ریشۀ کشمکش های درونی رژیم در چه نهفته است؟

در هفته های اخیر کشمکش ها و اختلافات درونی رژیم چنان بالا گرفته است که احمدی نژاد هم به خود جرأت داده تا علناً به “رهبر” دهن کجی کند. این مسایل حتی روزنامه های مرتبط به “رهبر جمهوری اسلامی ایران” را نیز نگران کرده است! برای نمونه روز شنبه ۱۸ تیر 1390، روزنامۀ جمهوری اسلامی در سرمقاله اش، خطاب به مسئولان نوشت: “اگر با گوش جان به حرف دل مردم گوش كنید، به این واقعیّت خواهید رسید كه مردم از دعواهای سیاسی و فشارهای اقتصادی خسته شده ‌اند.” این روزنامه، سیاستمداران را متهم کرد که این روزها سرگرم منازعات و مناقشات بی‌ حاصل هستند و دغدغۀ مردم را ندارند؛ در حالی که مردم “از وعده ‌های نادرست، از گرانی‌ لجام گسیخته و از فقر و بیکاری و بی‌عدالتی، ناراحت و ناراضی هستند.” پیشتر، آیت الله علی خامنه ای، نیز با اشاره به پاره ای از اختلاف ها در بین مسئولان، از آنان خواسته بود که نسبت به “سرگرم شدن دستگاه‌هاى انقلاب به كارهاى غیرمفید و احیاناً مضر” مراقب باشند.

علنی شدن این اختلافات از زمان اخراج مصلحی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی، به دست احمدی نژاد آغاز شد. بر اساس یک قانون نانوشته، وزارت اطلاعات تماماً ملک خامنه ای محسوب می شود و وزیر این وزارتخانه را او انتخاب می کند. اخراج وزیر از سوی احمدی نژاد مشخصاً دهن کجی او به خامنه ای بود، که البته طی تنها چند ساعت این اخراج به دستور خامنه ای بی اثر شد. پس از آن موج مطبوعاتی شدیدی از سوی حامیان و باند خامنه ای به راه افتاد، در این میان کیهان هم با ادبیات همیشگی خود برای “جریان انحرافی” خط و نشان کشید و سرنوشت بنی صدر را به آن ها خاطرنشان کرد. درگیری ها به مجلس نیز کشیده شد، به طوری که صد نماینده خواستار طرح سؤال از رئیس جمهور شدند.

در عین حال تحت عنوان مقابله با “جریان انحرافی”، چند تن از نزدیکان احمدی نژاد دستگیر و از کار برکنار شده اند. این هفته، بار دیگر غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوۀ قضائیه در جمع خبرنگاران، با اشاره به این “جریان انحرافی”، دستگیری افرادی در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و “شخصی در موزه ملی ایران” را تایید کرد. آزاده اردکانی، دارای لیسانس میکروب شناسی و رئیس پیشین موزۀ ملی ایران (!)، که این هفته شایعه دستگیری او تقویت شد، از افراد نزدیک به اسفندیار رحیم مشائی و حمید بقائی، رئیس دفتر و معاون اجرایی رئیس جمهوری به شمار می رود.

در مقابل، بنا به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری ایران، محمود احمدی نژاد روز یکشنبه، ۱۹ تیر، در جلسۀ هیئت دولت محور كار دولت را تلاش صادقانه و مخلصانه برای مردم دانست و تأکید کرد که هیئت وزیران “اجازه نمی ‌دهند كه دیگران بنشینند و با فضاسازی و غوغاسالاری برای آنان دستور كار روزانه تهیه كنند.” او چندین بار باند خامنه ای را به افشای برخی مسائل تهدید کرد و گفت در صورت ادامۀ حملات به او و کابینه اش، موضوعات را با مردم در میان خواهد گذاشت. در عین حال اصولگرایان با نشان دادن چراغ سبز به اصلاح طلبان (آزادی برخی از زندان و مذاکرات ‍‍پشت پرده با رهبران آنان) خواهان هر چه بیشتر منزوی شدن باند احمدی نژاد در انتخابات مجلس هستند. برای بازارگرمی و ظاهر سازی، جبهه های “ایستادگی” و “پایداری” نیز تأسیس گشته که سیاست های “رهبر انقلاب” نهایتاً بر کرسی بنشیند.

درگیری های اخیر، پای سپاه را هم به وسط کشیده است. به عنوان مثال، احمدی نژاد در بخشی از سخنان خود در همایش راهبردهای نوین در پیشگیری و مبارزه با قاچاق کالا و ارز که روز 11 تیرماه سال جاری به طور زنده از شبکۀ خبر صدا و سیما پخش شد، برای نشان دادن ابعاد واردات غیرقانونی، به قاچاق سیگار اشاره کرد و گفت “دو هزار میلیارد تومان فقط مصرف سیگار است در ایران… همه قاچاقچیان درجه یک دنیا را به طمع می اندازد، چه رسد به برداران قاچاقچی خودمان”، که این “برادران قاچاقچی” کنایه ای معنادار بود از سپاه و موجب واکنش تند سردار جعفری، فرماندۀ کلّ سپاه پاسداران گردید.

قابل ذکر است که اگرچه اختلافات در درون طیف “اصولگرایان” تازگی دارد، امّا در درون “رژیم” به هیچ وجه پدیده ای تازه نیست. شاید تا به حال، به خصوص پس از تثبیت جمهوری اسلامی، درگیری های درونی حاکمیّت تا به این اندازه شدید و علنی نبوده است؛ درگیری های این دوره امّا به حدّی جدّیست، که جناح های حاکمیّت تلاش چندانی برای پنهان نمودن آن نمی کنند. رژیم سرمایه داری ایران از ابتدا دارای تناقضی اساسی در درون خود بوده و تا امروز این تناقض حل نگشته است. تناقض اساسی این رژیم از ذات خود رژیم سرچشمه می گیرد. “جمهوری اسلامی” هرگز یک نظام سرمایه داری متعارف، مشابه با آن چه در کشورهای سرمایه داری غربی مشاهده می کنیم، نبوده است. در دل رژیم همواره دو جناح در مقابل یک دیگر صف آرایی کرده اند. جالبست که منطق هر دو جناح “متعارض”، سرمایه داری محض است (ولو این که با قرار گرفتن پشت “اقتصاد اسلامی” آن را تقبیح کنند). با این وجود، جناح موسوم به “اصولگرا” سنتاً در سطح سیاسی اختلافات و منازعاتی با غرب دارد، در حالی که جناح “اصلاح طلب” شدیداً خواستار آنست که جمهوری اسلامی خود را با معیارهای نظام های سرمایه داری غربی همسو کند و تا حدّ امکان این “منازعات” را کاهش دهد (دقیقاً می توان این موضوع را در مواضع سیاسی- اقتصادی موسوی به هنگام رقابت برای انتخابات ریاست جمهوری 88 و پس از آن ملاحظه کرد. او و تیم مشاورینش از یک سو نسبت به تحریم ها و فشارهای خارجی هشدار می دادند و از سوی دیگر علناً از نفس طرح های تعدیل ساختاری همچون حذف سوبسیدها دفاع می کردند). این تناقض و دوگانگی بر اساس وضعیّت عینی و ذات متناقض رژیم سرمایه داری- اسلامی همواره ظاهر گشته است. برای نمونه از روزهای نخستین انقلاب، نمایندگی گرایش اوّل را خمینی- بهشتی بر عهده گرفتند، و نمایندگی جناح “معتدل” و متعارف با عرف های بین المللی را بازرگان- یزدی. همواره بخشی از سرمایه داری برای حفظ منافع درازمدّت نظام اسلامی راهی جز توسّل به غرب و نظام امپریالیستی نمی یافت. منطق سرمایه داری جهانی همواره این تناقض را در ایران در طی بیش از سه دهه به شکل عریانی به نمایش گذاشته است. در پیش افرادی نظیر رفسنجانی، خاتمی، موسوی و غیره که خود زمانی از سران جناح اصول گرا (یا اقتدارگرا) بوده اند؛ برای حفظ بقای رژیم، به سیاست های “اصلاح طلبانه” روی آورند. به بیان دیگر، تمامی اصلاح طلبان فعلی در ایران، زمانی خود از بدنۀ قدرت و اصولگرایان صاحب منصب بوده اند، که امروز راه ادامۀ حیات رژیم (و نتیجتاً بقای خود) را در ایجاد تغییرات در ساختار اقتصادی می بینند، و برای نیل به آن، مجبور به حمایت از برخی آزادی های نیم بند بورژوایی نیز هستند.

در واقع سیاست های اخیر اسفندیار رحیم مشائی و همراهانش از جمله احمدی نژاد، در مقابل “روحانیت”؛ چنین منطقی را دنبال می کند. به سخن دیگر، می توان اعلام کرد که احمدی نژاد نیز از “اصلاح طلبان” شده است! امّا در عین حال باید تأکید کرد که گرایشاتی که از دل اقتدارگرایان به مواضع اصلاح طلبانه روی می آورند، به هیچ وجه نشانی از “ترقی” و “دموکراسی” ندارد، حتی اگر با مزوّرانه ترین تاکتیک ها خلاف این را تظاهر کنند (به عنوان مثال، اقدام کاملاً هدفمند احمدی نژاد در “مخالفت” با طرح تقکیک جنسیتی در دانشگاه ها و بازنشستگی اساتید طی نامه ای به وزیر علوم)؛ در واقع آنان برای بقای کلیّت نظام جمهوری تلاش می کنند.

خطری که این اوضاع در پی دارد، حمایت جوانان و حتی روشنفکران از احمدی نژاد به دلیل “ایستادگی” او در برابر خامنه ای، و یا “تاکتیکی” برای تضعیف رژیم است. بر اساس چنین استدلالاتی، با حمایت از و تقویت جناح احمدی نژاد، جناح خامنه ای سقوط خواهد کرد و این موضوع، مسیر را برای سرنگونی کلّ رژیم آسان می کند؛ بنابراین صرفِ حذف روحانیّت، به تنهایی یک قدم رو به جلو است. سؤال اینجاست که در شرایطی که چنین نزاعی میان باند های رژیم در گرفه و علنی شده است، موضع ما چگونه باید باشد. به اعتقاد ما حمایت از هر یک از طرفین این درگیری، چه به عنوان تاکتیک و چه به عنوان استراتژی، اشتباهی محض و خطایی مهلک است. هیچ یک از این گرایش ها مترقی و دموکرات نیستند و نباید به آنها دل بست.

همانطور که در انتخابات دهم ریاست جمهوری، شرکتِ صرف در انتخابات در حمایت از موسوی و خاتمی اشتباه بوده، به همان درجه شرکت غیرفعّال در انتخابات دورۀ نهم مجلس و انتخاب گرایشات مخالف موجود درونی هیئت حاکم به عنوان بدیل سیاسی واقعی نیز اشتباه خواهد بود.

راه حلّ ما، نه حمایت از این باند ها، بلکه تبلیغ و پیگیری آلترناتیوی رادیکال و سوسیالیستی در تماس با توده ها و جوانان، و مطابق با شرایط عینی و سطح آگاهی و مطالبات آنان است. علت اصلی حمایت بسیاری از جوانان در دوره های گذشته از اصلاح طلبان، و حمایت احتمالی از احمدی نژاد در انتخابات مجلس آتی، نه از روی علاقه به آن ها و پذیرش برنامه هایشان، بلکه به دلیل عدم حضور یک آلترناتیو یا گرایش سوّم است. چنان چه یک بدیل انقلابی و رادیکال، به شکل زنده و حاضر در اجتماع وجود داشته باشد، بسیاری از جوانان، به جای حمایت از جناح های رژیم از روی اجبار و به امید محقق شدن برخی از خواسته هایشان، جذب آن خواهند شد. تا زمانی که این بدیل تنها روی کاغذ های یادداشت و مقالات انبار شده در کتابخانه ها و آرشیوها حاضر است، تا زمانی که چنین بحثی تنها در محافل اینترنتی و مجالس بستۀ فعّالین منزوی و دورافتاده از حقیقت جامعه در جریان است، این آلترناتیو درون جامعه و میان جوانان ریشه نخواهد دواند. تنها راه دست یافتن به حمایت توده ای و جوانان، حضور فعّال درون اجتماع و میان آن هاست، حضور در مبارزات روزمرّۀ آن ها، از ابتدایی ترین خواسته ها تا خواست های سرنگونی طلبی. و این امر نیازمند سازماندهی و تشکل یابی حرفه ای و انقلابیست.

جوانان و نیروهای مترقی جامعه باید برای یک بدیل انقلابی برای سرنگونی کلّ نظام جمهوری اسلامی تلاش کنند. توهّم داشتن نسبت به هر یک از این افراد و گرایشات راه را به سوی دمکراسی حقیقی و سوسیالیزم مسدود می کند. شرکت در انتخابات دورۀ نهم مجلس تنها برای رسیدن به این اهداف باید صورت گیرد. به سخن دیگر، برای تحریم انتخابات، باید در روند انتخابات شرکت کرد. به سخن دیگر، تحریم فعّالِ انتخابات را باید سازمان داد. فعّالیت برای افشای هر دو جناح رژیم و ارائۀ آلترناتیوی در مقابل تمامیّت رژیم، تاکتیکی است که می توان از آن بهره برد.

«شورای دبیری گرایش مارکسیست های انقلابی ایران»

سرمقاله میلیتانت شماره ۴۵

۲۸ تیر ۱۳۹۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *