تابو زدایی از مسائل زنان دستور کار فعالین است
تابو زدایی از مسائل زنان دستور کار فعالین است
وضعیت جنبش زنان در ایران چون دیگر کشورها تابعی از شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در سراسر دنیاست که اتفاقا مسئله ای بسیار مهم در معادلات سیاسی هم هست که سرمایه داری تلاش دارد با تمام وجوهاتش، چه از حیث مدیریت و هزینه کردن منابع هنگفت مالی – بازارهای بورس و مکانیسمهایی چون صندوق جهانی پول و….
– علوم قطبی شده – روانشناسی، جامعه شناسی و …- فرهنگ و هنر- بازارهای مکاره ی سینمای هالیودی و ادبیات کاملا جانبدارانه ای که به شکل رقت آوری سعی بر انکار مولفه های غیر انسانی خود دارند، نیز راه اندازی شوهای مد و زیبایی و…….- جنبش زنان را در مسیری که خواست اوست به تحرک وا دارد و در مواقع لازم به سکون.
شرایط زنان در حوزه های مختلف در سراسر دنیا نشان از این دارد که مردسالاری مسئله ی انسان است و لاجرم مسئله ای جهانی. در اینکه مردسالاری پوسته ی پیچیده و در عین حال پوچ مالکیت خصوصی است شکی وجود ندارد. از اینرو مردسالاری فقط هنگامی برچیده خواهد شد که نظام مالکیت خصوصی ملغی گردد. گیریم سرمایه داری خواسته باشد طی چندین دهه ی اخیر با علم کردن نحله های فلسفی به اصطلاح جدید و بهره برداری از وضعیت نسبتا راضی کننده ی اقتصادی زنان کشورهای پیشرفته ی سرمایه داری – که روز به روز رنگ می بازد- به انحاء مختلف خیزش طبقه ی کارگر و جنبش تعیین کننده ی زنان را به بیراه برده باشد و با کانالیزه کردن گرایشات مختلف فمنیستی، آنها را در لفافه ی پرطمطراق ادبیات فلسفی مبهم نموده، بر موج توفنده ی مبارزات برابری خواهانه ی زنان طبقه ی کارگر سدی قرار دهد و روی دیگر سکه را هم به خدمت گرفته باشد و عملا جنبشهای اجتماعی کشورهایی نظیر ایران را از زایش و تکامل بیندازد. اما مسئله اصلی به قوت خود باقی است که مردسالاری وجود دارد با این همه ناگزیر از حل شدن است. اما چرا وضعیت غیرانسانی زنان کشورهایی مانند ایران که هنوز فرهنگ پدرسالاری و مردسالاری که با به کارگیری شنیعترین ادیان، قوانین، رسم و رسوم و سنتها ی مختلفی چون؛ سنگسار، قتلهای ناموسی، ازدواج و طلاقهای اجباری، خشونت خانگی، ختنه، تحقیر و اسارتهای همه جانبه ای که در تمام مراحل زندگی یک زن به وی تحمیل می شود، با تشکل یابی فاصله دارد و هنوزآن جنبش رادیکالی که بتواند به شکل سازمان یافته در عرصه ی اجتماع حضور یابد، کم جان است. خود این مسئله به لحاظ ماهوی با وضعیت طبقه ی کارگر ایران پیوند خورده و قلب تپنده ی آن نیز هست.- در باره ی مشکلات بیرونی جنبش اعتراضی زنان نوشته های زیاد ی به تحریر در آمده است تلاش می کنم که مسائل درونی طبقه ی کارگر را بیشتر مورد نظر داشته باشم. هرچند سرمنشاء این مشکلات، کاملا طبقاتی است اما الزاما خصوصیات مبارزاتی کارگران با جنبش اعتراضی زنان یکی نیست؛ تمام مشکلاتی که بر سر راه اعتراضات حقه ی کاگری قرار دارد در مورد جنبش اعتراضی زنان هم صادق است اما تمام مولفه های آن را دارا نیست؛ مطالبه ی حقوق معوقه، افزایش دستمزد، کاهش ساعات کاری، برگزاری مراسم 1 می، به بحث گذاردن مسائل روز سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جنبشهای اعتراضی امروز ایران کاملا ارزشی است یعنی در فرهنگ مبارزاتی امروز نهادینه شده است – صرف نظر از تمام شدت عملهایی که از جانب ماشین سرکوب سرمایه داری اعمال می شود- اما در راستای آن مبارزات، گذشته از مسائل قانونی و حقوقی که زنان را مشخصا رو در روی سیستم های دولتی قرار میدهد به لحاظ فرهنگی، اجتماعی و پیامدهای عینی جامعه در درون خود طبقه ی کارگر، به نقد کشیدن مردسالاری و سرباز زدن از مناسبات مربوط به آن، حق کنترل زنان بر بدن خود، داشتن روابط جنسی قبل از ازدواج، حق ازدواج، حق طلاق، حق مادر مجرد بودن، حق سقط جنین، حق پوشیدن لباس در مکانهایی که توسط نیروهای سرکوبگر دولتی وجود ندارد، به بحث گذاردن مسائل و مشکلات زنان، حتی خندین و حرف زدن های خارج از معیارهای به اصطلاح زنانه و مودبانه و . ……. به شکل بیمار گونه ای کراهت بار است و به تمسخر گرفته می شود. تا آنجائیکه دیده شده است سخن آوردن از چنین حقوقی حتی در میان مجالسی که با معیارهای برابری زن و مرد بیگانه نیستند تا اندازه ی زیادی تابوست.
زنان برای احقاق حقوق ابتدایی خود عملا در مقابل تمام پیچیده گیها، مکانیسمها و نهادهای پرشاخ و برگ سرمایه دای، ارتجاع سیستماتیک، خانواده، مکانهای آموزشی و …. قرار می گیرند و در این میان نقش خانواده بسیار حائز اهمیت است؛ فعالین کارگری اعتراض می کنند، به زندان می روند، شکنجه می شوند، اما در نهایت از جانب جامعه و خانواده ی خود اگر هم در بعضی موارد با دلخوری – به لحاظ مضیقه های بیشتر مالی که در خلال زندانی شدن آنها به خانواده هایشان تحمیل می شود- ولی در نهایت با احترام بسیار استقبال می شوند اما برای زن یا دختری که در مقابل کنترل، فشار و تحقیری که از جانب پدر، شوهر، برادر و به نیابت از آنها و گاه و بیگاه با شدت عمل بیشتری از جانب مادر و خواهر خود به مقاومت دست می زند، مکان امن و یا معیاری ارزشی برای حفظ روحیه ی حق خواهانه ی وی وجود دارد؟ تکلیف زنانی که در مقابل خشونتهای خانگی قد علم می کنند بدون اینکه هیچگونه امیدی از جانب سازمان و یا نهادی داشته باشند، چیست؟ با چه مکانیسمهایی می توان اعتراضات درون خانواده را به بیرون کشید، تعمیم داد و همگام با جنبشهای اعتراضی آن را به تحرک در آورد؟ آگاهگری در سطحی وسیع در درون طبقه ی کارگر و رکاب گرفتن از خشونتهای موجود در آن برای کانالیزه کردن، با این شناخت که استثمار، توهین، حقارت و….. ماحصل نظام سرمایه داری است و پالودن تبعیضات جنسی تا سرحد ممکن از جانب مردان و زنان کارگر، طبقه ی کارگر را به برای خود بودن نزدیک و نزدیک تر خواهد کرد
در شرایط فلاکت باراقتصادی امروز ایران که بیکاری بیداد می کند، اعتیاد آسانترین رویدادی است که ممکن است رخ بدهد، و ساعات طولانی کار، که رمقی برای انسانیت باقی نمی گذارد؟ آشکار است که زنان بیشترین قربانیان این گونه بی حقوقی ها هستند و خشونتهای آشکار و پنهان در غالب مناقشات خانوادگی امری کاملا عادی تلقی می شود، نمک زندگی است و همیشه هم باید با درایت و همه چیز فهمی زنان، تنشهای موجود به پایانی خوش منجر شود. صدالبته بکارگیری این ادبیات استثمارگربا رگه هایی از سانتیمانتالیسم نمود توقعی است که فرهنگ مردسالاری از زنان دارد تا از کمترین حقوق خود دست بکشند. به وضع پیش آمده اعتراض نکنند تا مشمول پیامدهای بعدی نشوند. یقینا سرمایه داری مرتجع و مردسالاری با بکارگیری معیارهای ریاکارانه ی فرهنگ بورژوازی از قبل ساعات مشقت بار و طولانی کار تحمیلی بر کارگران مناسبات ضد انسانی خود را بازتولید می کند و به موازات آن مقاومتهای جسته گریخته ی زنان را در مقابل خشونتهای خانگی، بزرگنمایی، امورکم اهمیت، قانع نبودن و منحرف بودن زنان جلوه می دهد. واقعیاتی که در راهرو های دادسرا و امور مربوط به خانواده می گذرد و بهره برداری ارتجاع و وارونه نشان دادن ناکامیهای زنان _ به منظور جلوگیری از گسترش روحیه ی حق خواهی از صداو سیما -حاکی از عمق بحران و نابرابری است پدیده ای که با پادرمیانی در درون خانواده ها و انتظار کوتاه آمدن زنان، یکی است. روحیه ی انکار گر و حق خواهی عنصری است که طی چند ماه گذشته در اعتراضات اخیر، خاصه عراق که حضور زنان بسیار چشمگیر بود توانست سطح اعتراضات را به شکلی وسیع دامن بزند و خواست حقوق را به عمق جامعه نفوذ دهد، اگر زنان کرد این روزها در سطح خیابانها حضور به هم می رسانند به دلیل فضای بازی نیست که بارزانی یا طالبانی به ارمغان آورده اند، دلیل آن مبارزات خلق کرد است که هنوز از تک و تا نیفتاده است. اعتماد به نفس و مطالبه ی حقوق انسانی و داشتن روحیه ی حق خواه، آنقدر اهمیت دارد و هراس از تسری پیدا کردن آن به دیگر افراد جامعه تا آن اندازه بزرگ است که شمار جنایت ها و قتلهای سیستماتیک، زندان، شکنجه و پخش ویدیوهای مربوط به آن روبه افزایش است. مرد سالاری روابطی نیست که بتوان آن را از مناسبات اقتصادی، فرهنگی ، سیاسی امروز، غربال کرد چرا که درست همین روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی حاکم بر جامعه است. این مسئله چالشی بزرگ را پیشروی طبقه ی کارگر ایران و هر زن و مردی که علیه تبعیض مبارزه می کننند قرار می دهد که با چه تاکتیکهایی می توان مسائل زنان را به چالش کشید، حقوق انسانی و برابر آنها را مطالبه کرد و برای تبلور و احقاق آنها سازمان یافت و در اجتماع حضور پیدا کرد.
کاملا آشکار است که فرهنگ مردسالاری برخاسته از مناسبات تبعیض آمیز اقتصادی است، اما شکی وجود ندارد که خود طبقه ی کارگر باید از پس غلبه بر وجوهات انسان ستیز چنین مناسباتی که به شدت هم محافظه کار، چندگانه، پیچیده، و به لحاظ روانی گاها دور از دسترس است، برآید. به نظر می رسد این مسئله قبل از هرچیز به فعالین سوسیالیست و مبارزان حقوق زنان در داخل برمی گردد و در ادامه به اپوزسیون چپ ایران و مبارزینی که به این تشخیص و تشخص رسیده اند که جنبش اعتراضی و در نهایت رادیکال زنان، نیروی محرکه ی طبقه ی کارگر است. باتوجه به فرهنگ تقلیل دهنده ی مردسالاری آنچه از اهمیت ویژه ای برخوردار است تابوزدایی و ایجاد فضایی همه گیر برای زیرسوال بردن وضعیت غیر انسانی موجود است و اولین گام آگاه گبری و تابوشکنی از بدن زنان، خواستها و نیازهای انسانی شان می باشد با صریحترین، کوبنده ترین، ریشه ای ترین، دقیقترین و جزئی نگرترین شکل ممکن. حرف زدن از حقوق انسانی زنان با کلی گویی، طفره رفتن، رنگ به رنگ شدن و جا انداختن یک خط در میان مسائلی که زنان گرفتار آنند اهمالی است که به هیچ عنوان ازطرف هیچ فعال و یا گرایشی قابل توجیه نیست. اما به چالش کشیدن شرایط کنونی و دفاع از حقوق انسانی زنان اعتماد به نفس بالایی را می طلبد. این مسئله برای فعالین داخل جز با ایجاد ارتباط هرچه بیشتر و گسترده تر در میان فعالین و حضور در عرصه ی اجتماع و شناخته شدن و مورد احترام قرار گرفتن از جانب دیگر فعالین و حمایت همه جانبه ی آنها صورت نمی بندد. انتظار می رود مبارزین خارج از ایران هم با توجه به امکاناتی که در اختیار دارند با تحقیق های بیشتر و کند و کاوهای جامعه شناختی یاری رسان دیگر هم طبقه ای هایشان باشند و سویه هایی را که به هردلیل از دسترس فعالین داخل دور می ماند متذکر شوند. ایجاد برنامه های آموزشی در این راستا بسیار می تواند راهگشا باشد. چندی پیش برنامه ای با نام تابوی پرده ی بکارت پخش شد که با توجه به نیاز مبرم دختران جوان به غلبه بر نادانسته های خود در این رابطه و شناخت نبایدهایی که برای تحقیر انها صورت می گیرد بسیار به جا و امیدوار کننده بود. در شرایطی که تلویزیون با استفاده از سریالهای متحجرانه جایگاه کهتری و فروغلتیدن به دامن فرودستی، توهم و حقارت رامری کاملا موجه، عادی و لاتغیر جلوه می دهد و برنامه های ماهواره ای هم به اشکالی دیگر زنان را از دست یابی به جایگاه خود به عنوان یک انسان باز می دارند احساس نیاز به برنامه هایی از این دست بسیار بالاست.
اما مسائلی هم هست که نیاز به نقد دارند. در مراسم 8 مارس امسال شهر گوتنبرگ یکی از فعالین با اشاره به وضعیت کشورهای شمال افریقا و اوضاع و احوال جهان از زنان خواست که با حضور خود به چنین قیامهایی رنگ و بوی زنانه بدهند، اگرچه امید می رود این گفته تنها ناشی از بی دقتی باشد اما حضور سازمان یافته ی زنان در بطن مبارزاتی طبقاتی برای به انجام رساندن انقلابی که ریشه های هرگونه تبعیضی را برچیند کجا و رنگ و بوی زنانه گرفتن قیامهای اخیر کجا! مسائلی از این دست در فیلمی به نام من و ملکه که کارگردان آن در نمایش فیلم خود را سوسیالیست خواند به گونه ای دیگر رخ داد؛ پرداختن به شخصیت فرح دیبا و کشمکشهای ظاهرا انسانی ای که کارگردان با آن پیدا کرده بود برای نه تنها غیرقابل باور و توجیه است بلکه ضد ارزش نیز هست. فرح دیبا نه تنها در راس سیستمی استثمارگر، سرکوبگر و جنایت کار بوده و هست بلکه به شکلی اتفاقی هم هیچ وجهه ای از استقامت ندارد سماجت های وی در باقی ماندن در نقش خود ریاکاری و فضاحتی کامل در روابط خصوصی و اجتماعی وی است. این همه بی دقتی از کجا ناشی می شود. کارگردان این فیلم که گویا سابقه ی مبارزاتی و زندان هم دارد و البته فیلمی در رابطه با دو زن تن فروش هم ساخته است چرا همین روند را ادامه نمی دهد یا زندگی یکی از هزاران مادر جانباخته ی چندین دهه ی ایران را به تصویر نمی کشد تا باردیگر واژه ی استقامت برای زنان طبقه ی کارگر و البته سرکوبگران، معنایی چندین هزار باره داشته باشد. بی بی سی با لبخند پیدا و ناپیدای همیشگی اش از این فرصت به خوبی بهره برداری کرد.
تجزیه و تحلیل مسائل مربوط به زنان در مکانهای عمومی و در ابتدا ممکن است شوک آور باشد اما به شدت لازم است، این امر که هیچ مسئله ای که مربوط به زنان است نباید از قلم بیفتد باید با کاردانی فعالین کمونیست چون مطالبه ی دستمزد به امری عادی بدل شود. یقینا شرط سازمان یابی و تشکل، آگاه گری و خواست تغییر است.حضور گسترده ی زنان در اعتراضات بعد از انتخابات ریاست جمهوری نشان از نارضایتی از وضعیت موجود است. اگرچه شکل سازمان یابی و راهکارهای آن هنوز جای تامل دارد. واقعیات زندگی زنان مطالبه ی خواسته های آنها با وضعیتی که بی بی سی و وی یو ای تلاش دارد حقنه کنند، بسیار متفاوت است؛ حضور زنان در پارکها و مکانهای روباز حین تفریح و ورزش کردن با روسریهایی که به زحمت بند می شود و کمترین پوشش ممکن در شهرهای بزرگی نظیر تهران، فاصله ی بسیاری با حقنه کردن چهره ای چون زهرا رهنورد به عنوان رهبر جنبش زنان دارد. غیر قابل قبول بودن چند همسری برای زنان و دختران یک خواست براندازانه است که اگردر تشکلهای متعدد صورت بندد به شکل امیدوارکننده ای رادیکال خواهد بود مسئله ای که سرمایه داری به خوبی از اهمیت ان آگاه است. درونی کردن حقوق انسانی بری از هرگونه تبعیض میان زنان و دختران و مردان خاصه جوان الزاما به انقلابی منجر خواهد شد که اهتمام فعالین داخل ایران و همگرایی – دست کم سلبی – گرایشهای مختلف اپوزیسیون را می طلبد اگرچه کاری است سترگ و از بعضی لحاظ بطئی. اما التهاب تغییر و نفرت از مناسبات کاهنده ای که بر جامعه حاکم است نیازی است کاملا آشکار، تا اندازه ای که حتی در خفقان امروز صدای اعتراض هنر لزبینی که می کوشند از واقعیات دم به زنند چه برروی وبلاگهای ادبی چه خواننده های آنها به چشم می آید و این جنبش رادیکال زنان است که باید بتواند با توازن قوایی که به وجود می اورد انها را تبدیل به نیروی رادیکال برابری خواه کند.
زاغچه
فروردین ماه نود