طبقۀ کارگر: سازمان یابی توده ای و حزبی (۲)

گفتگوی مازیار رازی با نشریۀ میلیتانت  (بخش ۲)

بخش ۱

میلیتانت: در بخش یک از کارگران پیشرو صحبت کردید، منظور شما از کارگران پیشرو چیست و به چه بخشی از طبقۀ کارگر تعلق دارد؟

مازیار رازی: کارگران پیشرو امروز به دو دسته تقسیم می گردند. کارگران پیشرو سنتی که در دورۀ پیش نقش تعیین کننده ای در تداوم فعالیت های کارگری ایفا کرده و به مثابۀ رهبران عملی توسط سایر کارگران شناخته شده اند؛ و کارگران پیشتاز و جوانان کارگر که گرچه از تجربۀ دستۀ اول برخوردار نبوده اند، اما در صحنۀ سیاسی حاضر و فعال هستند؛ بدیهی است که باید به نقش پیشین کارگران پیشرو سنتی ارج نهاد. آن ها در دوران بسیار مشقت بار و دشواری توانستند تداوم مبارزات کارگری را با ایثارگری و از خودگذشتگی حفظ کنند. اما با باز شدن افق های سیاسی و گشایش های نوین، کارگران پیشرو سنتی نمی توانند گام های ضروری را با وضعیت کنونی تطابق دهند؛ آن ها درها را برروی خود، از ترس از دست دادن موقعیت پیشین شان، محکم  بسته اند و کارگران جوان را به درون خود راه نمی دهند. در نتیجه ناخواسته از مسببین اصلی افتراق و چند دستگی شده اند. عده ای را به علت «روشنفکر» بودن حذف می کنند، و برخی را به علت اعتقادشان به ساختن «حزب» کنار می گذارند. عده ای را به عنوان عقاید «سندیکالیستی» محکوم می کنند و برخی را به علت وابستگی به «سازمان خاص» طرد می کنند. به جای تمرکز بر تقویت بزرگ ترین جبهۀ ضد سرمایه داری، آن ها انرژی خود را بر تفتیش عقاید و مرزبندی های کاذب نهاده اند، این وضعیت اسفناکی است. به اعتقاد من در وضعیت کنونی یکی از موانع اصلی در مقابل حرکت کارگری، برخوردهای غیر دموکراتیکی است که توسط برخی از کارگران پیشروی سنتی مصرانه اعمال می گردد.

البته مانع دیگر نیز وجود دارد و آن هم مرتبط به ماهیت سرکوبگرانۀ دولت سرمایه داری است، کشتار وحشیانۀ کارگران خاتون آباد، و دستگیری و ارعاب فعالین کارگری در مراسم مختلف و اول ماه مه و دستگیری و زندانی کردن رهبران عملی کارگران (مانند شاهرخ زمانی ها، رضا شهابی ها و  غیره)  نمونه های سیاست سرکوب گرایانۀ دولت سرمایه داری است.

اما در دورۀ آتی این مانع در شرف کاهش خواهد بود. زیرا دولت سرمایه داری نیک می داند که برای مقبول نمایش دادن خود در انظار نهادهای بین المللی امپریالیستی، بایستی یک سلسله اقداماتی انجام دهد و سرکوب ها را کاهش دهد. این سیاست را می توان در سخنرانی های اخیر  حسن روحانی به کم کردن فشارها در مسایل اجتماعی دید.

میلیتانت: يک سؤال جدی و سرنوشت ساز در اين باره، چگونگی سياست ها و راه کارهای اصولی و پايدار سازمان يابی طبقۀ کارگر است. به نظر شما سازمان يابی طبقۀ کارگر بايد برمبنای کدامين چشم انداز و افق سياسی صورت گيرد؟ و به اين منظور، چه راه کاری بايد انتخاب شود؟

مازیار رازی: برای پاسخ گویی به چگونگی پیشبرد راه کارهای فوری و امروزی در امر سازماندهی، در وهلۀ نخست باید چشم انداز سازمانیابی جنبش کارگری ترسیم گردد. به سخن دیگر برای تعیین تاکتیک های امروزی که در پیش روی طبقۀ کارگر قرار گرفته است، می بایستی در ابتدا استراتژی را مورد بررسی قرار داد. بدون داشتن چشم انداز و افق سیاسی جنبش کارگری دچار روزمرگی و انجام خرده کاری های بی حاصل می گردد. داشتن یک استراتژی صحیح و روشن می تواند اشتباهات در کارهای روزمره را کاهش دهد.

استراتژی طبقۀ کارگر چیست؟ به اعتقاد من در مرکز استراتژی طبقۀ کارگر باید مسألۀ قدرت کارگری قرار گیرد. بدون قدرت کارگری هیچ یک از تکالیف جامعه (تکالیف دموکراتیک و سوسیالیستی) قابل حل نیستند. برخی از فعالین کارگری استدلال می کنند که «مسألۀ طبقۀ کارگر ربطی به قدرت کارگری نداشته و فقط باید برای کسب یک سلسله حقوق صنفی مبارزه شود» (روش استدلال سندیکالیست هایی مانند منصور اسانلو). این گرایش ها از ابزار مبارزاتی کارگران که در رأس آن اعتصاب کارگری است، تنها به منظور اعمال فشار بر دولت سرمایه داری استفاده می کنند. این شیوۀ تفکر نادرست است. به نظر من کلیۀ ابزار مبارزاتی از جمله اعتصاب باید در راستای پیوند با  قدرت کارگری باشد. به سخن دیگر، مبارزه برای گسترش حقوق دمکراتیک باید با هدف نهایی یعنی دمکراتیزه کردن کل نظام اجتماعی و به دست گرفتن حیات توده های کارگر و زحمتکش در دست خودشان، پیوند خورد. در همین جا باید یادآور شد که هر اعتصاب، حامل نطفه های اوليۀ قدرت کارگری است، اما برای تحقق نهايی آن، به عوامل ديگری نياز است. زيرا تفاوت مهمی بين تهاجم بالقوه عليه دولت سرمايه داری و تحقق نهايی تسخير قدرت سياسی توسط کارگران وجود دارد. آن چه اين دو وضعيت را به هم پيوند می دهد، سطح «آگاهی» سياسی درون جنبش کارگری است. بدون يک سلسله تصميم گيری های آگاهانه، هيچ اعتصابی به خودی خود دولت سرمايه داری را به طور بنیادی تهديد نمی کند.

برخی از کارگران پیشرو سنتی تصور می کنند که با تکرار شعارهای «کمیتۀ کارگری» و یا «مجامع عمومی کارگری» مسألۀ کارگران به خودی خود حل می گردد. این ها تصورات واهی است. لازم به ذکر است که ما می باید از تمامی نهادهای کارگری حمایت کرده و هیچ اختلافی با طرح آن ها نداریم. اما باید درک شود که هيچ «کميتۀ اعتصاب» یا «کمیتۀ کارگری» یا «مجمع عمومی» به شکل خودجوش به يک «شورا» و در نهایت کسب قدرت کارگری مبدل نمی گردد.

کارگران پیشتاز در مورد چشم انداز سیاسی خود باید آگاه و روشن باشند. آن ها باید بدانند که طبقۀ کارگر صرفاً پس از  کسب قدرت سياسی و رهايی خود به ثروت ملی و مناسبات توليدی جدید دست خواهد يافت. بدون قدرت سیاسی، طبقۀ کارگر قادر به نظارت و کنترل کامل بر امور کارخانه ها نخواهد بود. بدون به دست گرفتن قدرت سیاسی کنترل بر مناسبات مادی توليدی غير ممکن خواهد بود. «رفرُم» در جامعۀ سرمایه داری شاید (در بهترین حالت) منجر به تقلیل مشکلات (آن هم موقتی) گردد؛ اما مسائل را به شکل ریشه ای هرگز حل نمی کند. رفرم هرگز قادر به از میان برداشتن غدۀ سرطان زا نمی گردد. برای این منظور عمل جراحی لازم است.

اما قدرت گیری کارگران نياز به برنامه ريزی و عمل مرکزی سياسی خاص دارد. برای سازماندهی اقتصاد برنامه ريزی شده و سیاست های نوین اجتماعی، نياز به اقدامات حساب شده است. روند قدرت گیری، حرکتی مشخص و برنامه ريزی شده است که مانند زنجيری به هم پيوند خورده است. هر گسستی در اين سلسله عمليات، می تواند وضعیت کارگران را با فاجعه روبه رو کند. به سخن ديگر، کسب قدرت سیاسی که قرار است کارگران «از خود بيگانه شده» را به انسان های «آزاد شده» ای تبدیل کند که سرنوشت خود را در دست خواهند گرفت، بايد توسط کارگران پیشتاز «آگاه» و سازمان يافته صورت پذيرد.

کارگران آگاه نیز برای برنامه ریزی کسب قدرت سیاسی نیاز به حزب سیاسی کارگری دارند. مطالبۀ تأسيس هر تشکل مستقل کارگری «ضد سرمايه داری»، اگر قرار باشد از سطح تبليغاتی خارج شده و جنبۀ عملی به خود گيرد، بايد با تشکيل يک ستون فقرات مرتبط به آن، پيوند خورد. اين ستون فقرات همانا حزب پیشتاز کارگری است. به سخن ديگر کارگران ضدسرمايه داری نيز، همانند سرمايه داران، بايد مجهز به حزب خود باشند و اين نهاد ستون فقرات تشکل مستقل کارگری ضد سرمايه داری را شکل می دهد.

در نتیجه می توان اذعان داشت که استراتژی محوری کارگران در مرحله کنونی ایجاد یک حزب ضد سرمایه داری است. اما این حزب هنوز ساخته نشده است. این حزب باید از قلب جنبش کارگری و همراه با فعالین کارگری ایجاد گردد. گرایش هایی که نقداً، سازمان ها و احزاب «کارگری» را توسط عده ای روشنفکر (آن هم در خارج از کشور) ساخته و از کارگران می خواهند به آن ها بپیوندند، اقدام غیر اصولی و نادرستی انجام داده اند. حزب کارگران فعال ضد سرمایه داری با این احزاب سنتی تفاوت دارد؛ و باید متشکل از کارگران پیشتاز باشد. تدارک در راستای ایجاد این حزب، امروز به استراتژی اساسی کارگران پیشتاز مبدل گشته است.

کارگران پیشرو باید توجه کنند که در وضعیت بحران سیاسی در دورۀ آتی، مسألۀ «قدرت دوگانه» در جامعه طرح می گردد: قدرت سرمایه داران يا قدرت کارگران. در جامعۀ ما بحران عينی و دائمی در روابط توليدی سرمايه داری (کسادی، تورم، بيکاری و هرج و مرج در توليد و غيره)؛ بحران سياسی در درون دولت (کشمکش های درونی، بی اعتمادی به رهبری، تفرقه، عدم وجود يکپارچگی و وحدت)؛ نارضايتی عمومی مردم (به ويژه در درون قشرهای خرده بورژوا و زحمتکشان)؛ و بی اعتمادی طبقۀ کارگر نسبت به سياستمداران سرمایه دار، وجود دارد. برای کسب قدرت سیاسی اعتماد به نفس در درون طبقۀ کارگر باید به وجود آید. این کار شدنی نیست مگر توسط سازماندهی حزب کارگران فعال ضد سرمایه داری. ساختن حزب پیشتاز کارگری نیز با جمع جبری «کمیته های کارگری» یا «مجامع عمومی کارگری» یا «تشکلات ضد سرمایه داری کارگری» به وجود نمی آید. برای ساختن حزب پیشتاز کارگری باید از هم اکنون آگاهانه و مصممانه تدارک مشخص دید. کارگران را باید از هم اکنون به ضرورت ساختن حزب ترغیب کرد. کارگران جوان را باید از امروز در تدارک عملی حزب پیشتاز سهیم  کرد.

هشت خرداد ۱۳۹۳

ادامه دارد

بخش ۱

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران