ضرورت تشکیل ستاد رهبری انقلاب / مازیار رازی

 مقدمه
این روزها که از سوی جریانهای اپوزوسیون، از راست گرفته تا میانه و چپ، عموما صحبت از انقلاب و چگونگی پیش برد آن میکنند، بحثهای زیادی در مورد این موضوع مهم مطرح شده است. البته دراین میان مقداری واکنشهای هیجانی نیز رخ میدهد: بسیاری از آنهایی که داخل ایران هستند به ویژه جوانان که تجربه ی خاصی نیز از دوره ی پیش نداشته اند، به این نتیجه رسیده اند که خواهان سرنگونی این رژیم هستند. اما به عقیده آنها کافیست که اعتراضات خیابانی را ادامه داده و به فرجام برسانند تا منجر به ساقط شدن این رژیم شوند. از این لحاظ، مهم است که ما به عنوان مارکسیستها روشن کنیم که مفهوم ما از این مسائل که در پیش روی ما هستند چیست و چه تفاوتهایی با سایر گروههای مخالف دارد؟ و از طرف دیگر، چه اقداماتی از امروز می توان برای انقلاب انجام داد؟
چندی پیش، پستری انتشار دادیم که در آن چهارمطالبه را درارتباط با شرایط انقلابی ایران بسیار برجسته کردیم:
 تشکیل ستاد رهبری انقلاب
 اعتصاب سراسری
 قیام مسلحانه ی توده ای
 تسخیر قدرت سیاسی
شایان توجه است که این چهارنکته به ترتیب ذکرشده در بالا صورت بگیرند. به عبارت دیگر، ما بایستی مرحله های مختلفی را برای پیروزی طی نماییم. در ادامه برای جوانان وکارگران پیشتاز که داخل ایران درهرموقعیتی ظاهرمیشوند ومواضع بسیار رادیکالی هم اتخاذ میکنند، تک تک این مسائل را روشن میکنیم.
زمانیکه موقعیت های انقلابی پدید می آیند، بسیاری از تحولات به سرعت پیش میروند ؛ مثلا اموری که پیش ازاین تحولات، بر اساس تئوری باورداشتیم که دوره ای طول خواهند کشید و به کندی پیش میرفتند وهنوز موقعیت مشخصی به وجود نیامده بود تا این نظریات مورد اجرا قرار بگیرند. برای نمونه، ما کاملا شاهد آن بوده ایم که طی هفته های اول و دوم خیزش ۱۴۰۱، جنبش های رادیکال دانشجویان و زنان و سایر کسانی که در خیابان بودند، اصولا صحبتی از کارگر واتحاد بین خود به میان نمی آوردند. ولی پس از دو هفته ، در بسیاری از موارد شعارهایی اساسی مطرح شده است. به ویژه دردانشگاه ها، مناطق کردنشین و همینطور در میان افرادی که تعلقات سوسیالیستی دارند، مسئله رهبری طبقه کارگر مسئله ای محوری گشته است. لذا، این چهارمرحله مطرح شده میتوانند درمدت کوتاهی به پیش روند؛ به این شرط که مسائل به صورت هدفمندانه مطرح شده و اقدامات لازم برای نائل شدن به آنها انجام گیرد.
 تشکیل “ستاد رهبری انقلاب”
از نقطه نظر گرایش مارکسیتهای انقلابی ایران، ستاد رهبری انقلاب ستادی نیست که شامل عده ای باشد که ساکن خارج کشور نشسته اند و منتظرند تا انقلابی رخ دهد تا بیایند “دوران گذار” را با همت و حمایت کشورهای امپریالیستی دنبال کنند (اپوزیسیون راست وابسته به امپریالیسم). همچنین از نظر ما ستاد رهبری انقلاب کسانی نیستند که طی چهار دهه گذشته رفته اند به نیابت از طبقه کارگر، احزابی با اسامی پرطمطراق ساخته اند (حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری و غیره) و خود را فرماندهان این ستاد میشمارند! چنین احزابی مدتهاست که درحال صحبت از اینند که کارگران به ما بپیوندند و ما انقلاب را سازمان داده و نهایتا دولتی از طرف کارگر تشکیل خواهیم داد.
در حالی که، برعکس، منظور ما از ستاد رهبری، تشکیلاتی است که درون جامعه ی ایران باید ایجاد شود که متشکل از عده ای خاص (ونه تمام) مبارزان باشد. چنین ستادی میبایست ازبخش اقلیتی از کارگران و جوانانی نشأت گیرد که به یک سطح آگاهی ضد سرمایه داری ـ وچه بسا ـ سوسیالیستی بالاتری از مابقی همرزمان خود دست یافته اند (در مقایسه با عموم کسانی که در خیابان ها مبارزه میکنند). به بیان دیگر، این بخش معین از جامعه، متشکل از پیشتازان کارگری و جوانان هستند که در مقام تشکیل ستاد رهبری قرار خواهند گرفت. امر رهبری نیز دقیقا به همین معناست: رهنمود دادن و کسب اعتبار در میان توده ها، تا از این طریق، مراحل انقلاب به توده ها جهت دهی و رهنمون گردد. بنابراین، مسئله بنیادی ای که امروز برای ما مطرح است، تشکیل ستاد رهبری در داخل ایران میباشد.
شیوه ی آموخته شده ما از تجارب تاریخی، به ویژه از انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷، این است که در شرایط اختناق، یک چنین ستاد رهبری میبایستی تنها و تنها از طریق سازماندهی “هسته های مخفی” برای امر دخالتگری در میان توده ها شکل گیرد. واژه “مخفی” به معنی مخفی بودن از توده ها و یا انجام عملیات چریکی به جای طبقه کارگر و توده ها نیست؛ بلکه به این معنیست که امور سازماندهی می بایستی مخفی انجام پذیرد: چه سازماندهی عملی و چه تنظیم دخالتگریهای سیاسی. در صورت وجود شرایط نامساعد و اختناق، این هسته ها حتا نبایستی با هم ارتباط تشکیلاتی داشته باشند. از این جهت، در حیطه خارجی، این هسته ها نبایستی (فی مابین یکدیگر) همدیگر را ببیند و بشناسند؛ به این دلیل که چنانچه ضربه ای به یکی از آنها وارد آمد، بقیه ی تشکیلات ستاد رهبری لطمه ای نبیند و به کار خود ادامه دهد. اما درون هر کدام از این هسته ها، اعضای (داخلی) آنها به واسطه داشتن شناخت ازهمدیگر، قابلیت اعتماد به یکدیگر را دارند.
امروزه ما بایستی شاهد شکوفایی هزاران هزار از چنین هسته های دو ـ تا سه نفری باشیم که متشکل از جوانان و کارگران پیشتازیست که در صف مقدم مبارزات قرار گرفته اند. این بدان معنیست که این هسته ها میتوانند از هر تعداد اندکی از جوانانی که امروز با هدف دخالتگری گرد هم می آیند، بنا شوند. برای رسیدن به هدف سرنگونی رژیم سرمایه داری ـ آخوندی و برقراری حاکمیت طبقه کارگر، این هسته ها میتوانند دخالتگری را شروع کنند که شامل دو بخش است:
اول. سازماندهی اعتراضات خیابانی و جهت دهی سیاسی به آنها از راه طرح شعارهایی که از سطح آگاهی کنونی توده ها آغازشده وآنها را یک گام به آگاهی بالاتر میرساند. برای مثال، شعارهای دموکراتیک زیادی وجود دارند که سوسیالیست ها بایستی توده ها را به تدریج از آن سطح، به آگاهی سرنگونی ارتقا دهند.
دوم. در سطح دخالتگری عملی نیزمیبایست تدابیری اندیشیده شود که اقدامات سیاسی انجام پذیرد، بدون اینکه اعضای هسته ها توسط دژخیمان رژیم دستگیر یا کشته شوند. به علاوه، در مراحل بعدی، مبارزین بایستی زمینهای از دست رفته را از نیروهای سرکوب پس بگیرند؛ تجربه های تاریخی از انقلاب ها (انقلاب کبیر فرانسه ۱۸۷۹، انقلاب اکتبر روسیه ۱۹۱۷ و انقلاب ۱۳۵۷) بیانگر این حقیقت است که سنگربندی و تسخیر خیابان ها به دست مبارزین، جنگی بسیارحیاتی برای مرحله بعدی خواهد بود. بدین منظور، انقلابیون یک بخش از خیابان را مسدود کرده و تحت کنترل خود دارند و دشمن قادر به وارد شدن به این حیطه ای که انقلابیون صاحب آن شده اند نمیباشد.
از این رو، هسته ها دارای اهمیت بسزایی هستند و برای ما، حتا برای چگونگی سازماندهی تجربه ی تاریخی موجود است: ایجاد یک بولتن کارگری ـ سوسیالیستی که بتواند از منابع موجود مانند اینترنت و شبکه های اجتماعی استفاده کرده تا این هماهنگی ها صورت گیرد. البته این هم اکنون در حال رخ دادن است و جوانان خبررسانی به یکدیگر را از این راهها انجام میدهند. ولی این فعالیت ها کافی نیست؛ بلکه لازم است یک “هسته مرکزی” به وجود آید تا اینکه خط سیاسی را تعیین کرده و به تدریج کسب اعتبار نماید. این کسب اعتبار میتواند با گذر از مراحلی که در طی آنها رهنمودهایی داده میشود و هماهنگی ها ایجاد میشود، شتاب بیشتری پیدا کنند. به این ترتیب، این هسته های سراسری از طریق یک نشریه سازماندهی به شکل بولتن کارگری، قادر به تنظیم کارهای خود خواهند بود.
درنتیجه، منظورما از تشکیل ستاد رهبری انقلاب این است: سازماندهی نظری، سیاسی و همچنین تشکیلاتی در کف خیابانها به منظورآمادگی خود برای مرحله بعدی. اگر با برخورد آگاهانه با این مسئله این تدابیرانجام بپذیرد، این آمادگی صورت خواهد گرفت. همانطور که بسیاری از این اقدامات عملا در حال انجام شدن هستند ولی کم اند و میبایستی به تعداد بسیار بیشتری شکل گیرند تا بتوان قابلیت هماهنگی سراسری را ایجاد نمود.

 اعتصابات سراسری کارگری
اعتصابات سراسری کارگری شریانهای اقتصادی نظام را مختل خواهد کرد و توان سرکوب نظام را کاهش خواهد داد. از این رو، هسته های پدید آمده باید درباره این مسئله که گام بعدیست توجه ویژه ای داشته باشند. مطالب فراوانی درباره نحوه برقراری اعتصاب و اجرای آن در وبسایت میلیتانت موجودند که همرزمان در صورت نیاز میتوانند به آنها رجوع کنند. پس از این دوره ای که اعتصاب سراسری ایجاد شوند و با ارتباطات این هسته های سراسری خود را اعمال کرده باشند و ستاد رهبری ایجاد شود، ما وارد مرحله بعدی خواهیم شد.
 قیام مسلحانه ی توده ای
در این مرحله، ما همان ابزاری را که در دست مزدوران رژیم هست، با تدابیری از آنها گرفته، پادگانها را اشغال کرده و ابزار مسلحانه به دست میگیریم تا رودررویی با نظام به مرحله نهایی برسد؛ یعنی سرنگونگی “نظام سرمایه داری” و همچنین “رژیم استبدادی” آخوندی و جایگزین نمودن آن با قدرت و حاکمیت نوین کارگری. این حاکمیت به وسیله شوراهای کارگری که درخلال مبارزات خود را تثبیت خواهند نمود ایجاد میگردد. نطفه های اولیه ی این شوراها به طور اخص در طی اعتصابات عمومی شکل خواهند گرفت. این پدیده در طی انقلاب ۱۳۵۷ مشاهده شده بود، اگرچه فاقد رهبری انقلابی کارگری بود؛ اما این بار، ما میبایستی از چنین رهبری بهره مند باشیم.
تا اینجا کاملا واضح است که اکنون مسئله تشکیل ستاد رهبری در اولویت دستور کار قرار دارد. پس از این مرحله، مبارزه برای اعتصاب عمومی سراسری شروع میگردد که خود ممکن است تا دوماه به طول انجامد تا اینکه منجر به سقوط رژیم شود. همچنین با ایجاد این نیروی ارزنده، با یک رهبری سراسری مشخص وهدفمند، سازماندهی قیام مسلحانه میسرخواهد بود.
 تسخیر قدرت سیاسی

پس از مرحله قیام مسلحانه، تسخیر قدرت سازمان میابد و رژیم سرنگون گشته و یک نظام نوین شورایی با آن جایگزین میشود. این رخداد تحولات نوینی همراه با خود، نه تنها در ایران بلکه در سطح بین المللی رقم خواهد زد؛ انعکاس انقلاب کارگری در ایران، به مانند زمین لرزه ای روی سراسر جهان تاثیر خواهد گذاشت. همانطور که درمورد انقلاب اکتبر، ملیونها نفر از کارگران و زحمتکشان جهان از متحدین آن انقلاب بودند واعتصابات عمومی در کشورهایی مانند انگلستان وکشورهای دیگر در دفاع از آن صورت گرفت. دورازذهن نیست که چنین پشتیبانی هایی در واکنش به دومین انقلاب سوسیالیستی موفق در جهان نیزمیتواند صورت گیرد. این امری کاملا امکان پذیر است، به شرطی که جوانان، به خصوص آنانی که مسائل را دنبال کرده ومطالعات مشخصی انجام میدهند، در راستای ایجاد ستاد رهبری انقلاب از امروز کوشا باشند؛ از این رو، ایشان میبایست تدابیری بیاندیشند که پیوندها بین جوانان و پیشتازان کارگری ایجاد گردد، تا اینکه این نطفه های اولیه تشکیل شده سراسری گشته و به واقعیت مبدل شوند.

 واقع بینی در مورد سناریوهای جایگزین

بی شک، ما انقلابیون می بایست تمامی سناریوها درپیمودن این مسیرتکاملی را در نظر داشته باشیم. می بایست خود را آماده کنیم تا این رژیم سرنگون گشته و همچنین دستهای امپریالیستها ، همانانی که کودتای ۲۸ مرداد را در ایران سازماندهی کردند، از ایران کوتاه شود؛ این، برخلاف سناریوی کسانیست که در خارج نشسته اند و در حال آماده سازی خود هستند تا بیایند به سر و سامانی در داخل ایران برسند: اینان خواهان حفظ دولت سرمایه داری و در نتیجه حفظ وضعیت موجود هستند و صرفا قصد تغییر رژیم دارند. در نتیجه، حتا اگر آنها هم بر سر کار آیند، استثمار طبقه کارگر، ستم به زنان، دانشجویان و جوانان ادامه خواهد یافت. در واقع، بدون گسست کامل از نظام سرمایه داری و امپریالیسم، ما قادر به رسیدن به آزادی، برابری، رفاه اجتماعی ودموکراسی نخواهیم بود. تمامی مواردی که مدافعان تغییر رژیم (و نه سرنگونی دولت سرمایه داری معیوب ایران) سخن می گویند برای این است که توده های کارگر و جوانان را در محذوراتی قرار دهند تا بتوانند به آنها ستم کرده و آنها را استثمار کنند و جیب یک اقلیتی را پر کنند. چنین دموکراسی که آنها از آن میگویند یک دموکراسی صوری و فریبکارانه خواهد بود.
گفتنی است که در طول تاریخ، چنین اقلیت هایی جایشان تغییر پیدا کرده است: در زمان شاه، درباریان بودند که نهایتا شکست خوردند وهمانطور که آمریکا از آنان خواست که کناره گیری کنند ، رفتند؛ سپس، آنها با یک عده ای از آخوندها جایگزین شدند که همان بی عدالتی های رژیم شاهنشاهی را تکرار کردند و همان سرکوب ها را، حتا شدیدتر، ادامه دادند. بنابراین، اگر فرد دیگری نیزمانند رضا پهلوی و دارو دسته اش و یا سوسیال دموکراتها که مرتبط با دولتهای امپریالیستی هستند بر سر کار بیایند ( یعنی همان دولت سرمایه داری تداوم دهند)، مجددا همان ستم ها پس از چند سال برقرار خواهد شد.
در صورتیکه مراحل تکاملی انقلابی ذکر شده دراین مقاله رخ ندهند و این توفیق حاصل نگشته واعتصاب سراسری رخ نداده باشد، واضح است که متاسفانه، ما مجبوریم خواهیم شد تا برای دوره ای عقب نشینی کنیم. البته این بدان معنی نیست که شکست را پذیرفته ایم و یا کنارمیرویم. بلکه به این معنیست که از تمامی تجارب امروزی درس گرفته و مبارزه را دوباره در شرایطی که موقعیت های انقلابی به وجود آیند، از سر گرفته و خود را برای مرحله بعد آماده خواهیم نمود {لازم به یادآوریست که در طی این ده سال گذشته، به وضوح قابل مشاهده است که فاصله بین موقعیتهای انقلابی کوتاه و کوتاهتر گشته اند}. نه آنکه دلسرد و ناامید از نتیجه به امید بنشینیم؛ نه آنکه به این نتیجه برسیم که انقلاب سوسیالیستی دیگر فایده ای نداشته و یک عده ای از خارج از کشور بایستی بیایند وحاکمیت را ایجاد کنند! در نتیجه، میبایست در شرایطی که موقعیت های انقلابی پدید می آیند و امکان طرح ریزی این مراحل چهارگانه موجود است، ما میبایست این پروژه را یک بار برای همیشه به سرانجام رسانیم.

سخنرانی مازیار رازی در کلاب هاوس
https://linktr.ee/mazraz
ویرایش: آرویند رادمنش
۱ دی ۱۴۰۱

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران