سوریه: وقتی استراتژی مداخلهگرای امپریالیسم غرب تکه تکه می شود

پس از چهار سال و نیم جنگ داخلی خونین در سوریه- با بیش از ۲۵۰ هزار کشته و ۱۱ میلیون آواره- هنوز هیچ پایانی در افقِ دید نیست. برعکس، کل منطقه در حال کشیده شدن به ورطۀ یک جنگ داخلی فرقه ای است.

اکنون به نظر می رسد که کامرون احتمالاً موضوع پیوستن بریتانیا به حملات هوایی در خاک سوریه و تداوم آن در کشور همسایه اش، عراق، را مجدداً در پارلمان به رأی بگذارد.

این نه فقط مطلقاً هیچ کاری برای پایان دادن به کابوس پیش روی مردمان سوریه و عراق نخواهد کرد، بلکه تنها به رعب و وحشت بی امانِ آنان خواهد افزود. به همین ترتیب هیچ کاری را برای محافظت از مردم در بریتانیا و دیگر کشورها در برابر حملات تروریستی، از پیش نخواهد بود؛ برعکس، احتمال وقوع چنین حملاتی را بالاتر خواهد برد.

خطر حملات هوایی بریتانیا، پیش از این همراه بوده است با موجی از تبلیغات جنگ افروزانه از سوی مطبوعات راست.

روزنامۀ «سان» حتی به طور ریاکارانه ای اقدام به راه اندازی کارزاری کرد با خواست حملات هوایی بریتانیا، آن هم به اسم «ایلان»، همان کودک پناهندۀ سوری که در تلاش برای عبور از مدیترانه غرق شده بود. تو گویی بمب های بیشتری که بر سوریه فرود می آید، و تلفات اجتناب ناپذیری که برای شهروندان غیرنظامی در بر دارد، قرار است کاری برای کاهش شمار سوری هایی که به خاطر نجات جانشان می گریزند، از پیش ببرد.

جوّ ضدّ جنگ

جرمی کوربین، رهبر چپ حزب کارگر، مخالفت خود را با بمباران سوریه روشن کرده است. اگر او قاطعیت نشان دهد و با بمباران مخالفت کند، در آن صورت ناگزیر با حملات و بهتان های بیشتری از طرف محافظه کاران، مطبوعات سرمایه داری و حتی از درون حزب خود رو به رو خواهد شد.

کامرون امیدوار است که به دلیل حمایت بخش وسیعی از نمایندگان حزب کارگر در پارلمان، این رأی تصویب بشود؛ روزنامۀ «آبزرور» (۱۱ اکتبر) گزارش می کند که بیش از ۵۰ نماینده اعلام کرده اند که از وی حمایت خواهند کرد.

با این حال اگر کوربین به روشنی علیه بمباران موضع بگیرد، از حمایت وسیع کارگران و طبقۀ متوسط برخوردار خواهد شد. هرچند جامعه مشتاق است که بالأخره کاری برای بازگشت صلح به سوریه و شکست آدمکشان ارتجاعی داعش انجام شود، اما شک و تردیدهای عمیقی درمورد ثمرات مداخلۀ نظامی بیشتر بریتانیا و سایر قدرت های امپریالیستی وجود دارد.

به دنبال تهاجم فاجعه بار به عراق که زمینه را برای گرداب کنونی آماده کرد، و سپس تهاجم سال ۲۰۱۲ به لیبی که مستقیماً به هرج و مرجِ تاکنونی انجامیده است، این تردیدها جای تعجب ندارد.

این جوّ ضدّ جنگ نیرومند در بریتانیا بود که «میلیبند» را وادار به مخالفت با بمباران سوریه در سال ۲۰۱۳ کرد؛ و از این رو کامرون را مجبور به عقب نشینی نمود.

این که اکنون کامرون چنین برای به رأی گذاشتن طرح بمباران سوریه اعتماد به نفس یافته، موضوعی است که به شماری عوامل، از جمله تشدید بحران پناهندگی، ارتباط دارد.

با این حال یک دلیل مهم، نقش جنگ افروزان حزب کارگر در پارلمان است، که به محافظه کاران فرصتی برای ایجاد انشعاب در حزب کارگر و به کامرون امیدی برای تضعیف کوربین را می دهد. این که چنین فاکتوری در تصمیم گیری کامرون لحاظ شده است، نشان دهدۀ کوته بینی مفرط حاکم بر حزب محافظه کارِ امروز است.

در گذشته رهبری حزب محافظه کار، به عنوان کارگزار سرمایه داری بریتانیا، سیاست خارجۀ خود را بر مبنای دورنمای چند دهه یا حتی بیشتر تنظیم می کرد. امروز اما به روش تجربی و با دورنمای فوق العاده کوتاه عمل می کنند.

البته در واقعیت امر این که بریتانیا در بمباران سوریه شرکت می کند یا خیر، تنها تفاوتی صوری از زاوایۀ تحولات خاورمیانه خواهد داشت. بمباران های بریتانیا صرفاً جزئی کوچک از «ائتلاف کشورهای مایل» به رهبری ایالات متحده خواهد بود. مشارکت بریتانیا، کمکی به نجات لاشه های استراتژی امپریالیسم ایالات متحده در سوریه و عراق نخواهد کرد.

با گذشت بیش از یک سال از حملات هوایی در عراق و سوریه، آن هم به بهای بیش از ۲.۷ میلیارد دلار و کشتار شهروندان غیرنظامی بسیار، داعش همچنان بر دستکم نیمی از سوریه و یک سوم خاک عراق کنترل دارد. به عنوان مثال در ماه مه سال جاری، شهر «رمادی» عراق به دست داعش افتاد. نیروهای هوایی امریکا طی همان ماه تا پیش از سقوط شهر، ۱۶۵ حمله را به مواضع داعش ترتیب داده بودند، اما همۀ این ها نیز نتیجه را تغییر نداد. در زمان نگارش این مطلب، با گذشت پنج ماه، داعش هنوز «رمادی» را با وجود تلاش طولانی حکومت عراق برای بازپس گیری آن، در دست دارد.

حکومت اساساً شیعی عراق به دنبال ناامیدی از بازپس گیری شهر، شبه نظامیان شیعه را اعزام کرده است. با در نظر داشتن این که «رمادی»، مرکز استان «الانبار» است و اکثریت غالب هر دو، سنی نشین، این اقدام حکومت تأثیری در تضعیف پایگاه حمایتی داعش در میان جمعیت سنی ندارد، به این دلیل که سنی ها نگران اند در صورت سقوط «رمادی»، اقدامات تلافی جویانۀ گسترده ای آغاز شود.

این ترس ها بی پایه نیستند؛ اوایل امسال، شبه نظامیان شیعه در کانون کارزار بازپس گیری شهر «تکریت» از دستان داعش بودند. پس از تسخیر مجدد شهر، اعدام های فله ای سنی ها- که همگی به نادرست هوادار داعش معرفی شده بودند- هزاران نفر را وادار به گریز از شهر کرد.

«رمادی»، نمونه ای از شکست کامل امپریالیسم است، آن هم نه فقط به دلیل رویدادهای سال گذشته، که بابت هر آن چه که از زمان تهاجم امریکا در سال ۲۰۰۳ و اشغال کشور رخ داده است.

یکی از بی رحمانه ترین نبردهای ارتش امریکا در طی یک دهۀ گذشته، گرفتن شهر «رمادی» از دست شورشیان سنی بود. با این وجود اکنون این شهر در دست داعش است. یعنی گروهی ارتجاعی تر و متوحش تر از همان گروه هایی که سربازان امریکا سابقاً مشغول نبرد با آنان بودند.

این امپریالیسم در خاورمیانه است که نقش محوری را در کابوس کنونی منطقه دارد. میراث امپریالیسم، با چندین دهه مداخلۀ نظامی، سیاست های «تفرقه انداختن و حکومت کردن»، حمایت از دیکتاتوری های بی رحم و لاس زدن با نیروهای جهادی، عراق و سوریه را در ویرانه رها کرده و بازتاب این را می توان در سقوط تند به سوی تجزیه و تلاشی فرقه ای دید.

رویدادهای سوریه، تأییدی بر تحلیل های ما

رویدادهای سوریه، تأییدی است بر تحلیل های هفته نامۀ «سوسیالیست» در آغاز نزاع. در آن مقطع، پیشبینی هایی مبنی بر شکست سریع بشار اسد- از جمله از طرف حکومت کامرون در بریتانیا- رایج بود.

ما ادعا کردیم که بر خلاف لیبی، چنین نخواهد بود. اسد از پشتوانۀ حمایتی بیشتری در میان اقلیت های قومی و مذهبی داخل کشور برخوردار بود؛ و از سوی دیگر، خصلتِ بیش از پیش فرقه ای شورشیان، آن ها را به سوی این رژیم هُل می داد.

در آغاز، خیزش های سوریه بخشی از «بهار عربی» بود و حقیقتاً هم یک شورش مردمی علیه دیکتاتوری اسد به شمار می رفت. اما با مداخۀ خارجی نیروهای ارتجاعی ضدّ انقلابی منطقه- به ویژه رژیم های دیکتاتوری سرکوبگر عربستان سعودی و قطر- و با پشتیبانی نیروهای امپریالیستی، این وضعیت دستخوش تغییر شد. نتیجۀ امر، رها شدن افسارِ مصافی خطرناک میان سنی ها و شیعیان در مقیاس منطقه ای بوده است. داعش، پیامد رعب آور این فرایند است.

امپریالیسم امریکا دستکم در ابتدا خود را به ندیدن رشد داعش زد، در حالی که تلاش می کرد «ارتش آزاد سوریه» را به عنوان نیروی حامی امپریالیسم غرب، برای نبرد با اسد ایجاد و تأمین کند.

حتی عکسی از جان مک کین، سناتور امریکا، منتشر شد که گویا در کنار ارتش آزاد سوریه بود، اما در واقعیت آن افراد، فرماندهان داعش بودند! تسلیحات ارسالی امریکا به سوریه، نهایتاً سر از دستان داعش درآورد.

با این حال، نقش تهاجمی و شتاب گیرندۀ داعش در تجزیۀ عراق و سوریه، و برخورد تحقیرآمیز آن نسبت به قدرت های جهانی، ایالات متحده را وادار کرده است علیه آن وارد عمل شود.

با این وجود، به گفتۀ پتریک کاکبرن (روزنامۀ ایندیپندنت، ۳۰ سپتامبر): «امریکا در آن بخش های خاک سوریه که این گروه جهادی مشغول نبرد با ارتش سوریه است، داعش را بمباران نمی کند».

امپریالیسم

در واقع امپریالیسم امریکا فاقد نیروهایی در سوریه است که بتواند بر آن ها اتکا کند. مطبوعات سرمایه داری امریکا و بریتانیا، خشمی را نسبت به حملات هوایی رژیم پوتین در سوریه از خود نشان داده اند. کامرون با ریاکاری اعلام کرد که اگر اقدام روسیه «علیه ارتش آزاد سوریه و در حمایت از دیکتاتوری اسد باشد، در آن صورت  این به وضوح گامی به قهقرا است». با این حال «ارتش آزاد سوریه» دیگر وجود ندارد!

همان طور که «رابرت فیسک» توضیح داد (روزنامۀ ایندیپندنت، ۴ اکتبر): «واشنگتن به ناپدید شدن آن ها اعتراف کرد، بابت سرنوشت شان ماتم گرفت، به این نتیجه رسید که به “میانه رو”های جدیدی نیاز است، سازمان سیا را به تسلیح و تعلیم ۷۰ ستیزه جو ترغیب کرد و تابستان امسال آن ها را برای نبرد به مرز ترکیه اعزام کرد- که به دنبال این، همه به جز ده نفر از سوی النصره اسیر و دستکم دو تن از آنان اعدام شدند».

در واقع ۲۰ گروه اپوزیسیون سنی یا بیشتر در مقابل اسد هستند که از سوی قطر، عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحدۀ عربی تأمین شده اند.

امپریالیسم امریکا همچنان نیرومندترین کشور امپریالیستی جهان باقی است، اما با این وجود این قدرت جهانی رو به افول است. ناتوانی کامل امریکا از «ادارۀ پلیسی جهان» به آن صورت که در گذشته انجام می داد، امروز به عینه در سوریه مشاهده می شود.

حسّ اعتماد پوتین برای راه اندازی حملات هوایی در حمایت از اسد، تنها یکی از شاخص های این روند است. از سوی دیگر می توان دید که چگونه امپریالیسم امریکا بین رژیم های سنی تأمین کنندۀ ستیزه جویان علیه رژیم اسد و رژیم ایران که ۱۵ هزار سرباز برای پشتیبانی از اسد ارسال کرده است، همچون «میانجی دعوا» گیر افتاده است.

امپریالیسم بریتانیا که سعی دارد جسّۀ نحیف خود را به عنوان «میانجی کوچک دعوا» اضافه کند، تغییری در این کابوس نخواهد داد.

این بدان معنا نیست که داعش را نمی توان شکست داد. بر عکس، ضعف اساسی آن با پیروزی های نظامی یگان های غالباً کُرد «ی.پ.گ» و «ی.پ.ژ» نمایش داده شده است که پایگاهی را در شمال سوریه به دست آورده اند.

با این حال، این پیروزی ها متکی بر عملکرد متهورانۀ واحدهای چریکی هستند تا بر بسیج دمکراتیک، توده ای و فرا قومی خودِ مردم.

در نتیجه این خطر وجود دارد که این فرایند منجر به بیرون راندن غیر کردها در برخی موارد شود (آن گونه که سازمان عفو بین المللی و پتریک کاکبرن گزارش کرده اند و البته از سوی یگان های «ی.پ.گ» تکذیب شده است).

حتی اگر این اتفاقات، نادر و موردی باشند، اما نشان دهندۀ یک تغییر و تحول بسیار خطرناک هستند. به علاوه، رهبری «ی.پ.گ» و «ی.پ.ژ» هنوز اظهار امیدواری می کند که امپریالیسم غرب به نفع آنان عمل خواهد کرد.

امپریالیسم غرب بارها و بارها نشان داده است که به تمایلات حقیقی هیچ یک از اقوام یا ملل برای حق تعیین سرنوشت خود، علاقه ای ندارد.

امپریالیسم غرب بارها نشان داده است که مایل است یک گروه را در مقابل دیگری قرار دهد و همان کابوس فرقه گرایی را خلق کند که اکنون وجود دارد.

طبقۀ کارگر و کشاورزان فقیر عراق و سوریه و مردم کرد تنها می توانند به خودسازماندهی شان برای پایان دادن این کابوس اتکا کنند.

برای اقلیت ها و اجتماعاتی که در معرض خطر هستند، دفاع از خود به شکل متحدانه و غیرفرقه ای، حیاتی است، و می تواند اهرم مهمی باشد که به واسطۀ آن جنبشی از پایین برای تغییر سوسیالیستی ساخته شود.

چنین جنبشی، با تقابل سازش ناپذیر خود در برابر کلیۀ نیروهای امپریالیستی، رژیم های ارتجاعی منطقه ای و جوخه های مرگ فرقه ای، و با حمایت از حقّ تعیین سرنوشت تمامی اقلیت ها، می تواند در میان طبقۀ کارگر منطقه ای و جهان، حمایت گسترده ای را به دست بیاورد.

در عوض، سازمان های کارگری سرتاسر جهان نیز نیاز دارند که پیشگام جنبش های مخالف مداخلۀ امپریالیستی در خاورمیانه باشند.

«سوسیالیست» برای این اهداف مبارزه می کند:

  • نه به مداخلۀ امپریالیستی! عقبنشینی تمامی نیروهای خارجی از سوریه و سایر کشورهای اشغال شده.
  • بگذارید مردم سوریه خود با انتخابات آزاد، عادلانه و باز، تحت نظارت کمیته های منتخب دمکراتیک کارگری، دربارۀ سرنوشت شان تصمیم بگیرند!
  • پیش به سوی ایحاد کمیته های دفاعی متحد و غیر فرقه ای برای دفاع از کارگران، فقرا و سایرین در برابر حملات فرقه ای از همه جهت.
  • پیش به سوی تدارک جنبش مبارزه برای حکومت نمایندگان کارگران و فقرا.
  • پیش به سوی یک مجلس مؤسسان انقلابی در سوریه.
  • اجرای حقوق ملی و دمکراتیک توده ها، با آغاز از به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت کردها، از جمله حق دمکراتیک خودمختاری کامل در صورت تمایل.
  • اتحادیه های کارگری مستقل و ساخت احزاب کارگری توده ای، همراه با برنامۀ اعطای زمین به مردم و کارخانه ها به کارگران، که خود جزئی از برنامه برای یک اقتصاد برنامه ریزی شدۀ دمکراتیک سوسیالیستی است.
  • پیش به سوی کنفدارسیون دمکراتیک سوسیالیستی خاورمیانه و شمال آفریقا.

http://www.socialistworld.net/doc/7363

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران