قتل تروتسکی / ارنست مندل

ژاک مورنار ادعا می کرد که بلژیکی است، در واقع نامش رامون مرکادر بود و اهل کاتالان اسپانیا؛ وی از سال 1937 به مکزیک پناهنده شده بود و بازوی هدایت کنندۀ استالین به شمار می رفت. در 19 اوت سال 1940، رامون مرکادر با یک تبر کوهنوردی یخ شکن، جمجمۀ لئون تروتسکی را متلاشی کرد، این نقشه از بدو ورود مرکادر به مکزیک به عنوان پناهجو در سال  1937 طرح ریزی شده بود.

قاتل به پلیس گفت که نامش ژاک مورنار، و شهروند بلژیک است. بازیگر و عامل قتل  تروتسکی، در این سازماندهی تنها نبود. قاتل آیندۀ تروتسکی از طریق رابطه با تروتسکیستی جوان به نام سیلویا اگلوف، با نام مستعار فرانک جکسون، اعتماد محافظین تروتسکی را به سوی خود جلب می کند و چندین بار به خانۀ تحت حفاظت او در کویاآکان (واقع در حومۀ مکزیکوسیتی) رفت و آمد می کند. چند ماه پیش از قتل تروتسکی، سوء قصد به جان تروتسکی به شکست منتهی گشت. در 24 مه 1940، در ساعت 4 صبح، یک گروه بیست نفره به خانۀ تروتسکی هجوم می برند، برای چند دقیقه ای آنان با تیربارخودکار اتاق خواب تروتسکی را زیر رگبار قرار می دهند و دو نارنجک آتش زا را به سوی اتاق خواب تروتسکی پرتاب می کنند، که البته به طور معجزه آسایی نارنجک ها منفجر نمی شوند، تروتسکی و همسرش زیر تخت پناه می آورند و نوۀ آن ها به نام «سیوا» هم همین کار را می کند.

به راستی جکسون چه کسی بود؟ مطبوعات استالینیستی هیجان زده به خشم در آمدند، سوء قصد را به تروتسکی نسبت دادند و وانمود کردند که او برای خودنمایی و اتهام زنی به حزب کمونیست مکزیک و استالین به این اقدام دست زده است. یک ماه بعد از این رویداد، 30 نفر پشت میله های زندان قرار گرفتند که بخش اعظم آن ها عضو حزب کمونیست اسپانیا بودند. مسئول این تیم ترور، فرار را برقرار ترجیح داد؛ او کسی نبود جز «دیوید آلفارو سیکیه روس»، نقاش معروف اسپانیایی و سرهنگ سابق در ارتش اسپانیا و کسی که به داوری تروتسکی، از سال 1928 به خدمت «گ. پ. او» درآمده بود؛ بعدها تحقیقات نشان دادند که دیوید آلفارو سیکیه روس و جکسون از اسپانیا همدیگر را می شناختند.

هویت فرانک جکسون

به راستی فرانک جکسون چه کسی بود؟ از آن زمان ده سال  گذشت تا به ماهیت واقعی جکسون پی برده شود. به ناگهان در جیب لباسش نامه ای پیدا می شود که انگیزۀ به قتل رساندن تروتسکی را توضیح می دهد: جکسون یک تروتسکیست سرخورده بوده، از تروتسکی نفرت داشته، چون از طرف تروتسکی به وی پیشنهاد می شود که به شوروی رهسپار شود، به خرابکاری دست بیازد، به تضعیف روحیۀ ارتش سرخ  مبادرت بورزد و دست آخر تلاش کند استالین را به قتل برساند. برای انجام این کار هم باید از یک کشور بزرگ حمایت شود! (یعنی کشوری همانند ایالت متحدۀ آمریکا؛ در این مقطع تروتسکی دیگر نمی توانست به عنوان عامل و جاسوس نازی ها مطرح بشود، چرا که معاهدۀ شوروی- آلمان برای تقسیم لهستان امضا شده بود، و از آن نمی توانستند بهره برداری بکنند).

همۀ این اتهامات جعلی و واهی به وسیلۀ احزاب کمونیست جهان کم و بیش به مدت 40 سال تکرار شد. در سال 1969 رهبر حزب کمونیست فرانسه «لئو فیگیر» در کتابش از این جعلیات استفاده کرد و باز هم نوشت «تروتسکیسم، ضد لنینیسم است». به هنگامی که تصاویر قاتل تروتسکی در مطبوعات منتشر شد، چندین اسپانیایی سابق از جنگ داخلی (که بیشترینشان به مکزیک پناهنده شده بودند) رامون مرکادر را به عنوان فعال مبارز کمونیست تجلیل کردند. با این وجود باید تا سال 1950 به حقیقت پی برد: یک جرم شناس دولت مکزیک به تحقیقات گسترده ای در اسپانیا دست زد و با مقایسۀ اثرانگشت جکسون و آن مرکادرِ جوانِ کاتالانی که در ژوئن 1935 بازداشت شده بود، یکی بودن این دو هویت را نشان داد، و سپس در یک کنگرۀ اروپایی این تحقیقات جرم شناسی اش را در ملأ عام آشکار کرد.

در سال 1953 که با مرگ استالین رقم خورده است، نام مرکادر در همۀ اسناد و مدارک رسمی به جکسون مورنار تغییر پیدا کرد. مادر قاتل، یعنی «کاریداد مرکادر»، یک فعال اتحادیۀ سوسیالیست های کاتالونیا و متصل به کمینترن استالین بوده است. وی به وسیلۀ فردی به نام «ژِرو»، کسی که بعدها به یکی از رهبران استالینیست  مجارستانی تبدیل شد و به عنوان دیپلمات سیاسی رسماً در اسپانیا آغاز به کار کرد، به «گ. پ. او» جذب شد. مادر قاتل تروتسکی همزمان معشوقۀ «لیونید اینیگون» عضو «گ. پ. او» در می آید، نقش او در شناسایی دیپلمات  های شوروی و ترور آن هایی که به مخالفت استالین درآمده بودند، مشهور بود. رامون مرکادر در مکزیک به بیست سال زندان محکوم می شود (اشد حکم جزایی در قانون مکزیک)، وی پس از تحمّل بیست سال زندان، در سال 1960 آزاد می شود و از طریق کوبا به چکسلواکی می رود و از آن جا به شوروی رهسپار می شود، در آن جا از او به عنوان «قهرمان اتحاد جماهیر شوروی» قدردانی می گردد و «نشان لنین» به وی اعطا می شود. در سال 1978، مرکادر در گذشت و به خاک سپرده شد، بی آن که  از چگونگی به قتل رسیدن تروتسکی کلمه ای به زبان بیاورد.

فرمان استالین

استالین، پیشوای جرم و جنایت، در حال حاضر برای همه شناخته شده است، از جمله برای اتحاد جماهیر شوروی و به ویژه برای حزب کمونیست فرانسه. والنتین کامپا، یکی از رهبران سابق حزب کمونیست مکزیک که خاطراتش را منتشر کرد، براین باور بود که حزب کمونیست خود را در ترورهای سال 1940 بنا نکرده بود و هیچ شور و شوقی در ترورها نمی دید و نمی خواست در آن ها شریک باشد.

اومانیته، ارگان حزب کمونیست فرانسه، در روزنامۀ رسمی اش در تاریخ 26 و 27 ژوئیۀ 1978 خطوطی از خاطرات والنتین کامپا را به رشتۀ تحریر در آورد و تأکید کرد که دستور قتل تروتسکی، به فرمان مستقیم استالین صورت گرفت. معهذا در این دایره باقی می ماند و آن چیزهایی را که افشا شده است، تکرار می کند، ولی این را نمی گوید و به ویژه ادغان نمی کند که استالین یکی از سازماندهندگان اصلی  این جنایت بوده است.

رسوایی کامل از آن جا آغاز می شود که ژرژ فورینال، استالنیست قدیمی، مسئول ارائۀ اسناد و مدارک (بعد از به قتل رسیدن تروتسکی) می شود، معذالک، در فوریۀ 1938«ژرژ فورینال، معلمِ جوان» از سوی مطبوعات تروتسکیستی به عنوان عامل «گ. پ. او» افشا می شود، برحسب اتفاق به تعطیلات شش ماهه به مکزیک سفر می کند تا کنگرۀ انترناسیولیستی کارگران در زمینۀ آموزش و پرورش شرکت بکند، وی در سازماندهی جنایت نقش مستقیمی داشت…

با این وجود، به شکرانۀ والنتین کامپا، فعالان قدیمی احزاب کمونست جهانی بعد از 38 سال با تأخیر دریافتند که رهبران احزاب کمونیست نه تنها دروغگو، بلکه آدم کش هم هستند. یک چیز جالب توجه وجود دارد و آن این است که کتابی در بارۀ تروتسکی در مسکو در حال منتشر شدن است. ژنرال ولکولونوف که مدیرانستیتوی تاریخ نظامی اتحاد شوروی  و اخیراً نویسندۀ زندگینامۀ استالین است، در یک مصاحبه با خبرنگار ستامپا (شمارۀ 26 ژوئیه 1990) ادعا می کند به آرشیو «ان.کا.و.د»* دسترسی پیدا کرده است، از جمله به آرشیو استالین و تروتسکی. او می گوید که به بزرگترین مجموعه از اسناد مربوط به تروتسکی دست یافته است که شامل 40000 قطعه، هزاران عکس، و ده ها تن شاهد  می شود؛ وی قصد دارد برخی از این اسناد و مدارک، از جمله دستور کشتن تروتسکی را- که به تاریخ 1931 قید شده و توسط استالین، وروشیلوف، مولوتف، و اورژنیکیدزه امضا شده و در سال 1934 تمدید گردیده است ـ منتشر کند.

سرانجام ولگوکونوف نام سازماندهنده و قاتل تروتسکی و همین طور نام کسی را که تحت فرمان او کار می کرده است فاش کرد: اتینگون (ژنرالِ «گ. پ. او» و معشوقه اش به نام کاریداد مرکادر ـ مادر قاتل تروتسکی) اینک مردی 85 ساله است که 15 سال آن را به همت و ابتکار خروشچف در زندان به سر برده است. افزون بر این ولگوکونوف موفق شد که ایتنگون را به سخن گفتن وا دارد. اولین بار در سپتامبر 1931 بود که طرح عمومی ترور تروتسکی اتخاذ شد، ولی سپس در سال 1934 یک یگان ویژه برای شکار تروتسکی ایجاد گردید… رسالت این یگان ویژه آن بود که مخالفین استالین را در مقیاس جهانی سربه نیست بکند و فقط مختص کشتن تروتسکی نبود. شاخک های اختاپوس پلیس سیاسی  استالینی در همه جا بودند. این سرویس مخفی در سازمان مخوف مخفی پلیس سیاسی شکل گرفت و مختص پناهجویانی بود که علیه رژیم استالینیستی مبارزه می کردند، این افراد برای استالین خطرناک قلمداد می شدند، چرا که اطلاعات زیادی داشتند و باید به قتل می رسیدند.

«یک تراژدی ـ کمدی»

ولگوکونف، با وجود وفاداری به اندیشه های گورباچف، کسی است که بسیاری از اندیشه های تروتسکی را (از جمله ضدّیتش با استالینیسم از دهۀ بیست به این طرف) ستایش می کند و آن را را پنهان نمی سازد، لیکن ولگوکونف، به وارون گِله ای سخت با خود دارد: «تروتسکی، خویشتن خویش را اسیر در یک تصویر نادرست بزرگ از ایدۀ انقلاب جهانی سوسیالیستی کرده بود. حتا یک هفته قبل از مرگش بر این باور و بر این ایدۀ انقلاب سوسیالیستی جهانی پافشاری می کرد و می نوشت». آری، رفیق ژنرال! تروتسکی باورهایی مشترک با با لنین داشت و شاید این  نقطه ضعف اش محسوب بشود! این شاید موضوع کتاب بعدی شما در آینده باشد. اما استالین به وارون، در سال 1935 به «روی هاوارد» اظهار کرد، اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک ایده می تواند مشوق انقلاب سوسیالیستی جهانی باشد و این بیشتر به یک «کمدی ـ تراژدی» شباهت دارد. شاید شما یک روزی به این نقطه عطف برسید و پیشاپیش به شما تبریک می گویم، به طور آزادانه بنویسید، اگر امثال استالین در همه جای اروپا جارو می شدند، آن گاه «تصورات نادرست بزرگ» به عنوان یک تراژدی-کمدی، به قوت خود زنده می مانند و در گذرگاه تاریخ از انقلاب سوسیالیستی جهانی هر آینه از آن سخن گفته می شود.

19 سپتامبر 1990

***

*کمیسریای خلق برای امور داخله (NKVD)

نقش سازمان امنیت داخلی در اتحاد جماهیر شوروی تحت رهبری یوسف استالین را بر عهده داشت. کمیساریای خلق در امور داخلی، مجری مستفیم سرکوب سیاسی و تصفیه‌ها بود. این سازمان دو سال بعد از مرگ ژوزف استالین در سال ۱۹۵۴ منحل شد. «ان. کا. و .د» بیشتر به خاطر فعالیت هایش در گولاگ و هیأت رئیسه امنیت ملی (GUGB) که نهایتاً تبدیل به کمیتۀ امنیت ملی (کا. گ. ب) شد، شناخته می‌شود. این سازمان اعدام های فراقانونی انجام داد، اردوگاه های کار گولاگ را برپا کرد، در خارج از کشور به جاسوسی و ترور دست زد. به گفتۀ الکساندر کاربانف رئیس اسبق کا.گ.ب، این سازمان مسئول مرگ بیش از 3 میلیون و نیم انسان بوده است. مترجم

منبع:

http://www.ernestmandel.org/new/ecrits/article/l-assassinat-de-trotsky

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *