کارگران افغان تنها نیستند!

رژیم کنونی ایران که هنوز از سوی شماری از جریانات متوهم به¬اصطلاح «ضدّ امپریالیست» خوانده می شود، بار دیگر نشان داده است که تا چه اندازه خوب می تواند با تشدید اقدامات ضدّ افغانی خود، از بسیاری جهات از همان سیاست های حامی امپریالیسم رژیم شاه در گذشته تبعیت کند. نظام «ولایت فقیه» به عنوان شکل منحصر به فرد دیکتاتوری نظامیمذهبی بورژوایی در ایران که پس از به خاک و خون کشیدن انقلاب 57 در این کشور مستقر شد، درست از همان بدایت امر، اکثر سیاست های دیکتاتوری نظامیسلطنتی بورژوازی را که تماماً با حمایت امپریالیست ها مسلح و تربیت می شد، ادامه داده است.
سیاست های شووینیستی و حتی نژادپرستانۀ دولت ایران علیه کردها، عرب ها، بلوچ ها و سایر اقلیت های ملی، بدون ذره ای کاهش، تدوام یافته و حتی در پاره ای موارد از سبعیّت رژیم سلطنتی پیشین هم فراتر رفته است. یکی دیگر از «سنت»های ملی بورژوازی ایران که چندان شناخته شده هم نیست، تبدیل کردن مهاجرین افغان به منشأ اکثر مسائل و مشکلات و بحران های اقتصادیاجتماعی کشور است. در دورۀ حکومت شاه هم هرگونه قانون شکنی از سوی هر افغانیصرف نظر از ابعاد این تخطی از قانونبه وسیله ای برای تحریک احساسات ضدّ افغانی در بین ایرانیانو به¬ویژه پان ایرانیست هاتبدیل می شد. بدین ترتیب، جرم یک افغانی در رسانه ها به گونه ای مطرح می شد که گویا تمامی افغانی ها مجرم هستند.
البته جمهوری اسلامی، زهر خود را هم به این سیاست «سنتی» اضافه کرده است. با افزایش شمار پناهندگان افغانی در ایرانبه¬خصوص پس از تهاجم اتحاد شوروی، بروز جنگ داخلی، ظهور طالبان، و سپس تهاجم ایالات متحدهکارزار تبلیغاتی و اقدامات ضدّ افغانی تشدید شد.
سیاست های شووینیستی و نژادپرستانۀ دولت ایران ابعاد و جوانب مختلفی دارد؛ از موارد کوچک گرفته تا موارد بسیار قابل ملاحظه و زننده. از موارد نوع اول می توان ممنوعیت ورود افغانی ها به پارک صفه در اصفهان در روز سیزده بدر سال 91 را مثال زد. امسال نیز گزارش های فراوان دیگری از آزار و اذیت مهاجرین افعان در ایران به گوش می رسد. مثلاً از روستای گیرش فارس گزارش شده که ده روز است مأمورین جمهوری اسلامی در خیابان ها کارگران افغان را دستگیر می کنند. مأمورین انتظامی و لباس شخصی ها بدون اجازه به خانه های آن ها داخل شده و با ضرب و شتم به آنان دستبند زده و همچنین آن ها را از پشت بام ها به پایین پرتاب می کنند. در ضمن تمام کودکان افغان از مدارس این روستا اخراج شده اند.
اما موارد نوع دوم، دربرگیرندۀ «سازمان های کارگری» جعلی رژیممانند خانۀ کارگرمی شود که افغانی ها را مسئول بیکاری معرفی می کنند و خواهان اخراج آن ها می شوند! و متأسفانه به دلیل غالب بودن ایدئولوزی حاکم، بخشی از کارگران ایران نیز این دروغ های بی شرمانه را پذیرفته اند.
بدیهی است که حاکمیت سرمایه داری ایران به خوبی وضعیت این کارگران افغان را می شناسد؛ اما او علاوه بر همۀ بهره کشی هایی که از کارگران و مردمان زجرکِش افغانی دارد، باز هنوز چیزی در آن ها سراغ دارد که بتواند از آن نیز بهربرداری کند؛ و آن انداختن گناه های موجود ناشی از بحران های خودِ این نظام، بر گردن افغان های مقیم ایران است. این در حالی است که یک افغانی برای هرروز زندگی اش ناچار است کار کند؛ در غیر این صورت همان روز را گرسنه خواهد ماند. یک افغانی بالغ و آمادۀ کار می بایست هر روز در امر تولید و کارهای خدماتی شرکت فعال داشته باشد تا بتواند امکان حیات پیدا کند. در نتیجه چندین میلیون افغانی ساکن ایران در همۀ دورۀ سکونت¬شان، همواره در سخت ترین شرایط کاری و با نازل¬ترین دستمزدها زندگی مشقت باری را گذرانده اند. اصلاً تصادفی نیست که در چهرۀ آن ها به ندرت نشاط دیده می شود و دچار پیری بسیار زودرس می گردند و دردهای ناعلاجی را در خود فرو می ریزند.
سیاست های شووینیستی و نژادپرستانۀ اخیر رژیم به وضوح تاحدودی تحت تأثیر تحریم ها و وضعیت رو به وخامت اقتصادی قرار دارد. با این حال از آن جا که تاریخچۀ تبلیغات و سیاست های ضدّ افغان ها به هر دو رژیم بورژوایی ایران بازمی گردد، روشن است که تا وقتی کارگران ایرانی و افغانی برای سرنگونی سرمایه داری متحد نشوند، فرجه ای برای افغان ها وجود نخواهد داشت. منافغ کارگران ایران و افغانی یکی است، درست همان طور که دشمن مشترک آن ها، یعنی سرمایه داری، یکی است. در این جاست که ضرورت حمایت از کارگران افغانی مقیم ایران اهمیت می کند. بخشی از این حمایت، جنبۀ بین المللی دارد تا برخورد وحشیانۀ رژیم حمهوری اسلامی با مهاجرین افغانی در میانۀ انواع اخبار، مورد توجه جهانی نیروی های مترقی قرار بگیرد. حامیان می توانند این متن را به زبان محل زندگی خود ترجمه و امضاهایی جمع آوری کنند.

نشانی ایمیل:

[email protected]

مه ۲۰۱۴

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران