معرفی پروژۀ «احیای مارکسیستی» در جلسه عمومی لندن + لینک ویدیوئی

از میلیتانت شماره ۶۱

متن پیش رو، مربوط به سخنرانی ای است که از سوی رفیق مازیار رازی (لینک ویدیوئی) طی نشست عمومی «احیای مارکسیستی» در لندن (به تاریخ ۱۲ ژوئن ۲۰۱۳)، در مورد فعالیت های این پروژه و ضرورت آن در شرایط کنونی، ایراد شد و اکنون برای خوانندگان نشریه، به فارسی ترجمه و منتشر گردیده است.

*********

مجری برنامه: کسانی که پروژۀ «احیای مارکسیستی» را بنا نهادند، جریان های همفکر سوسیالیستی هستند از فرانسه، ترکیه، ایران و همین جا–انگلستانکه خواهان ایجاد بحث میان جریانات سوسیالیستی در سطح جهانی می باشند.

مازیار رازی از گرایش مارکسیست های انقلابی ایران که مهمان ما در انگلستان است، در این پروژه فعال بوده، و ما خواستیم که ایشان نظرشان را در این رابطه بیان کنند.

مازیار رازی: بله، با تشکر از شما رفیق – این به خود به خودی باید روشن باشد که چرا ما باید در این زمان، در این برهه از تاریخ مبارزات طبقاتی، مارکسیزم را احیا و بازسازی کنیم و به فعالیت بین المللی زندگی دوباره ببخشیم.

دلیل آن این است که برای توده های کارگر و زحمتکش تحت ستم در سطح جهان، کاملاً روشن است که نظام سرمایه داری بنا به ماهیت خود، به دنبال چپاول آن ها است؛ بانک ها هم به همین نحو، همان طور که بیش از پیش به دنبال بحران نئولیبرالیزم از سال ۲۰۰۸ به این سو عیان شد، در پی چپاول آن ها می باشند.

طی چند سال گذشته، صدها، هزارها و میلیون ها نفر از توده ها برای این که در مقابل این حرکت آشکار بایستند، به خیابان ها ریخته اند. هفته پیش در ترکیه بود و هنوز هم ادامه دارد، پیش از آن در یونان بود و همین طور ادامه دارد: در اسپانیا، ایتالیا، حتی آمریکا، خاورمیانه، آفریقای شمالیشورش ها، انقلابات در سطح جهانی.

پس این سئوال مطرح است که چرا هیچ گونه انقلاب سوسیالیستی رخ نمی دهد؟

برای ما سوسیالیست ها در نتیجه بلافاصله این سؤال مطرح می گردد که چرا هیچ گونه انقلاب سوسیالیستی نمی شود؟

در این دوران که سرمایه داریهم از نظر اقتصادی و هم از نظر سیاسیدر بحران بسیار عمیقی فرورفته، دولت به روشنی پشت این اقلیت یک درصدی آمده است و از بانک ها دفاع می کند، سیاست های تضییقی را پیاده می کند و می خواهد که میلیون ها انسان زحمتکش بهای اشتباهات آن ها را بپردازندو بعد اقدام به دزدی قانونی و چپاول مردم می کنند، مثل «بانک بارکلی» و «HSBC». سپس با تغییر مدیریت و برداشتن یک فرد از مقامش و کاهش دویست، سیصد هزار پوندی از حق الأمتیاز و گذاشتن فرد دیگری به جای او، مسأله را ماست و مالی می کنند.

اتفاقاً من هفتۀ پیش همین جا وقتی سوار مترو بودم، چشمم به روزنامۀ مجانی «مترو» افتاد. در آن آمده بود که این ها مبلغ ۵۰۰ هزار پوند را به عنوان حق الإمتیاز بین مدیریت پنج بانک تقسیم کرده بودند. این روزنامه از آن جا که مجانی است، توسط صدها هزار عابر در روز خوانده می شود. طنز مسأله این جاست که روز بعد در مقالۀ دیگری در «آپزفم و کپ» به مشکل فقر در انگلستان اشاره کرده و نوشته بود که ۵۰۰ هزار نفر زیر خط فقر زندگی می کنند، یعنی حتی غذای کافی ندارند.

وضعیت امروز به این شکل است که آن ها با این وضعیت بحرانی، در حال چپاول مردم هستند و در نتیجه مردم به خیابان ها ریخته اند. در چنین دورانی، ما باید موضع خود را بازنگری کنیم.

مارکسیست های انقلابی، در ظرف ۳۰-۴۰ سال گذشته باید خود را آماده می کردند، به خصوص تروتسکیست ها که باید به طور مداوم برای انقلاب سوسیالیستی آماده شوند. در دوران رخوت، ما وظیفه داریم از فرصت استفاده و خود را آماده کنیم.

اما اکنون که میلیون ها نفر به خیابان ریخته اند، هیچ گونه رهبری ای وجود ندارد. در نتیجه بسیار روشن است که انقلابیون چپ هم در بحران فرو رفته اند. در غیر این صورت، ما می بایست می توانستیم میلیون ها نفر از مردمی را که به خیابان ها ریختند رهبری کنیم. ما باید می توانستیم انقلابات را رهبری کنیم، شرایط پیشاانقلابی را در بسیاری جاها رهبری کنیماما مارکسیست ها و تروتسکیست ها غایب اند، کاملاً غایب اند و هیچ نشانی از رهبری آن ها نیستآن ها حتی خود را هم نمی توانند رهبری کنند. دائم در حال مشاجره هستند، تجزیه می شوند: نگاه کنید به وضعیت کنونی SWP. این سازمان های بزرگ و گستردۀ «تروتسکیستی» که قرارست مثلاً رهبری کنند، میدان را برای آنارشیست ها خالی گذاشته اند و هیچ جایی حضور ندارند. در عوض یا مشغول ساخت «انترناسیونال» های جعلی هستند (مثل ده ها گروه بدون برنامه مانند IS و IMT) و یا سر خود را پایین انداخته اند و مشغول کارهای روزمرۀ خود هستند.

در نتیجه وقت آن رسیده که ما دربارۀ این وضعیت تجدید نظر کنیم. امروز ما به عنوان مارکسیست نمی توانیم چشم خود را نسبت به قیام هایی که رخ داده، ببندیم و مردم را در خیابان ها رها کنیمنوجوانان ۱۶-۱۷ ساله همین دو سال پیش بود که به خیابان ها ریختند و روی دیوارها نوشتند «انقلاب»، «سوسیالیزم» … بدون هیچ گونه آموزشی! این نشانۀ فقدان رهبری در سطح جهانی است.

البته هیچ گونه راه حل فوری برای این مسأله وجود ندارد. ما آرزو می کردیم که امروز کمینترن داشتیم. کمینترنی که با انقلاب روسیه در مقیاس جهانی تأسیس شد. اما من به شما اطمینان می دهم که شرایط عینی، امروز در سطح جهانی آمادۀ انقلابات سوسیالیستی است و این کمبود رهبری باعث شده است که ما بنشینیم و همین کارهایی را که ۳۰-۴۰ سال است انجام داده ایم ادامه بدهیم.

به این ترتیب، این پروژۀ «احیای مارکسیستی» از درون این وضعیت عینی بیرون آمده است. ما در این جا می گوییم که ما نمی توانیم بحران رهبری را فوری حل کنیم، ما نمی توانیم یک سازمان بین المللی در مقیاس جهانی را که بتواند انقلاب را رهبری کند، همین حالا ایجاد کنیم. اما چیزی که می توانیم بگوییم این است که ما می توانیم بازنگری بکنیم دربارۀ قدم هایی، قدم هایی بسیار کوچک که می توانیم برای ساختن «بین الملل انقلابی» برداریم، بحث کنیم. این است ایدۀ «احیای مارکسیستی»… این یک پروژه است، سازمان نیست، گرایش نیستتنها یک پروژه است که می خواهد فکر بازنگری را احیا کند.

این که بخواهیم این طرف یا آن طرف دنبال افرادی بگردیم که از گروه های دیگر جدا شده اندمثلاً یک نفر از IS، یک نفر از SWP و غیرهدر این دوران فایده ندارد. این کار برای دوران رخوت خوب بود و در ضمن خیلی هم خسته کننده و بی حاصل است و کم­تر کسی علاقه دارد که در آن درگیر شود. این نوع فعالیت ها به درد دوران اولیۀ نئولیبرالیزم می خورد که سرمایه داری مشغول ایجاد رفرم هایی بود؛ دوره ای که نئولیبرالیزم با شکست معدنچیان در همین کشور (انگلستان)، جوّ رخوتی را به وجود آورده و با اقداماتی در سایر کشور جوّ گیج کننده ای ایجاد کرده بود که همه را مبهوت کرده بود.

اما حالا وضع تغییر کرده و ما همه باید طرز برخورد خود را تغییر دهیم. از این رو این پروژه به وجود آمد که با کارهای سایر سازمان ها متفاوت خواهد بود. ما مدافع ساختن بین الملل ساختگی  با قلابی نیستیم. ما نمی خواهیم چشمان خود را به شرایط کنونی ببندیم. پس این پروژه می خواهد نگاهی دوباره به مارکسیزم داشته باشد.

از سال ها پیش مسألۀ اصلی و مرکزی ما هم این بود که: تروتسکیزم چه مشکلی دارد؟ این «مارکسیست های انقلابی» کجا هستند؟ چرا آن ها نظریات ابتدایی مارکسیزم را هم تغییر داده اند!؟ برای مثال، نگاهی به SWP می اندازیم (چون قبلاً از این ها نام بردیم، در غیر این صورت، این ها بیشترشان هم همین طورند)، این گروه دست آخر سر از جبهۀ یکی از ارتجاعی ترین رژیم ها، رژیم ایران، درآورده و با عناصر حزب الله در خیابان های لندن دیده می شوند. در نتیجه یک چیزی واقعاً باید در رابطه با نظرات این «مارکسیزم» خراب باشد. این مارکسیزم نیست، اگر در پایان این تحلیل ها برویم و در جبهۀ یک رژیم ارتجاعی قرار بگیریم و با عناصر ارتجاعی حزب الله یک شکل فعالیت بگذاریم و جبهۀ متحد بسازیم! بنابراین، این نوع فعالیت که از این تئوری ها بیرون آمده، توسط یک چنین به اصطلاح تئوریسین هایی، نشان می دهند که در حقیقت، بحران تئوری هم وجود دارد که ما می باید آن مارکسیزم را احیا کنیم. ما باید از ابتدایی ترین تئوری ها شروع کنیم. ما می باید در واقع از «مانیفست کمونیست» شروع کنیم و ببینیم که چه درس هایی از گرایش های مارکسیستی در کل تاریخ مبارزه می توانیم بگیریم و ببینیم چه اصولی از تروتسکیزم، از اصول ابتدایی لنینیزم می یابیم. حتی مفهوم سازماندهی لنینیستی تغییر کرده است. تمام این گروه ها و سازمان ها، تظاهر به در دست داشتن رهبری انقلاب جهانی می کنند، آن هم بدون داشتن حتی ۵ کارگر در یک کارخانه و بدون این که حتی یک اعتصاب را سازماندهی کرده باشند. این در حقیقت همان برخورد انحرافی با مفهوم لنینیستی حزب است. آن ها درک غلطی دارند. این نوع سازماندهی، استالینیستی است، ولی تظاهر به لنینیستی بودن می کند.

ما البته می باید آن را هم بررسی کنیم. بنابراین با این نظریه دربارۀ «احیای مارکسیستی» ما همزمان دو چیز می خواهیم: اول به یک فعالیت و سازماندهی مشترک برسیم، نگاه کنیم و ببینیم چه چیزی در اطراف ما می گذرد و از روزمرّگی خودداری کنیم. بله، در هر کشور ما بر حسب عادت یک سلسله فعالیت هایی داریم، اما باید به این هم توجه کنیم که در اطرافمان چه می گذرد، سعی کنیم خودمان را به قیام های توده ای در مقیاس جهانی مرتبط کنیم: خاورمیانه و جاهای دیگر و ببینیم چه راه حل هایی را می توانیم برای حلّ بحران موجود بیابیم. دوم و هم زمان که فعالیت های مشترک سیاسی می گذاریم، دور هم بنشنیم، بحث کنیم و تمام نظریات در مارکسیزم، لنینیزم، تروتسکیزم و هر چه که از تجربیات قبل خود داریم را بازنگری و بازسازی کنیم و به نظریات واقع بینانه تر و بهتر برسیم و مارکسیزم را تکامل بدهیم. چرا که مارکسیزم یک تئوری دگم نیست که ما برای همیشه نگاه داریم و برای هر کاری مانند یک فرمول بیرون بکشیم؛ ما باید آن را توسعه بدهیم. ما می باید آن را با وضعیت روز تطبیق بدهیم. بنابراین، ما به این نتیجه رسیده ایم که در حالی که با سایر سازمان ها ملاقات می کنیم– که در حال حاضر ۴ یا ۵ سازمان هستندو هر کدام از این کشورها و سازمان ها به علت مشکلات موجود در کشورشان، در سطح خاص خود می باشند، ما می خواهیم با آن ها در زمینۀ تئوری هایمان بحث داشته باشیم؛ ما بحث هایی را در زمینۀ امپریالیزم، مسألۀ ساختن حزب تا حدودی شروع کرده ایم. ما  یک بولتن داخلی برای این بحث ها داریم. ما در عین حال می خواهیم یک نشریه، یک نشریۀ مشترک داشته باشیم که عقاید و بحث هایمان را بتوانیم به سطح گسترده تری بکشانیم (تا به دست هر کسی که تمایل داشت برسد).

با بازنگری و بازسازی نظریات مارکسیستی خود و به وسیلۀ فعالیت های مشترک در زمینه های مختلف در مقیاسی جهانی، می توانیم بر همدیگر تأثیر بگذاریم و با هم بهتر رابطه برقرار کنیم، دربارۀ سایر کشورها تدریجاً بیشتر آشنا شویم. تدریجاً شروع به ساختن یک گرایش مارکسیستی حقیقی، یک گرایش بین المللی کنیم که بتواند یک گرایش بین الملل مارکسیستی حقیقی را برای سال های درازی در آینده رهبری کند.

یک سازمان بین المللی حقیقی که خود را برای انقلابات، برای انقلاب جهانی، برای انقلاب در ضعیف ترین نقاط جهان –مثل ایران، مصر، تونس، و مانند این هابه عنوان دستور روز آماده می کند.

این بحران های عمیق در هر یک از این کشورها هر لحظه می تواند طغیان زا گردد. مسأله بر سر آماده کردن و تدارک رهبری این انقلابات است. دومین انقلاب سوسیالیستی خود را در جهان ایجاد کنیم. بعد از روسیه، هیچ انقلاب سوسیالیستی دیگری پیش نیامده است. در حال حاضر ما عملاً در وضعیتی هستیم که اگر سازماندهی کامل داشته باشید، می توانیم در یک کشور، دومین انقلاب سوسیالیستی را شاهد باشیم.

اگر انقلابی با رهبری طبقۀ کارگر، رهبری مارکسیست های انقلابی در هر یک از این کشورها پیش آید، مانند زمین لرزه ای دنیا را تکان خواهد داد، مانند انقلاب روسیه، وقتی که در روسیه انقلاب شد، میلیون ها انسان، میلیون ها کارگر با آن اعلام همبستگی کردند و خیلی از انقلاب ها مانند انقلابات آلمان در سال های ۱۹۱۹، ۱۹۲۰، ۱۹۲۳- که البته به دست سوسیال دموکراسی به شکست کشیده شدندتحت تأثیر انقلاب روسیه موفقیت آمیز گشت.

در حقیقت وقوع انقلاب در انگلستان، که در حال حاضر چندان به نظر نمی رسد، می تواند به سرنوشت انقلابات کشورهای دیگر منوط گردد. اگر مثلاً انقلاب سوسیالیستی در ایران صورت پذیرد، می تواند شرایط انقلابی خیلی از کشورهای دیگر را هم فراهم آورد.

اگر ما رهبری درستی داشته باشیم و اگر ما نظرات ابتدایی مارکسیزم را درک کنیم و اگر ما آن ها را به کار گیریم و در میان کارگران و اقشار تحت ستم نفوذ داشته باشیم، بعد می توانیم امیدوار باشیم که به تغییری که سال هاست برایمان یک رؤیا شده، برسیم. این یک امکانی است که اگر ما راه را درست رفته باشیم، می تواند واقعیت پیدا کند.

از طرف دیگر، ما با سازمان های دیگر بحث داریم که اگر شما می خواهید کارهای روزمرۀ خود را ادامه دهید، اگر در حال حاضر ۲۰۰ نفر عضو دارید، در پنجاه سال یا صد سال دیگر تعدادتان به ۲۵۰ نفر می رسد و به این نحو هرگز نمی توانید انقلاب بکنید، و این روش صحیح ساختن یک سازمان یا روش صحیح آماده شدن برای انقلاب نیست.

بنابراین این است راه حل. البته با سایر سازمان ها در مقیاس جهانی این بحث را هم داریم که اگر شما روش بهتری را می دانید، معرفی کنید؛ ما گوش می دهیم و در فعالیت ها سهیم خواهیم شد. اما اگر ندارید، لااقل این را (که ما پیشنهاد می کنیم) بسازید.

این پروژه به این شکل است که گفته شد، به منظور ساختن یک گرایش (مارکسیستی) انقلابی برای آینده.

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *