اختلافات هیئت حاکم شدت می گیرد، کارگران باید آماده گردند

شورای دبیری گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

سرمقاله میلیتانت شماره ۵۷

در آستانۀ سی و چهارمین سالگرد انقلاب بهمن ۱۳۵۷ مجدداً کشمکش ها و اختلافات درونی رژیم هم­چنان بالا گرفته است. احمدی نژاد که کمتر از ۴ ماه از عمر سیاسی‌اش باقی مانده است، زیر فشار مضاعف قرار گرفته، نقداً به وسیلۀ باند خامنه ای از قدرت ساقط شده و به عنصری بی اراده مبدل شده است. به دنبال حملۀ اخیر احمدی نژاد به رئیس مجلس و پخش فیلم گفتگوی فاضل لاریجانی و مرتضوی، خامنه ای هشدار دیگری، زیر لوای «نصیحت» به او داده است.

اختلافات درونی هیئت حاکم بر سر چیست؟

قابل ذکر است که اگرچه اختلافات در درون طیف «اصولگرایان» تازگی دارد، امّا در درون «رژیم» به هیچ وجه پدیده ای تازه نیست. شاید تا به حال، به خصوص پس از تثبیت جمهوری اسلامی، درگیری های درونی حاکمیّت تا به این اندازه شدید و علنی نبوده است؛ درگیری های این دوره امّا به حدّی جدّی است که جناح های حاکمیّت تلاش چندانی برای پنهان نمودن آن نمی کنند. رژیم سرمایه داری ایران از ابتدا دارای تناقضی اساسی در درون خود بوده و تا امروز این تناقض حل نگشته است. تناقض اساسی این رژیم از ذات خود رژیم سرچشمه می گیرد. «جمهوری اسلامی» هرگز یک نظام سرمایه داری متعارف، مشابه با آن چه در کشورهای سرمایه داری پیشرفتۀ جهان مشاهده می کنیم، نبوده است. در دل رژیم همواره دو جناح در مقابل یک دیگر صف آرایی کرده اند. جالب است که منطق هر دوی این جناح هایِ «متعارض»، سرمایه داری محض است. با این وجود، جناح موسوم به «اصولگرا» سنتاً در سطح سیاسی اختلافات و منازعاتی با کشورهای امپریالیستی دارد، در حالی که جناح «اصلاح طلب» شدیداً خواستار آن است که جمهوری اسلامی خود را با معیارهای نظام های سرمایه داری جهانی همسو کند و تا حدّ امکان این «منازعات» را کاهش دهد. این تناقض و دوگانگی بر اساس وضعیّت عینی و ذات متناقض رژیم سرمایه داری- اسلامی همواره ظاهر گشته است. برای نمونه از روزهای نخستین انقلاب، نمایندگی گرایش اوّل را خمینی- بهشتی بر عهده گرفتند، و نمایندگی جناح «معتدل» و متعارف با عرف های بین المللی را بازرگان- یزدی. همواره بخشی از سرمایه داری برای حفظ منافع درازمدّت نظام اسلامی راهی جز توسّل به غرب و نظام امپریالیستی نمی یافت. منطق سرمایه داری جهانی همواره این تناقض را در ایران در طی بیش از سه دهه به شکل عریانی به نمایش گذاشته است. در پیش افرادی نظیر رفسنجانی، خاتمی، موسوی و غیره که خود زمانی از سران جناح اصول گرا (یا اقتدارگرا) بوده اند؛ برای حفظ بقای رژیم، به سیاست های «اصلاح طلبانه» روی آورند. به بیان دیگر، تمامی اصلاح طلبان فعلی در ایران، زمانی خود از بدنۀ قدرت و اصولگرایان صاحب منصب بوده اند، که امروز راه ادامۀ حیات رژیم (و نتیجتاً بقای خود) را در ایجاد تغییرات در ساختار اقتصادی می بینند، و برای نیل به آن، مجبور به حمایت از برخی آزادی های نیم بند بورژوایی نیز هستند.

در واقع سیاست های اخیر اسفندیار رحیم مشایی و همراهانش از جمله احمدی نژاد، در مقابل «روحانیت»، چنین منطقی را دنبال می کند. به سخن دیگر، می توان اعلام کرد که احمدی نژاد نیز از «اصلاح طلبان» شده است! امّا در عین حال باید تأکید کرد که گرایشاتی که از دل اقتدارگرایان به مواضع اصلاح طلبانه روی می آورند، به هیچ وجه نشانی از «ترقی» و «دموکراسی» ندارد، حتی اگر با مزوّرانه ترین تاکتیک ها خلاف این را تظاهر کنند.

وضعیت کنونی، از یک سو نشانگر بحران عمیق سیاسی و اقتصادی رژیم است، و از سوی دیگر، بالا رفتن روحیۀ مبارزه جویی در درون قشرهای پیشرُوی جنبش کارگری. آزادی موقت برخی فعالین سیاسی و کارگری شناخته شده نشانگر این واقعیت است. اما، این وضعیت الزاماً و به شکل خود به خودی به پیروزی نهایی برای طبقۀ کارگر و متحدین تحت استثمار آن، منجر نمی گردد. بحران سیاسی و اقتصادی می تواند در آینده با حل مسألۀ هسته ای با دولت های امپریالیستی تقلیل یابد. مبارزات کارگری، گرچه طی سه دهۀ پیش ادامه یافته است، اما می تواند افول داشته باشد. بدیهی است که اعتصابات کارگری طبقۀ کارگر ایران می تواند در برخی اوقات به پیروزی های نسبی منجر گردد  که باعث تقویت روحیۀ مبارزه جویانۀ کل کارگران می گردد)، اما، اعتصابات پراکنده، غیر متشکل و بدون هماهنگی در سطح ملی و در صنایع مختلف، قادر به سرنگونی نظام سرمایه داری و استقرار یک دولت کارگری نخواهد شد.

هدف نهایی کارگران و زحمتکشان ایران در راستای سرنگونی این رژیم و برقراری دولت کارگری است. هیچ دولت سرمایه داری در ایران قادر به حل مسائل کارگران، جوانان، زنان و ملیت های تحث ستم نخواهد بود. اما سرنگونی رژیم سرمایه داری نیاز به سازماندهی دارد. سازماندهی نیز بدون حزب پیشتاز کارگری، همان طور که در سه دهۀ پیش نشان داده شده است، عملی نیست. تدارک سرنگونی نظام سرمایه‌داری ایران تنها از طریق کمیته ها و محافل پراکنده کارگری عملی نیست. امروز ایجاد حزب پیشتاز کارگری به یکی از مسایل مرکزی طبقۀ کارگر و کلیۀ اقشار تحت ستم و استثمار در ایران مبدل شده است.

تدارک برای ایجاد حزب پیشتاز کارگری از هم اکنون باید آغاز گردد. به وضوح ديده ايم که حتی تداوم مبارزات کارگران برای امرار معاش با نهادهای موجود در طبقۀ کارگر آن چنان مؤثر نبوده است، چه برسد به مبارزات برای برچيدن نظام کار مزدی. ایجاد هسته های مخفی عمل کارگری در کارخانه ها و محلات کارگری از گام های اولیۀ تدارک چنین حزبی است. تنها با سازماندهی و تدارک انقلاب است که می توان اعتصابات کارگری را بهم پیوند داد و زمینه را برای اعتصاب عمومی و سرنگونی رژیم، در دورۀ التهابات سیاسی و بحران انقلابی، فراهم آورد. پیوند هسته های مخفی کارگری با مبارزات متحدان بین المللی، رمز تداوم آنها برای ایجاد یک حزب پیشتاز کارگری خواهد بود.

دوم اسفند ۱۳۹۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *