کوبانی، جلوۀ درخشان ارادۀ متحد علیه بربریت

تقریباً سه سال پیش، یعنی سال ۲۰۱۱، به دنبال بروز ناآرامی ها و خیزش هایی در سوریه، کنترل کوبانی به دست حزب اتحاد دمکراتیک (PYD)، به عنوان شاخۀ نظامی حزب کارگران کردستان (PKK) در سوریه افتاد. رژیم اسد در شرق و جنوب کشور، و همین طور منطقۀ کرد در شمال، سقوط کرد. نیروهای اسد مجبور به عقب نشینی و ترک این مناطق برای دفاع از غرب سوریه و مبارزه با شورشیان در شهرهای اصلی مانند دمشق و حلب بودند. نیروهای بنیادگرای اسلامی کنترل شرق و جنوب کشور را به دست گرفتند، درحالی که کردها موفق شدند استقلال و خودگردانی خود را روژاوا، قلمرو کردها در شمال سوریه، اعلام کنند.

حملۀ سنگین داعش به کوبانی، به عنوان جزئی از یک حملۀ گسترده تر به روژاوا، در روز ۱۵ سپتامبر و از سه جبهه آغاز شد. آن هم در شرایطی که نه فقط شمار نیروهای داعش در این مقطع به چندین هزار نفر برآورد می شد، که به علاوه به سلاح های سنگین مانند تانک و توپخانه هم مجهز و مسلح بود. حملات پی در پی و بی امان داعش به کوبانی تنها به این دلیل نبود که این شهر، اولین شهر غرب کردستان است که در ژوئیۀ 2012 از دست نیروهای بشار اسد آزاد گردید و به کنترل کردها درآمد و در نتیجه جایگاهی سمبلیک و ویژه دارد. داعش با تصرف کوبانی، کنترل معبر مرزی مرشد پنار در مرز شهر سوروچ اورفا در شمال کُردستانرا نیز به دست می گیرد، و هم برای تجارت و بازرگانی و هم برای انتقال اعضا و مجروحین خود به آن سوی مرز در ترکیه، به این معبر مرزی نیاز مبرم و حیاتی دارد. به علاوه قصد دارد تا با تصرف منطقۀ جبل الاکراد، ارتباط کانتون های کرد جزیره و عفرین را به صورت کامل قطع کند.

با وجود مقاومت های بی نظیر «یگان دفاع مردمی» (YPG) و «یگان مقاومت زنان» (YPJ) در برابر پیشروی داعش، داعش به کوبانی نزدیک تر شد و با تنگ کردن حلقۀ محاصره، نهایتاً تپه های مهم مشرف به کوبانی را به دست گرفت، و از همین نقاط بود که ضمن حرکت به سمت حومۀ شهر، بمباران مرکز کوبانی را شروع کرد. نیروهای کرد، ضدّ حملۀ خود را شدت بخشیدند و به شکل درخشانی مانع پیشروی داعش شدند.

نیروهای YPG و YPJبا وجود سلاح های سبک و چند سلاح ضدّ تانک، ابتکار عمل و شجاعت بی نظیری از خود به معرض نمایش گذاشته اند و تاکنون چند تانک متعلق به داعش را گرفته و شمار زیادی از نیروهای آن ها را نابود کرده اند. با وجود برتری نظامی و نیروی داعش در تمام جبهه ها، این YPG و YPJ بودند که ضربات سنگینی به داعش زدند.

مقاومت سرسختانه و نفس گیر کوبانی، مانع از آن شد که رویدادی مثل سقوط سادۀ موصل به دست داعش در ماه ژوئن، این بار هم عملی و تکرار شود. تقریباً هیچ کسی باور نمی کرد که کوبانی بتواند مدت زیادی در برابر یورش گستردۀ داعش تاب بیاورد. طی همین یک هفتۀ گذشته، «سقوط کوبانی» با ذوق زدگی از سوی بسیاری از منابع خبری اعلام شد، و در این بین حکومت ترکیه و رسانه های آن هم بلندتر از هر کسی آن را تکرار می کردند. اما مقاومت کوبانی به هر کیفیت در برابر این ارکستر شوم ادامه یافت.

تسخیر سهل الوصول «موصل» اما محصول گندیدگی رژیم عراق و ازهم گسیختگی به اصطلاح «ارتش» آن و به علاوه نارضایتی و خشم جمعیت سنی از حکومت بود. در صورتی که مقاومت سرسختانۀ کوبانی، آن هم در مواجهه با یک نیروی برتر نظامی، نتیجۀ ارادۀ بی کم و کاست کردها برای دفاع از خانه، زندگی و خودگردانی دمکراتیک آن هاست. چشم انداز رهایی ملی و برخورداری از جامعۀ برابر و دمکراتیک، نیروی محرک مقاومت کوبانی با چنین سطحی از انگیزه است. در مناطق تحت کنترل YPGو YPJ، مجامع عمومی و کمیته های محلی شکل گرفته، و مردم امور خود را به شکل دمکراتیک مدیریت می کنند. بروز قدرت مردمی از پایین، درست همان چیزی است که باعث می شود مقاومت کردهای کوبانی به عمد برجسته نشود. به علاوه هیچ قدرتی در منطقه، به ویژه ترکیه، علاقه ندارد که منطقۀ تحت کنترل و مورد حمایت PKK به عنوان یک الگو در برابر سایر مردم منطقه عرض اندام کند.

با این حال در همین جا باید یادآوری بشود که خصلت رهبری ناسیونالیستی، ظرفیت و پتانسیل بالای آن برای مماشات و قربانی کردن منافع بدنۀ خود است و در اولین فرصتی که روزنه ای برای مماشات به وجود بیاید، هرگز لحظه ای درنگ نخواهد کرد. چشم انداز جنبش استقلال کردها چه در روژاوا و چه سایر بخش های کردنشین، به هیچ وجه در مورد نوع سیستمی که نهایتاً در پی ایجادش هستند، روشن نیست. به علاوه دست کم همین رویدادهای اخیر باید نشان بدهد که شاخه های مختلف رهبری کردها، نمی توانند و نباید روی کمک امپریالیزم امریکا و متحدین آن یا قدرت های منطقه ای (مانند رژیم جمهوری اسلامی و ترکیه) حساب کنند!

در شرایط کنونی، PKK و شاخه های وابسته به آن نمی توانند همان نقشی را ایفا کنند که مثلاً حکومت اقلیم کردستان می تواند ایفا کند؛ حکومت اقلیم کردستان تمام و کمال در چارچوب طرح های امپریالیزم قرار داشته و اصولاً زایش و موجودیت آن وابسته به همین امپریالیزم بوده است؛ در نتیجه بنا بر ذات مماشات جویانۀ خود با رهبران داعش سازش کرد و تا سر حد حفر خندق در مرز منطقۀ کردنشین جزیره در شمال سوریه هم پیش رفت؛ به این خیال خام که پس از سقوط کوبانی، نوبت اقلیم کردستان نخواهد رسید، چون در این منطقه حکومت دست نشاندۀ مورد حمایت آمریکا حاکمیت دارد!

اما PKK سال هاست که با ترکیه بر سر حل مسألۀ کردها درگیر تنازعات بوده است؛ حکومت ترکیه نیز ارتباطِ یگان های نظامی کوبانی با این سازمان را دستاویز و بهانه ای قرار داده است برای تحمیل خواسته های خود به امریکا و کسب امتیاز. در نتیجه PKK ناگزیر وارد تخاصم با امریکا هم می شود. ولی این منبعث از چشم انداز مبارزۀ «ضد امپریالیستی» آن نیست، بلکه این مورد آخر چیزی است که باید به آن برسد.

جنگ، تمام تنش هایی را که در زیر پوستۀ جامعه قرار دارد، به روی سطح می آورد و با سرعت هر چه بیشتر تناقضات آن را عریان می کند. جنگ، این قابلیت را هم دارد که نقاب از چهرۀ وحشی بورژوازیِ «دمکراتیک» و امپریالیزم بر دارد، و ورشکستگی دمکراسی بورژوایی را نشان دهد. خوشحالی تمام و کمال حکومت ترکیه در مواجهه با قتل عام و کشتار قریب الوقوع در منطقه ای در چند کیلومتری مرزهایش، چیزی است که هر کسی به وضوح می تواند ببیند. به دنبال مذاکرات صورت گرفته با حکومت ترکیه در آنکارا، صالح مسلم، قائم مقام PYD، اعلام کرد که حکومت ترکیه حتی مایل نبود به PYD اجازۀ بدهد که «با پول خودش» سلاح و مهمات خریداری و به کوبانی منتقل کند، مگر این که نیروهای YPG به ارتش آزاد سوریه بپیوندند و با اسد مبارزه کنند (یعنی هدف اصلی ترکیه درست از زمان آغاز جنگ داخلی سوریه). همین مورد به روشنی نشان می دهد که حکومت ترکیه به دنبال منافع و جاه طلبی های توسعه طلبانۀ خود است و نه دفاع از مردمی که در آستانۀ فاجعه و سلاخی به وسیلۀ داعش قرار دارند.

به علاوه گزارش هایی همراه با فیلم های ویدیوئیِ مؤید آن از سوی منابع مختلف کردی منتشر شده است که نشان می دهد نیروهای داعش درحال دریافت منابع و کمک های پزشکی از ترکیه هستند. یکی از ویدیوهای افشا شده، چهار ستیزه جوی داعشی را درحال عبور از مرز ترکیه به سوی سوریه در نزدیکی کوبانی همراه با مهمّات و سلاح نشان می دهد که از سوی نیروهای کرد محاصره و کشته می شوند. بعد از این بود که چریک های YPG اقدام به پارک یک کامیون بزرگ بر روی خط راه آهن مرزی ترکیه و سوریه کردند که گمان می رفت ترکیه از آن برای انتقال کمک به داعش استفاده می کند. نخست وزیر ترکیه، احمد داوداغلو در مصاحبۀ اخیر با «سی ان ان» هنگامی که با این پرسش رو به رو شد که آیا ترکیه در حال حمایت از داعش هست یا خیر، پاسخ داد که «هیچ کسی نمی تواند این را اثبات کند». در صورتی که انبوه شواهد موجود، باورپذیری چنین ادعایی را اگر به صفر نرساند، دست کم بسیار کم می کند.

پیش از آن که پیشروی ناگهانی داعش در عراق و تصاویر «سر بریدن»ها، این گروه را به صدر اخبار جهان وارد کند، تقریباً برای همه این یک حقیقت مسلم بود که ترکیه مشغول حمایت و تأمین نیروهای شورشی و بنیادگرایان اسلامی در سوریه علیه اسد است. ترکیه اجازه می داد قلمرو اش از سوی این گروه ها، از جمله داعش، برای انواع حمایت های مالی، تعلیماتی و پزشکی استفاده شود.

منتها آن چه که بورژوازی ترکیه از مداخلۀ خود در جنگ داخلی سوریه درک نکرد، خطر سرریز شدن این جنگ به خود ترکیه است. خطری که کاملاً واقعی است، چرا که همان تقسیم بندی های قومی، مذهبی و سیاسی کاذب در سوریه، در خود ترکیه هم وجود دارد، هرچند با درجات و نسبت های مختلف. نبرد کوبانی درحال حاضر به بروز نارضایتی های وسیع در کل ترکیه انجامیده است. اقدامات ترکیه، ضربۀ سنگینی به مذاکرات صلحی زده است که بین نمایندگان کردها و حکومت ترکیه برای پایان دادن به جنگ چهل ساله با PKK در جریان بوده است؛ شکاف بین ترکیه و کردها و جوّ بی اعتمادی ای را که چندین دهه وجود داشته است، عمیق تر کرده. خشم کردها از تبانی ترکیه با داعش، به حق و به شکل فزاینده ای رو به رشد است. تانک های ترکیه در لب مرز صف کشیده اند، ولی داعش لحظه به لحظه تلاش می کند کوبانی را ببلعد.

حتی برای تحریک بیشتر معترضان، به ارتش ترکیه دستور داده شده است که روستاهای اطراف مرز سوریه در نزدیکی کوبانی را تخلیه کنند. پلیس ضد شورش ترکیه و ارتش به هزاران نفر از شهروندانی که در بسیاری از روستاهای اطراف مرز برای مشاهدۀ نبرد و حمایت از کوبانی هایی که به ترکیه گریخته اند جمع شده اند، حمله برده است. در واقع شدت و سرعت تخلیۀ این مناطق و حمله به شاهدان عینی وقایع، با هدف پاکسازی منطقه صورت می گیرد، به طوری که حمایت های ارسالی برای داعش از طرف ترکیه قابل مشاهده و اثبات نباشد. همین که گروهی از شورشیان داعش به دنبال حملات هوایی امریکا توانستند از مرز عبور کرده و وارد ترکیه شوند، اثبات این مدعا است. درحالی که عبور و مرور از مرز به طور کامل از طرف نیروهای ترکیه رصد می شود، ولی با این وجود آن ها گیر نیفتادند. نهایتاً این شهروندان غیرنظامی لب مرز در سمت ترکیه بودند که آن ها را تعقیب کردند.

خمپاره ها و گلوله های داعش هم در چندین مورد به سمت ترکیه رسیده و به تعدادی از ساختمان ها و شاهدان عینی برخورد کرده است که هرچند مجروحین زیادی برجای گذاشته، ولی کاملاً تصادفی بوده که تلفات جانی دربر نداشته است. با این وجود نیروهای مسلح ترکیه هیچ واکنشی نشان ندادند.

پارلمان ترکیه اخیراً طرحی را تصویب کرد که به نیروهای مسلح ترکیه اجازۀ پیوستن به ائتلاف علیه داعش را می داد. این طرح به علاوه خواهان ایجاد یک منطقۀ پرواز ممنوع در شمال سوریه برای محافظت از ترکیه در برابر تهدید داعش بود. این مورد، از نقطه نظر کردها، تهدید مستقیم به تهاجم به دستاوردهایی است که به سختی در روژاوا به دست آمده. اکراه ترکیه از هرگونه حمایت از کوبانی و صرفاً ایفای نقش نظاره گرِ تهاجمات داعش، این دیدگاه را به خوبی تقویت می کند.

به علاوه نبرد کوبانی، اوج ریاکاری و تزویر امپریالیزم امریکا را به نمایش گذاشته است. نمونه اش این بود که ایالات متحده، همراه با شرکای ائتلافی خود تصمیم به حملات هوایی علیه مواضع داعش و سایر گروه های بنیادگرای اسلامی در منطقه به دنبال تهاجم داعش به عراق گرفت. هدف از حملات هوایی ظاهراً «انسان دوستانه» و برای جلوگیری از قتل عام شهروندان غیرنظامی در سوریه و عراق به دست داعش و جلوگیری از اضمحلال حکومت عراق توصیف شده بود.

اما تاجایی که به حمایت «انسان دوستانه» بازمی گردد، طی همین یک ماه گذشته در هیچ جایی به اندازۀ کوبانی این حمایت ضروری و لازم نبوده است؛ این کوبانی است که از سه جبهه درگیر نبرد با داعش است و در «جبهۀ چهارم»، مشغول نزاع با ترکیه. حملات هوایی محدود، تأثیر ناچیزی در «نابودی زیرساخت»های داعش به عنوان هدف اعلام شدۀ این حملات داشت. در واقع حملات هوایی در اطراف کوبانی ظاهراً برعکس مثل یک قیف داعش را به کوبانی نزدیک تر ساخته. تنها در روز گذشته بود که حملات هوایی امریکا تأثیری ملموس بر داعش داشت. اما این هم «بنا به دلایلی» تا حد ممکن به تعویق افتاد.

در نتیجه مداخله و «حمایت» امپریالیزم امریکا این معنای اخص را دارد که آن ها می خواهند قبل از این که اصولاً کاری برای «نجات» کوبانی انجام دهند، PYD و YPG از بین رفته باشند. وعدۀ حکومت ترکیه به ممانعت از سقوط کوبانی، با عملکرد خود آن در تناقض قرار دارد. در همان حال که مدافعین کوبانی از هرچه در توان دارند برای مبارزه استفاده می کنند، نیروهای ترکیه صرفاً نظاره گر هستند. مقامات کرد PKK و PYD پیش بینی می کنند که نیروهای ترکیه تنها زمانی علیه داعش در کوبانی حرکت خواهند کرد که YPG نقداً شکست خورده باشد. واضح است که ترکیه ترجیح می دهد درهم شکسته شدن روژاوا را ببینند تا مبادا به الگویی برای کردهای ترکیه تبدیل شود. نبرد کوبانی نشان می دهد که امریکا نگران دفاع از منافع خود در عراق است تا «حمایت بشردوستانه». داعش مدت ها قبل از تهاجم خود به عراق هم وجود داشت و سال ها به سبعیت و وحشی گری دست می زد. در واقع این کردها بودند که در سال های 2012 و 2013، جبهۀ النصرهپیشینۀ داعشرا از روژاوا دفع کردند. امریکا تنها زمانی به داعش توجه کرد که منافعش را در عراق به خطر انداخت. وگرنه تا قبل از این، مشغول حمایت و تأمین مالی مستقیم و غیرمستقیم آن بود. امروز برای حکومت های غربی پایان دادن به حاکمیت چپگرای روژاوا به مراتب مهم تر از نبرد واقعی با داعش است.

درحال حاضر تعداد زیادی از متخصصین و پرسنل نظامی سابق همگی در مصاحبه های تلویزیونی و مطبوعاتی خود متفق القول، و به درستی، اعلام کرده اند که جنگ هوایی و برتری در این نبرد هوایی، به هیچ وجه برای شکست داعش کافی نیستند؛ مخمصۀ کوبانی به وضوح همین را نشان داده است.

بنابراین نقش امپریالیزم در ایجاد نیروهای سیاه بنیادگرا و حکومت های استبدادی، نه قابل کتمان است، نه مختص به خاورمیانه و نه مرتبط با تغییر چهار سال یک بار حکومت ها در کشورهای امپریالیستی. مسأله بر سر خود امپریالیزم و مکانیزم درونی و ذاتی آن است، و نه مهره های سخنگوی آن. تهاجم سال 2003 به عراق، کل منطقه را کابوسی تاریک کشاند که تاکنون میلیون ها قربانی گرفته است. سهم بوش و جمهوری خواهان در ایجاد چنین وضعیتی نیاز به یادآوری ندارد. اما نباید فراموش کرد که قبل از او، جناب کلینتون دمکرات بود که تحریم هایی بی رحمانه را به مردم عراق تحمیل کرد که بالغ بر یک میلیون کشته، از جمله نیم میلیون کودک، برجای گذاشت. و مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجۀ وقت در واکنش به این پیامد در برنامۀ تلویزیونی «شصت دقیقه» با وقاحت اعلام کرد که «این هزینه، ارزشش را داشت». وقتی اوباما در پوشش موجی از انتقاد به بوشآن هم با اتکا به خشم و نارضایتی موجود بر سر جنگ عراقروی کار آمد، شخص او و وزیر امور خارجه اش هیلاری کلینتون، سال ها اشغال عراق را تداوم دادند. حکومت اوباما تاکنون کم تر از هفت کشور را بمباران نکرده است.

جمهوری خواه یا دمکرات، بوش یا کلینتون؛ اسامی تغییر می کنند، اما منافع بنیادی و اصلی امپریالیزم امریکا همچنان یکسان جای خود باقی می ماند. نیکسون، ریگان و بوش پدر و پسر، به حق به عنوان دشمنان بشریت زیر دشنام گرفته می شوند، اما نباید فراموش کرد که جناب جیمی کارتر دمکرات و قهرمانِ «حقوق بشر» بود که ابتدا «مجاهدین»- نیای طالبان و القاعدهرا در افغانستان بنا کرد. دمکرات هایی ماند جان اف کندی و لیندن جانسن بودند که صدها هزار سرباز را ارسال و هندوچین را از طریق بمباران با خاک یکسان کردند. وقتی فرانکلین روزولتِ لیبرال با سبعیتِ دیکتاتور نیکاراگوئه، آناستازیو سوموزا مواجه شد با طعنه گفت «شاید حرام زادۀ باشد، اما به هر حال حرام زادۀ ماست!». این چکیدۀ امپریالیزم است و درست به همین دلیل غیرقابل اتکا و اعتماد.

به علاوه درست همان طور که ظهور بنیادگرایی و حکومت های استبدادی خود محصول مستقیم پدیدۀ امپریالیزم بوده اند، مسألۀ ملی هماز جملۀ مسألۀ ملی کردهادر خلأ و بدون ارتباط با این پدیده به وجود نیامدهدر نوامبر۱۹۱۵، هنگامی که میلیون ها کارگر اروپایی درحال کشتن یک دیگر برای حفظ بورژوازی خود و مستعمرات آن بودند، نمایندگان امپریالیزم بریتانیا و فرانسه مذاکراتی را در مورد نحوۀ تقسیم کردن امپراتوری عثمانی بعد از شکست آن آغاز کردند. در مه ۱۹۱۶، پس از آن که مسألۀ سرنوشت استان موصل حل شد، معاهدۀ ننگین «سایکسپیکو» منعقد گردید. مرزهای مصنوعی و ساختگی خاورمیانۀ امروز، عموماً یادگار همین معاهدۀ پنهانی هستند. مرزها چنان ترسیم شدند که اعراب به چندین منطقه (و متعاقباً «کشور») تقسیم گردیدند؛ سرنوشت آن چه که به فلسطین شهرت یافت، به نتیجۀ نهایی جنگ واگذار گردید؛ و حق کردها برای داشتن یک میهن انکار شد. به همین دلیل است که بررسی پدیدۀ امپریالیزم و تاریخ آن، تنها نقطۀ شروع منطقی و صحیح برای درک آن وضعیتی است که امروز با آن رو به رو هستیم.

طی چند روز گذشته اعتراضات وسیعی در شهرهای مهم سراسر ترکیه، از جمله استانبول و ازمیر، صورت گرفته است. در بسیاری از شهرهای کردنشین ترکیه، دیاربکر، باتمان، ماردین و ، گزارش هایی از درگیری های خشن میان تظاهرکنندگان و پلیس می رسد. تظاهرکنندگان تعدادی از ساختمان های حزب عدالت و توسعه را در بسیاری از شهرهای کرد به آتش کشده اند، و برخی ایستگاه های پلیس مورد یورش و تسخیر قرار گرفته است. در واکنش به این امر، ارتش ترکیه در بسیاری از شهرهای کردنشین به حالت آماده باش وارد خیابان شده است. این تظاهرات بخشاً پاسخی بود به فراخوان رهبری PKK به گسترش مبارزۀ کوبانی به تمامی بخش های کردستان و جهان. حتی شهرهای مختلف ایران، از جمله کردستان، هم شاهد اعتراضاتی در دفاع از مبارزات کوبانی بوده است.

ولی این تحولات مهم، در غیاب رهبری انقلابی دیر یا زود متوقف خواهد شد. نبرد کوبانی، می تواند جرقه ای باشد که ملت کرد را بار دیگر به حرکت درآورد. مارکسیست های انقلابی از مردم کرد در مبارزه شان، چه در کوبانی و چه در سایر نقاط، قاطعانه دفاع می کنند. با این حال تأکید می کنند که مسألۀ ملی کردها با پدیدۀ امپریالیزم به وجود آمده، پس ناگزیر تنها با نفی و نابودی آن هم حل خواهد شد نه در چارچوب آن. مبارزۀ ضد امپریالیستی، با مبارزۀ ضد سرمایه داری درهم تنیده است؛ نابودی این دو از مدار انقلاب سوسیالیستی می گذرد. تنها راه پیروزی، نه چشم انداز و افق بستۀ ناسیونالیستی، که بالعکس انترناسیونالیزم سوسیالیستی است. خصلت ناسیونالیزم در هر شکل آن، مماشات با بورژوازی است و در هر لحظه ای که فرصت پیدا کند، بی درنگ ارادۀ جمعی پشت خود را قربانی منافع تنگ نظرانۀ اش خواهد کرد. هرگونه مبارزه و دخالتگری مارکسیستی که قادر نباشد مبارزات جاری را به این هدف متصل کند، از سطح آژیتاسیون و تهییج فراتر نخواهد رفت. اگر نیروهای مارکسیست انقلابی در شرایط کنونی در کوبانی حاضر باشند، با همین چشم انداز و به شکل انتقادی، می توانند با نیروهای وابسته به PKK هم وارد یک «اتحاد عمل» شوند. امروز فقط و فقط یک مسأله در مقابل مارکسیست ها قرار گرفته است و آن غلبه بر بحران خود و تدارک برای ایجاد رهبری انقلابی است. توده های مبارز کرد هستند که باید رهبران خود را وادار به قطع پیوندها و مماشات با بورژوازی در هر شکل آن کنند. رهبران کرد به جای نگاه رو به بالا، باید به بدنۀ خود نگاه کنند؛ به جای توهم به امپریالیزم، به پتانسیل انقلابی تعیین کنندۀ پایه های توده ای خود ایمان بیاورند. و مبارزۀ آن ها را با کارگران و نیروهای مترقی در سرتاسر جهان پیوند بزنند. تنها راهی که جمعیت کرد سوریه می تواند امنیت بلندمدت خود را تضمین کند، متحد کردن نیروهای خود با کردهای ترکیه، عراق و ایران، و همین طور با جنبش کارگری در این کشورها است در راستای سازماندهی انقلاب. این تنها راه مطمئن برای امنیت و رهایی از تهدیدهاست.

۸ اکتبر ۲۰۱۴– ۱۶ مهر ۱۳۹۳

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران