انتخابات: متن مناظره مازیار رازی با حزب کمونیست کارگری و حزب حکمتیست

شرکت کنندگان در برنامه رادبو پبام کانادا:

ثریا شهابی- فریبا امیرخیزی- کاظم نیکخواه- مازیار رازی

متن سخنان مازیار رازی: از میلیتانت شماره ۶۰

قسمت اول:

در مورد ارزیابی وضعیت کنونی و موضع گیری ما، آن چیزی که مد نظر ما است و آن چیزی که در شرایط کنونی به عنوان یک نیروی انقلابی برای ما اهمیت دارد، این است که تشخیص بدهیم ویژگی این انتخابات در چیست؟ و اصولاً هیئت حاکم به کدام سمت و سو در حال حرکت است؟ و از این زاویه، تکالیف و وظایفی را که در قبال آن بر دوش ما هست، پس از انتخابات بررسی جامع و عمیقتری کنیم.

بنابراین ارزیابی ما از این انتخابات نباید به این مفهوم تلقی شود که ما الزاماً علاقه مند هستیم که برخوردهای ژورنالیستی بکنیم، و یا احیاناً توهمی به این انتخابات داشته باشیم. نه به هیچ وجه. اصولاً این انتخابات، انتخاباتی برای هیئت حاکم است و انتخاباتی است نمایشی و اصولاً کل این داستان هیچ ارتباط مستقیمی به منافع طبقۀ کارگر ندارد. اما در عین حال ویژگی های این انتخابات باید مورد بررسی دقیقتر قرار بگیرد.

به نظر من انتخابات اخیر یک ویژگی خاصی دارد که با انتخابات گذشته متفاوت است.و این را هم در همین روزها مشاهده می کنیم، یعنی به هیچ وجه ما در گذشته یک چنین شرایطی نداشتیم که خامنه ای اصولاً از هیچ کدام از کاندیداها نام نبرد، و اشاره کند که من نمی دانم چه کسی انتخاب می شود (این ها صحبت هایی بود که خامنه ای دو روز پیش در سخنرانی انتخاباتی خود ایراد کرد). این در حالی است که 4 سال پیش در انتخابات دورۀ گذشته، جبهه گیری کرد و تلویحاً و غیرمستقیم از احمدی نژاد حمایت نمود.

بنابراین این تناقضاتی که ما آشکارا می بینیمیعنی این که که روحانی می آید یک سری سخنانی در تلویزیون ایراد می کند و از طرف دیگر «عارف» از جناح اصلاح طلبان سر می رسد، این که جناح های هیئت حاکم که اصولاً یک پارچه وارد صحنه می شدند، امروزه به چند دسته تقسیم شده اندنمایانگر یک ویژگی و یک بحران مشخصی است که امروزه هیئت حاکم با آن روبه رو است. این را هم ما باید کاملاً مشخص درک بکنیم، که بتوانیم وظایف و تکالیف خودمان را در راه سرنگونی رژیم محاسبه کنیم و بر اساس آن تدارکاتی ببینیم.

به اعتقاد من دو عامل مهم شرایط را از گذشته متفاوت کرده است:

این محاصره ها و تحریم های اقتصادی، تأثیرات عمیقی در سطح جامعه گذاشته است و ما برای اولین بار در درون هیئت حاکمه و در درون طرفداران سرمایه دار هیئت حاکم، باز در طی یک سال و یا یک سال و نیم گذشته مشاهده می کنیم که دو بار بازار دست به اعتصاب زده و این وضعیت بی سابقه ای است. وضعیتی که سرمایه داران نیز تحت تأثیر این تحریم ها قرار دارند و صرفاً تهی دستان و طبقۀ کارگر نیستند که تحت تأثیر این تحریمات قرار گرفته اند، خود سرمایه داران نیز شاکی هستند و شکایتشان را به نمایندگانشان منتقل می کنند و امروز می بینیم که این نمایندگان در درون جناح اقتدارگرا به جان هم افتاده اند و این بحران، وضعیت را بسیار عمیق تر از دوران گذشته کرده است.

نکتۀ دوم، تهدیدات است. تهدیداتی که همیشه از طرف اسرائیل شده، و رژیم در گذشته پاسخ هایی و عکس العمل هایی نشان داده است. ولی مهم ترین موضوعی که ویژگی این دوران را تعیین می کند، مسألۀ سوریه است. مسألۀ قریب الوقوع بودن سقوط بشار اسد در سوریه است، چرا؟

چون بشار اسد تنها دولتی در منطقه بوده که حامی رژیم جمهوری اسلامی بوده و این متحد منطقه ای ایران، مهمترین عاملی است که رژیم را پایدار نگاه داشته (به همراه کمک های متقابل نظامی و حزب الله و حماس و غیره)؛ درواقع این رژیم متکی است به یک دولت قوی در منطقه و این ها نگران فروپاشی سوریه و بشار اسد هستند. این ها نگران این هستند که پس از بشار اسد نوبت خود این رژیم فرا رسد، از طریق حملات و فشارهای بین المللی.

از طرف دیگر هم، رژیم ایران یکی از دولت های حامی خود را از دست داده است؛ زیرا آقای چاوز فوت کرده و معلوم نیست که دولت بعدی همان روابط را با دولت ایران برقرار کند.

بنابراین رژیم ایران در سطح بین المللی دو حامی اصلی خود را در حال فروپاشی و از بین رفته می بیند. مسألۀ روسیه و چین هم کاملاً روشن گردیده، به این ترتیب که بر سر مسألۀ سوریه، چین هم با امریکا وارد معامله شده و بشار اسد را دارند وارد مذاکره می کنند و احتمالاً او را به شکلی روانه خواهند کرد و در صدد هستند که دولت جدیدی را در آن جا روی کار بیاورند. روسیه هم یک متحد قابل ملاحظه و مهمی برای ایران نمی تواند باشد، چون خیلی ساده می تواند با امریکا معامله کند و پشت ایران را خالی نماید.

بنابراین هیئت حاکم امروز بیش از هر دورۀ دیگری نگران فروپاشی نظام استاز نقطه نظر کادرهای درونی خودو این مسأله، ویژگی امروز رژیم است. این بحث هایی که ما امروز به طور بی سابقه می بینیم که درون هیئت حاکم صورت می گیرد، و این حذف گرایی های که انجام می شود، همگی حاکی از این حقیقت است. مثلاً رفسنجانی که به نظر من یکی از کسانی است که می توانست این رژیم را از طریق مذاکرات و ارتباطات بین المللی و غیره از مخاطره نجات بدهد، ولی این که به چنین شکلی حذف شده، نشان دهندۀ آن است که در درون هیئت حاکم و در درون باند خود خامنه ای، یک سلسله مشکلات عمیقی وجود دارد که در گذشته وجود نداشته و این رژیم مانند گذشته و یا مانند چند سال پیش، یک رژیم آخوندی سرمایه داری و در کنترل روحانیت دیگر نیست. این رژیم کاملاً نظامی شده و سپاه پاسداران و فرماندهان این ها تماماً از اجزای تصمیم گیرندۀ رژیم شده اند و اعمال نفوذ می کنند.

بنابراین به همین دلایل این رژیم کنونی، یک تفاوت هایی با رژیم سال های پیش دارد و کاملاً تحت کنترل نظامیان قرار گرفته و از این زاویه است که خود خامنه ای و روحانیون و باند اقتدارگرا که دور و بر خامنه ای هستند با ملاحظه برخورد می کنند و امکان کودتا از طرف نظامیان وجود دارد و همچنین امکان برکناری خود آخوندها در این شرایط می تواند به وجود آید، اگر این ها با ملاحظه برخورد نکنند.

از این زاویه یک سلسله ملاحظاتی صورت گرفته، حذف بسیاری از اصلاح طلبان، بخصوص رفسنجانی مرتبط به این وضعیت بحرانی درون رژیم است. اکنون مسأله ای که برای ما مهم است این است که ارزیابی بکنیم که آیا این رژیم با توجه به وضعیت بحرانی خود و نگرانی از فروپاشی خودش پس از سقوط بشار اسد در سوریه، به سمت و سوی نظام امپریالیستی چرخش خواهد کرد؟ و این معاملات هسته ای و غیره را به پایان خواهد بُرد یانه؟

به نظر من اگر حیات این رژیم درخطر باشد، همان طور که در زمان خمینی بود، این ها قابلیت این را دارند که با امپریالیزم سازش کنند. خمینی این کار را کرد و جام زهر را نوشید، و خامنه ای و دار و دسته اش نیز این کار را خواهند کرد و آمادگی این کار را دارند، اما این چرخش، چرخش ساده ای نخواهد بود، زیرا که اگر خیلی سریع اتفاق بیافتد، مثلاً اگر خامنه ای توافق کند که رفسنجانی بیاید این چرخش را انجام دهد، واضح است که حمایتِ پایه های حزب الله و نظامیان را از دست خواهد داد. و این ها ممکن است علیه خود خامنه ای برخیزند و از این نقطه نظر است که ما امروز تناقض و مسائل و بحران های عجیبی در داخل خود هیئت حاکم مشاهده می کنیم. این امر نتایج مشخصی خواهد داشت و اگر این چرخش صورت بگیرد، واضح است که یک سلسله امکاناتی برای جنبش کارگری و مبارزات طبقۀ کارگر در آتیه ایجاد خواهد شد. و اگر نه این چرخش صورت نگیرد و این وضعیت تداوم پیدا کند، واضح است که سناریو سیاه خواهد بوداز این نظر که به امکان حملات نظامی پس از سقوط بشار اسد و یا تهدیدات امپریالیستی در دورۀ بعد، دامن زده می شود.

بنابراین از نقطه نظر ما تجزیه و تحلیل مسائل امروز ایران برای وظایف خودمان در راه تدارک انقلاب آتی بسیار حائز اهمیت است.

با تشکر

قسمت دوم:

ایشان (ثریا شهابی) گفتند که من بر این باور هستم که اگر تغییر و تحولاتی در جامعۀ ایران رخ بدهد، این تغییر و تحولات تأثیرات بسیار مثبتی در جنبش کارگری خواهد داشت!!

من چنین حرفی نزدم! نمی دانم، شاید این دوست ما دارد با آن یکی جناح حزب کمونیست کارگری پلمیک می کند و این گفته را به من منتسب کرد! من چنین حرفی نزدم و نوار آن هست و رفقا می توانند گوش دهند.

بحثی که من کردم این بود که وضعیت جنبش کارگری ]در هر یک از این سناریوها[ متفاوت خواهد بود. خوب واضح است که چرا تفاوت خواهد کرد. اگر مثلاً دوران اصلاح طلبان، رفسنجانی و یا حتی خاتمی را مقایسه بکنیم با دوران احمدی نژاد، تفاوت ها را می توان کاملاً مشاهده کرد. در یک دوره ای، وظایف کمونیست ها مشخصاً این است که صرفاً از خودشان دفاع کنند، تمام رهبرانشان و یا اعضایشان در زندان هستند و مجبورند حول مسائل دفاع از زندانیان سیاسی مبارزه بکنند و در یک دورۀ دیگر که یک سلسله گشایش هایی ایجاد می شود، یک سلسله وظایف دیگری ایجاد می شود، نه به این مفهوم که «مثبت است»، کسی چنین صحبتی نکرده.

بحث بر سر این است که تغییر شرایط وظایف متفاوت دیگری بر سر راه ما قرار می دهد، ولی وظایف قبلی ما همچنان باقی است. وظیفۀ ما سرنگونی سرمایه داری و از میان بردن استیلای سرمایه داری و استقرار حکومت کارگری است. و این سرنگونی مفهومش این است که یک ابزاری باید ایجاد شود برای این سرنگونی. و یکی از وظایف عمدۀ استراتژیک ما در واقع تشکیل آن ابزار است و این ابزار هم حزب پیشتاز انقلابی است که متأسفانه امروز در جامعۀ ایران وجود ندارد. در خارج هم وجود ندارد. این احزاب قلابی که در عرض بیست یا سی سال گذشته ساخته شده اند اصولاً هیچ ارتباطی به جنبش کارگری ندارند و قادر نخواهند بود در شرایطی که تلاطمات اجتماعی ایجاد می شود جنبش کارگری را رهبری کنند، چون جنبش کارگری و رهبران جنبش کارگری اصولاً این احزاب را قبول ندارند.

بنابراین وظیفۀ اصلی ماکه سؤال می شود «چه باید کرد؟»- دقیقاً در شرایط متفاوت و در شرایطی که امروز هم وجود دارد، یکسان است؛ وظیفه یکی است و آن هم درواقع ساختن حزب پیشتاز انقلابی برای تدارک انقلاب است. تا این حزب به وجود نیاید، و تا این تدارکات به شکل مشخص از درون طبقۀ کارگر و از طریق عناصر آگاه و سوسیالیست طبقۀ کارگر ایجاد نشود، سرنگونی این رژیم امکان پذیر نخواهد بود. و این توهمی بیش نخواهد بود. این احزابی که به وجود آمدند و پایۀ اجتماعی کارگری ندارند، نمی توانند در دورۀ آتی نقش مهمی در تلاطمات اجتماعی ایفا کنند.

در مورد حکومت من قبلاً اشاره کردم، این حکومت به دلیل مشخصاً تحولات اخیر در منطقه، به خصوص مسألۀ سوریه دچار ترس و واهمه شده، چرا که پس از سقوط اسد امکان آن خیلی بیشتر است که نوبت ایران فرا برسد. و این ها وارد یک سلسله تدارکات برای توافق و تحولات نوین می شوند تا خودشان و رژیم را حفظ بکنند. از این نقطه نظر در درون رژیم صرفاً جناح اصلاح طلب و اقتدارگرا نیست، بلکه در دل اقتدارگرایان هم جناح های مختلفی شکل گرفته است. این جناح ها به این مفهوم شکل گرفته است که یک جناحی از اقتدارگرایان بر این باورند که باید همان سیاست های قبلی را ادامه بدهند و این ها عموماً بخش نظامی این رژیم هستند و یک جناح دیگر، یعنی بخش دیگری از همان اقتدارگرایان بر این باورند که باید چرخشی ایجاد شود که رژیم حفظ گردد، از این نقطه نظر، این تناقضی که وجود دارد و این چیزهائی که می بینیم، ناشی از این واقعیت است.

به اعتقاد من جهت گیری اصلی رژیم، جهت گیری هیئت حاکم است که به دور باند خامنه ای است؛ آن ها بر این اعتقاد استوار اند که باید این تبانی برای حفظ نظام صورت بگیرد و از این زاویه، این تبانی از طریق کسانی باید صورت بگیرد که بتوانند چنین چرخشی را خوب اعمال بکنند. و این چرخش، چرخش ساده ای نخواهد بود برای هیئت حاکم، چون اگر این چرخش را به سرعت انجام بدهندمثلاً در همین چند روز گذشته اگر خامنه ای می آمد و اظهار می کرد که رد صلاحیت رفسنجانی بلامانع است و رفسنجانی مطمئناً رئیس جمهور می شددر واقع این امکان بسیار وجود می داشت که پایه های حزب اللهی رژیم و نظامیان علیه خامنه ای حتی کودتا کنند، بنابراین خامنه ای نمی تواند این چرخش را خیلی سریع انجام دهد.

به ناچار مجبور است از طریق مهره های خودش عمل بکند، ولی این مهره ها، مثلاً (سعید جلیلی) و یا شخص دیگری شبیه این را به تدریج اعمال بکنند و این تبانی به تدریج صورت بگیرد. واضح است در چنین شرایطی که انتخابات ریاست جمهوری شکل می گیرد، شرایط بسیار ویژه و پیچده ای است، متفاوت با دوران گذشته.

از نقطه نظر ما کمونیست ها، مسألۀ ارزیابی و تحلیل ما بر این اساس باید متکی باشد که چنان چه این سناریوی سازش صورت بگیرد، چه اقداماتی باید از امروز انجام بدهیم که وضعیت طبقۀ کارگر را در راه ساختن حزب و تشکیلاتش بهتر فراهم کنیم. اگر قرار است جنگی در بگیرد و سناریوی سیاه به جلو رود و حملۀ نظامی صورت گیرد، از امروز باید چه اقداماتی انجام بدهیم برای این تحولات.

بنابراین از این زاویه است که ما تحولاتی را که امروز صورت می گیرد، ارزیابی می کنیم.

قسمت سوم:

به نظر من شرایط ایران از مدت ها قبل و اکنون به طور اخص، یک شرایط بحرانی بوده است، از نقطه نظر خود مردم ایران، یک آتش زیر خاکستر وجود دارد، این آتش زیر خاکستر کافی است که جرقه ای در جایی و به شکلی بزند تا طغیان بکند. اکنون آیا موضوع انتخابات، این جرقه ای است که ما فکر می کنیم زده می شود؟ به نظر من خیر، این انتخابات چند روز آینده احتمالاً این جرقه را نخواهد زد، چون کنترل کامل و مشکلات و مسائل مختلفی وجود دارد.

بنابراین در شرایط کنونی ایران، آتش زیر خاکستر در انتظار جرقه ای است که طغیان کند، ومسألۀ اصلی که به عنوان کمونیست ها برای ما وجود دارد، همین است. هر جریان، حزب و گرایشی خود را به این نام می نامد و از این نام حمایت می کند، منتها وقتی که این حزب می آید و می گوید که من «حزب کمونیست ایران» هستم، حزب جنبش کارگری هستم و رهبران کارگری در درون حزب من متشکل شدند، آن موقع ما حق داریم که بگوییم این حزب «قلابی» است، چون حزب طبقۀ کارگر ساخته نشده و هیچ حزبی در داخل ایران، چنین اعتباری ندارد، که وقتی این جرقه زده شد بتواند رهبری کند، بتواند اعتصاب عمومی سازمان دهد. این را باید با هم بسازیم، این حزب را باید با هم بسازیم، تمامی کمونیست ها باید دست به دست همدیگر بدهند و این حزب طبقۀ کارگر را با هم بسازند. انواع و اقسام انشعابات در درون احزابِ این رفقا شده، این دوران بس است، رفیقمان می گوید که من از حزب حکمتیست می باشم، از حزب حکمتیست کوروش مدرسی و با اسامی و القاب دیگری. ولی مسأله ای که هست ما باید کوشش کنیم این جرقه ای که ایجاد می شود سازماندهی بکنیم، و این سازماندهی به این مفهوم است که تدارکات یک حزب پیشتاز انقلابی را ایجاد بکنیم، که این حزب پیشتاز انقلابی بتواند در مقابل تحولات، موضع یکپارچه و روشن بگیرد. الآن موضع دو حزبی که در این اتاق نشسته اند را در مورد انتخابات قبلی ببینید: یکی وضعیت انقلابی را با اعتلای انقلابی خلط می کند و می گوید: وضعیت انقلابی یعنی انقلاب و هر اتفاقی می افتد و توده ها به خیابان می آیند، انقلاب است و دیگری می گوید: هر اتفاقی هم که می افتد این اصولاً ارتجاعی است، چون رهبری آن ارتجاعی است. این هر دو دچار تناقض هستند. در نتیجه مسأله ای که هست این است که در واقع مسألۀ ساختن حزب در دستور کار جنبش کارگری و پیشروان کارگری و ما به عنوان کمونیست ها هست، یعنی لازمۀ انجام یک کار متشکل در ارتباط با تدارک انقلاب، این است که ما باید اذعان کنیم که بحرانی در درونمان وجود دارد.

مثلاً رفیق ما در این جا (ثریا شهابی) می گوید: «کمونیزم در ایران بود و ضربه خورد». نخیر رفیق، کمونیزم بود و الآن هم هست رفیق، ولی شما ضربه خوردید.

در مورد انتخابات همان طور که گفتم این آتش زیر خاکستر وجود دارد و این انتخابات اخص ممکن است این جرقه را نزند، منتها مسأله ای که هست ما به عنوان کمونیست ها باید تشخیص دهیم که امروز چه شعارهای محوری ای وجود دارد که در حین انتخابات بتوانیم مطرح کنیم؛ شعارهایی محوری که از آگاهی فعلی طبقۀ کارگر و جنبش کارگری و مردم ایران می تواند شروع شود و این ها را قدم به قدم و گام به گام با رژیم رو در رو کند. به نظر من یکی از شعارهای محوری که امروز می تواند مطرح شود و حول آن مبارزۀ متشکل از طریق اتحاد عمل در داخل ایران و خارج از ایران صورت بگیرد، آزادی زندانی سیاسی و بالأخص آزادی رهبران کارگری امروز از زندان هستند.

یعنی ما در انتخابات به طبقۀ کارگر و جنبش کارگری و کمونیستی اعلام می کنیم: این انتخابات درواقع یک انتخابات بی معنی و بی اساسی است، زیرا که مرتبط به هیئت حاکم است و رهبران واقعی طبقۀ کارگر که می توانند در انتخابات نمایندۀ ما به عنوان کارگران جنبش کارگری باشد، امروز در زندان هستند. و تا آزادی کامل این ها از زندان، ما در این انتخابات شرکت نمی کنیم.

یعنی تحریم انتخابات به شکل فعال به این مفهوم است که ما از طریق فعالیتحتی در دورۀ انتخابات و حتی روزی که مردم به صندوق ها رأی می ریزندبا عکس های زندانیان سیاسی و با شعارهای «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، برویم و مداخله بکنیم و این آگاهی را سوق بدهیم به آگاهی بر ضد رژیم و در همان روز انتخابات هم امکان پذیر است و خیلی ها هم نقداً اقداماتی شروع کرده اند و ما هم به سهم خود اقداماتی کرده ایم که در دورۀ بعد می توانیم راجع به آن صحبت کنیم که چه کارهای مشترکی می توان انجام داد.

بنابراین در ارتباط با این انتخابات خاص، حول یک سلسله شعار های دموکراتیک می شود فعالیت هایی کرد که بنیادهای رژیم را سست کند و اذهان عمومی را آماده کند برای شرایطی که در آتیه این جرقه ها زده می شود.

قسمت چهارم:

در مورد این بحث که اصولاً در شرایط فعلی انتخابات چه نوع سیاستی باید داشته باشیم، نقطۀ شروع ما باید این باشد که ما به عنوان کمونیست ها واضح است که باید در حرکت هایی که در جامعه می شود، شرکت کنیم. مگر این که طبقۀ کارگر اصولاً در هیچ چیزی شرکت نکند. در مورد انتخابات، این مسأله صدق نمی کند، چون خیلی از توده های زحمتکش با وجود مشاهدۀ این مسائل و اعتراضاتی که به این رژیم دارند، به دلیل انتخاب بین «بد و بدتر» ممکن است به حوزه های رأی گیری هم بروند. این مسأله همیشه در رژیم جمهوری اسلامی بوده و در دوران خاتمی به اوج خودش رسید و در 4 سال پیش هم به همین ترتیب تعداد زیادی شرکت کردند و این بار هم ممکن است عده ای از توده های زحمتکش شرکت کنند. ما به عنوان کمونیست ها نمی توانیم در خانه بنشینیم، زیرا این انتخابات مثل هر اتفاق دیگری در جامعه یک سلسله روزنه های کوچکی باز می کند، یعنی به هر حال چند ساعتی یک عده ای در تلاطم و حرکت هستند و تبادل نظر پیش می آید و یک مقداری هم در همین چندین ساعت تلاطم، جو باز می شود و این گونه نیست که رژیم بتواند با تعدادی از نیروهای سپاه سراسر جامعه را کنترل نماید.

وقتی توده ها به خیابان می آیند و یا در حوزه های رأی شرکت می کنند، یک مقداری امکان رد و بدل شدن نظرات و بحث ها و تبادل نظر و بردن آگاهی و یا افشاگری، وجود دارد. بنابراین از این امکانات و از این روزنه هایی که در این شرایط اختناق در ایران به وجود می آید، ما به عنوان کمونیست ها باید استفاده کنیم و نمی توانیم فقط در منزل باقی مانده و انتخابات را تحریم کنیم که سوت و کورتر به نظر آید. برای این نوع کارها نیازی به کمونیست بودن نیست و ما باید در جاهایی که توده ها هستند، دخالت بکنیم.

ولی این دخالت باید چگونه باشد؟ این دخالت هم یک چیز دلبخواهی نیست که مثلاً حزب کمونیست کارگری به این نتیجه می رسد که الآن شرایط اعتلای انقلابی است و انفجاراتی صورت می گیرد و انقلاب در راه است! و بنابراین باید رفت و انقلاب را فراخواند! خوب مشخص است که این نوع نظرات، نظر دلبخواهی این حزب مشخص است. ولی این دخالتی که ما می کنیم دلبخواهی نیست، دخالت ما باید حساب شده و از سطح آگاهی فعلی کارگران و زحمتکشانی باشد که می آیند در این روز مشخص برای رأی دهی و انتخاب بین بد و بدتر. باید دید که آگاهی فعلی این ها چیست و شعارها و مطالباتی مطرح بکنیم که این ها را یک قدم به جلو در جهت سرنگونی رژیم و در جهت مبارزۀ ضد سرمایه داری سوق دهد. این هنر ماست در شرایطی که امکانات و روزنه هایی باز می شود. حالا باید دید این شعارهایی محوری چیست؟ شعاری که می تواند آگاهی را یک قدم پیش ببرد و هم مورد پذیرش توده ها باشد و مورد فهم و درکشان و هم این که آن ها را یک قدم به جلو ببرد.

به نظر ما اتفاقاً در چنین شرایط خاصی و نه در شرایط اعتلای انقلابیبا وجود این که مسألۀ سرنگونی امروزه در ذهن بسیاری وجود داردیکی از شعارهای دموکراتیک است که آن حلقۀ رابط را ایجاد می کند. یعنی این که وقتی توده ها به خیابان آمده اند و رأی می دهند، ما به عنوان کمونیست ها و یا بخشی از پیشرُوی کارگری، اتفاقاً همین پیشنهادی را که آن ها به ما می دهند ]یعنی شرکت در انتخابات و رأی دادن[ به این شکل اجرا می کنیم: بسیار خوب ما می خواهیم رأی بدهیم و در این انتخابات شرکت کنیم، اما رهبران ما در زندان هستند. بنابراین ما در این انتخابات رأی نمی دهیم و تحریم می کنیم، چون رهبران ما در زندان هستند و تا آزادی تمام زندانیان سیاسی و مشخصاً رهبران ما انتخابات را تحریم می کنیم.

بنابراین این صحبتی است که قابل درک است و کسی نمی تواند اظهار دارد که چرا شما این بحث را مطرح می کنید. دلیل آن این است که رهبران ما در زندانند، به شکل سمبولیک هم دو یا سه اسم انتخاب می کنیم، مثلاً «رضا شهابی و شاهرخ زمانی و …» که در زندان هستند، عکس های این رهبران را می بریم و پوسترهایی در این رابطه می سازیم (نقداً هم پوستری ساخته شده و همین شعار را مطرح کرده است)، بر اساس امکانات و نیرویمان می شود آن را تکثیر کرد و در درون همین حوزه های انتخاباتی، شرکت و این شعارها مطرح شود.

این ها شعارهایی هم نیستند که غیر مرتبط و بی جا باشند. شعارهایی هستند که مرتبط اند به مسأله، بنابراین بحث انگیز خواهد شد و یک سلسله تبادل نظرات صورت می گیرد و واضح است که قدم بعدی و بحث بعدی حول این شعار این خواهد بود که این رژیم همه را دستگیر و اختناق ایجاد می کند، بنابراین ما باید خودمان را سازمان بدهیم؛ در مسیرهای مختلف دیگری که مورد نظر است، بحث می شود و این تبادل نظرها می تواند یک قدم و یک گام آگاهی فعلی را ارتقا دهد.

این دخالتی است که امروز کمونیست ها در داخل ایران می توانند انجام دهند. بنابراین پیشنهاد ما این است که باید انتخابات را تحریم بکنیم و این تحریم باید تحریمی فعال باشد و در مرکز این فعالیت مسألۀ آزادی زندانیان سیاسی باید تحقق پیدا کند و این یک قدم مرتبطی است که می تواند مورد اجرا قرار بگیرد.

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *