آقای محسن حکیمی، «دایناسوریست» جواب نیست، نقطه ضعف و استیصال است

کارگر میلیتانت شماره ۷۷

به دنبال نقد رفیق شاهرخ زمانی به مصاحبۀ محسن حکیمی با روزنامۀ شرق تحت عنوان «اتحادیه تا شورا»، آقای حکیمی کل بحث و نقدهای شاهرخ زمانی را به دلیل استفاده از تِرم هایی که رفیق شاهرخ زمانی از آن ها به عنوان حق دمکراتیک خود در بیان نظراتش استفاده کرده، «فحاشی و لمپنیسم» و نظایر آن ها اعلام کرده و به تلافی این به زعم خویش «فحاشی»، عبارت «دایناسوریست» را به منتقد نظرات خود الصاق کرده است. اگر ایشان چنین نام گذاری نکرده بودند، جای آن داشت که بر اعتراضش در استفاده از الفاظی که وی نمی پسندد و آن ها را توهین تلقی می کند، مکث کرد. اما خطاب کردن شاهرخ زمانی با نام «چپ دایناسوریست» دیگر این فرصت را از بین برده و آن چه که می شد به عنوان «انتقاد» در نظر گرفت، خود به فحشی برای پاسخ ندادن به اصل بحث تبدیل شد. ایشان «کبکبه و دبدبۀ» قاضی دادگاه سقز را گواه می گیرد که پس از برخوردی توهین آمیز، با صدای بلند به او گفته است «شما حق ندارید توهین کنید» و به خیال خود جوابی به شاهرخ زمانی داده است که کل دستگاه قضاوت جمهوری اسلامی را به ریشخند گرفته است (حال بگذریم که آقای حکیمی، حق توهین نسبت به «جنایتکاران» را هم مجاز نمی داند، و فقط مشخص نمی کند که با این درک لطیف چرا به جای راهنمایی «قاضی» جنایتکار، بر سر او داده کشیده است که این خود بنا به این درک، یکی از مصادیق توهین است!) کارگر انقلابی در اسارت رژیم سرمایه داری که بیش از ده ها روشنفکر «دلسوز کارگر» مانند محسن حکیمی که آزادانه علیه حزب انقلابی سخنرانی و مصاحبه می کند، دغدغۀ تشکیلاتی را دارد که حتی شنیدن نام آن نیز ایشان را به وحشت می اندازد. و به راستی جدال نه بر سر الفاظ، که درست بر سر همین مؤلفه است. باید فرض را بر این بگیریم که اگر شاهرخ زمانی حتی از یک مورد کلمه ای هم استفاده نمی کرد که کل دستمایۀ محسن حکیمی برای حمله به شخصیت و کل بحث شاهرخ شود، در این صورت واکنش او به اصل نقد و نظر شاهرخ زمانی چه می بود؟ برای پاسخ به این سؤال می توان به بی پاسخ گذاشتن انواع نقدها به محسن حکیمی در همین زمینه رجوع کرد که در آن ها کلمه ای جهت گرفتن بهانه برای طفره رفتن از بحث وجود نداشته است. محسن حکیمی بارها نشان داده که در هر حال نه اهل پاسخ نقد است و نه چیزی در چنته برای پاسخ دارد. سبک بحث ایشان تا جایی که در یاد دارم نشستن در شاهنشین یک اتاق (حتی با تسبیحی در دست) و سخنرانی برای حضار است. چنان چه در همان جمع هم کسی جرأت واکنش داشته باشد، ایشان یا نزدیکان به او خوب می دانند چگونه با مرعوب کردن، انتقاد کننده را ساکت کنند (این توضیح دقیقاً بر اساس تجربۀ شخصی در نشستی در سنندج است). در هر حال از همۀ این حواشی که بگذریم، کدام انسان تیزبین سیاسی است که نداند این واکنش ها اسم رمز واکنش به پیشروان کارگری معتقد به حزب انقلابی است. محسن حکیمی که روزگاری پیشنهاد می داد که باید رفت زیر پل ستارخان و به تک تک کارگرانی که در آن جا به انتظار کار ایستاده اند گفت که چرا متشکل نمی شوید، به پیشرُوی کارگری که برای متشکل کردن کارگران باید یازده سال مجازات زندان تحمل کند، می گوید «دایناسوریست»! جدال هم در اصل بین همین موضوع است، بین تمایلات فتیشیسم کارگری محسن حکیمی که در سیاسی ترین وجه در قالب جناح چپ سندیکالیسم و یا حتی آنارکو سندیکالیسم متجلی می شود، با گرایش معتقد به حزب انقلابی که شاهرخ زمانی یکی از مصمم ترین مدافعین آن است، الباقی حتی اگر ه مواقعی باشد، اما به کلی فرعی است و به هیچ وجه نمی توان با آن ها اصل موضوع را استتار کرد. اما این خود می تواند تجربه ای برای رفقای مدافع حزب انقلابی باشد که در جدال با رفرمیسم در پوشش رادیکال و یا در هر پوشش دیگر، با دقت هرچه بیشتر و صرف نظر کردن از کلماتی که جنبۀ منعکس کنندۀ تمایلات و ماهیت طبقاتی این یا آن فرد را دارد، جلوی هرگونه بهانه گیری و «خود شهید مظلوم سازی» به این بهانه ها گرفته شود تا مجرای اصلی بحث و نقد نظری مسدود نگردد.

۵ آذرماه ۱۳۹۳

مطلبی از شاهرخ زمانی درباره مواضع محسن حکیمی و پاسخ محسن حکیمی

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران