکاف ها در درون AKP منجر می شود.
تأثیر سیاست ورشکستۀ AKP در قبال سوریه نیز باید در تحلیل حالت سلطه جویانۀ AKP ملحوظ شود. هرچه رؤیاهای اردوغان برای ریاست جمهوری و جاه طلبی هایش در خاورماینه بیشتر نقش بر آب می شوند، او به عنوان رهبر سرمایۀ اکنون امپریالیستی، با جاه طلبی های بناپارتیستی خود، بیش از قبل عصبی، سلطه جو و گستاخ می گردد. هرچه انتقادات از داخل و خارج بیشتر می شود، شعارها و رویکرد AKP بدتر می گردد. این تکبر ناشی از قدرت، تا حدودی از این موضوع ناشی می شود که گویا قرار است حمایت انتخاباتی از AKP، همانند سابق ادامه داشته باشد. نظرسنجی های انتخاباتی، مقامات AKP را با این تصور که «هیچ چیز سند مالکیت ما را تهدید نمی کند، رأی دهدگان هنوز پشت ما هستند»، در اعتماد به نفس کاذبی غرق کرده بود.
با این حال شمار زیادی از تحوّلات نظیر تلاش برای منع سقط جنین، محدودیت بر فروش و مصرف الکل، بمب گذاری شهر «ریحانلی» به دلیل سیاست حکومت در قبال سوریه که 52 کشته برجای گذاشت، ممنوعیت هایی بر برگزاری تظاهرات اول ماه مه، رعب و وحشت پلیسی بی حدّ و حساب، دستگیری شمار زیادی از ژورنالیست ها، فشار بر رسانه ها که آن ها را مطیع حاکمیت ساخته، تلاش های حریصانه برای چپاول طبیعت به ویژه از طریق ساخت سد بر هر رود ترکیه، روانه کردن فقرا به سوی حاشیه های شهرها و رویکرد سلسله مراتبی دولت در همۀ این ها… همگی جمع شدند تا تودۀ نسبتاً بزرگی از مردم را به مرحلۀ «دیگر بس است» برسانند.
در نهایت بخشِ وسیعاً متنوع و گوناگونی از جامعه- از طرفداران محیط زیست تا طرفداران فوتبال، از هنرمندان تا دانش آموزان دبیرستانی و دانشجویان، از کمالیست ها تا سوسیالیست ها- به کمک حقانیت بی چون و چرای دفاع از پارک گزی، به سرعت وارد عملِ ضدّ حکومتی شده است. حکومت نیز نهایتاً مجبور شد که با ابلاغ فرمان تخلیۀ پارک به پلیس، عقب نشینی کند. به این ترتیب توده های مردم، بالغ برصدهزار نفر، پیروزمندانه وارد پارک شدند. همین امر به وضوح از بهانه های دولت برای ممانعت از برگزاری تظاهرات اول ماه مه در میدان تقسیم پرده برداشت.
مقاومتی که در میدان تقسیم علیه استبداد، تحقیر و ارعاب پلیسی آغاز شد، به بسیاری دیگر از محلات استانبول و سایر شهرها گسترش یافت. مردم به مدت چند روز در استانبول و دیگر شهرها درحال مقاومت در برابر ارعاب پلیس بوده و هستند. آغاز و تکامل این مقاومت به شکل سازمانیافته نبوده است و در واقع عدم سازمانیابی عمومی، یکی از خصوصیات آن به شمار می رود. به علاوه این مقاومت یک خصلت طبقاتی پرولتری آشکار ندارد، در حال حاضر هیچ دخالتگری سازمانیافته ای از سوی طبقۀ کارگر در این فرایند به چشم نمی خورد، اما کارگران به طور انفرادی در آن شرکت دارند. عناصر غالب، اصولاً کارگران «یقه سفید»، دانش آموزان دبیرستانی و دانشجویان، «طبقۀ متوسطی» است که تعصبات کمالیستی نیرومندی دارد. انگیزۀ غالب، نفرت علیه دولت AKP و اردوغان است. اما ترکیب سیاسی آن تماماً مختلط است. به عنوان مثال گرایش هایی نظیر «تورک سولو» (یک گروه فاشیستی)، IP (به اصطلاح «حزب کارگران» که قویاً ناسیونالیست و کمالیست است)، و جناح کودتاچی-شووینیست CHP (حزب جمهوری خواه مردم) وجود دارند، و این ها در تلاش اند که جنبش را به یک خطّ شووینیستی ضدّ کُردی بکشانند. با این وجود، در حال حاضر جنبش به طور کلی بیانگر یک دینامیسم دمکراتیک است که جوّ غالب بر آن، ایستادگی در برابر ارعاب، مداخلۀ در امور روزمرّه و هنر، چپاول شهرها و طبیعت، و اقدامات مستبدانۀ حکومت است.
این جنبش وسیع تاکنون یک نقطۀ گسست جدّی را به وجود آورده است. برای نخستین بار است که AKP و اردوغان در چنین موقعیت شرم آوری قرار می گیرند. بیانیه های متفاوتی که از سوی محافل حکومت صادر می شوند، به روشنی این را آشکار می سازند. مهمتر از آن، جوّ ترکیه دستخوش تغییر بوده و دستکم برای بخش وسیعی از مردم، دیوار ترس و وحشت درحال فرو ریختن است. دینامیسم دمکراتیک عمومی، فضایی از آزادی را خلق می کند، و حکومت و پلیس درحال عقب نشینی و ترکِ میدان است. همگی این ها نکات مثبتی هستند.
این جنبش توده ای وسیع، همچون سایر نمونه های مشابه در دیگر نقاط جهان، تجارب مفیدی را در اختیارمان قرار داده است. درس های متعدّدی است که باید کسب شود، درس هایی که بی تردید در کتاب تجارب مبارزۀ طبقاتی ترکیه به ثبت خواهند رسید. ما باید خاطر نشان کنیم که این نخستین زمانی است که چنین شورش عمومی خودانگیخته ای در ترکیه رخ می دهد.
بزرگترین مشکل، ضعفِ جنبش سازمانیافتۀ کارگران است. باید ببینیم که آیا تصمیم اتحادیه های DISK و KESK به اعتصاب و کنش گری، تأثیر خواهد داشت یا خیر. متأسفانه DISK و KESK از سازمان های نیرومندی در محیط های کار و همین طور اتوریتۀ کافی بر اعضای خود برخوردار نیستند. تجربه نشان خواهد داد که آیا جوّ عمومی بسیج اجتماعی، برای فائق آمدن بر این ضعف کافی خواهد بود یا خیر.
اکنون ما تودۀ بزرگ و پویایی داریم که درگیر مقاومت مصمّمانه علیه نیروهای دولتی است. مطمئناً گروه های سوسیالیستی از طیف های مختلف نقشی برای ایفا دارند. اما تا زمانی که جنبش سازمان یافته طبقۀ پرولتر، وارد نشود، این پویایی با خطر نابودی یا افتادن به دست نیروهای ناسیونالیست مانند CHP (که بزرگترین نیروی سیاسی ضدّ حکومتی است) مواجه خواهد بود. در این بستر، پیش بردن مطالباتی که مستقیماً طبقۀ کارگر، مداخلۀ اتحادیه های کارگری و کارگران در داخل کارخانه ها به شکل سازمان یافته، سازماندهی اعتصاب ها یا سایر آکسیون ها در محل کار و غیره را دربربگیرد، گام هایی مهم به جلو خواهند بود. این نوع تلاش، همچنین از نظر درگیر کردن توده های وسیع، ولی هنوز تحت کنترل AKP، در این فرایند، بسیار حائز اهمیت است. یک نکتۀ مثبت، مداخلۀ برخی مردم مذهبی در آکسیون های میدان «تقسیم» است، و این امر به وضوح در مورد توده های وسیعی که تحت کنترل AKP هستند، مصداق ندارد. هرچه کمالیست ها/ناسیونالیست ها بیشتر مسلط باشند، توفیق در این امر مشکل تر خواهد بود. بنابراین تقویت دینامیسم طبقاتی پرولتاریا و جلوگیری از افتادن توده های زحمتکش به دستان کمالیست ها و ناسیونالیست ها فوق العاده مهم است.