مارکسیزم و جوانان – بخش سه

نوشتۀ الیف چاقلی

مترجمین: کیومرث عادل، نازنین صالحی

از میلیتانت شماره ۴۹ – بخش سه

جایگاه جوانان

تلاش برای تحلیل جایگاه جوانان در مبارزۀ طبقاتی جاری در یک جامعۀ سرمایه داری، که به دو طبقۀ اصلی متخاصم تقسیم شده است، بی فایده خواهد بود؛

چرا که “جوانی” به تنهایی یک موقعیت طبقاتی نیست، بلکه بر مبنای گروه های سنی، بخش از جامعه را دربر می گیرد که شامل تمامی طبقات می شود. اگر ما آن دسته از کسانی را که موقعیت طبقاتی خود را نمی پذیرند و آگاهانه آن را انکار می کنند کنار بگذاریم، بخش های جوان هر طبقه در تحلیل نهایی به وسیلۀ شرایط اجتماعی همان طبقه حالت و شکل می گیرند. امروز در تمامی کشورهای سرمایه داری، در کنار جوانان متعلق به طبقۀ بورژوازی (که اقلیت را تشکیل می دهند)، بخش جوان طبقۀ کارگر نیز وجود دارد که به موازات رشد همین طبقه افزایش پیدا می کند، اکثریت را می سازد و همواره به ارتش بیکاران می پیوندد. در حال حاضر، خرده بورژوازی جایگاه کوچکتری را در قیاس با دوران گذشته (یعنی زمانی که جمعیت دهقانی و خرده مالکیت وسیع بود و افرادِ خوداشتغال هنوز امتیازات شان را از دست نداده بودند) به خود اختصاص می دهد. امروز ما عموماً می بینیم که پرولتاریا اکثریت قاطع جامعۀ سرمایه داری را تشکیل می دهد، البته با در نظر گرفتن کارمندان دولت، که به اشتباه جزئی از خرده بورژوازی محسوب می شوند، کارگران ماهر که به اجبار با فروش نیروی کار خود به سرمایه امرار معاش می کنند، و بخش هایی از نواحی روستایی که مدت هاست پرولتاریزه گشته است.

خرده بورژوازی، به مثابۀ یک طبقۀ میانی در جامعه سرمایه داری، منشأ بروی برخی مشکلات مهم از نقطه نظر مبارزۀ انقلابی طبقۀ کارگر است. با این حال، دلیل این موضوع این نیست که طبقۀ مذکور بخش نسبتاً بزرگی از جامعه را به طور عینی در قیاس با دوران گذشته تشکیل می دهد. امروزه، موقعیت این طبقۀ میانی به تنهایی یک موضوع مهم محسوب می شود، چرا که ذهنیت رایج و گستردۀ حُقنه شده در تک تک سلول های حیات اجتماعی سرمایه داری را بازتاب می دهد. این ذهنیت رایج، مانند اقیانوسی است که طیف وسیعی را دربر می گیرد: از مردم متعلق به بخش های خرده بورژوازی تا حتی آن دسته از افراد بورژوا که با وجود پیوستن به این طبقه هنوز از عادات و سنن خرده بورژوایی رها نشده اند و میلیون ها نفر کارگری که، به خاطر فقدان آگاهی، اسیر سبک زندگی و ارزش های به راستی خرده بورژوایی می شوند. از آن جا که بخش های جوان، جزء بزرگی از این تودۀ مردم را تشکیل می دهند، از منظر عموم مردم به عنوان بخش خرده بورژوازی نگریسته می شوند.

آن چه ما در مورد ماهیت طبقاتی جوانان در جامعۀ سرمایه داری گفتیم، به طور عموم برای جوانان دانشجو نیز معتبر است. به علاوه، ترکیب جوانان دانش آموز و به ویژه دانشجو، طی سال ها رو به تغییر بوده است و تأثیرات ذهنی این تغییر عینی به وضوح در میان جنبش دانشجویی مشاهده می شود. وقتی ما یورش سرمایه به دستاوردهای طبقۀ کارگر را مدنظر قرار می دهیم (یعنی کاهش هزینه های اجتماعی، افزایش مداوم شهریه ها، تنزل دستمزدهای طبقۀ کارگر، بیکاری و غیره)، روشن است که ساختار طبقاتی جوانان دانشجو نیز طی این سال ها بیشتر به سمت بورژوازی متمایل شده است. بازتاب این تغییر عینی، پسرفت سطح، وسعت و اشکال فعالیت جوانان دانشجو در مقایسه با گذشته است.

این عوامل، شکافِ رو به گسترش میان عناصر پرولتری و بورژوایی جوانان را نیز نشان می دهد. تفاوت های موجود میان موقعیت جوانان دانشجو در گذشته، یعنی دوره ای که شکاف مزبور چندان قابل ملاحظه نبود، و موقعیت کنونی، تا زمانی که بیانگر تغییر در واقعیت اجتماعی است، طبیعی می باشد.

بورژوازی برای جلوگیری از گرایش جوانان به سوی موضوعات اجتماعی، به تبلیغات سیستماتیک دست می زند و از آن طریق ارزش هایی همچون آگاهی، همبستگی و مشارکت اجتماعی را کهنه معرفی می کند. جوانان در گرداب سبک زندگی منحط و پوچی که سرمایه داری به دروغ “مدرن و امروزی” معرفی می کند، غرق می شوند. هزاران نفر از جوانانی که در سیستم سرمایه داری محکوم به بیکاری هستند، با شستشوی مغزی از سوی رسانه های بورژوایی به بردگی درمی آیند و به جای استفاده از توان خود و امید به مبارزۀ انقلابی، دچار رخوت، روزمرگی و یأس می شوند. بنابراین، در همان حال که بخش هایی از جامعه به انبار باروت برای انفجار انقلابی مبدل می شود، همزمان می تواند به پناهگاه جوانان بیکاری که هویت طبقات خود را به خاطر دنباله روی از سبک زندگی بورژوایی از دست داده اند، و احتمالاً پایگاه توده ای برای جریان های سیاسی ارتجاعی و شووینیستی مانند فاشیسم، تبدیل گردد.

مغز جوانان دانشجو، از زمانی که آن ها در بهترین و پرانرژی ترین سال های زندگی خود قرار دارند، وارد روندی فرسایشی می شود تا نهایتاً در کوچه های بن بست مبارزه برای “بقای فردی” هدر رود. سرنوشت ناخوشایندی در انتظار جوانان است، مگر آن که آن ها از این حملۀ تدریجی و سیستماتیک نظام گندیدۀ سرمایه داری- که طی چند دهۀ گذشته شدت گرفته است- آگاه شوند و به مبارزۀ انقلابی، به مثابۀ تنها راه محقق ساختن عزت مندانۀ وجود خودشان، بپیوندند. روح آنان در مسابقۀ بیرحمانه ای که در آن وادار به رقابت با یکدیگر می شوند، ذره ذره از بین می رود و بنابراین به طور کامل با خودشان بیگانه می گردند و به نیروی کار مطیع و فرمانبردار سرمایه مبدل می شوند. این حقیقت عریانی است که در پس هدف ایدئولوژی بورژوایی برای به دام انداختن جوانان دانشجو با گفتن داستان هایی در مورد آموزش بهتر و آینده ای درخشان تر قرار دارد تا آن ها را از ایده های انقلابی و مبارزۀ سیاسی بازدارند. بورژوازی ضمن تلاش برای بی اعتبار ساختن مارکسیزم به مثابۀ یک جهان بینی علمی و مورد نیاز جوانان برای خلق آینده ای بهتر، تمام توان خود را بکار می بندد تا جوانان را با “علمی” که در هالۀ تقدس فرو رفته است، به سوی خود جلب کند.

علم هرگز نمی تواند در جامعه ای که تحت سلطۀ بردگی مزدی قرار دارد، بی طرف باشد. سیستم سرمایه داری تمامی دستاوردهای علمی و تکنولوژی را به خدمت بورژوازی حاکم در می آورد. هر اختراع و نوآوری جدیدی از سوی قدرت های امپریالیستی برای اعمال فشار بیشتر بر طبقات ستمکش و کنترل زیرکانه و کامل ماشین های جنگ امپریالیزم مورد استفاده قرار می گیرد. در سیستم سرمایه داری، علم و تکنولوژی- که تنها در جهانی بی طبقه و فارغ از استثمار در خدمت جامعه خواهد بود- تحت بردگی بورژوازی حاکم قرار دارد. مادامی که سلطۀ بورژوازی ادامه دادد، علم و تکنولوژی نیز به عنوان وسایل ستم بر طبقۀ کارگر و زحمتکشان، در کلیت خود، خدمت می کند. تنها اقدام تاریخی که علم و تکنولوژی را از اسارت زنجیرهای نظام مبتنی بر سود سرمایه داری نجات می دهد، انقلاب پرولتری است. علم و تکنولوژی تنها تحت قدرت کارگری، یعنی کامل ترین و بی حد و مرز ترین دموکراسی، به طور آزادانه در جهات منافع کل بشریت توسعه خواهد یافت و پرولتاریای حاکم از توان فنی و فکری خود برای محو کردن تمامی اشکال استثمار و پایان دادن به تمامی جنگ ها استفاده خواهد نمود.

ایدئولوژی بورژوایی، به منظور جذب جوانان و در تلاش برای حفظ حیات سرمایه داری، وعدۀ دروغین “تحصیلات خوب، آینده ای خوب” را می دهد. موعظه می کنند که یک شخص تحصیل کرده به موفقیت فردی خواهد رسید و از موقعیت ممتازی در جامعه برخوردار خواهد شد. با این حال، مارکسیزم با تحلیل و افشا کردن علمی ماهیت سرمایه داری نشان می دهد که حقایق موجود اساساً در تضاد به با چنین وعده های “درخشانی” قرار دارد. بدون چشم پوشی از تفاوت های طبقاتی میان جوانان به طور اعم و دانشجویان به طور اخص، اجازه دهید تا به موضوع مهمی اشاره کنیم که جوانان را تا حد زیادی درگیر خود می کند. سرمایه داری، در واقع، پراتیک بشری را به مقولاتی بیگانه شده تبدیل می کند. این سیستم با تقلیل دادن مناسبات میان افراد به روابط تجاری بر پایۀ مبادلۀ کالا، به بیگانگی عمومی نوع بشر منجر می شود. انسان، با بیگانه شدن از کار خود، از محصول کار خود و دیگران، در حقیقت با خود و طبیعت اش بیگانه می گردد. و بدین ترتیب او اسیر زندگی در فضای بیگانگی می شود. این وضعیت، که محصول جامعۀ سرمایه داریست، حقیقتی است که جوانان اغلب در سال های تحصیل خود لمس می کنند. به علاوه، بی عدالتی های آشکاری که سیستم سرمایه داری به معرض نمایش می گذارد، آن دسته از احساسات جوانان را که هنور به واسطۀ نظم سرمایه دچار رخوت نگشته است، برمی انگیزد. بنابراین جوانان دانشجو غالباً احساسات کم و بیش سرکش و شورشی علیه نظم اجتماعی موجود سرمایه داری دارند. با این حال، در تحلیل نهایی، پایۀ طبقاتی نقشی بنیادی در یافتن یک رویکرد واقعاً باثبات انقلابی، و نه یک رؤیای زودگذر، علیه سیستم سرمایه داری دارد.

آن چه امروز برای توسعۀ یک جنبش حقیقتاً ضدسرمایه داری در میان جوانان ضروری است، مشخصاً یک شفافیت و توضیح ایدئولوژیک است، و نه پنهان ساختن تفاوت های ایدئولوژیک که بازتاب تفاوت های طبقاتی می باشد. به عنوان مثال، در حال حاضر، آنارشیسم به عنوان یک نوع رادیکالیسم موقتی، ترویج و از سوی عناصر بورژوا به بدنۀ جنبش دانشجویی تزریق می شود. عنایر بورژوا و خرده بورژوایی که خود را در کوچه های بن بست یک ضدیت “کاذب” با امپریالیزم ( یعنی اساساً ناسیونالیسم) گم می کنند، به ظاهر به عنوان التقاط جریان های سیاسی چپ و راست عمل می نمایند. از سوی دیگر، چپ گرایی خرده بورژوایی که به صورت انقلابی گری تند وتیز ظاهر می شود، به خاطر رویکردهای سکتاریستی نسبت به جنبش دانشجویی، خود را ایزوله و جوانان سمپات را به سرعت خسته و دلسرد می کند. تحت چنین شرایطی، لازم است تا عناصر راسخ و پویای جوانان دانشجو خود را از اشکال بورژوایی و خرده بورژوایی چپ گرایی رها سازند. جوانان تنها هنگامی قادرند تا یک جنبش قدرتمند و بادوام را ایجاد کنند که مسیر انقلابی جهانی پرولتاریا را دنبال کنند؛ مسیری که توان بالقوۀ تغییر جهان را دارد. این موضوع، یک “باید” برای تداوم تلاش های سیاسی و ایدئولوژیک به سوی هدف مزبور محسوب می شود؛ به علاوه، این مسأله تنها دغدغۀ دانشجویانی نیست که چنین چشم اندازی را اتخاذ کرده اند، بلکه در آن واحد مسألۀ اساسی جنبش انقلابی پرولتاریا نیز هست.

جوانان علاقه ای به تداوم این نظم کهنۀ سرمایه داری، که میلیون ها نفر از مردم را به تحمل مصایب وادار می سازد، ندارند؛ ضمناً مسیری که باید برای فتح آینده از سوی آنان دنبال شود، روشن است. رهایی توده های تحت سرکوب، ستم، استثمار و در یک کلام نفرین شدگان تاریخ تنها از طریق مبارزۀ انقلابی طبقۀ کارگر امکان پذیر است. از آن جا که تفاوت های طبقاتی در سطح جامعه روشن تر و بیش از پیش درک می شود، پرولتاریا و نسل جوان مبارزۀ پرولتاریا، به طور روزافزون به صف طبقاتی انقلابیون خواهند پیوست، و جوانان بورژوا نیز در فرهنگ منحط زندگی بورژوایی سالخورده خواهند شد. جوانان طبقۀ کارگر، با ذهن تازه تر، تهوّر بیشتر و انرژی بیشتر، پرچم شورش را که پرولتاریای انقلابی علیه جامعۀ سرمایه داری به اهتزاز درآورده است، بالاتر خواهند برد. این سطور از مانیفست کمونیست، سوگند جوانان انقلابی خواهد بود:

به جای جامعۀ کهنۀ بورژوایی یا طبقاتی و تخاصمات طبقاتی آن، ما جامعه ای نوین خواهیم ساخت که در آن پیشرفت آزاد هر نفر، شرط پیشرفت آزادانۀ همۀ افراد باشد.

ادامه دارد (بخش ۴ و پابانی)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *