دربارۀ سرکوب و کشتار کارگران خاتون آباد

از میلیتانت شماره ۶۸

ده سال از سرکوب خونین کارگران معدن مس در شهر بابک استان کرمان گذشت. در چهارم بهمن 1382 بود که کارگران در اعتراض به تعدیل نیرو و برای حفظ مشاغل خود دست به تجمع و اعتراض زدند. یک ماه قبل از آن زلزلۀ بم خانه و کاشانۀ انبوهی از مردم را ویران کرده و جوّ اعتراضی در کلّ منطقه حاکم بود. رژیم جمهوری اسلامی که از این اوضاع سخت در هراس به سر می برد، برای از دست ندادن ابتکار عمل، گروه های امدادهای مردمی را به عقب زده و آن ها را به شدت کنترل می کرد. در همین جو و شرایط بود که کارگران خاتون آباد کمی آن طرف تر از مرکز زلزله، وارد اعتراض شده بودند. ویژگی این اعتراض حمایت عمومی مردم شهر از کارگران بود. گاهی اعتراضات کارگری در کف خیابان مورد حمایت خانواده و اهالی منطقه واقع می شود. چندی قبل از آن در اعتصاب چیت بهشر بود که خانواده های زیادی به کمک اعتصابیون آمده بودند و کار به راهپیمایی عمومی کشیده شده بود. اما جوّ سیاسی در منطقۀ کرمان برای رژیم خطرناک بود و از این اعتراض آن چنان وحشت کرده بود که برای سرکوب آن از همۀ وسایل سرکوبش در قیام عمومی کارگران، مانند تانک و هلیکوپتر و پیاده نظام و زره پوش و غیره استفاده کرد. رژیم آدم کُش جمهوری اسلامی فقد به قصد سرکوب کارگران وارد کار نشد، بلکه به قصد ایجاد رعب وحشت در کل منطقه، کارگران بی گناه مس خاتون آباد را قربانی کرد.

در همان مقطع در واکنش به این سرکوب، محفلی کارگری در ایران اعلام 5 دقیقه اعتصاب سمبلیک برای جلب توجه سایر بخش های کارگری کرد. در آن موقع که صدای چندانی از جمع ها و محافل کارگری به طور متشکل شنیده نمی شد، فعالین کارگری در ادامۀ یک سرکوب طولانی و از دست دادن اعتماد به نفس خود وارد اولین اقدامات برنامه ریزی شده در پی گشایش های نسبی حکومت خاتمی شده بودند.

هرچند اعلام 5 دقیقه اعتصاب عمل چندان مؤثری نبود، اما در آن ایام که هر حرکت متشکل و در هر سطحی می توانست غنیمتی باشد و باعث کسب اعتماد به نفس، حتی در حد محدود گردد، لازم می شد از این فراخوان حمایت شود. گرایش مارکسیست ها انقلابیتنها گرایش در حمایت از این فراخوان در بین اپوزسیون چپ بود. بقیۀ گرایش ها یا به طور کلی سکوت کردند و یا حتی در تقابل با آن قرار گرفتند.

مهدی کوهستانی، سندیکالیست مقیم کانادا، طی نوشته ای فراخوان 5 دقیقه اعتصاب را عملی اشتباه می دانست. او در نوشتۀ اول خود چندان علاقه ای با کل مفهوم اعتصاب از خود نشان نمی داد. در گذشتۀ نه چندان دور از سوی رهبر جمهوری اسلامی اعتصاب حرام اعلام شده بود و در همان حول و حوش بود که متحدین رفرمیست ایشان در ایران به نام حسین اکبری از هیئت مؤسس سندیکا اعتصاب را به شرطی که به اقتصاد صدمه نزند تائید کرده بود. اعتصابی که اساساً کارش ضربه زدن به اعتصاب است، از سوی رفرمیست های داخل ایران، بی یال و اِشکم می شد. مهدی کوهستانی به نمایندگی از سندیکالیسم در خارج، این عمل را رد می کرد. شخصاً در آن موقع با نام مستعار «رسام ثابت» پاسخی به ایشان دادم تحت عنوان «گل غضنفر به تیم خودی». این تنها واکنش به او بود و دیگران، حتی گرایش هایی که بعدها با ایشان پیرامون کمک مالی و موضوعات مربوط به سولیداریتی سنتر مشکل پیدا کرده بودند، در آن مقطع نه تنها به مهدی کوهستانی کمترین واکنشی نشان ندادند، نه تنها با هم همکاری هایی، از جمله برگزاری سیمنار در کانادا داشتند، بلکه حتی از همین اعتصاب هم حمایت نکردند.

یکی از رادیو های خارج از کشور (تا جایی که در ذهن دارم رادیو «شراره ها») با محسن حکیمی که به تازگی نام او به عنوان فعال کارگری به گوش رسیده بود، مصاحبه ای کرد و ضمناً از ایشان دربارۀ صحت این فراخوان 5 دقیقه اعتصاب که مورد باور گرایش های چپ در خارج از کشور واقع نشده بود، سوال کرد، و محسن حکیمی به صراحت از صحّت آن دفاع کرد و آن فراخوان را واقعی خواند. در این فاصله مهدی کوهستانی نوشتۀ دومی را در تکمیل نوشتۀ قبلی خود منتشر کرد که با نقدی تحت عنوان «گل دوم غضنفر به تیم خودی» پاسخ گرفت. اما دیگر برای همه چیز دیر شده بود. هرچند گزارش رسیده بود که از آن فراخوان در کارخانجاتی استقبال شده و در جاهایی در زمان وقت غذا اطلاعیه هایی پخش شده بود، به هر رو با توجه به عدم حضور تشکل یا محافل کارگری شناخته شده، و آرام آرام کمر راست کردن پیشروان کارگری پس از یک دورۀ طولانی سرکوب، و نبودن کمترین اعتماد به نفس، این فراخوان می توانست اقدامی مؤثر باشد که متأسفانه از سوی گرایش های چپ بایکوت شده بود. به همین دلیل چپ سانتریست که اغلب خیلی دیرتر از زمان لازم وارد دخالت گری می شود، از سال بعد از این کشتار خونین بود که تصمیم گرفت برای همیشه در سالگرد این کشتار، یادمان و مراسم گرامی­داشت برگزار کند. هرچه باشد انواع امضاهای گروها و سازمان های سیاسی است که به پای اعلامیه ها و پلاکاردهای و مراسم یادبود خواهد رفت و می تواند موضوعی برای تبلیغ این گرایش ها باشد.

در اینکه لازم است اینگونه مسائل به طور ویژه ای برجسته شده و یاد جانباختان آن گرامی داشته شود کمترین بحثی نیست، اما این همۀ آن چیزی است که از سوی گرایش های چپ انجام می شود. متأسفانه چپ در ایران بنا به سنت های گذشتۀ خود که دائماً با دادن «شهید» سرو کار داشته و همواره در گرامیداشت های پی در پی به سر برده، به گونه ای که از این روز به خصوص تا روز به خصوص دیگر فاصله های کوتاهی وجود دارد، این چپ را به نیروی برگزارکنندۀ یادمان و گرامیداشت تبدیل کرده است. این خود یکی از بارزترین علائم بحران در اپوزسیون چپ است که حتی گرامیداشت را نیز وارونه درک کرده و تصور می کند با اطلاعیه و بیانیه و اعلام حزن و اندوه است که باید از خون ریخته شدۀ کارگران حمایت کند، و نه به دلیل همان خون ها و برای جلوگیری از ریختن خون دوباره وارد سازماندهی انقلابی شود.

طی ده سال گذشته دست کم 9 بار سالگرد گرامیداشت کارگران خاتون آباد، چه به صورت شب همبستگی و چه هفتۀ خاتون آباد و نظایر آن برگزار شده، اما باید پرسید ما به ازای این 9 سال گرامیداشت ها و یادمان ها چه بوده است. باعث کدام مقدار از رشد آگاهی در میان طبقۀ کارگر شده است. رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی هم که پس از آن کشتار بارها و به صورت فراگیر دست به اعدام و سرکوب و دستگیری زده است. به راستی این گرامیداشت ها به جز التیام بر وجدان های آسیب دیده، چه کمکی به جنبش طبقۀ کارگر کرده است. دریغ از حتی یک بار نشست و سمینار و گردهمایی در این ایام برای بررسی شیوه های نوین سازمندهی انقلابی برای پیشبرد مبارزات کارگری و جهت ایجاد مقاومت در مقابل این نوع حملات وحشیانۀ رژیم سرمایه داری حاکم در ایران.

به راستی اگر گرامیداشت کارگران به قتل رسیده همۀ آن چیزی است که نیروی چپ در اپوزسیون انجام می دهد، پس کدام نیرو است که باید به پای اقدامات اساسی تر برود و در جهت شکل دهی به یک ظرف انقلابی در داخل ایران برای سازماندهی مبارزات کارگری اقدام کند. چرا پس از گذشت ده سال و با وجود این همه یادمان و مراسم گرامیداشت یک کمیتۀ سازماندهی انقلابی مبارزات کارگری در ایران شکل نگرفته است. پاسخ واضح است؛ به این دلیل که این گونه فعالیت ها، اگر چه با ادعای ارتباط با جنبش کارگری، اما بسیار دور از فضا و بستر همان جنبش است. تنها اقداماتی در جهت گام هایی به پیش در جنبش کارگری مؤثر محسوب می شود که در ارتباط با همین جنبش و نیازهای آن باشد. کارگران در معرض مرگ تدریجی ناشی از فقر و ویرانی حداقل های نیاز برای زیست خود به قدر کافی در غم و اندوه دائمی و روزمره قرار دارند، آن چه آن ها نیازمندند تکرار همین غم و اندوه نیست، بلکه راه بیرون آمدن از رخوت و درونی بودن جنبش کارگری است. این دیگر وظیفۀ پیشرُوی کارگری است که می بایست با اتخاذ تاکتیک های مختلف و هر بار تازه تری کل جنبش را از وضعیت کنونی به بیرون سوق دهد. اما صد افسوس که بحران درست در درون همین پیشرُوی کارگری و جریانات چپ در اپوزسیون چنان جا خوش کرده که گویی حتی هَوس تکان خوردن هم ندارد. کارنامۀ گرایش های چپ ایران مملو از برگزاری مراسم های گرامیداشت و سالگرد و یادمان است، اما دریغ از یک گزارش در جهت تدارک و یاری رساندن به سازماندهی انقلابی در داخل ایران.

اگر خون کارگران قربانی نظام سرمایه داری نتواند انگیزۀ خشم طبقاتی و عامل به خود آمدن پیشروهای کارگری و جرایانات مدعی مدافع منافع جنبش کارگری شود، الباقی موارد تنها تحرکاتی فرمالیته برای حفظ و بقای جریانات مذکور است که به نام دفاع از کارگران منعکس می شود. فرق بین یک خانوادۀ کارگری ماتم زده در غم از دست دادن عزیز خانواده اش در سالگرد کشته شدن او با خانوادۀ چپ در اپوزسیون علیه سرمایه داری در این است که اولی از سر استیصال کار دیگری به ذهنش نمی رسد و دومی این نوع کشتار را عامل خشم و انگیزۀ طبقاتی خود قرار می دهد و اقدام به سازماندهی انقلابی از هر نقطه حتی نطفه ای که می تواند می کند. اما اگر ما به ازای عمل هر دو خانواده های کارگری ماتم زده و چپ یکی باشد، در واقع این استیصال است که فراگیر شده و بحران درون نیروی های چپ را دائمی کرده است.

برای گرامیداشت سالگرد کشتار کارگران خاتون آباد باید اقدام کمونیستی کرد. اقدام کمونیستی عزا و ماتم و شب همبستگی و نظایر این نوع فعالیت های بی یا کم تأثیر نیست، اقدام کمونیستی از سازماندهی انقلابی آغاز می شود و برای این کار می توان از یک اتحاد عمل ویژۀ کمونیستی شروع کرد. یک اتحاد عمل ویژه به حول فعالیت برای آزادی کارگر زندانی و در عین حال بستری برای شکل دهی به نطفۀ حزب پیشتاز انقلابی جهت سازماندهی مبارزات کارگری در دور آتی که در پیش رو است. این همان فضایی خواهد بود که ایده و فعالیت گروه پیشرو را با جنبش کارگری مرتبط می کند و به کشف اقدام مؤثرتری منجر خواهد شد؛ غیر از این، هر فعالیتی، انتزاعی از موضوعیت جنبش کارگری است که نسبت به خود آن بی تأثیر خواهد بود. گرایش هایی که این حوزه را حوزۀ فعالیت خود نمی دانند می توانند همچنان با برگزاری یادمان و گرامیداشت طی کنند، اما تاریخ تاکنونی نشان داده که یک زندانی به دلیل ده ها شب همبستگی و برگزاری یادمان و گرامیداشت آزاد نشده است.

پیش به سوی سازماندهی انقلابی

پیش به سوی تشکیل حزب پیشتاز انقلابی

چهارم بهمن 1392

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران