مبارزه مسلحانه و مارکسیزم انقلابی

به دنبال بحثی در جلسۀ «احیای مارکسیستی» در مورد درس های انقلاب کوبا، سؤالاتی در مورد موضع مارکسیست های انقلابی در قبال مبارزۀ مسلحانه و «چریکیسم» طرح شد. لذا مقدمتاً مصاحبه با رفیق مازیار رازی در سپتامبر ۱۹۷۷ را که دربارۀ همین موضوع در کارگر سوسیالیست شماره ۴۵ سپتامبر ۱۹۹۷ انتشار یافته بود، مجدداً برای اطلاع رفقا انتشار می دهیم. مطالب تکمیلی نیز به زودی منتشر خواهند شد. کارگر میلیتانت

***

سؤال: در  کارگر سوسیالیست شماره ۴۲ سرمقاله ای در مورد «توماک آمارو» انتشار یافت که عده ای از رفقا را نگران خط سیاسی «هیئت مسئولان» در قبال «مبارزۀ مسلحانه» کرده است. برخی از رفقا موضع هیئت مسئولان را مغایر با اصول سوسیالیزم انقلابی قلمداد کرده اند، نظر خود را در این مورد بدهید.

پاسخ: در ابتدا باید ذکر کنم که ایرادهای رفقا (چه کتبی و چه شفاهی) در مورد سرمقالۀ نشریۀ شمارۀ ۴۲ مورد استقبال ماست، زیرا که این ایرادها در حاشیۀ ماجرای «توماک آمارو» زمینه را برای بحث پیرامون «مبارزۀ مسلحانه» بین طیف سوسیالیست های انقلابی باز کرده است. بازنگری مواضع ما دربارۀ «مبارزۀ مسلحانه» و «تروریزم» از اهمیت بسیاری برخوردار است.

اما سرمقالۀ «هیئت مسئولین»، برخلاف نظر برخی از رفقا، اصول سوسیالیست های انقلابی را زیرپا نگذاشته است، زیرا که:

اول، باید توجه کرد که این مقاله در چه موقعیتی نوشته شده و حامل چه پیامی است. این مقاله در زمانی نگاشته شده است که کل نظام سرمایه داری بین المللی و شبکه های جاسوسی و ضربتی آن (سیا، موساد، اس. آ. اس و غیره) با همکاری کلیۀ مطبوعات بورژوایی، به قتل رسیدن 14 جوان را جشن گرفته بودند. اجساد این عده در صفحۀ اول اکثر مطبوعات غربی (و ژاپن) ظاهر شده بود. تبلیغات گستردۀ شبکه های جاسوسی امپریالیستی نه تنها متوجه «توپاک آمارو»، که برای تهدید و تحمیق کلیۀ زحمتکشان و کارگران جهان طراحی شده بود. آن ها با کشتن 14 جوان می خواستند درس عبرتی به کلیۀ نیروهای انقلابی دهند.

بدیهی است که در چنین موقعیتی ارائۀ سرمقالۀ «دو و نیم» ستونی در نشریه در دفاع از «توماک آمارو» نمی تواند ایرادی اصولی داشته باشد. این مقاله به منظور «تحلیل»، یا دفاع از خط «مبارزۀ مسلحانه» و یا دفاع از نظریات «توماک آمارو» نوشته نشده بود، که مقاله ای بود «تهییجی» در دفاع از 14جوان مبارز علیه توطئۀ بین المللی شبکه های جاسوسی امپریالیستی و دولت «فوجیموری». البته برای خنثی سازی تبلیغات دولت های سرمایه داری «سَرِ ترکه» در دفاع از این جوانان کمی خم شده بود (و آن هم به خودی خود ایراد اصولی نمی تواند داشته باشد، زیرا در مواردی چنین برخوردهایی ضروری است).

دوم، در همان مقالۀ کوتاه و تهییجی، ما موضع خود را در نارسا بودن شیوۀ مبارزۀ مسلحانه تأکید کرده بودیم. برای نمونه در جملۀ آخر مقاله چنین آمده است: «صِرف مبارزۀ مسلحانهپاسخ گوی دراز مدت نیازهای جنبش کارگری نخواهد بود». در هیچ جای مقاله از شیوۀ مبارزۀ مسلحانه و یا «خط سیاسی» توماک آمارو دفاع نشده، که تأکید اصلی علیه توطئه های دولت های سرمایه داری بوده است. در این مقاله تنها واقعیت ها در مورد تاریخچۀ توماک آمارو و هدف آن ها از چنین اقدامی ذکر شده بود.

بنابراین، ایراد رفقا مبنی بر کنارگذاری اصول سوسیالیزم انقلابی، به جا نیست.

سؤال: آیا «تروریزم» اصولاً قابل دفاع هست؟

ابتدا باید تعریف خود از «تروریزم» را روشن کنیم. دشمنان طبقاتی ما، همواره از «تروریزم» کمونیست ها شاکی بوده و هستند! بورژوازی همیشه فعالیت پرولتاریا علیه خود را با برچسب «تروریزم» محکوم کرده است. آن ها «اعتصاب»، «تحریم اقتصادی» و حتی «اعتراض» کارگران را «تروریزم» می دانند. اگر شبکه های جاسوسی و پلیسی امپریالستی ما را به این علت محکوم به تروریزم می کنند، ما‪ ‬با صدای بلند اعلام می کنیم  «ما تروریست ایم»! اگر مبارزۀ جمعی توده های زحمت کش علیه نظام پلیسی سرمایه داری «تروریزم» است، ما مدافع آن هستیم. واضح است که منظور واقعی کلمۀ تروریزم این ها نیستند. مفهوم واقعی آن، به قتل رسانیدن یک فرد، به آتش کشیدن کارخانه ای و یا تهدید به کشتن مدیر یک کارخانه و یا یک وزیر و غیره است. این ها روش هایی هستند که سوسیالیست های انقلابی با آنان سخت مخالف اند.

به اعتقاد ما سازمان دهی طبقۀ کارگر در راستای سرنگونی کل نظام سرمایه داری (گرچه عملی است دراز مدت و پرمشقت) نتیجۀ مهم تری از ترور یک مدیر کارخانه و یا یک وزیر به بار خواهد آورد. اولی نظام را از بین می برد و دومی عده ای را برای مدت کوتاهی «ارضا» می کند. اولی یکی از هدف های اساسی کمونیست هاست و دومی روشی است که سنتاً آنارشیست ها و خرده بورژوازی در درون جنبش کارگری به آن روی آورده و می آورد. ما به مبارزۀ جمعی علیه کل نظام سرمایه داری اعتقاد داریم. ما خواهان جایگزینی خود به جای توده ها نیستیم. انقلاب تنها از طریق فعالیت جمعی توده های وسیع مردم عملی است. این ها مواضع سوسیالیست های انقلابی بوده و هست و هیچ کسی در درون «اتحادیه» این اعتقادهای اساسی کمونیستی را کنار نگذاشته است.

اما، سؤال این است که به اعتقاد رفقا، عمل «توماک آمارو» (صرف نظر از خط سیاسی آن ها) مترادف با یک عمل تروریستی صرف بوده است؟ و یا یک فعالیت تبلیغاتی (مسلح) حساب شده؟ آیا این 14 جوان قصد کشتن کسی را داشتند؟ و یا عده ای را برای مذاکره برای رهاسازی زندانیان سیاسی با هدف تبلیغاتی و افشای دولت پرو به گروگان گرفتند؟

به اعتقاد ما باید وجه تمایزی بین «تروریزم» و یک عمل مسلحانه در راستای یک هدف مشخص، قایل شد (گرچه کار تروریستی نیز می تواند همراه با عمل مسلحانه باشد).

مواضع اوایل قرن بیستم بلشویک ها و لنین علیه تروریزم «نارودنیک ها» (روشن فکرانی که کار «انقلابی» را محدود به ترور شخصیت های دولت تزاری می کردند) را نباید به وضعیت اواخر قرن بیستم به عده ای که هدف و قصد کار تروریستی را ندارند منطبق کرد. تجربۀ مبارزۀ مسلحانه در آمریکای لاتین (و چین) نشان داد که این گونه مبارزات با فعالیت های تروریستی اوایل قرن بیستم متفاوت بوده و هستند. مبارزۀ چریکی، گرچه مورد تأیید ما نیست، اما باید مورد بررسی قرار گیرد. برای مثال آیا می توان خط سیاسی «چه گوارا» از جنگ چریکی را مترادف با نظر یک نارودنیک و یا یک آنارشیست در روسیه دانست؟ آیا جنگ های چریکی در چین را می توان با عمل ترور فردی مقایسه کرد؟ بدیهی است که پاسخ منفی است. انقلاب کوبا و چین (صرف نظر از تمام ایرادهای اساسی آن) تناسب قوا در سطح جهانی را برای دوره ای به نفع جنبش کارگری تغییر داد. عدم پیروزی نهایی آن عده را نباید صرفاً در عملیات «چریکی» آنان جستجو کرد. ایرادهای اصلی در جای دیگری نهفته بودند (عمدتاً در عدم رعایت دمکراسی کارگری).

سؤال: پس به نظر شما مبارزۀ مسلحانه می تواند قابل دفاع باشد؟ و اگر چنین است، ارتباط «مبارزۀ مسلحانه» با حزب سازی چیست؟

پاسخ: همان طور که ذکر شد، دفاع از مبارزۀ مسلحانه بستگی به هدف و انگیزۀ آن دارد. نباید فراموش کرد که سوسیالیست های انقلاب نمی توانند با مبارزۀ مسلحانه «به طور عمومی» مخالف باشند. مارکسیست ها نه دگماتیک اند و نه خیال پرداز. واقعیت این است که هر رژیم سرمایه داری را در نهایت باید «مسلحانه» سرنگون کرد، زیرا که رژیم های ارتجاعی، «مؤدبانه» و با «خواهش و تمنا» قدرت را به کارگران واگذار نمی کنند. برای تسخیر قدرت سیاسی، میلیشیاهای کارگران و زحمتکشان در مقابل نیروهای مسلح رژیم «رو در رو» قرار خواهند گرفت. تاریخ روش دیگری را تجربه نکرده و به اثبات نرسانده است.

اما، مبارزۀ مسلحانه صرفاً در دورۀ تسخیر قدرت نیز طرح نمی گردد. مبارزۀ مسلحانه در واقع بخش مهمی از ساختن حزب انقلابی است. رفیقی که در مقاله ای می نویسد که مبارزۀ مسلحانه مانعی است در راه ساختن حزب پیشتاز انقلابی، سخت در اشتباه است (به خصوص در وضعیتی که دمکراسی بورژوایی وجود نداشته باشد و اختناق و سرکوب توسط یک رژیم ارتجاعی اعمال شودمانند کشورهای آمریکای لاتین و ایران). «حزب سازی» در زندگی واقعی روزمرۀ کارگران صورت می گیرد و نه در کتابخانه ها متکی بر «تئوری»های انقلاب های گذشته. تزها و تئوری هایی که با واقعیت یک جامعه انطباق نداشته باشند، به درد آن جامعه نمی خورند. در جوامعی نظیر ایران ساختن حزب انقلابی، خواه ناخواه با مبارزۀ مسلحانه پیوند می خورد.

برای روشن تر شدن این بحث مثالی می آوریم. فرض کنیم در ایران یک حزب پیشتاز انقلابی وجود داشته و قصد دارد در میان پیشروی کارگری و کارگران کارخانه ها تبلیغ کند. بدیهی است که به محض حضور در یک کارخانه با نیروهای مسلح رژیم مواجه شده و نه تنها تبلیغی صورت نمی گیرد که مبلغان نیز از بین‪ ‬می روند. در نتیجه «دفاع» مسلحانه از خود در راستای تبلیغ و ترویج نظریات انقلابی و در نتیجه ساختن یک حزب انقلابی، در وضعیت اختناق، به انقلابیون تحمیل می گردد. بدیهی است یک حزب سراسری، باید شاخۀ نظامی خود را نیز داشته باشد، وگرنه به سرعت نابود می گردد. دفاع مسلحانه از خود نیز به نوعی «مبارزۀ مسلحانه» است. با این تفاوت که هدف این گونه عملیات در راستای ایجاد یک حزب انقلابی است.

در نتیجه «استراتژی» سوسیالیست های انقلابی ایجاد «حزب پیشتاز انقلابی» است. حزبی که باید تدارک انقلاب را در راستای سرنگونی دولت سرمایه داری و تشکیل نظام شورایی سازمان دهد. اما در این راه تاکتیک های مختلفی اتخاذ می گردد، که «مبارزۀ مسلحانه» یکی از این تاکتیک هاست. ما با تزهایی که مبارزۀ مسلحانه را «هم استراتژی و هم تاکتیک» می دانند، مخالفیم.

سؤال: به نظر شما آیا «توماک آمارو» در پرو در حال ساختن یک حزب انقلابی اند؟

پاسخ: خیر! توماک آمارو، یک گرایش «خرده بورژوا رادیکال» و شبه آنارشیستی است (حتی اگر کلیۀ اعضای آن کارگر باشند). روش آن به طور قطع اشتباه است. اما عملی را که آن ها سازمان دادند، تأثیر بسیاری در پرو و سایر نقاط جهان گذاشت. در آتیه جوانان بسیاری، در غیاب یک حزب پیشتاز انقلابی، به این سازمان جلب خواهند شد. در زمانی که (به هر علت) یک جریان «خرده بورژوا رادیکال» با یک رژیم ارتجاعی (به خصوص رژیمی که توسط دولت های سرمایه داری غربی حمایت می شود) رو در رو می شود؛ در وضعیتی که هیچ آلترناتیو انقلابی در آن جامعه وجود نداشته باشد، نقش سوسیالیست های انقلابی (آن هم خارج از گود!) این نیست که توطئه های امپریالیستی را عمده نکرده، روحیۀ جوانان را نادیده گیرد و همۀ حملۀ اصلی را متوجه آن گروه مسلح کنند (استناد بر نظریات 100 سال پیش بلشویک ها مسأله ای را تغییر نمی دهد). بدیهی است این ها گرایش های فکری شبه آنارشیستی و چریکی داشته و نظریاتشان شاید رفرمیستی نیز باشد، اما در عین حال، در این مقطع، از نزدیک ترین متحدان سوسیالیست های انقلابی اند. ضمن نقد روش اشتباه آن ها، حملۀ اصلی نخست باید متوجه نیروهای ضربتی و جاسوسی سرمایه داری باشد. سپس در درون جوانان می توان گوش شنوا پیدا کرده و صبورانه برنامۀ انقلابی و روش صحیحی را در مقابل روش و برنامۀ انحرافی آن ها ارائه داد (آن هم در عمل و نه تئوری و حرف!). تنها از طریق چنین برخوردی است که می توان با انحراف های آن ها مقابله کرد.

‪‬سؤال: اما آیا این ها نظریاتی مشابه مواضع سانتریستی بین الملل چهارم نیست که در مقابل امپریالیزم خود را در جبهۀ جریانات بورژوایی قرار می دهد؟

پاسخ: خیر چنین نیست!

اول، مواضع بین الملل چهارم (دبیرخانۀ متحده) ایرادهای بسیاری دارد. ما نیز با آن ها موافق نیستیم و به این علت سال هاست که از آن ها بُرش سیاسی و تشکیلاتی کرده ایم. بدیهی است که حمایت نظامی (البته نه سیاسی) این سازمان (و سازمان های مشابه تروتسکیستی) از خمینی یا صدام در جنگ آن ها علیه امپریالیزم آمریکا، نادرست بوده است. هم چنین دفاع سیاسی آن سازمان از ساندنیست ها غیراصولی بود. اما این مواضع را نمی توان با دفاع از یک عمل مسلحانه مقایسه کرد. رژیم های صدام و خمینی، رژیم های ارتجاعی در حکومت هستند که از ابتدا زیر لوای مبارزه با امپریالیزم به سرکوب جنبش کارگری و زحمتکشان پرداخته اند. دست آخر نیز با امپریالیزم توافق خواهند کرد. در نتیجه سوسیالیست های انقلابی هرگز نباید تن به حمایت به یک رژیم سرمایه داری دهند. رژیم ساندیستی، گرچه ارتجاعی نبود، اما کماکان یک دولت سرمایه داری را احیا کرد. این ها نیز نمی بایستی مورد حمایت قرار گیرند. باید میان جریانی مبارز (حتی با برنامۀ رفرمیستی) که هنوز در حکومت قرار نگرفته و یک دولت سرمایه داری استقرار یافته وجه تمایز قایل شد.

دوم، حملۀ آمریکا و غرب به عراق، مترادف بود با ایجاد یک جبهه سوم. جبهه مبارزان کُرد در شمال و مسلمان شیعه در جنوب عراق. بنابراین شعار ما حمایت از جبهۀ سوم علیه تهاجم آمریکا و دولت عراق بود. ما از جبهۀ مردم زحمت کش عراق علیه دولت های سرمایه داری دفاع کردیم. این وضعیت را نمی توان با پرو مقایسه کرد. به هر حال در پرو جبهۀ سومی وجود ندارد. مردم پرو توسط دولت ارعاب شده و تنها واکنش توسط مبارزات مسلحانه عده ای از نیروهای چپ سازمان یافته شده است. چنان چه ما در پرو بدیل «حزب انقلابی» را شکل نداده باشیم، نمی توانیم، بدون ارائه هیچ آلترناتیو کنکرت، تنها به مبارزات مسلحانه ایراد بگیریم. نمی توانیم به توده ها بگوییم که: «دولت ارتجاعی است و مبارزات مسلحانه توماک آماروانحرافی است»! و «هیچ» آلترناتیوی خود ارائه ندهیم (غیر از تأکید بر مواضع اوایل قرن بیستم لنین علیه ناردونیک ها و یا چگونگی ساختن یک حزب متکی بر جزوۀ «چه باید کرد»). باید به توده ها بگوئیم که: «ما در دعوا بین دولت سرمایه داری (و امپریالیزم) و مبارزین مسلح، در کنار توده ها قرار داریم و از آن جایی که تنها شکل مبارزه در این مقطع، مبارزۀ مسلحانهاست ما از این مبارزه در مقابل رژیم دفاع می کنیم. اما در عین حال به این شیوه انتقاد داریمما باید آلترناتیو خود را در عمل به توده ها ارائه دهیم و نه در حرف!

سوم، موضع گیری فوق، ریشه در مارکسیزم دارد و نه در تروتسکیزم بین الملل چهارم. برای نمونه مارکس، گرچه کمون پاریس را زودرس می دانست، ضمن انتقاد به «انقلابیون» پاریس در کنار آن ها قرار گرفت. حتی لنین ضمن شدیدترین انتقادات به نارودنیک ها و تروریست ها همواره در مقابل پلیس تزار موضعش حمایت از آن ها بود (حتی زمانی که آلترناتیو حزب انقلابی مطرح بود).

بنابراین، برخوردهای «کتابی» نمی تواند الزاماً ما را به یک موضع صحیح برساند. در ضمن مواضع انحرافی برخی از نیروهای چپ را نمی توان ملاک موضع گیری قرار داد. سوسیالیست های انقلابی باید متکی بر تجارب نظری و عملی، با تحلیل از وضعیت مشخص و انطباق آن با استراتژی حزب سازی، در قبال مسایل اجتماعی موضع گیرند. این موضع گیری باید ما را در راستای تدارک اهداف خود یاری دهد. این مواضع بایستی پیوند ما را با قشر پیشروی کارگری بیشتر کند. بی توجهی به مسایل کارگری و برخوردهای دگماتیک و کتابی به آن ها، آن روی سکۀ «دنباله روی» از توده هاست.

متشکرم

مقالات مرتبط:

جزوۀ انقلاب و ضد انقلاب در آمریکای لاتین نوشتۀ مازیار رازی

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران