پیشروی های «داعش» در عراق

هنگامی که موصل در روز چهارشنبه ۱۱ ژوئن به دست نیروهای «دولت اسلامی عراق و شام» (داعش) افتاد، رسانه های کشورهای امپریالیستی این رویداد را همچون پیروزی ناگهانی یک دشمن ناشناخته تصویر کردند. اما واقعیت، فرسنگ ها با چنین تصویری فاصله دارد.

پیروزی ناگهانی؟

یک روز بعد از آن که موصل، دومین شهر بزرگ عراق با جمعیتی در حدود دو میلیون نفر، به دست نیروهای «داعش» افتاد،  «تکریت» و بخش عمدۀ استان «صلاح الدین» نیز مغلوب و درنوردیده شد. «داعش» از آن زمان تاکنون چندین شهر دیگر را در بخش های شمالی و غربی که اکثراً سنی نشین هستند، تسخیر کرده است.

با این حال این پیروزی های سریع اخیر، آخرین نمونه های منازعاتی هستند که تنها بخشی از یک جنگ بلندمدت را شکل می دهند. «داعش» منطقۀ «فلوجه» در استان «الأنبار» را که قلب سنی عراق است، شش ماه پیش به تصرف خود درآورد. از آن جا که «فلوجه» در کم تر از ۷۰ کیلومتری بغداد واقع شده است، این امکان به وجود آمد که تقریباً هر روز پایتخت شاهد انفجار بمب در خود باشد. طی این ماه، «داعش» بخش هایی از «رمادی»، مرکز «الأنبار» را به چنگ آورد و تلاش کرد تا سامره را (که یکی از زیارتگاه های مهم شیعیان در آن قرار دارد) تصرف کند.

«داعش» در طول بیش از یک ماه مشغول جمع آوری نیرو در اطراف موصل بود. ارتش عراق نیز از این امر اطلاع داشت. آخرین گزارش ها از آن چه که در بخش هایی مانند موصل رخ داد، دال بر وضعیت اسف بار به اصطلاح «ارتش» عراق است: فرماندهان رده بالا و سایر افسران شیعه تمایلی به نبرد برای محافظت از مردم اکثراً سنی نداشتند. جمعاً در حدود 230 هزار سرباز، واحدهای نظامی خود را ترک کرده اند. حتی دو ژنرال نیز بودند که یونیفرم خود را درآوردند و به منطقۀ «حکومت اقلیم کردستان» گریختند!

نباید فراموش کنیم که امریکا ۳۰ میلیارد دلار صرف تعلیم و تسلیح آن چه که ارتش عراق نامیده می شود کرده است. بنابراین اگر تا قبل از این به مدارک بیش تری نیاز بود، دیگر همین موضوع بار دیگر نشان می دهد که ارتش های دولت های بورژوایی اساساً برای سرکوب کارگران و تهی دستان کشورهای خود تشکیل شده اند. یعنی وقتی مسأله به مبارزه با سایر سربازان و جنگجویان مسلح می رسد، این ارتش ها مطلقاً بی مصرف می شوند (و این موضوع بیش از هر زمان دیگری در مورد رژیم دست نشانده ای مانند رژیم شیعی عراق خود را نشان می دهد)

با اشغال «موصل»، شورشیان داعش که به سلاح های سبک مسلح بودند، قادر شدند تا شش هلیکوتر «بلک هاوک»، تعدادی زره پوش «هاموی» و هزارات تفنگ و مهمات به زرادخانه های خود اضافه کنند. آن ها 500 میلیارد دینار (معادل 430 میلیارد دلار) پول را که به تازگی منتشر شده بود، به جیب زدند و قریب به 2500 جنگجوی آموزش دیده را از زندان آزاد کردند!

از آن زمان تاکنون آن ها «تکریت» و «تل عفر» را گرفته اند و چندین روز مشغول نبرد برای تسخیر فرودگاه «تل عفر» و همچنین «بیجی» (دومین پالایشگاه بزرگ نفت عراق که 40 درصد بنزین کشور را تولید می کند) بوده اند.

دشمن ناشناخته؟

به دنبال اشغال عراق به دست امپریالیسم امریکا در سال ۲۰۰۳، و «بعث زدایی» از باقی مانده های ارتش و دستگاه دولتی، اقلیت سنی جایگاه مسلط سابق خود در جامعه را از دست داد. سنی ها اکنون به تحت ستم ترین قشرعراق تبدیل و بسیاری از آن ها به بیکاری و فلاکت کشیده شدند.

در همان حال که نیروهای مهاجم امریکایی رَم کرده و افسار امور را از دست داده بودند، گروه های شورشی متعددی برای مبارزه با آن ها شکل گرفت؛ اعم از گروه های شیعه، سنی (شامل تشکیلات سلفی ها)، ناسونالیست ها و غیره. در مواجهه با تفوق و استیلای شیعه ها، برخی کشورهای سنتی، به ویژه عربستان سعودی و شیخ نشین های خلیج، به تأمین مالی و حمایت از شورشیان برای خنثی کردن وزن میلیشیاهای شیعه مانند ارتش مهدی و دامنۀ نفوذ رژیم ایران پرداختند. به علاوه، از آن جا که نیروهای امپریالیست، کشوری را اشغال کرده بودند که هیچ گونه ارتباطی به حملات 11 سپتامبر نداشت، مسلمانان بسیاری کشورهای به جریان مبارزه علیه نیروهای امریکایی پیوستند.

ایالات متحده که در مقابل القاعده در عراق (و سایر شورشیان) با شکست رو به رو شده بود، به تشویق و تأمین مالی «صحوة» (بیداری) که به نیروی قبایل سنی اتکا داشت، پرداخت. امریکا تعداد یگان های نظامی خود را نیز در دورۀ سیاست «افزایش نیرو»ی جورج بوش بالا برد. تا اواخر ۲۰۱۱، مجموع نیروهای صد هزار نفری متشکل از جنگجویان سنی و یگان های اضافی امپریالیسم امریکا، تقریباً کل آن چیزی را که در آن موقع «دولت اسلامی عراق» نامیده می شد، ریشه کن ساخت.

این مورد اجازه داد که امریکا «آبروداری» کند و عراق را پس از به کار گماردن نوری المالکی به عنوان «نخست وزیر» ترک بگوید. اکنون که اکثریت شیعه برای نخستین بار جایگاه سابق خود را بازیافته بود و شدیداً تحت نفوذ رژیم ایران قرار داشت، گام های متعددی علیه سنی ها برداشته شد.

اولاً، مالکی نه فقط سنی ها را از حکومت خود کنار گذاشت، بلکه آن ها را مناصب مهم و پرنفوذ در دستگاه های دولتی و ارتش نیز خارج کرد. او فقط کارگزاران و افسران شیعه را که به وی وفادار بودند، بر سر کار گذاشت.

ثانیاً، او نیروهای «صحوة» را منحل و قبایل سنی را بیش تر منزوی کرد. افراد زیادی از قبایل سنی، وفاداران حزب بعث و سایر سنی هایی که از سلطۀ شیعه ها به تنگ آمده بودند، به «داعش» پیوسته اند. حتی ادعا می شود که «عزت ابراهيم الدوری»، معاون صدام، درگیر سازماندهی مبارزه علیه رژیم مالکی بوده است.

ثالثاً؛ سنی ها به قشر تحت ستم تبدیل شده بودند و وادار می شدند که در هر لحظه ای این ستم را احساس کنند. بازداشتگاه های عراق، جایی که سوء رفتار و شکنجه هنوز در آن شایع است، پُر از شهروندان سنی شد (در برخی تخمین ها این رقم ۱۰۰ هزار نفر برآورد شده است). به علاوه، هرگونه اعتراض سنی ها علیه این تبعیض سیستماتیک، با خشونت تمام و کمال پاسخ داد شد؛ مثلاً  شلیک به صفوف تظاهرکنندگان (به عنوان نمونه در آوریل ۲۰۱۳).

اما این که تمام تقصیر این وضعیت را بر گردۀ مالکی بیاندازیم، اشتباه خواهد بود. مالکی و اربابان او در تهران قطعاً در تشدید و وخیم تر کردن وضعیتی که خود نقداً بی ثبات و متغیر بوده است، نقش داشته اند. آن ها حتی کردها را هم بی دلیل متخاصم کرده اند.

جنگ سوریه سرایت می کند

طی دو تا سه سال گذشته یک فاکتور جدید هم به این اوضاع آشفته اضافه شده است: جنگ داخلی در سوریه. عربستان سعودی، قطر، ترکیه و سایرین به عنوان جزئی از پشتیبانی خود از اپوزیسیون مسلح رژیم اسد، مشغول تأمین مالی، تسلیحاتی و تعلیم گروه های مختلف شورشی در سوریه بوده اند. همسایگان سوریه  اجازه داده اند که هزاران نفر از ستیزه جویان خارجی وارد کشور شوند. ترکیه حتی در خاک خود اقدام به برپایی کمپ های آموزشی برای آن ها کرده است. این داوطلبان «جهادی»، از جمله 1000 جنگجوی آموزش دیده از چچن، اکنون بخشی از «داعش» هستند.

باید به یاد داشته باشیم که جنگ در سوریه تنها یک جنگ داخلی ساده نیست. پیامد آن پیامدهای عمیقی برای قدرت های منطقه ای مانند ترکیه، رژیم ایران و عربستان سعودی و همین طور موقعیت امپیریالیسم امریکا در خاورمیانه دربر خواهد داشت. به همین خاطر است که عربستان سعودی، ترکیه و شیخ نشین های خلیج  منابع بی شماری را برای سرنگونی بشار اسد سرازیر کرده اند و به همین خاطر است که رژیم ایران با وام های چند میلیارد دلاری، جنگجویان نیروی قدس «سپاه پاسداران» و رهبری سردار «قاسم سلیمانی» کمک کرده است. بسیاری معتقد هستند که این سلیمانی بود که سرنوشت رژیم اسد را در ماه های گذشته تغییر داد. علاوه بر قدرت های منطقه ای، روسیه شدیداً درگیر نزاع بوده، به خصوص به عنوان منبع تأمین کنندۀ تسلیحات رژیم که از حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل هم برخوردار است و ایالات متحده نیز عموماً به کمک های پنهانی به نیروهای مخالف اسد ادامه می داده است.

طی سال گذشته، جنگ سوریه عراق را هم غرق کرده است. موفقیت اخیر شورشیان سنی به آن معنا بوده که برای مقابله با آن، رژیم اکنون می بایست سه گردان از نیروی قدس را به رهبری سردار سلیمانی به عراق بفرستد (وال استریت ژورنال، 12 ژوئن). و عربستان سعودی همچنان درحال پشتیبانی از شورشیان سنی، از جملبه «داعش»، در برابر حکومت شیعی عراق است. چند روز پس از سقوط «موصل»، یکی از نشریات برجستۀ عربی که به شاهزادۀ سعودی تعلق دارد، مقاله ای را منتشر کرد که این گونه جمع بندی می کرد: «نوری المالکی بدتر و خطرناک تر از داعش و القاعده است. او فرد بدی است که حاضر است برای باقی ماندن در قدرت دست به قتل عام بزند- درست مانند رئیس جمهور سوریه، بشار اسد. برای دست یابی به ثبات عراق، خلاص شدن از شرّ مالکی و القاعده یک ضرورت است» (الشرق الأوسط، 14 ژوئن).

تاریخچۀ سلطۀ امپریالیستی

بهترین تحلیلی که اکثر رسانه های کشورهای امپریالیستی ظاهراً می توانند ارائه کنند، این است که تهاجم سال 2003 به عراق را مسئول اصلی این رویدادها نشان بدهند. همین گفته، تونی بلر، دیک چنی و دیگران را که مستقیماً در تهاجم به عراق دست داشته اند، برانگیخته و موجب شده تا در همه جا بالا و پایین بپرند و بگویند که ظهور «داعش» ارتباطی به این تهاجم ندارد!

آن چه مسلم است، این است که تهاجم نظامی سال ۲۰۰۳، تنها چیزی را که داشت عراق را از متلاشی شدن حفظ می کرد، شکست، یعنی: یک دیکتاتوری بورژوایی خشن که از سوی امپریالیسم ساخته و مورد حمایت واقع شده بود. اما برای فهم ریشه های واقعی بی ثباتی عراق، باید توجه خود را معطوف کنیم به آن چه که امپریالیسم بریتانیا و فرانسه- یعنی دو کشور امپریالیستی غالب در منطقه در یک قرن گذشته- تا پیش از آن که حتی جنگ امپریالیستی به پایان برسد، انجام دادند.

 در نوامبر۱۹۱۵، هنگامی که میلیون ها کارگر اروپایی درحال کشتن یک دیگر برای حفظ بورژوازی خود و مستعمرات آن بودند، نمایندگان امپریالیسم بریتانیا و فرانسه مذاکراتی را در مورد نحوۀ تقسیم کردن امپراتوری عثمانی بعد از شکست آن آغاز کردند. در مه ۱۹۱۶، پس از آن که مسألۀ برجستۀ سرنوشت استان موصل حل شد، معاهدۀ ننگین «سایکس-پیکو» منعقد گردید.

مرزهای مصنوعی و ساختگی خاورمیانۀ امروز عموماً بر مبنای همین معاهدۀ پنهانی هستند. مرزها چنان ترسیم شدند که اعراب به چندین منطقه (و متعاقباً «کشور») تقسیم گردیدند؛ حق کردها برای داشتن یک میهن انکار شد؛ و سرنوشت آن چه که به فلسطین شهرت یافت، به نتیجۀ نهایی جنگ واگذار گردید.

بر همین اساس، «بین النهرین»، در عرق امروزی، به منطقۀ بریتانیا تبدیل شد. پس از کسب استقلال سیاسی، کشورهای امپریالیستی سلطۀ خود را تداوم بخشیند واز یک دیکتانور پس از دیکتاتور بعدی حمایت نمودند.

بنابراین اگرچه تهاجم نظامی۲۰۰۳، یک فاکتور مهم است، اما ما باید به آن چه که امپریالیست ها صد سال پیش نسبت به این منطقه انجام دادند و همین طور چگونگی تداوم سلطۀ امپریالیستی تا امروز نگاه کنیم. سایکس-پیکو ، اساس و بنیان نحوۀ تقسیم بندی و تکه تکه شدن اراضی اعراب و چگونگی انکشاف یک شکل عقب ماندۀ سرمایه داری در منطقه است. همین امر بود که انکشاف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تمامی این کشورها را شکل داد. جای تعجبی ندارد که رهبر «درزی» ها در لبنان به رابرت فیسک، ژورنالیست کهنه کار مسائل خاورمیانه گفت: « ولید جنبلاط دیشب به من خندید و گفت “سایکس-پیکو مرده”. درست هم می گوید: (ایندیپندنت،۱۳ ژوئن). برای رهبران عرب، سایکس-پیکو فقط از جهت کنجکاوی تاریخی اهمیت ندارد (برای اطلاع بیش تر در مورد معاهدۀ سایکس-پیکو به مطلبی که قبلاً در این مورد نوشته شده است، رجوع کنید).

امریکا، مردّد است

اگرچه امپریالیسم امریکا می خواهد نیروهای «داعش» را عقب بزند، ولی الآن به وضوح از آن به عنوان فرصتی برای اعمال فشار به رژیم شیعی مالکی استفاده می کند. هرچند دیروز پرزیدنت اوباما اعلام کرد که او ۳۰۰ «مشاور» نظامی برای کمک به حکومت بغداد در جنگ علیه «داعش» می فرستد، اما درخواست مالکی مبنی بر بمباران هوایی شورشیان را رد کرده است. این امتناع، با این اظهارت توجیه شده است که امریکا در حال حاضر اطلاعات کافی برای بمباران هدف های درست را در اختیار ندارد! اما یک پهباد می تواند برای حدود ۱۰ ساعت بالای یک هدف پرواز کند و فیلم ها را به طور زنده به مرکز کنترل خود بفرستد.

سفارت امریکا هم در بغداد است. این بزرگ ترین سفارت یک کشور در هر جای جهان است. شمار پرسنل آن به بیش از 5 هزار نفر می رسد- اکثر آن ها جاسوس هایی هستند که سال هاست به جمع آوری اطلاعات مشغول بوده و هستند (در تاریخ ۱۷ ژوئن، ایالات متحده اعلام کرد که درحال اعزام ۲۷۵ یگان نظامی برای دفاع از این پایگاه مهم است).

نشانه های بیش تر دیگری وجود دارد که ایالات متحده در تلاش است تا در حکومت بغداد تغییراتی ایجاد کند، مثلاً خودداری از تأمین مجدد عراق با موشک های «هِل فایر» (پس از به اتمام رسیدن آن ها). طبق گزارش ایندیپندنت، امپریالیسم امریکا اکنون اصرار دارد که مالکی از سِمت نخست وزیری کناره گیری کند و حکومتی مستقر شود که نقش هایی برای سنتی ها درنظر می گیرد.

مالکی و روش های فرقه گرایانۀ او در میان شیعه ها نیز بدنام شده است: آیت الله سیستانی علاوه بر فراخواندن مؤمنین شیعه به جهاد علیه «داعش»، از یک «… حکومت کارامد که از حمایت ملی برخوردار است، اشتباهات گذشته را مرتکب نمی شود و افق هایی جدید را به سوی آینده ای بهتر برای همۀ عراقی ها می گشاید» صحبت کرده است. در همان حال که «ارتش مهدی» مقتدا صدر- اکنون با نام دیگر «ارتش صلح»- درحال آماده شدن است تا جلوی «داعش» را بگیرد، علائمی متناقض از تهران در مورد سرنوشت حکومت به چشم می خورد. رژیم ایران تلاش خواهد کرد تا معاملاتی با امریکا داشته باشد که نفوذش را بیش از حد کاهش ندهد.

پیامد پیروزی های اسلام گرایان

پیروزی های غیرعادی اخیر «داعش»، تأثیر عمیقی بر چپ، چه در عراق و چه در سطح جهانی، داشته است. واضح است که «داعش» یک نیروی تامغز استخوان ارتجاعی است و پیشروی های آن به معنای خطری بزرگ برای کارگران، زنان، سایر گروه های مذهبی و قومی و یا هر کسی است که به زعم آن ها ملحد یا مرتد باشد.

با این حال، ما نمی توانیم «داعش»- و سایر گروه های «جهادی» و بنیادگرا- را از اربابان و دیگر قدرت های منطقه ای که آن ها را مستقیم یا غیر مستقیم خلق کرده اند، جدا کنیم. تأمین مالی و تسلیحاتی و تعلیم و آموزش و سایر اشکال حمایتی که «داعش» و دیگر جنبش های اسلامی- چه «جهادی» باشند یا «صلح جو»، چه «سنی» و یا «شیعه»، چه مستقماً از سوی امپیریالیست ها هدایت بشود و چه از سوی دست نشاندگان، متحدان یا متحدانی که رؤیای تبدیل به قدرت منطقه ای را در سر دارند- تماماً به تقویت راست و سایه های ارتجاعی آن در منطقه خدمت خواهد کرد. این نیروها به عنوان «پادزهر» امپریالیسم برای شورش ها، طغیان ها و اعتراضات در کشورهای عربی مورد استفاده قرار گرفته است. آن چه در تونس و مصر به عنوان جنبش هایی برای عدالت اقتصادی و اجتماعی آغاز شد، از سوی احزاب اسلامی به یغما رفته اند.

هر کسی که تصور کند یک نیروی اسلامی خاص شاید به اندازۀ دیگری بد نباید، چون مثلاً به اتحادی های کارگری اجازۀ فعالیت خواهد داد، اشتباهی عظیم مرتکب خواهد شد. نقش مارکسیست های انقلابی این نیست که ارزیابی کنند کدام نیرو کمی بهتر از بربریت کامل است. وظیفۀ ما بالا بردن آگاهی دربارۀ نیاز به سازماندهی یک جبهۀ مستقل از کارگران و ستم دیدگان در برابر تمامی نیروهای مرتجع سرمایه داری است- چه آن ها که کراوات می زنند، و چه آن ها که عمامه سر می گذارند. هیچ روش علمی برای ارزیابی نیروی ارتجاعی و تعیین این که کدام یک برای جنبش کارگری کم خطرتر است، وجود ندارد.

در واقع ریشۀ تمامی این مرگ و فلاکت، تحمیل مرزهای کاملاً ساختگی و تحمیلی، و تداوم حمایت از دیکتاتورهاست. حتی زمانی که امپریالیسم دیکتاتورهایی را سرنگون می کند، اطمینان حاصل می کند که دستگاه سرکوبگر دولت به حد کافی برای سرکوب کارگران و ستم دیدگان حفظ شود. ما شاهد بودیم که چه طور جورج بوش کردها و شیعه ها را تشویق به شورش علیه صدام حسین در سال ۱۹۹۱ کرد و سپس آن ها را تنها گذاشت و به لطف و مرحمت سرسپردگان صدام واگذار کرد. امپریالیسم امریکا، دولت بعثی را در آن مقطع حفظ کرد (و کوچک ترین اشاره ای به حملۀ شیمیایی و قتل عام حلبچه در مارس ۱۹۸۸ نکرد و بالأخره زمانی آن را علنی کرد که آمادۀ تهاجم نظامی مارس ۲۰۰۳می شد)!

«داعش» خاکریز مرزی سوریه و عراق را اوایل همین ماه با بولدوزر تخریب کرد. این خاکریز بر اساس تعیین سرحدات اراضی اعراب در معاهدۀ سایکس-پیکو بود. اما این روش، روش ارتجاعیِ غلبه بر مرزبندی هایی است که اعراب را به قلمروها و دولت های مختلفی تقسیم کرده است. ما هم مخالف این مرزهای تحمیلی و ساختگی امپریالیسم هستیم. با این حال، راه واقعی نابودی این مرزها برای کارگران و زحمتکشان این است که با متحدین طبقاتی خود متحد شوند: کارگران و زحمتکشان ترکیه، ایران، سوریه و سایر کشورهای منطقه. آن چه نیاز است، یک جبهۀ رادیکال، مستقل، ضدّ سرمایه داری و ضدّ امپریالیستی است که می تواند مرزها  را محو و مسیر را به انقلاب سوسیالیستی در منطقه هموار کند. این وظیفۀ ماست، این همان چیزی است که ما باید  انجام دهیم، صرف نظر از آن که اکنون چه قدر دور به نظر برسد. ما نباید به دنبال تفاوت های بسیاری جزئی میان نیروهای بورژوایی، به خصوص نوع اسلامی آن، باشیم.

۲۱ ژوئن ۲۰۱۴

 http://www.marxistrevival.com/?p=447

http://www.marxistrevival.com/?p=438

 

 

 

 

 

 

 

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران