آیا برهنگی اعتراض ضد سرمایه داری جنبش زنان است؟

مقدمه:

یک نظریه زمانی قابل دفاع می‌شود که بتوان آن را اجرا کرد. نمی‌توان طرفدار نظریه‌ای بود ولی از زیر بار عملی کردن آن شانه خالی کرد. یک نظریه زمانی قابل دفاع می‌شود که بتواند قابل اجرا باشد. نظریه چنان چه صرفاً محصول ذهن نظریه‌ پرداز باشد، نظریه‌ای تخیلی خواهد بود. نظریه زمانی علمی است و قابل عمل که در واقعیت بیرون، بتواند ما به ازایی داشته باشد. به این معنی که قابل اجرا باشد و اجرا هم بشود. نظریه‌ای قابل اجرا و قابل تعمیم دادن است که در متن و بستر مبارزۀ اجتماعی شکل بگیرد. در نتیجه این مبارزۀ اجتماعی است که منشأ نظریه‌پردازی سیاسی می‌شود، و نظریه و تئوری وقتی مجدداً به کاربسته شود و محک بخورد، این مبارزه را متکامل می‌کند. حاصل این رفت و برگشت و ترکیب بندی در وجه انقلابی اش «پراکسیس» می‌شود. مارکسیسم که دقیقاً بر این اساس شکل می‌گیرد، درست به همین دلیل همه گیر و جهانی و با دوام می‌شود.

 ایده آلیسم برخلاف فرایند فوق، از ایدۀ انتزاع شده از واقعیت شروع می‌کند و اصرار دارد آن را با واقعیت منطبق کند. اخیر‌ترین نمونۀ آن برهنگی مریم نمازی بود. وی برهنگی خود را به عنوان روش اعتراضی، آن هم «کمونیستی و مترقی» معرفی می‌کند. نظر به اینکه حزب کمونیسم کارگری اساساً فونکسیون حزب انقلابی ندارد، از این بد‌تر، حتی چندان تشکیلات هم ندارد که بتواند در هماهنگی با سایر کادر و اعضا و به طور یکپارچه کاری صورت دهد، بنابراین این عمل با ابتکار خود جوش عضو این حزب انجام می‌شود و بعد سرگیجه و انواع زیگزاگ‌ها را برای سایر رهبران و اعضای حزب باقی می‌گذارد.

رهبران حزب کمونیسم کارگری گیج می‌شوند که باید از این عمل حمایت کنند یا خیر، با کلی این پا آن پا کردن منتظرند تا نبض اوضاع در دستشان قرار گیرد. روش سانتریستی کاسبانه به آن‌ها آموخته است که اگر مورد حمایت قرار گرفت، آن گاه به طور جدی موضوع را مال خود کرده و مدال‌هایی هم به مریم نمازی بدهند؛ و اگر واکنش به آن چنان بود که به «اعتبار» این حزب آسیب وارد می‌کرد، آن گاه از فرمول نجات بخش، «موضع رسمی و غیر رسمی» استفاده می کنند و این را به حساب خود مریم نمازی گذاشته و او را تنها می‌گذارند. اکنون ۶ روز از این «دِمونستریشن» مریم نمازی در مقابل موزه لوور می‌گذرد، اما حزب کمونیسم کارگری یک اطلاعیه به قول خودش «رسمی» در حمایت یا ردّ آن صادر نکرده، فقط اعضا و حتی برخی از رهبران این حزب اشاراتی کلی و گنگ در حمایت از آن کرده‌اند و برخی از اعضا هم به هرچه مخالف است انواع نسبت‌هایی که خود لایق آنند داده‌اند. در این میان کم کم سر و کلۀ اعضای خارج از حزب کمونیسم کارگری اما عضو همین طیف نیز پیدا شده و بعضی از آن‌ها هم با حمایت دو پهلو و گنگ اعلام مواضع کرده‌اند. مثلاً علی جوادی که فرموده است: «من از حق ابراز وجود عریان علیه اسلام سیاسی حمایت می‌کنم.»

برهنگی اعتراض است یا استیصال:

آژیتاتورهای طیف کمونیسم کارگری استاد کلی گویی و دو پهلو گویی‌اند. آن‌ها با این روش همه چیز می‌گویند که در واقع هیچ چیز نگویند. مثلاً حمید تقوایی در میزگردی با حضور مینا احدی از بیانیۀ عده‌ای زندانی در زندان علیه قوۀ قضایی حرف می‌زند، کلی آب و تاب به آن می‌دهد و ناگهان به یادش می‌آید که چرا این‌ها را گفته، بعد توضیح می‌دهد “خوب این‌ها تحت تأثیر حزب ما هست دیگر”!! (صرف نظر از گِرای امنیتی که می دهد وقتی می گوید از درون زندان با ما در تماس اند!) به این ترتیب حزب او زندانیان و جنبش‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد، اما معلوم نیست چرا از بیانیه‌های، مثلاً دراویش گنابادی حرفی به میان نمی‌آورد تا روشن شود آن‌ها هم تحت تأثیر این حزب قرار دارند یا خیر. این گونه آژیتاسیون ارزان به منظور توضیح موضوعاتی است که اصل موضوع را مخدوش کند. در همین مناظره، آن‌ها به سبک و سیاق تردستی همیشگی خود یک منتقد فرضی می‌سازند که گویا گفته است این‌ها (کمونیسم کارگری) فعالیت حقوق بشری انجام می‌دهند. بعد کل میز گرد به امر خطیر نقد این گفتۀ فرضی اختصاص می‌یابد. نه معلوم است چه کسی این را گفته و نه معلوم است دقیقا چه چیز گفته و نه معلوم است چرا از خود آن فرد یا گرایش در این میز گرد دعوت به عمل نیامده تا خود مستقیماً نظرش را بیان کند. این تاکتیک آماتور به این دلیل به کار گرفته می‌شود که نقد و ردّ نظرات ساختۀ ذهن خود آن‌ها بسیار ساده‌تر خواهد بود، اما موضوع در رابطه با این حزب اساساً چیز دیگری است و تازه در همین حد مسألۀ دفاعیات حقوق بشری هم آن‌ها همۀ موضوع را بیان نمی‌کنند. به صورت بسیار عوامفریبانه توضیح می‌دهند «مگر نباید با اعدام مبارزه کرد»، بعد به این نتیجه می‌رسند خود مشغول این کار هستند و به این ترتیب بحث در مورد دفاعیات حقوق بشری پاسخ می‌گیرد!!

علی جوادی هم در فیسبوک خود یکی دو خط از سر رفع تکلیف در مورد موضوع برهنگی نوشته و بعد رفته سراغ نوشته‌ای از منصور حکمت. او به مانند اغلب سایر مدافعین برهنگی گفته است از «حق» ابراز وجود عریان دفاع می‌کند. تو گویی موضوع پایمال شدن چنین حقی است. علی جوادی نمی خواهد روشن کند که موضوع حق برهنگی به طور عام نیست، بلکه یک مثلاً «تاکتیک» توسط حزبی با ادعای کمونیستی است، این جا دیگر موضوع حق برهنگی نیست، بحث بر سر یک روش مبارزۀ کمونیستی یا غیر کمونیستی است که باید دقیقاً روشن شود این نوع مبارزۀ کمونیستی و مورد تأیید ایشان هست یا نیست.

کسانی که به صورت عامیانه و سطحی وارد حوزۀ نظردهی در این مورد شده و خواسته‌اند از این عمل دفاع کنند، مرتب آن را با «حق» فرد در ابراز وجود و اعتراض و این گونه مسائل فرمولبندی کرده‌اند. علت این اِشکال اساسی در نگاه وارونۀ آن‌ها و یا ایده آلیسم آن‌ها است که موضوعی را در سطح نظریه، و اعتراض شخص مریم نمازی را هم به عنوان عمل اعتراضی مفروض داشته و سپس با تأیید آن قصد نشان دادن چیزی به نام «جنبش عریان» را دارند.

هیچ یک از موافقین خودنمایی برهنۀ اخیر نمی‌توانند یک نمونۀ کوچک نشان دهند که جنبش زنان در ایران «مطالبۀ» برهنگی را در مقابل حجاب اسلامی قرار داده باشد که این‌ها بخواهند از آن حمایت کنند. چنین مطالبه‌ای وجود خارجی ندارد و به این دلیل هیچ چیزی که بتوان نام آن را «جنبش برهنگی» گذاشت، دست کم در ایران به چشم نخورده است. در نتیجه اگر این یک مطالبه است، از سطح ذهن روشنفکر بی‌ربط به جنبش زنان منبعث شده که قصد تحمیل آن به این جنبش را دارد.

مفهوم تاکتیک کمونیستی و حق اعتراض:

برای کمونیست ها «حق» واکنش به موضوعی و دفاع از آن زمانی مطرح می‌شود که اتفاقی خارج از برنامه ریزی آن‌ها، توسط یک فرد یا عده ای با انگیزۀ مربوط به خودشان افتاده باشد. مثلاً یک کارگر از سر خشم  دستگاه و ماشین آلات کارخانه را خرد می‌کند. اگرچه این یک عمل آنارشی و از موضع بی‌برنامگی یا غیر نقشه‌مند است، اما کمونیست‌ها از حق اعتراض او دفاع و حتی در صورت لزوم‌‌ همان موضوع را داغ و مشتعل هم می‌کنند. اما در این جا بحث بر سر این است که آیا خرد کردن ماشین آلات یک تاکتیک کمونیستی است که باید توسط یک حزب اتخاذ و تبلیغ شود یا عملی آنارشیستی!؟

یا مثلاً کسی از فرط فشار زندگی دست به خودسوزی می‌زند. او بنا بر داشتن اختیار بر بدن خود، به جای برهنگی خودسوزی می‌کند. (مریم نمازی برعکس این عمل را انجام داد)  کمونیست‌ها مطلقاً خودسوزی را تشویق و توصیه نمی‌کنند، اما از حق اعتراض آن فرد دفاع و‌‌ همان موضوع را مانند آوار بر سر حکومت سرمایه خراب می‌کنند. سلسله اعتراضات عمومی اخیر در تونس در حمایت از چنین موضوعی آغاز شده بود.

حال فرض کنیم یک زن برای ابراز اعتراض خود در مقابل مجلس اسلامی برهنه می‌شود. این عمل از سطح آگاهی فعلی او برخاسته و نباید به او خرده گرفت که چرا چنین کرده است. در این وضعیت کمونیست‌ها سراسیمه و با تمام توان از «حق» اعتراض آن زن دفاع خواهند کرد، اگر چه این عمل بدون نقشه و به معنی اخص کلمه واکنش آنارشی است، و‌ ای بسا قابل تعمیم و وسعت دادن هم نباشد، اما «حق» اعتراض برهنۀ آن زن موضوع قابل دفاع کمونیست‌ها خواهد بود.

در مورد یک جریان با ادعای کمونیستی موضوع به کلی متفاوت می‌شود. در این رابطه دیگر نمی‌توان گفت برهنگی «حق» قابل دفاع است، این دیگر گیجی و سردرگمی سیاسی است که مورد دفاع قرار گرفته است. یک حزب کمونیستی مجاز نیست روش آنارشی در اعتراض را به عنوان روشی قابل دفاع به جنبش منعکس کند، بر عکس، وظیفۀ یک حزب کمونیستی پرهیز از آنارشی‌گری و اتخاذ صحیح‌ترین تاکتیک‌های کمونیستی برای انتقال مبارزات انقلابی به سطحی بالا‌تر است. این دقیقاً‌‌ همان نکته‌ای است که روش مبارزۀ کمونیستی را با مبارزات آنارشیستی متمایز می‌کند. برای آنارشیست‌ها برنامه و حرکت نقشه‌مند مفهوم ندارد، آن‌ها در واکنش هایی در لحظه، امکان ابراز وجود پیدا می‌کنند، زیرا که اساساً قصد انتقال مبارزات موجود به سطح بالا‌تر به منظور کسب قدرت سیاسی را ندارند. آن‌ها با این روش‌ها به نیروی فشار نظام موجود تبدیل می‌شوند و در ‌‌نهایت از آن برای کسب امتیازات و رفرم‌هایی در چارچوب نظام موجود استفاده می‌کنند، و دقیقاً به همین دلیل خود را نیازمند تشکیلات هم نمی‌بینید. اما کمونیست‌ها که هر تاکتیک و ابتکاری را به جهت گره زدن به سطح بالا‌تر به منظور اتصال با مبارزۀ ضدّ سرمایه داری و منطبق با نقشۀ تسخیر قدرت سیاسی در نظر دارند، اولاً بر این اساس تشکیلات به راه می‌اندازند و ثانیاً تلاش می‌کنند به تاکتیک‌های خود جنبۀ عمومی بدهند. یعنی اگر هم قرار است ماشین آلات خرد شود، آن را به عنوان تاکتیک در همه جا تبلیغ کرده و همزمان در سطح وسیعی انجام می‌دهند تا بتواند تأثیر برنامه ریزی شده داشته باشد.

یا مثلاً یک زندانی سیاسی در زندان که هیچ گونه وسیلۀ اعتراضی در اختیار ندارد، از سر ناچاری برای آن که صدای اعتراضش شنیده شود دست به اعتصاب غذا می‌زند، کمونیست‌ها از حق اعتراض او حمایت خواهند کرد، اما خود مبلغ اعتصاب غذا به عنوان تاکتیک مبارزاتی نیستند. چنان چه یک جریان کمونیستی در بیرون از زندان که همۀ امکانات شنیده شدن صدایش را هم در اختیار دارد خود دست به اعتصاب غذا بزند، در واقع دارد توهم ایجاد می کند و روش ناصحیح مبارزاتی را تبلیغ می‌کند.

با توجه به موضوعات فوق، وقتی به عمل مریم نمازی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که اولاً این یک عمل نقشه‌مند و برنامه ریزی شده نبوده، چون از یک حزب با همه ادعایش فقط یک نفر در این عمل شرکت کرده است. یکی از کادرهای این حزب در بحث‌های فیسبوکی‌اش به درستی گفته بود که این مریم نمازی است که حزب را به دنبال خود می‌کشاند. این دقیق‌ترین تعریفی بود که می‌شد در این رابطه عنوان کرد.

ثانیاً، این عمل نشان داد حزب کمونیسم کارگری حتی تشکیلات قابل اعتنایی ندارد چه رسد به اینکه مدعی حزبیت است. اگر عمل برهنگی یک اعتراض «مترقی و کمونیستی» است، می‌بایست قابل گسترش باشد. اگر این عمل «تابو شکنی» است، چرا فقط یک نفر از یک حزب باید تَبر تابو شکنی را بر دوش خود حمل کند و بقیه او را تماشا کنند.

ثالثاً، هیچ نقشه‌ای برای گام بعدی برهنگی در این حزب وجود ندارد. گیریم همه اعضای حزب کمونیسم کارگری هم برهنه شدند، آن‌ها باید از قبل دقیقاً روشن کنند گام بعدی چه خواهد بود، یعنی مرحلۀ تکامل برهنگی به عنوان یک اعتراض چیست. مثلاً وقتی به موضوع جنبش کارگری نگاه می‌کنیم، یک جریان کمونیستی کارگران را به تجمع اعتراضی بر سر فلان مطالبه دعوت می‌کند، این جریان نقشۀ بعد از این مرحله را از قبل آماده دارد که بنا بر شرایط مساعد در حین اعتراض ارائه می‌کند. مثلاً وقتی مطالبه پاسخ نمی‌گیرد، فراخوان اعتصاب می‌دهد، اما باز قدم بعدی را از قبل برنامه ریزی کرده است. کارگر وارد اعتصاب شده به راحتی متوجه مطالبۀ اشغال کارخانه می‌شود چون تا مرحلۀ قبل از آن را در مسیر مبارزه‌اش که قدم‌های اعتراض و تجمع و بعد اعتصاب بود تجربه کرده است. تازه این موضوع به همین جا ختم نمی‌شود، حزب کمونیستی به این دلیل حزب شده است که بتواند مبارزات این کارخانه را به مبارزات کارخانه‌های دیگر مربوط سازد، این‌ها اقداماتی است که قبل از قدم اولیه برنامه ریزی شده است.

در مورد برهنگی مریم نمازی همه چیز وارونه انجام می شود. اولاً این فردِ مریم نمازی بود که سعی کرد حزبش را دنبال خود بکشد؛ ثانیاً یک قدم آن طرف‌تر از اعتراض او کسی حاضر نشد به حمایت از وی برهنه شود، حتی از اعضای خود حزبش. ثالثاً خود نمی‌دانست بعد از این برهنگی چه باید کرد، باید لباس پوشید و رفت خانه، و یا چه!! در نتیجه آن چه که حاصل شد یک سردرگمی طنزآلود بود که فقط توانست برای مدت کوتاهی اسم کمونیسم کارگری را بر سر زبان بیاورد، و این همۀ خواسته این حزب را تأمین می‌کرد.

اما زیان این عمل برای جنبش زنان به مراتب بیش از معروف شدن حزب کمونیسم کارگری بود. این حزب و طرفداران برهنگی، جنبش زنان را دچار توهم کرده‌اند. آن‌ها تلاش کردند بگویند می‌توانند با برهنگی به امتیازاتی برسند حال آن که برهنگی و نیاز به برهنه شدن هرگز مطالبۀ جنبش زنان نبوده است. این عمل به طور مشخص به منظور منحرف کردن جنبش زنان از مجرای طبقاتی آن بوده، و از این جهت بورژازی باید از حزب کمونیسم کارگری کمال تشکر را به عمل آورد. در این رابطه حتی فمینیست‌های آشنا به اهداف و مبارزۀ خود نیز حمایت نکرده و از آن فاصله گرفتند. یکی از فعالین زنان در بحث های فسیبوک به درستی به یکی از این کدخداهای ناصح و بازنشستۀ کمونیسم کارگری گفته بود: «شما اگر یک قدم عقب بکشید ما خودمان بهتر از شما راه برابر طلبی را پیدا کردیم و می‌کنیم»

تابو شکنی:

موافقین برهنگی مریم نمازی این عمل را یک تابو شکنی معرفی کرده‌اند! برهنگی یک زن به طور منفرد  در روز جهانی زن، در مقابل موزه لور قرار است کدام تابو را بشکند؟ خود این ادعا در واقع نقض کنندۀ موضوعی است به نام «اعتراض برهنه». اگر این اعتراض نقداً به صورت یک جنبش در آمده که به آن «حنبش برهنگی» می گویند، و در برگیرندۀ جنبش زنان نیز شده، پس این «تابو» در این میان از کجا پیدایش شده! و اگر تابو به این معنی است که کسی «جسارت» عریان شدن را ندارد، و چون مریم نمازی «جسارت» داشته پس تابو شکن شده است، باید گفت موضوعیت یک جنبش انقلابی شکستن تابو نیست، بلکه شکستن چارچوب سیستمی است که در آن تابو سازی صورت می‌گیرد. به این اعتبار می‌توان گفت که اگر به تبعیت از برهنگی مریم نمازی که خود به دنباله روی از لیبرال فمنیست‌های اوکراینی انجام شده، همۀ آحاد بشر به طور همزمان هم برهنه شوند، حتی یک مو از سر سیستم موجود کم نخواهد شد، سهل است که خود در رأس آن قرار گرفته و آن را رهبری کرده و از این پس پوشیدن لباس را به تابو تبدیل می‌کند و مریم نمازی را وادار می‌کند برای دفعه بعد لباس به تن بکند تا تابو بشکند!

جمعبندی:

بدیهی است که برهنگی یا هر نوع پوششی «حق» مسلم هر شهروند جامعه است و هیچ کس مجاز نیست به آن تعرضی داشته باشد. کسانی که قصد چرخاندن موضوع برهنگی مریم نمازی به دفاع از «حق» برهنگی به طور عام را دارند، اساساً وارد بحث سیاسی نمی‌شوند. آن‌ها اغلب بحث‌های اخلاقی و سرزنشی ارائه می‌دهند. مواردی نظیر، ما باید حقوق دیگران را محترم بشماریم، هرکس حق دارد چه و چه بکند و شبیه به این کلی گویی‌هایی که می‌تواند برای هرچیز دیگر و در هر زمان دیگر تکرار کرد. اما تا جایی که به جنبش زنان در ایران بر می‌گردد، برهنگی نه تنها کمترین موضوعیتی ندارد و هیچ گوشه‌ای از مطالبۀ این جنبش را بیان نمی‌کند، بلکه اساساً برای به انحراف کشاندن این جنبش از مجرای طبقاتی آن است. اگر حزب کمونیسم کارگری که مدافع انواع فعالیت‌های عده‌ای انگشت شمار از لیبرال فمنیست‌های این سو و آن سو هستند، به این دلیل واضح است که مدت‌ها پیش عرصۀ مبارزه طبقاتی را‌‌ رها کرده‌اند. در غیر این صورت و بر اساس ضرورت و نیاز یک جنبش، حتی می‌توان اعتراض به صورت برهنه کرد مگر آن که بتوان حلقۀ واسطی از این اعتراض با ارتقای جنبش طبقاتی زنان ایجاد کرد.

طیف پیروان کمونیسم کارگری از آن جایی که دقیقاً به همین مبارزۀ طبقاتی بی‌ربط هستند، وارد عرصۀ عام و کلی گویی می‌شوند که از نظر منطق دمکراتیک ایرادی هم به آن وارد نیست، مثل این که «هرکس حق دارد هرگونه که می‌خواهد اعتراض کند» و نظایر این فرمولبندی‌های عامه پسند. اما تا جایی که به مبارزۀ کمونیستی مربوط می‌شود، هرگونه تاکتیک تنها زمانی اعتبار پیدا می‌کند که بتواند گشایشی در ارتقای مبارزۀ طبقاتی و ضد سرمایه داری داشته باشد. درست این عنصر مبارزۀ ضد سرمایه داری است که یقۀ حزب کمونیسم کارگری را می‌گیرد، چون آن‌ها با این ادعا وارد این عرصه می‌شوند، وگرنه این همه هنرپیشه و مدل و مانکن این سو و آن سو برهنه می‌شوند و این را به یک نُرم تبدیل کرده‌اند، تا جایی که دیگر رفته رفته اعتنای خاصی هم به آن نمی‌شود. مانند مورچه‌ای که می‌خواهد با گذاشتن یک نقطۀ سفید در وسط سر خود در میان انبوه مورچگان در رفت و آمد به طور برجسته دیده شود، حزب کمونیسم کارگری علاقۀ وافری دارد که در میان کل اپوزسیون به هر وسیله‌ای شده به طور ویژه‌ای دیده شود، هر از چند گاهی موضوعاتی دست و پا می کند تا بخشی از مخاطبینش را قلقلک دهد. اما آن‌ها و کلاً همۀ مدافعین این حرکت سرگردانی خود را به یکدیگر پاسکاری می‌کنند و هرکس تناقضاتش را پشت دیگری پنهان می‌کند.

همان طور که بالا‌تر گفته شد یک ایده زمانی می‌تواند قابل دفاع باشد که بتواند قابل اجرا هم باشد. چه طور ممکن است کسی در مخالفت با جمهوری اسلامی از برهنگی به عنوان ابزار مبارزه و تابو شکنی یاد کند بدون این که خود بخواهد وارد چنین مبارزه‌ای بشود. علی جوادی و حمید تقوایی می‌توانند بگویند که در حمایت از مثلاً فلان اعتصاب کار بیشتری از دستشان بر نمی‌آید به جز صادر کردن اطلاعیه و مصاحبه و اعلامیه، اما نمی‌توانند بگویند در دفاع از «اعتراض برهنه»، خود قادر نیستند که در صف اول این اعتراض و به صورت برهنه قرار بگیرند. یک جای این موضوع لَنگ می‌زند. آن‌ها باید این قدر صبر کنند و این قدر موضوع را مزه مزه کنند تا زمانی که قصد دفاع از برهنگی را داشتند، نه به صورت یک خط نوشتۀ کلی گویی، بلکه با یک هماهنگی با همۀ سایر اعضای حزب خود در هر نقطه که هستند، در یک آکسیون «اعتراض برهنه» شرکت کنند. چنین کاری ممکن است باعث شود عدۀ دیگری در صفوف آن‌ها شرکت کرده و «اعتراض برهنه» انجام داده و در پروژۀ «تابو شکنی» شرکت کنند، در غیر این صورت بی‌معنی خواهد بود که برهنگی فقط در ذهن عده‌ای در خارج آمده و آن قدر قابل اجرا باشد که دو نفر بتوانند این ایده را متحقق کنند. عمل مریم نمازی در مقابل موزۀ لور به دلیل یکی یک دانه بودن یا غیر قابل گسترش دادن آن، نمونه ای برای مبارزۀ مترقی کمونیستی محسوب نمی شود، بلکه مانند آثار به قاب گرفتۀ داخل موزه، جهت بایگانی در افتخارات حزب کمونیسم کارگری به کار می آید.

این اِشکال فقط ناشی از ایده آلیسم و تخیل گرایی رهبران کمونیسم کارگری نیست، بلکه تناقض ذاتی این عمل است. حزب کمونیسم کارگری باید یکبار برای همیشه به این نتیجه برسد که آیا گروه برهنگان شانس نفوذ در جنبش پابرهنگان را دارد یا نه، اگر آری که بلافاصله از صدر تا ذیل آن‌ها وارد «اعتراض برهنه» شوند، و اگر نه، با این مزه مزه کردن و گرفتن نبض اوضاع از طریق جلو انداختن یک نفر، فقط اپورتونیسم خود را به صورت عریان نشان داده اند و نه اعتراض به چیز خاص دیگر.

علیرضا بیانی

14/3/2014

[email protected]

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران