تدارکات کودتای دو ضرّب در ونزوئلا و موضع مارکسيست‌های انقلابی

از زمان شکست کودتای آوريل ۲۰۰۲ اپوزيسيون راست و ماورای راست ونزوئلا، و همچنين راست‌ترين عناصر امپرياليسم آمريکا،  در تلاشِ خاتمه دادن به کار ناتمام خود بوده‌اند. نزديک به هفده سال است که اين اپوزيسيون و طرفداران امپرياليست آن در آمريکا کوشش کرده‌اند تا از طريق «اعتصاب مديران» شرکت ملّی نفت ونزوئلا (PDVSA) در ۲۰۰۳-۲۰۰۲، کارزارهای متعدد برای برگذاری همه پرسی بازخواست رئيس جمهور و مانورهای ديگری «هوگو چاوز» و بعد «نيکولاس مادورو» را (به خصوص در سال‌های ۲۰۱۴و ۲۰۱۷) از کار برکنار کنند.

کودتای دو ضربی که در ۲۳ ژانويه، با اعلام خودسرانۀ «خوان گوايدو» به عنوان رئيس جمهور موقت ونزوئلا، کارکرد آن به صورت علنی به نمايش گذاشته شد، بلافاصله از سوی دونالد ترامپ، مايک پامپئو (وزير امور خارجه آمريکا) و جان بولتون (مشاور امنیت ملّیآمریکا)پشتيبانی شد. اکثر کشورهای آمريکای لاتين، به خصوص دوازده کشور «گروه ليما» که به اضافۀ «ژائير بولسونارو» شبه فاشيست در برزيل شامل حکومت‌های راست و ماورای راست منطقه مانند کلمبيا و آرژانتين و حتی «جاستين ترودو» به اصطلاح ليبرال در کانادا است، و تعداد بسياری از کشورهای «جامعۀ بين‌المللی»، از اين اقدام طرفداری کرده‌اند.

و امروز هم، پس از مهلت هشت روزه‌ای که اتحاديه اروپا برای فراخوانی انتخابات جديد تعيين کرده بود، اکثر کشورهای اين گروهبندی امپرياليستی، منجمله حکومت «سوسياليست» اسپانيا، «خوان گوايدو» را به عنوان رئيس جمهور موقت ونزوئلا قبول کرده اند. اما کوبا، بوليوی و نيکاراگوئه در منطقه و روسيه، چين، رژيم ايران، ترکيه، سوريه و بلاروس در سطح بين المللی از حکومت مادورو پشتيبانی کرده‌اند.

ضرّب اوّل کودتا

«خوان گوايدو» ادعا دارد که بر اساس ماده ۲۳۳ (“غيبت رئيس جمهور”) و مادۀ ۳۳۳ (“دفاع از قانون اساسی”) قانون اساسی او، به عنوان رئيس «مجلس ملّی»، می تواند تا برگذاری انتخابات آزاد خود را رئيس جمهور موقت کشور اعلام کند. به غير از «مجلس ملّی» که در دست اپوزيسيون راست و ماورای راست است؛ «مجلس مؤسسان»، قوه قضاييه (و ديوان عالی)، بوروکراسی دولتی – و مهمتر از هر نيروی ديگری در يک جامعۀ بورژوايی، ارتش؛ هيچ کدام اين ادعای کذب محض گوايدو را قبول نکرده است. همۀ اين نهادها هنوز طرفدار حکومت «حزب متحد سوسياليست ونزوئلا» (PSUV) و نيکولاس مادورو باقی مانده‌اند.

اپوزيسيون تظاهرات خيابانی با بسيج چندين ده‌ هزار نفر، که اين بار فراتر از سال‌های پيش شامل بخشی از کارگران و فقرا که سابقاً طرفدار حکومت «بوليواری» بوده اند هم بود، سازمان داد. در مقابل اين، حکومت «بوليواری» خود نيز صد‌ها هزار از کارگران و اقشار فقير جامعه را در شهرهای مختلف در پشتيبانی از خود بسيج کرد.

اما اين بار، بر خلاف  کودتای سال ۲۰۰۲که در آن نزديک بود چاوز بازداشت و اعدام شود، کارگران و توده‌ها حاضر به مداخلۀ مستقل و مستقيم خود برای شکست کودتا و نجات رئيس جمهوری نشدند. اينکه هفده سال پيش کارگران حاضر بودند برای حفاظت يک سرهنگ جان خود را به خطر اندازند، اما اين بار برای يک رانندۀ اتوبوس سابق چنين فداکاری را متحمل نشده‌اند، نشانگر بحران عميق اين رژيم و نه صرفاً کمبودهای شخصی مادورو است.

ضرّب دوّم کودتا

بلافاصله پس از ضرب سياسی-ديپلماتيک ضرّب دوّم، يعنی ضرّب اقتصادی، شروع شد. با وجود اينکه از سال ۲۰۱۷ امپرياليسم آمريکا نيکولاس مادورو و مقامات ارشد حکومت ونزوئلا را تحت تحريم‌های اقتصادی قرار داده است، تحريم‌ها تا به حال شامل شرکت ملّی نفت – منبع ۹۰ درصد درآمد ونزوئلا – نبوده‌اند. اکنون هم PDVSAو «سيتگو» (CITGO)، شاخۀ شرکت نفت ونزوئلا در آمريکا، زير ضرّب تحريم‌های آمريکا قرار دارند و با در نظر گرفتن اينکه۴۱ درصد صادرات نفت ونزوئلا در آمريکا فروخته می شود، اين يک حرکت حساب شده برای از پای در آوردن حکومتی که هيچ نوع خطری به آمريکا وارد نمی کند، است. خريد و فروش اوراق قرضه دولت ونزوئلا و شرکت نفت هم شامل تحريم‌ها هستند.

به اضافۀ تحريم نفت، در تاريخ ۲۹ ژانويه وزارت امور خارجه آمريکا اعلام کرد که کنترل حساب‌های بانکی ونزوئلا (در آمريکا) را به خوان گوايدو منتقل می کند. همچنين بانک‌های مرکزی چندين کشور، منجمله «بانک انگلستان»، ذخاير طلای ونزوئلا را ديگر در دسترسی حکومت «بوليواری» مادورو قرار نمی‌دهند.

امپرياليسم آمريکا اميدوار است  با اين ضرب دوم نيروهای نظامی را، که مسألۀ اصلی آنان حفظ موقعيت و منافع مالی خود است – و نه بهبود وضعيت وخيم کارگران و توده‌های فقير ونزوئلا – به سوی حمايت از خوان گوايدو و اپوزيسيون هـُل دهند. تا به حال فقط دو ژنرال (از بين حدود ۲۰۰۰ ژنرال) و چند افسر به اپوزيسيون پيوسته‌اند.

کودتا و موضع مارکسيست‌های انقلابی

اين کودتا که هنوز روند آن ادامه دارد کاملاً با هماهنگی امپرياليسم آمريکا (و به احتمال زياد حتی هدايت آن) صورت می‌گيرد. «فاينانشيال تايمز»، روزنامۀ طبقۀ سرمايه‌دار بريتانيا، چند روز پيش چنين نوشت: “ماه‌ها ديپلماسی مخفی، که از طريق پيام‌های رمز‌گذاری شده … هماهنگی شد، به اين مقطع منجر شده است …” (۱ فوريه ۲۰۱۹)! اينکه اين پيام‌ها در بين چه افرادی رد و بدل شده‌اند (و محتوای آنها چه بوده) فعلاً فاش نشده است، اما بی شک آنان شامل افرادی که بلافاصله از کودتا پشتيبانی کردند، خواهد بود.

با در نظر گرفتن مواضع هارترين جناح امپرياليسم آمريکا در رابطه با وقايع اخير ونزوئلا، مارکسيست‌های انقلابی بايد چهار نکته را در نظر داشته باشند:

اوّل، قبل از هر چيزی مارکسيست‌های انقلابی بايد اين کودتا را کاملاً و بی قيد و شرط محکوم کنند. نه اپوزيسيون راست و ماورای راست ونزوئلا، و نه راست‌ترين عناصر امپرياليسم آمريکا، کوچکترين علاقه‌ای به حل مسايل فقر، تورم، احتکار و کمبود مواد غذايی، بهداشت، وضعيت جنايت و دزدی، مسکن و ديگر مسايل اقتصادی و اجتماعی که کارگران و توده‌های تحت استثمار و ستم ونزوئلا با آنها مواجه هستند،  ندارند. اگر امپرياليسم آمريکا واقعاً دلش برای توده‌های فقير و مستأصل آمريکای لاتين می‌سوزد اول از همه چيز بهتر است بحران انسانی ساخت خود را در مرز مکزيک حل کند! حل مسايل هفت هزار نفر – منجمله صدها کودک خردسال – که از هندوراس و ديگر کشورها به اميد زندگی بهتری در آمريکا به شمال کوچ کرده و فعلاً در کوير مکزيک گير کرده‌اند، بالطبع آسانتر از حل مشکلات ميليون‌ها نفر در ونزوئلا است!

جان بولتون در مصاحبه‌های تلويزيونی گفته خواهان خصوصی سازی صنعت نفت ونزوئلا است. اين يعنی بازگشت به وضعيت ۴۳ سال پيش و دوران قبل از دولتی کردن نفت و ايجاد PDVSA، یعنی در زمان حکومت حزب «اقدام دموکراتيک»!  جان بولتون می خواهد شرکت‌های آمريکايی مانند بيش از چهار دهه پيش به نفت ونزوئلا دسترسی داشته باشند و استثمار و بهره‌برداری را تشديد دهند. و از آنجايی که ونزوئلا دارای بزرگترين ذخاير نفت خام در جهان است، هيچ تعجبی ندارد که خود ترامپ به وضوح گفته است که چه نوع گزينه‌هايی در نظر دارد: “در رابطه با ونزوئلا ما گزينه‌های بسياری داريم، منجمله گزينه نظامی متحمل”.

امپرياليسم آمريکا همچنين دو هدف ژئوپوليتيک هم دارد: از يک سو ونزوئلا را به عنوان عنصر ضعيف «سه گانۀ استبداد» (Troika of Tyranny) کوبا-ونزوئلا-نيکاراگوئه حساب می‌کند، و در نظر دارد که پس از به نتيجه رسيدن کودتای ونزوئلا به دنبال ديگر کشورها برود؛ و از سوی ديگر رشد نفوذ امپرياليسم روسيه و به خصوص امپرياليسم چين در منطقه‌ای که «حياط خلوت» خود حساب می‌کند، را کاهش دهد.

رژيم ترامپ که تقريباً هر هفته بحران جديد سياسی يا قضايی برايش پيش می‌آيد، همچنين خواهان آن است که توجه نقّادان و افکار عمومی را به جای ديگری منتقل کند و در عوض عقب نشينی‌های نظامی در ديگر مناطق جهان حداقل يک به اصطلاح «دستاوردی» هم داشته باشد.

دوّم، مخالفت مارکسيست‌های انقلابی با هر نوع برنامه يا سناريوی کودتا در ونزوئلا به هيچ وجه نباید به معنی پشتيبانی سياسی از حکومت ناسيوناليستی و شبه نظامی «حزب متحد سوسياليست ونزوئلا» باشد. از همان چند سال  آخر رياست جمهوری چاوز سياست‌های «انقلاب بوليواری» (و واکنش‌های بورژوازی سنتی) عواقب قابل توجه‌ای بر اقتصاد ونزوئلا و سطح زندگی کارگران و توده‌های فقير داشت. «انقلاب بوليواری»، که در اصل يک برنامۀ اصلاحات برای ايجاد رفاه نسبی در چارچوب نظام سرمايه‌داری (بر اساس فروش نفت در زمانی که بهای آن بيش از ۱۰۰ دلار) بود، ديگر به بن بست رسيده است.

قابل ذکر است که وخامت اقتصادی و اجتماعی کنونی نه تنها ناشی از سیاست‌های اشتباه رژیم کنونی بوده که توسط تحریم‌های چند سالۀ اقتصادی و توطئه‌های سیاسی امپریالیسم آمریکا به اوج خود رسیده است. با وجود اين کوشش‌های مستمر امپرياليسم، و اقدامات متعدد بورژوازی سنتی، حکومت چاوز در طول ده سال (بين سال‌های ۱۹۹۹ و ۲۰۰۹) بیکاری را از ۱۴٫۵ درصد کلّ نیروی کار به نصف (۷٫۶ درصد) کاهش داد و تولید ناخالص داخلی سرانه ۴،۱۰۵ دلار را دو برابر (۱۱،۴۰۴ دلار) افزايش داد. و اين در زمانی که جمعیت کشور نزديک به ۲۰ درصد رشد کرد (از ۲۳،۸۶۷،۰۰۰ تا ۲۸،۵۸۳،۰۰۰)! فقر نیز به طور قابل ملاحظه‌ای کاهش یافت: از نرخ ۲۳٫۴ درصد در ۱۹۹۹ به ۸٫۵ درصد در سال ۲۰۱۱ سقوط کرد.

همچنين سیاست راه اندازی «میسیون»ها (مأموریت) برای حل مشکلات جدّی اجتماعی، تأثیر مهمی بر جامعه داشته است. به عنوان مثال، مرگ و میر نوزادان در سال ۲۰۱۳ پایین تر از ۱۹۹۹ بود و از نرخ ۲۰ مرگ در هر ۱۰۰۰ تولد زنده، به نرخ ۱۳ مرگ از هر ۱۰۰۰ تولد زنده در سال ۲۰۱۱ رسید. این نتیجۀ مستقیم فعالیت «میسیونِ باریو آدنترو» (بهداشت و درمان)، «میسیونِ مرکال» (توزیع موادّ غذایی) و «میسیونِ آبیتات» (مسکن) بود. «میسیون»های متفاوت دیگری هم در تلاش حلّ مشکلات ديگر اجتماعی هستند، مانند «میسیون رابینسون» که ۱٫۵ میلیون نفر از بزرگسالان را از شـَر بی­سوادی رها کرد.

اين دستاوردها در اصل دستاوردهای پرولتاريا و ديگر اقشار تحت استثمار و ستم ونزوئلا بودند که از طريق مبارزات مستمر خود مطالبات خود را بر مقامات و حکومت ابلاغ کردند. اما، از آنجا که همۀ برنامه‌های ايجاد «سوسياليسم قرن بيست و يکم» بر اساس سازماندهی بوروکراتيک و نظامی، و بدون بسيج و سازماندهی واقعاً مستقل و کامل پرولتاريا بودند، در نهایت «انقلاب بوليواری» نمی‌توانست از محدوديت‌های يک کشور سرمايه‌داری تحت سلطۀ امپرياليسم از اين فراتر برود.

سوّم، بهترين راه جلوگيری از کودتا مسلح کردن پرولتاريا است. اگر حکومت «بوليواری» واقعاً می‌خواهد برنامه‌های امپرياليسم آمريکا را خنثی و داغان کند، بايد پرولتاريای ونزوئلا را به هر نوع سلاح‌ لازم مسلح کند. و ارتش هم بايد به پرولتاريای ونزوئلا تعليمات کافی برای استفادۀ اين تسليحات برای نابود کردن تمامی دشمنان طبقاتی خود، چه خارجی و چه داخلی، را دهد. به اين ترتيب پرولتاريا می تواند از کارخانه‌ها، محلات کارگری و ديگر اماکن و امکانات مورد نياز خود حفاظت کند و همچنين زمين‌ها و سرمايه‌های وسيع بورژوازی سنتی را تحت کنترل خود قرار دهد.

چهارم، راه برون رفت از بحران اقتصادی، اجتماعی و سياسی فعلی در ونزوئلا سازماندهی مستقل پرولتاريا است:  هم مستقل از بورژوازی سنتی کودتاچی که خود را به امپرياليسم فروخته، و هم مستقل از دولت بورژوایی «بوليواری» و طرفدار «سوسياليسم» ملّی که قادر به حل مسايل ابتدايی و مبرم پرولتاريا نيست. از همان روزهای اول «انقلاب بوليواری» تنها راه شکست بورژوازی سنتی و تاکتيک‌های احتکار، سابوتاژ و خرابکاری آن بسيج هر چه بيشتر و راديکال‌تر نهادهای مستقل پرولتاريا و ديگر اقشار تحت استثمار و ستم بود. به اضافه پرولتاريا ، زنان، دانشجويان و جوانان، سياهپوستان و بوميان، و دهقانان فقير نياز به نهادهای مستقل و مسلح خود دارند. و پرولتاريا نبايد تدارکات اعتصاب عمومی را تا به پس از شکست کودتا موکول کند!

در زمان اولين جنگ جهانی امپرياليستی رزا لوکزامبورگ، به نقل از فردریش انگلس گفت: “فردریش انگلس در یک مقطعی گفت: ‘جامعه بورژوایی در تقاطع‌ای ایستاده است، یا انتقال به سوسیالیسم و یا پسرفت به بربریت’.” («جزوۀ يونيوس»، ۱۹۱۵). بعد از گذار بيست سال از «انقلاب بوليواری» پرولتاريا محدوديت‌های سياست‌های به اصطلاح «سوسياليسم» در يک کشور را به وضوح می‌بيند و به تلخی لمس می‌کند. ادامۀ اين سياست‌ها فقط و فقط فقر و فلاکت را در ونزوئلا گسترش می‌دهند و دير يا زود منجر به چيرگی اپوزيسيون راست و ماورای راست و نقشه‌های امپرياليسم آمريکا در ونزوئلا می‌شود. تنها پرولتاريای ونزوئلا (و همکاران بين‌المللی آن) قادر به جلوگيری از فاجعۀ پيروزی کودتای فعلی و همچنين يأس و ناامیدی حتمی ادامۀ اين سياست‌ها در بلندمدت است.

* کودتای امپرياليسم در ونزوئلا محکوم است!

* پرولتاريا ونزوئلا مسلح باید گردد!

* پیش به سوی تدارک اعتصاب عمومی!

گرايش مارکسيست‌های انقلابی ايران

۱۵ بهمن ۱۳۹۷ (۴فوريه ۲۰۱۹)

 

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران