آلترناتیو سازان بی آلترناتیو
در روزهای ۲۲ تا ۲۴ ژوئن بین “احزاب و سازمان ها و نهادهای چپ و کمونیست” نشستی در شهر کلن آلمان برگزار شد. در اطلاعیۀ پایانی این نشست نوشته شد: “نشست با علم به تفاوت های نگرشی و سیاسی، بر اشتراکات و بر همکاری های مشترک در اوضاع خطیر کنونی تأکید کرد”.
اوضاع خطیر کنونی و انگیزۀ نیروهای نشست
بدیهی است تشخیص اشتراکات برای همکاری های مشترک در “اوضاع خطیر کنونی” نقطۀ تفاوت اعضای این نشست نیست، بلکه تشخیص این اوضاع، نقطۀ اشتراک آن هاست؛ اما با این وصف، این خود “اوضاع خطیر کنونی” و ویژگی های آن است که توضیح داده نمی شود. به هر روی این اوضاع هرچه هست، دلیلی بر جمع شدن نیروهای مختلفی از گرایشات گوناگون به دور هم است. این باید اوضاعی جدیدی باشد که توانسته است بر این نیروها، برای تبادل نظر بر سر حل مسائل آن فشار بیاورد و اغلب آن ها را برای چندمین بار در کنار هم بنشاند.
مرکزی ترین خصلت اوضاع جدید می بایست بحران جهانی نظام سرمایه داری به طور کلی و بحران نظام جمهوری اسلامی به طور اخص باشد که به این نیروهای “کمونیست و چپ” انگیزه داده است تا به دور هم جمع شوند. در نتیجه این گونه به نظر می رسد که “اوضاع خطیر کنونی” عبارت از بحرانی است که علاوه بر همۀ تبعات آن، همچنین عاملی شده که عده ای از “نیروهای چپ و کمونیست” نیز به حل بحران خویش، دست کم بحران پراکندگی خویش، فکر کنند و برای این منظور به دور هم جمع شوند.
راه حل بحران درونی چپ
فرق حل بحران نظام سرمایه داری با حل بحران نیروهای “چپ و کمونیست” یقیناً باید در عمل آگاهانه و با برنامۀ حل بحران در نیروهای “چپ و کمونیست” باشد؛ حال باید دید آیا نقطۀ عظیمت نیروهای “چپ و کمونیست” واقعا فائق آمدن بر بحران درونی خویش است یا خیر.
در این رابطه، اولین و مهم ترین علامت صحت و سلامت عمل آگاهانه و مارکسیستی، اعتراف رو به جنبش از سوی تک تک نیروهای شکل دهندۀ این نشست مبنی بر وجود چنین بحرانی در درون خود است. بدون بیان آشکار و شفاف وجود بحران درونی در میان همۀ اعضای شکل دهندۀ این نشست، نه تنها ابتکار نشست مشترک آن ها عملی آگاهانه محسوب نمی گردد، بلکه با پنهان کردن آن تنها تناقضات خود را عمیق تر و پیچیده تر می کنند.
موضوعی که باید برای همۀ اعضای این نشست و همۀ اعضای گرایشات بیرون از این نشست، روشن و مسجل باشد این است که هیچ یک از آن ها به تنهایی قادر به انجام هیچ یک از کارها و برنامه هایی که خود برای خود تعریف کرده اند نیستند؛ که اگر چنین نبود، هیچکدام نیازمند نشستن به دور هم برای پیدا کردن راهی جهت پاسخ به مسائل مهم در “اوضاع خطیرکنونی” نمی بودند و هرکدام از آن ها مانند عملکردِ تاکنونی شان، پاسخ مستقل خود را به این اوضاع می دادند.
در میان این جمع فقط چهار “حزب کمونیستی” وجود دارد که دو حزب از میان آن ها “حزب کمونیست ایران” است. به این معنی که گویا طبقۀ کارگر ایران دو “حزب کمونیست” خود را به این نشست فرستاده است تا پاسخی برای اوضاع خطیر کنونی بیابد! این در حالیست که “احزاب کمونیستی” دیگری هنوز به این جمع نپیوسته اند. کاملاً پیداست که این احزاب تاکنون نتوانسته اند هرکدام به تنهایی به مسائل مهم در اوضاع خطیر کنونی پاسخی دهند که بیانگر پاسخ جنبشی باشد که آن ها خود را به آن متعلق و نمایندۀ آن می دانند. در واقع نیمی از “اوضاع خطیر کنونی”، بحران درونی نیروهای مدعی چپ و کمونیستی است؛ و متأسفانه در این وضعیت آن چه که مطرح نمی گردد، این است که جریانات وارد شده به این نشست هرکدام حامل بحران عمیق درونی خود هستند که در غیر این صورت نیازی به این نشست نمی داشتند و بقیۀ جریانات “چپ و کمونیست” را مانند همۀ عمر خود به زیر پرچمشان دعوت می کردند.
این اِشکال زمانی می تواند به طور اصولی حل گردد که طرفین نشست نه تنها آشکارا و رو به جنبش آن را مطرح و به آن اعتراف کنند، بلکه نقطۀ محوری نشست خود را نه در مفاهیم گنگ اوضاع خطیر کنونی، که حل بحران درونی نیروهای کمونیستی بدانند. غیر از این هرچه باشد نشستی به منظور یافتن پاسخ به مسائل اوضاع خطیر کنونی نخواهد بود، بلکه ترس از هم پاشی دراین اوضاع و بی عملی هرکدام از آن ها نسبت به آن چه که خود وعدۀ عملی شدنش را می داده اند، و مشخصاً پنهان کردن این بی عملی در پوشش مجموعه ای بزرگ تر خواهد بود.
در اطلاعیۀ پایانی این نشست آمده است:
” نشست اعلام کرد که ما بخشی از نیروی وسیع چپ و کمونیسم در ایران هستیم و نشست کنونی را سر آغازی برای یک تلاش مشترک وسیع تر کلیۀ نیروهای کمونیست و انقلابی برای نهادینه کردن همکاری ها و تبادل نظر تلقی می کنیم”.
وقتی احزاب بورژوایی با یکدیگر ائتلاف می کنند که قصد ساختن دولت مورد نظرشان را داشته باشند، اما در در مقابل آن ها، گروه ها و حزب های کمونیست زمانی در کنار یکدیگر می نشینند که قصد پیدا کردن پاسخی برای “شرایط خطیر” داشته باشند. در این نشست که می بایست چیزی متفاوت با احزاب بورژوایی باشد، یک تناقض فرعی به چشم می خورد و آن این است که احزاب و جریانات “چپ” ابتدا باید یکدیگر را به رسمیت بشناسند تا بتوانند “سرآغازی برای یک تلاش مشترک وسیع تر کلیۀ نیروهای کمونیست و انقلابی” و قرار دادن آن ها در کنار یکدیگر باشند؛ و این در حالیست که یک حزب کمونیست زمانی می تواند از ادعای حزبی خود دفاع کند که توانسته باشد سایر جریانات را به پذیرش خود به عنوان یک حزب متقاعد کرده باشد، که در این صورت سایر جریانات نیازی به نشست مشترک نخواهند داشت، بلکه می بایست به آن حزب بپیوندند. اما در این نشست موضوع برعکس است. ظاهراً احزاب موجود در این نشست پذیرفته اند که طبقۀ کارگر به تعداد بیش از یک حزب کمونیست به عنوان رهبر خود نیازمند است و احتمالاً به همین دلیل آن ها از پیوستن به یکدیگر امتناع می کنند و در عوض به دنبال نقطۀ اشتراکی می گردند تا لابد با یکدیگر “اتحاد عمل” ایجاد کنند؟
تدارک اتحاد برای چه آلترناتیوی؟
این نشست باید دست کم برای خود روشن کند که مقصودش از نشست مشترک، ایجاد تشکیلاتی مشترک به عنوان بدیل آلترناتیوهای راست موجود است یا هدف اتحاد عمل به حول اهداف از قبل تعریف شده. روشن شدن این وضعیت می تواند آغازی برای مرزبندی با روش ائتلاف احزاب بورژوایی باشد. چنان چه این چشم انداز برای اعضای درون این نشست روشن نباشد، نمی توان آن را مانند عمل مشابه در سال های پیش جدی گرفت.
این نوع اتحادها البته می تواند با انگیزۀ مقابله با آلترناتیوسازی راست ها و در تقابل با آن ها ساخته شود، اما مشکل اصلی اش این خواهد شد که هویت خود را از جنبشی که مدعی است به آن تعلق دارد کسب نمی کند؛ بلکه از مخالفت خود با آلترناتیو راست هویت می گیرد. به این معنا که این جنبش رو به اعتلای طبقۀ کارگر نیست که این نیروها را وادار می کند با یکدیگر متحد شوند، بلکه تقلا ها و تلاش های جناح راست است که این نیروها را نگران کرده و آن ها را در شرایط ساختن بدیلی در مقابل اپوزسیون راست قرار داده است. اگر چنین نباشد، یعنی اگر نیاز به اتحاد نیروهای چپ از ضرورت نیازهای جنبش انقلابی و ارتقای مبارزه طبقاتی بر ضد سرمایه داری موجود شروع شود، در این صورت باید از قبل تکلیف و چشم انداز این اتحاد روشن گردد. در نتیجه این سؤال اساسی طرح می گردد که این اتحاد به منظور یکی شدن همۀ نیروهای پراکندۀ “چپ و کمونیست” در یک تشکیلات واحد است؛ یا ضمن پذیرش و به رسمیت شناختن یکدیگر، به منظور اتحاد عملِ ویژه به حول اهداف از قبل تعیین شده ای است؟ هر دو حالت دارای نقایص اساسی است و بی توجهی به این موضوع، نه اتحاد و همبستگی، که تنها عملی فرمالیستی خواهد بود.
در اطلاعیۀ پایانی نشست همچنین آمده است:
“2- سازماندهی اقدامات سیاسی معین برای تقویت این روند.
نشست تأکید کرد که در فضای ملتهب سیاسی ایران و جهان برای ایجاد یک بدیل انقلابی و کارگری و سوسیالیستی تلاش می کند. هدف نشست و تبادل نظرها، در مسیر یک آلترناتیو سوسیالیستی در ایران در تقابل با رژیم جمهوری اسلامی و تهدیدات امپریالیستی و راه حل های رفرمیستی و ارتجاعی آن است.” ( تأکیدات از ما)
آلترناتیو سوسیالیستی به چه معناست؟
اعضای این نشست در شرایطی آلترناتیو سوسیالیستی را عنوان می کنند که اغلب در کل حیات سیاسی خود چند خط راجع به مفهوم سوسیالیسم مورد نظرشات توضیح نداده اند. مفهوم مارکسیستی سوسیالیسم، قبل از آن که بخواهد مبنای تعیین مسیر نیروهای “چپ و کمونیست” در “اوضاع خطیر کنونی” باشد، محور اصولی برای اتحاد نیروهای مارکسیست انقلابی در یک تشکیلات واحد انقلابی است. چطور ممکن است جریانات مدعی مارکسیسم بتوانند اتحاد هایی در مسیر یک آلترناتیو سوسیالیستی در ایران ایجاد کنند، بدون آن که دست کم برای خودشان روشن باشد این آلترناتیو سوسیالستی دارای چه مفهومی است. چگونه اعضا و احزاب متفاوت در این نشست بدون کم ترین مباحثات در مورد سوسیالیسم و مفهوم آن در بین خود، اکنون به دور هم جمع شده اند تا مسیر آن را کشف کنند. مثلاً مسیر “دنیای بهتر” حزب اتحاد کمونیسم کارگری با انقلاب دمکراتیک حزب کمونیست “م ل م” چه ربطی به آلترناتیو سوسیالیستی دارد! آیا آلترناتیو سوسیالیستی گرایش مائوئیستی در این نشست با آلترناتیو سوسیالیستی کومله و یا حزب کمونیست کارگری و راه کارگر یکی است؟ آیا اساساً همۀ اعضا و احزاب حاضر در این نشست تکالیف انقلاب آتی را تکالیفی سوسیالستی می دانند که برای پیدا کردن راه آن نشست مشترک تدارک دیده اند؟ در نتیجه با توجه به برداشت های مختلف اعضای درون این نشست از مفهوم و تکالیف انقلاب آتی در ایران، تعیین آلترناتیو سوسیالیستی و جستجوی راهی برای آن نه تنها گنگ و ناروشن و متناقض است، بلکه تنها ژستی برای جور شدن پازل “دست چپی” در مقابل پازل گرایشات راست ارزیابی می شود.
تقابل با راه حل های رفرمیستی یعنی چه؟
آیا رفرمیسم پدیده ای تنها خارج از جریانات چپ و نزد اصلاح طلبان و سلطنت طلبان و طرفداران حملۀ نظامی امپریالیست ها است؟ این نشست در کدام یک از مباحثات قبلی خود توانسته است تشخیص دهد که جریانات شرکت کننده در آن، هرکدام قبلاً درست و حسابی تکلیفشان را با رفرمیزم و راه حل های آن را حل کرده اند و سپس وارد این نشست شده اند.
رفرمیزم یعنی سازش طبقاتی. این مفهوم بیش از هرچیز در برگیرندۀ گرایشاتی در درون جنبش کارگری و در درون خود به اصطلاح کمونیست ها (حتی اگر برخی عناصر و موضع گیری های رادیکال هم داشته باشند) است که تعداد قابل توجهی از آن ها، نظیر “راه کارگر” یا “حزب کمونیست کارگری” نقداً در این نشست حضور دارند. آیا حزب رنجبران یا راه کارگر و یا حزب کمونیست ایران برنامۀ تقابل با راه حل های رفرمیستی دارند؟ اگر چنین است آن ها اصلاً چه دلیلی دارند که در تشکلات جداگانه متشکل باشند و تاکنون با یکدیگر در یک تشکیلات واحد متشکل نشده اند! اختلاف اساسی آن ها بر سر چه بوده که پس از این همه سال دوری تشکیلاتی از یکدیگر اکنون با اشتراکات از قبل مفروض پیرامون موضوع آلترناتیو سوسیالیستی و تقابل با راه حل های رفرمیستی، تازه به فکر اتحاد در بین خود افتاده اند! چگونه گرایشات مائوئیستی و استالینیستی با برنامه های منشویکی خود اکنون قادر شده اند در تقابل با راه حل های رفرمیستی در جهت یک آلترناتیو سوسیالیستی در ایران فعالیت مشترک سازمان دهند!
شرکت کنندگان نشست، نمایندگان کدام طبقۀ اجتماعی هستند؟
این احزاب، نمایندۀ چه بخشی از کارگران ایران هستند. چه بخشی از برنامه شان مورد تأیید کارگران پیشرو و یا بخشی از آن قرار گرفته است؟ آن ها از “مسیر یک آلترناتیو سوسیالیستی در ایران” صحبت می کنند؛ مسیر سوسیالیستی، بخش مهمی از یک برنامۀ انقلابی است؛ و نیروهای کمونیست، پیشروان این مسیر هستند؛ اما این نشست به دور یک برنامۀ انقلابی با هدف متحد کردن کارگران پیشرو نبوده است، پس هدف از این نشست درواقع چیست؟ آیا این اتحاد عمل “چپ و کمونیست” است؟
اگر منظور از این نشست ایجاد یک بدیل یا آلترناتیو در مقابل اپوزسیون راست است، اگر این اتحاد عملی بین نیروهای “چپ و کمونیست” برای مقابله با تهدیدات امپریالیزم، و همچنین در مقابل راه حل های رفرمیستی و ارتجاعی است، پس چرا باید دامنۀ آن تنها به حضور کمونیست ها محدود شود. نیروهای دیگر غیر مارکسیست نیز هستند که در تقابل با امپریالیزم و جمهوری اسلامی قرار می گیرند. مانند آنارشیست ها و سندیکالیست ها و آنارکو سندیکالیست ها و … این نیروها مادام که خود اعلام کنند در مقابل امپریالیزم و ارتجاع درونی هستند، منطقاً باید بتوانند در این نشست شرکت داشته باشند. در نتیجه نشستی به منظور فوق، بدون فراخوان به همۀ نیروهای ضد امپریالیستی و ضد رژیم جمهوری اسلامی عملی قیم مآبانه و فرقه ای محسوب می شود.
اتحاد عمل ویژه
اگر این یک اتحاد عمل ویژۀ برخی از سازمان های سیاسی “کمونیست” باشد، سؤال این است: برنامۀ عملی این عده چیست؟ چه فعالیت یا بحث و تبادل نظری برای پیشبرد کارهایشان طرح و اعلام کرده اند؛ یا در آینده می خواهند چه کنند؟
نشست نیروهای “چپ و کمونیست” نه می تواند یک اتحاد عمل کلی بین نیروهای عمومی مخالف دخالت گری های امپریالیزم “در اوضاع خطیر کنونی” باشد و نه اتحاد عمل ویژۀ نیروهای کمونیستی به منظور ایجاد بلوک سوسیالیستی. در نتیجه این نشست انعکاس تنها بخشی از ضعف های تلنبار شدۀ سی و سه سالۀ فرقه گرایی و قیم مآبی است. این نشست حتی قادر به بیان دردهای موجود نیست، چه رسد به آن که بخواهد دردی را دوا کند.
جمع بندی
نشست نیروهای “چپ و کمونیست” نه به دلیل فائق آمدن بر بحران موجود “چپ”، بلکه انعکاس این بحران است. اوضاع خطیر کنونی عبارت است از بحران سرمایه داری جهانی به طور اعم؛ و بحران عمیق سرمایه داری ایران به طور اخص، رشد مبارزات ضد سرمایه داری و عدم رهبری انقلابی برای ارتقای این مبارزات به سطح آگاهی سوسیالیستی. عدم تشکل یابی کارگری به طور اعم و عدم تشکیلات حزبی پیشروان کمونیست طبقۀ کارگر به طور اخص. نبود آلترناتیو انقلابی در شرایط سستی کامل بنیاد نظام سرمایه داری. بحران درونی نیروهای “چپ و کمونیست” در هنگامی که خود این نیروها یا به آن واقف نیستند و یا آن را بیان نمی کنند و این بحران را مضاعف می سازند. در نتیجه هر نشستی بین این نیروها به منظور اتحاد نیروهای “چپ و کمونیست” نمی تواند از جنبۀ انتزاعی و کاریکاتوری خود خارج شود، مگر آن که همۀ نیروهای شرکت کننده در آن پذیرفته باشند که به دلیل بحران درونی خود و عدم پاسخگویی به آن چه همواره خود ادعا کرده اند و به منظور ایجاد یک قطب سوسیالیستی در پیوند با جنبش کارگری به طور اعم و پیشروان کمونیست این جنبش به طور اخص، آمادگی هر تحولی در خود، از جمله انحلال خود به نفع ایجاد این قطب سوسیالیستی را دارند. در این صورت است که تازه کار با اتحاد عمل ویژه به منظور ساختن این قطب آغاز می شود. هدف اتحاد عمل ویژۀ کمونیستی کمک به شکل گیری نطفه های حزب پیشتار انقلابی در ایران در پیوند با شکل گیری یک بین الملل انقلابی به طور همزمان است. نشستی که به این منظور برگزار می شود نه برای التیام وجدان های دردمند، بلکه برای پیشبرد مباحثات پایه ای و اصول مارکسیزم انقلابی، از جمله مفهوم سوسیالیسم، مفهوم انقلاب و تکالیف انقلاب آتی، مفهوم دوران گذار، مفهوم دیکتاتوری انقلابی طبقۀ کارگر و دمکراسی کارگری و غیره است. “شرایط خطیر کنونی” عبارت است از مارکسیزمی که زیر آوار انواع انحرافات مدفون گشته، و نیروهای مدعی آن هر کدام جداگانه، حامل این انحرافات به درون نشستی هستند که تصور می کنند ربطی به جنبش انقلابی دارد. در “شرایط خطیر کنونی” نشست نیروهای مارکسیست انقلابی به منظور احیای مارکسیزم خواهد بود و نه استتار آن.
۱۹ ژوئیه ۲۰۱۲