مذهب در شوروی (بخش اول)

پال دیکسن

ترجمه: کیوان نوفرستی

از میلیتانت شماره ۵۹

مقالۀ زیر که نخستین بار در سال 1945 به رشتۀ تحریر درآمده است، به ارزیابی و تحلیل رابطۀ میان دولت شوروی و کلیسای ارتودوکس روسیه می پردازد. نویسنده در این جا نشان می دهد که میان رویکرد لنین و بلشویک ها نسبت به مسألۀ مذهب و زیگزاگ های معمول سیاست استالینیستی پس از آن، یک مرزبندی روشن و مشخص و غیرقابل انکار وجود داشته است. آن چه در ادامه می خوانید، بخش نخست این مطلب است که در شمارۀ بعدی تکمیل خواهد شد.

***

در شمارۀ اخیر «اخبار بین المللی کارگری» ما به موضوع انحطاط بوروکراسی شوروی پرداختیم که خود را با رشد عظیم ناسیونالیسم در شوروی به تصویر کشیده است. البته مسیر این انحطاط استالینیستی را می توان با مطالعۀ تقریباً تمامی جنبه های حیات شوروی دنبال کرد. این انحطاط، به خصوص در روابط بوروکراسی با کلیسای ارتودوکس روسیه آشکار و نمایان می شود.

رویکرد بلشویک ها نسبت به کلیسای ارتودوکس از دو جنبه مقید بود: اول، بنیان ماتریالیستی که اساس مارکسیسم را شکل می دهد، و دوم، نقشی که این کلیسا در روسیۀ تزاری ایفا کرد. کلیسای ارتودوکس نه فقط یکی از بزرگ ترین صاحبان زمینبا مالکیت 7.5 میلیون جریب1 زمین و درآمد سالانۀ 150 میلیون روبل، بلکه ابزاری حاضر و آماده در دستان تزاریسم بوده است. با رشد جنبش انقلابی تا اواخر قرن نوزدهم، روحانیت روسیه درخواست کرد که اجازۀ همکاری او با پلیس مخفی تزار برای تعقیب و دستگیری انقلابیون صادر شود. عناصر بسیاری در این بودند که نقش کوچکی در این اقدامات نداشتند.

پس از قتل عام کارگران سن پترزبورگ به دست سربازان تزار در روز یکشنبۀ سیاه (ژانویۀ 1905)، «شورای مقدّس»2 (هیئت گردانندۀ کلیسا) ضمن صدور بیانیه ای، به تقبیح «افراد مسموم الفکر»ی پرداخت که «بی هیچ ندامتی، با قساوت در قلب ها و نفرین بر لبانشان، دیگران را به مرگ بی ثمر کشاندند». شورا اعلام کرد که «دشمنان ما، در صدد هستند که بنیان های ایمان ارتودوکس و قدرت مطلقۀ تزار ما را متزلزل سازنداز خدا بترسید، تزار را محترم شماریدمطیع هر قدرتی باشید که خداوند مقدّر فرموده استبنا به مشیّت خداوند، با عرق جبین زحمت بکشید».

پس از انقلاب اکتبر، در ژانویۀ 1918، اسقف اعظم کلیسای ارتودوکس، «تیخون»3، پیامی به مؤمنین فرستاد و طی آن بلشویک ها را به عنوان «هیولاهای نژاد بشر» تقبیح و هر کسی را که از انقلاب پشتیبانی می کرد، تکفیر نمود.

لنین نوشته بود «مذهب، افیون توده هاست. این سخن حکیمانۀ مارکس، ستون فقرات کلّ جهان بینی مارکسیزم را در مورد مسألۀ دین تشکیل می دهد. مارکسیزم، تمام ادیان و کلیساها و تمام تشکیلات مذهبی را همواره به عنوان ارگان های ارتجاع بورژوازیکه می خواهند از استثمار دفاع کرده و طبقۀ کارگر را تحقیر و منحرف نمایندتلقی می کند» (رویکرد حزب کارگران نسبت به مذهب، مه 1909).

اما لنین در همان مقاله به روشنی عنوان کرد که بلشویک ها انتظار محو فوری مذهب را، حتی پس از تسخیر قدرت، ندارند. انگلس، که لنین به او نیز ارجاع می دهد، تقریباً چهل سال پیش از این در «آنتی دورینگ» نوشته بود:

«هرگاه این عمل ]انقلاب اجتماعی[ تماماً صورت بگیرد، هرگاه جامعۀ با تملیک بر کلّ ابزار تولید و استفاده از آن بر پایۀ یک برنامه، خود و کلیۀ اعضایش را از اسارتی که هم اکنون در قید آن اند، از اسارت ابزار تولیدی که خود آن ها تولید کرده اند، ولی در برابرشان همچون نیروی مقتدر بیگانه ای صف آرایی می کند، نجات دهد، هر گاه انسان دیگر نه فقط تعقل، بلکه تحکم نیز کند، تازه آن زمان است که آخرین نیروی بیگانه ای نیز که اکنون در مذهب منعکس می شود، ناپدید خواهد شد و همراه با آن، خودِ بازتاب مذهبی نیز از بین می رود، آن هم به این دلیل ساده که دیگری چیزی برای بازتاب شدن وجود ندارد

تنها در یک جامعۀ تماماً سوسیالیستی است که می توان انتظار محو کامل مذهب را داشت، چرا که تنها در این زمان بنیان اجتماعی مذهبترس توده های مردم به دلیل فروماندگی آن ها در برابری نیروهای تولیددیگر وجود نخواهد داشت. در این بین، حزب کمونیست اتحاد شوروی مطابق با برنامۀ خود در سال 1919 اعلام کرد:

« ]حزب تلاش دارد تا[ قطع پیوندهای میان طبقات استثمارگر و سازمان های مبلغ مذهبی را تضمین کند، در رهایی واقعی توده های کارگر از پیش داوری های مذهبی همکاری نماید، و دست به مبسوط ترین تبلیغات روشنگری علمی و ضدّ مفاهیم مذهبی بزند. در عین حال ما باید با احتیاط تمام از هر آن چه که بتواند احساسات مؤمنان را جریحه دار سازد، دوری کنیم؛ چرا که چنین روشی تنها می تواند به تقویت تعصبات مذهبی منجر شود».

دولت شوروی با داشتن چنین هدفی در پیش روی خود، فرمان به جدایی کلیسا از دولت داد و نظام آموزشی را از کلّ نفوذ کلیسا رها ساخت. حقّ تبلیغات مذهبی و ضدّ مذهبی به تمامی شهروندان اعطا شد. دارایی کلیسا مصادره، ولی ساختمان های کلیسا جهت استفادۀ روحانیون عودت داده شد. کلیسا هم­چنان از آزادی عبادت، اجتماع، گردهمایی و تبلیغات برخوردار بود. اما از سوی دیگر حزب کمونیست نیز با راه اندازی «انجمن آتئیست های رزمنده»4 و ژورنال آن به نام «آتئیست»، دست به تبلیغات ضدّ مذهبی نیرومندی زد.

در طول سال های جنگ داخلی، اکثر روحانیون روسیه از سفیدها حمایت کردند، اما مقاومت آن ها در برابر رژیم شوروی در اوایل دهۀ 1920 درهم شکسته شد. در سال 1921، حکومت شوروی به منظور تهیۀ منابع مالی لازم برای خرید موادّ غدایی از خارج و غلبه بر قحطی، فرمان مصادرۀ طلا، نقره و سنگ های قیمتی متعلق به کلیسا را صادر کرد. اسقف اعظم، روحانیون را به مقاومت فراخواند و طی مبارزۀ شدیدی که رخ داد، 45 کشیش اعدام و 250 نفر به حبس های بلندمدت محکوم شدند. تا این زمان دیگر مشخص بود که حکومت شوروی برای ماندن آمده است؛ بنابراین بخشی از روحانیت با عجله تلاش کرد تا صلح خود با حکومت را به بهترین شکلی که می توانست، اعلام کند. این بخش در سال 1922 به اصطلاح «کلیسای نوگرا»5 را ایجاد کرد که سرمایه داری را یک «گناه مهلک» می نامید. پیامد این امر، ایجاد شکاف در درون کلیسا بود. از این زمان به بعد حتی اکثریت روحانیون که با «کلیسای نوساز» مخالف بودند، در ظاهر امر دولت شوروی را تأیید می کردند.

این وضعیت، تا پیش از عروج بوروکراسی استالینیستی و پیروزی آن بر اپوزیسیون چپ بلشویکلنینیست وجود داشت. کلیسا به فعالیت خود در اتحاد شوروی ادامه داد، اما توده هابه خصوص در شهرهااز آن روی برگردانده بودند. حمایت از کلیسا در بین جوانان بسیار ناچیز بود؛ در واقع پایگاه اصلی کلیسا در بین توده های عقب مانده تر، به خصوص نسل های قدیمی تر دهقانان قرار داشت. دستگاه روحانیت به کمک نذورات جمع آوری شده از حامیان خود سرپا بود و پیوند آن با حیات جامعۀ شوروی تقریباً به طور کامل قطع گشته بود. کشیش ها حقّ رأی دادن در انتخابات شوراها یا انتخاب شدن در سازمان های شورایی را نداشتند. برای کارگران آگاه شوروی، کلیسا در حُکم عتیقه ای بود مربوط به گذشته که به دلیل تأثیر استانداردهای رو به شد مادی و فرهنگی توده ها محکوم به زوال تدریجی است.

چنان چه انزوای دولت شوروی به وسیلۀ انقلاب جهانی در هم می شکست و از رشد بوروکراسی استالینیستی جلوگیری می شد، این مسیرِ تکامل ادامه می یافت. در آن صورت ما می توانستیم شاهد تحقق پیش­گویی های جسورانۀ «الفبای کمونیزم»- جزوه ای که از سوی حزب کمونیست اتحاد شوروی در دورۀ لنین و تروتسکی نوشته شده بودباشیم:

«گذار از جامعه ای که کارِ سرمایه داری را تمام می کند، به سوی جامعه ای که به کل از تمامی بقایای تقسیم کار و تخاصم طبقاتی آزاد است، مرگ طبیعی تمامی مذاهب و خرافات را به ارمغان خواهد آورد».

مسیر واقعی رویدادهای تحت حاکمیت استالینیزم شدیداً عکس این بوده است. این خود اثبات قطعی ماهیت رژیم استالینیستی است و نشان می دهد که تا چه میزان سوسیالیزم را «در نهایت و به طور قطعی» ساخته است!

رویکرد بوروکراسی در قبال کلیسا از مسیر زیگزاگ های همیشگی و معمول سیاست استالینیستی عبور کرده است. در دورۀ سیاست مافوق چپِ «اشتراکی کردن اجباری» و اجرای «برنامه های پنج ساله» در طی چهار سال، تلاشی برای انحلال کلیسا و نفوذ آن به دستور حکومت صورت گرفت. با آغاز این تلاش ها در سال 1929، کلیسا ها به اجبار بسته و کشیش ها در سرتاسر اتحاد شوروی دستگیر و تبعید شدند. زیارتگاه مشهور «باکرۀ ایبریا»6که مؤمنان آن را «مقدس ترین» جایگاه در سرتاسر روسیه می دانستندویران شد. استالین و حکومت او برخلاف لنین و تروتسکی، کوچک ترین هراسی از تقویت تعصبات مذهبی از طریق جریحه دار ساختن احساسات مذهبی مردم نداشتند! به اعتقاد آن ها مذهب می تواسنت مانند کولاک با یک چرخش قلم منحل و نابود شود. «انجمن آتئیست های رزمنده» در دورۀ زمامداری استالین، در تاریخ 15 مه 1932 از «برنامۀ پنج سالۀ آتئیسم» خبر داد. به این ترتیب گفته شد که تا اول ماه مه 1937، «حتی یک عبادتگاه هم نبایستی در قلمرو اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی باقی بماند و مفهوم خدا، به عنوان مفهومی بازمانده از قرون وسطی و ابزاری برای ستم بر توده های کارگر، باید از اتحاد شوروی رخت بربندد»!

جلد نشریۀ «آتئیست» (بزبوژنیک) در سال 1929: درهم شکستن خدایان یهودیت، اسلام و مسیحت در زیر فشار برنامۀ پنج سالۀ آتئیسم

اما با نهایت تأسف برای این «برنامۀ» استالینیستی، بورورکراسی طی دورۀ اعلام برنامۀ مذکور، عملاً مشغول تقویت بنیان اجتماعی مذهب در اتحاد شوروی بود، خصوصاً به دلیل مصائب و مشکلات فزاینده ای که سیاست اقتصادی فاجعه بار آن بر توده های مردم تحمیل می کرد. «قحطی بزرگ» در سال های 1932-33 که طی آن میلیون ها نفر از مردم اتحاد شوروی جان باختند، نقش به مراتب بزرگ تری از تبلیغات مذهبی در تقویت جایگاه کلیسا میان توده ها ایفا کرد. «برنامۀ پنج سالۀ آتئیسم» هم درست مانند سایر «برنامه»های استالینیستی این دوره، پیش از اتمام زمانی که برای تحقق و تکمیل آن لازم بود، رسماً به فراموشی سپرده شد.

اکتبر 1945

1هر جریب (Acre) تقریباً 4 هزار متر مربع یا چهل درصد یک هکتار است.

2Holy Synod

3Tikhon

4 Society of Militant Atheists

5Living Church (Живая Церковь)

6Iberian Virgin

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *