بحث آزاد: ناسیونالیزم کٌرد

پس از بازانتشار مقالۀ «امید چپگرایان کرد به امپریالیزم نباید باشد» بر روی وب سایت میلیتانت، مباحثاتی صورت گرفت که تحت عنوان بحث آزاد در این بخش از نشریه منتشر می کنیم. میلیتانت. مقاله مورد بحث: امید چپگرایان کُرد به امپریالیزم نباید باشد

***

حمید خلیلی:

مازیار جان الان مقاله شما را بدقت خواندم و متوجه شدم که شما زحمت زیادی کشیدی و نیروی بیش از حدی سر مقاله ات گذاشتی! و بر داشت من از مقاله شما این است که شما به ناسیونالیسم کرد با قاطعیت و قهر طبقاتی و انقلابی برخورد نمیکنید و انها را به دعوت به درس گرفتن از اشتباهات گذشته خودو به اتحاد ملی میکنید که در صورت انجام این یا ان کار به حق و حقوق خودشان خواهند رسید. و سوال من این است که ایا ملت کرد حق و حقوق جداگانه ای از حق و حقوق ملتهای دیگر دارد؟ مگر ملتها و طبقه کارگر و زحمتکش دیگر ایران از حق و حقوق انسانی خودشان برخوردار هستند که الان ملت کرد باید با انها مساوی باشند؟ در تمام ایران و جهان به ملتها و طبقه کارگر به یک اندازه و به شکلهای مختلف ظلم میشود. کارگر و زحمتگش فارس وضع بهتری از از کارگر بلوچ و عرب و سیاه پوست ندارد. دوست عزیز مشکل و اختلاف اصلی اصلا ربطی به کرد و فارس عرب و عجم ندارد. مشگل و اختلاف ما طبقاتی است و حتی مطرح کردن حق و حقوق کرد به شکل جداگانه از منافع طبقه کارگر و زحمتکش ارتجاعی و خود یک نوع ناسیونالیست است. اصلا چرا مشکل کردستان باید جداگانه به بحث گرفته شود و سوا از دیگر مشکلات حل شود؟ مشکل ما بدونه توهم به چپ و راست به کرد و فارس به عرب و عجم یک مشگل طبقاتی است و مشگلات طبقاتی را خودمختاریهای غربی و شرقی و امپریالیستی سوسیال دمکراسی حل نمیکنند. و این شکل برخورد شما با مسئله کردستان و مطرح کردن حق و حقوق ملت کرد و خودمختاری ملت کرد و جدا کرن انها از دیگر ملیتها یعنی طی کردن مرحله انقلاب دمکراتیک با دورنمای سوسیالیستی است دقیقا شما همان شعاری را سر میدهید که مهتدی و مازوجی سر میدادند و سر می دهند با این تفاوت که شما ان شعار را به شکل دیگری مطرح میکنید. شما اصلا با ناسیونالیزم و خطرناک بودن ان برای انسانها و جوامع هیچ اشاره ای نمی کنید. نه تنها به ان اشاره ای ندارید بلکه ناسیونالیستها را تشویق به اتخاذ تاکتیکها و سیایتهای دیگری در مبارزاتشان میکنید. و من بالاخره درک نکردم که شما چه نوع مارکسیستی هستید که از طبقه کارگر و مارکس انقلابی سخن میرانید و همزمان از خودمختاری یک ملت دفاع میکنید؟؟؟ نه دوست عزیز ملت کرد به شکل خاصی تحت ظلم و ستم بوده و هست و به ملت کرد برخورد زشت و بدتری نسبت به ملیتها و کارگران و زحمتکشان دیگر در ایران و شاید در دیگر نقاط دنیا شده است. من معتقد هستم که کردستان عراق از خودمختاری برخوردار است و اداره کردستان توسط خود کردها است. اما در هما کردستان خودمختار میلیونها کودک در فقر بسر میبرند و میلیونها انسان گرسنه هستند. ه برای انها با زبان کردی درس خواندن با شکمهای گرسنه هیچ مفهومی ندارد. یعنی خودمختاری که حاکمیت ان دست سرمایداری باشد برای ملت کرد بهر شکل خطرناک است و حق و حقوق انها را کف دستشان نمیگذارد. تازه حق و حقوق گرفتنی است نه دادنی! و ما سیستمی دیگری به اسم خودمختاری انقلابی که به سوسیالیسم منتهی شود نداریم که ان را به کارگران و زحمتکشان کردستان ارائه دهیم. پس هر نوع شعار خودمختاری و حکومت خودمختار ارتجاعی و سرمایداری است!مشگل ملت کرد مانند مشگلات دیگر طبقاتی است و مشگلات طبقاتی باید به شکل طبقاتی حل شوند! با صراحت باید نوشت که مشگل طبقه کارگر و زحمتکش کرد تنها در یک جامعه سوسیالیستی حل و فثل خواهد شد. حالا اگر شما خودمختاری را مقطعی میخواهید قلمداد کنید. باید با صراخت برای شما بنویسم که یا سر خود را کلاه میگذارید یا سر ملت کرد را. من از سرمایدار کرد بهمان اندازه متنفر هستم که از سرمایدار فارس و اروپائی و امریکائی. پس خودکفا بودن و تحت سلطه سرمایداری کرد بودن برای طبقه کارگر و زحمتکش کرد نان و اب نمیشود و دردی از دردهای انها را دوا نمی کند! موفق باشید!

***************

مازیار رازی

حمید عزیز با تشگر از توجه شما در مورد مقاله ی «امید چپگرایان کرد به امپریالیزم نباید باشد». من کوشش خواهم کرد در حد توان و تجربیات نظری و عملی ام پاسخ برخی نکات مهم مطروحه توسط شما را بدهم.

یک- می نویسید: «شما به ناسیونالیسم کرد با قاطعیت و قهر طبقاتی و انقلابی برخورد نمیکنید و انها را به دعوت به درس گرفتن از اشتباهات گذشته خودو به اتحاد ملی میکنید که در صورت انجام این یا ان کار به حق و حقوق خودشان خواهند رسید.»

ابتدا باید توضیح دهم که این مقاله ای در باره ماهیت ناسیونالیسم کُرد نیست. این مقاله در واقع نقدی است به مواضع عبداله مهتدی (و رهبران کومه له) و صلاح مازوجی (و رهبران حزب کمونیست ایران) که در سال ۱۳۸۳ نگاشته شده است. این دو سازمان در پیش در درون یک سازمان «حزب کمونیست ایران» مشترکاْ فعالیت داشته و خود را «سوسیالیست» و «مدافع طبقه کارگر» معرفی می کنند. گرچه عبداله مهتدی و کومه له به جریانی رفرمیستی و بورژوایی مبدل شده است (همانطور که در مقاله به آن اشاره می شود)، و حزب کمونیست ایران یک جریان سانتریستی (در نوسان بین مواضع کارگری و رفرمیستی) باقی مانده است. وجه اشتراک این دو پس از انتخابات عراق و نقش امپریالیزم این بود که هردو توهماتی نسبت به نقش امپریالیزم در تحقق تحولات نوین در منطقه و ایران داشتند. عبداله متهدی تصریحاْ و صلاح مازوجی تلویحاْ اهمیت نقش امپریالیزم را برجسته کردند. از اینرو این دو رهبر دو جریانی که خود را سوسالیست و کمونیست معرفی کرده، انتخاب شدند.

اما این مقاله ۲۰ صفحه ای تنها ۲/۵ صفحه به نقد هر یک از جریانات پرداخته و ۱۵ صفحه به نقش امپریالیزم و بورژوازی بومی در منطقه کرد پرداخته است. به سخن دیگر این مقاله به بهانه نقد این دو سازمان به افشای امپریالیزم و سرمایه داری و برجسته کردن اهمیت نقش جنبش کارگری و به ویژه شوراهای کارگری پرداخته است.

در این مقاله از هیچ کدام از این دو فرد «دعوت به درس گرفتن از اشتباهات گذشته و اتحاد ملی» نشده است. این مقاله در واقع تناقض گویی و توهم آنها را افشا کرده است، انهم خطاب به جنبش کارگری و پایه های کارگری و کمونیستی این دو سازمان. شما در بحث خودتان ادعا کرده اید که این سازمان های چند نفره بیش نیستند و نیازی نیست که به آنها برخورد شود. در این مورد باید ذکر کنم که ارزیابی شما کمی خوش باورانه است. آی کاش چنین بود که شما ادعا می کنید. در آنصورت حق با شماست نبایستی مطلبی در مورد این سازمان ها نوشته شود. اما در دنیای واقعی متاسفانه جریانات ناسیونالیست، سانتریست و رفرمیست در درون جنبش کارگری نفوذ کرده و عده ای را نسبت به خودشان متوهم می کنند. برای نمونه همین استدلال شما را می توانستیم در مورد کردستان عراق طرح کنیم. اما دیدیم که پس از سرنگونی صدام همان جریانات ناسیونالیست و رفرمیست در یک انتخابات نسبتا آزاد آری اکثریت مردم زحمتکش کردستان به خود جلب کردند و حکومت را به دست گرفتند. اکنون پس از سپری شدن چند سال است اعتصاب کارگران نفتی شیوا شوک در استان سلیمانیه علیه حکومت سرمایه داری خود آغاز شده است. در ایران هم اگر حزب پیشتازی از سالها پیش تدارکات لازم را ندیده باشد، متاسفانه پس از سرنگونی این رژیم توهم به همین سازمان ها در میان کارگران زیاد خواهد بود. این نکته اساسی را شما در بحثتان نادیده می گیرید. نقد به این سازمان ها در واقع به منظور مماشات با آنان نیست و یا برجسته کردن نقششان نیست. نقد به آنها افشای آنان در انظار توده های زحمتکش است که شاید نسبت به آنها توهم داشته باشند.

دو- می نوسید: «مشگل و اختلاف ما طبقاتی است و حتی مطرح کردن حق و حقوق کرد به شکل جداگانه از منافع طبقه کارگر و زحمتکش ارتجاعی و خود یک نوع ناسیونالیست است.»

این درست است که تمامی کارگران از هر ملیتی در ایران تحت ظلم و ستم هستند. این درست است که تمامی کارگران در هرجای جهان استثمار می شوند. اما در عین حال به ملیت ها غیر فارس در ایران یک نوع ستم مشخص نیز وارد می شود و آنهم ستم ملی است. تشیخص این موضوع چرا «ناسیونالیستی» است؟ آبا این درست نیست که کردها در کردستان از حق آموختن زبان خود در مدارس محروم هستند؟ آیا همین موضوع برای ملیت فارس صادق است؟ آیا این درست نیست که مناطق کرد نشین به عنوان مناطقی اشغالی توسط دولت مرکزی قلمداد می شود و هر لحظه خطر بمب باران و اشغال توسط دولت مرکزی وجود دارد؟ ایا همین موضوع در مورد ملیت فارس صادق است؟ دهها مورد دیگر وجود دارد که این ستم مضاعف را در جامعه ما نشان می دهد. از اینرو است که مبارزه طبقاتی نیز در این مناطق سنتا ابعداد بسایر رادیکال تر با تداوم طولانی تر رخ می دهد. کردستان نخستین منطقه در کل ایران بود که ماهیت ارتجاعی رژیم را از روز نخست تشخیص داد. آیا بیاد دارید که همان زمان اکثر کارگران ایران به خمینی و رژیم وی متوهم بودند. نه تنها کارگران که بسیاری از سازمان های «پیشرو کمونیستی» هم چنین موضعی داشتند. مائوئیست های حزب رنجبران به دنبال بنی صدر رفتند. بخش قابل ملاحظه از چریک های فدایی خلق از «روحانیت مبارز» ضد امپریالیست سخن به میان آوردند. بخشی از حزب خود ما- حزب کارگران سوسیالیست (بابک زهرایی) به رژیم توهم پیدا کرد (که سه ماه پس از انقلاب ما از آنها به همین علت انشعاب کردیم) و غیره. آیا در این دوره یک سازمان حتی ناسیونالیست ترین آنها چنین مواضعی در کردستان نسبت به رژیم داشتند؟ واضح است که چنین نبود. اینها همه به علت ويژه گی اعمال ستم ملی در این منطقه است. چرا تشخیص این واقعیت ناسیونالیزم است؟

بله ما به عنوان مارکسیست های انقلابی می دانیم که کارگر بلوچ و عرب و سیاه و سفید و کرد و فارس و بریتانیایی و آمریکایی همه استثمار می شوند. اما در عین حال باید آگاه باشیم که بر برخی ملیت ها ستم مضاعف وارد می آید که وضعیت آنها را مرکزی تر از سایرین می کند. چرا تشخیص این واقعیت عینی ما را به موضع «انقلاب دمکراتیک» سوق می دهد؟ ما می گويیم انقلاب ایران یک انقلاب سوسیالیستی و کارگری است. تنها طبقه کارگر قادر به حل تکالیف بورژوا دمکراتیک (مسئله ملی، مسئله ارضی، مسئله زنان، مسئله جمهوری و دمکراسی) است. اما انقلاب از حساسترین نقطه خود آغاز می شود. ستم مضاعف بر برخی آنها را پیشگام مبارزات ضد سرمایه داری می کند و حلقه سرمایه داری از ضعیفترین نقطه آن گسست می کند. اتحاد کارگران سراسر ایران باید با توجه به این شرایط عینی ارزیابی شود و این بحث هیچ ارتباطی به طرفداری از شعار «خود مختاری انقلابی» و ناسیونالیستی ندارد. اینها الفبای اعتقادات راستین کمونیستی است که باید به آنها توجه شود. موفق باشید.

از میلیتانت شماره ۴۶

 

امید چپگرایان کُرد به امپریالیزم نباید باشد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *