زنده باد انقلاب سرخ! / مازیار رازی

این روزها مبارزات سیاسی ایران به مرحله بسیار مهم و حساسی رسیده است. به عنوان مثال مشاهده می‌کنیم فعالان جوان دلیر و شجاع در خیابان ها و کارگران مصمم در برخی از کارخانه ها (۱) به فعالیت مداخله جویانه و مستقیم خود ادامه می دهند. و از عقب نشینی و شکست علائمی دیده نمی شود. هراس جوانان شجاع ایران از اختناق و سرکوب مزدوران رژیم این بار دیگر دیده نمی شود. در شرایط فعلی و حساس ایران، برخی از جوانان با قامت بلند و با صدای بلند اعلام می کنند «ما به مبارزه ادامه می دهیم ولو اینکه به قیمت از دست دادن جان مان منجر شود»! زنان غیور ایران، دانش آموزان، دانشجویان و کارگران مصممانه و آگاهانه اعلام می کنند که: «یا بر رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی فائق می آییم یا پیکر بی جان تک تک ما در خیابان‌ها یافت خواهد شد و یا سخت‌ترین شکنجه‌ها در زندان‌ها را تحمل خواهیم کرد». به سخن دیگر شعار «یا پیروزی یا مرگ!» در ذهن تمام جوانان غیور ایران طنین افکنده است.
بی تردید، این احساسات درخور ستایش و قابل تأمل است که جوانان و کارگران ما آماده باشند که جان بر کف تا لحظه پیروزی بجنگند! بدون شک پیروزی طبقه کارگر و جوانان برای کسب قدرت سیاسی بدست خود نیز به معنای پیروزی انقلاب سوسیالیستی خواهد بود. طبقه کارگر و جوانان و زنان ایران، به درستی درک کرده اند که نیازی ندارند و نباید تحت سلطه جریانات سرمایه داری اعم از پادشاهی، سوسیال دموکرات و یا طرفداران دولت‌های غربی قرار بگیرند، بلکه می‌بایست خود، قدرت سیاسی را به دست گرفته و تکالیف سیاسی و حل معضلات اجتماعی را به عهده بگیرند. تکالیف پیش روی طبقه کارگر و جوانان در وهله نخست عبارت است از حل مسئله ریشه ای دموکراسی در جامعه و همزمان حل مسائل مرتبط به تولید و پیشرفت‌های اقتصادی؛ یعنی تحقق یک اقتصاد با برنامه و حساب شده، بر لساس نیازهای توده ها، اما، مستقل و جدا از سرمایه داری و امپریالیسم جهانی (که خود مسبب این وضعیت بوده است). این چشم اندازی است که طبقه کارگر و جوانان برای آینده سیاسی خود باید ترسیم کنند. بنابراین، زمانی در چنین شرایطی، فعالان کارگری و جوانان مبارز، عنوان می‌کنند که حاضر به فدا کردن جان خود در راه آزادی هستند، و زمانی مشاهده می کنیم که توده‌های عظیم جامعه، شجاعانه مبارزه در خیابان ها را ادامه می‌دهند، بدون شک متوجه می‌شویم که مبارزات مردم ایران به نقطه عطف خود رسیده و انگیزه‌های بسیار قوی و جسورانه در میان مردم آزادی خواه جامعه وجود دارد.
اما، در عین حال ما به عنوان مارکسیست های انقلابی، چنانچه بخواهیم با صراحت پاسخ به این شعار «یا مرگ یا پیروزی» دهیم،خواهیم گفت شعار ما باید «پیروزی با پرداخت کمترین هزینه» باید باشد. جوانان باید زنده بمانند و با سازماندهی حساب شده و هماهنگ با اعتصابات کارگری می توانند با کمترین هزینه این رژیم متکی بر دولت سرمایه داری را سرنگون کنند، و حکومت شورایی فراخوانند. به سخن دیگر باید بتوانیم با پرداخت کمترین هزینه بیشترین دستاورد را به ارمغان آوریم. این دستاورد ها به مفهوم تدارک حساب شده انقلاب سوسیالیستی است. انقلاب سوسیالیستی هم به مفهوم به قدرت رساندن طبقه کارگر به اتکا به آرا اکثریت جامعه است. به ترتیب آغاز فصل نوینی در ایران خواهد بود. انقلاب سوسیالیستی در ایران می تواند همانند زمین لرزه ای کل نظام سرمایه داری جهانی را تکان دهد و انقلابات سوسیالیستی را در سراسر جهان دامن زند.
چنانچه به این نتیجه برسیم که نشانه‌های سرنگونی رژیم مشهود و قابل رویت است، باید به نطفه‌های اولیه این نشانه‌ها اشاره کنیم. یکی از این علائم می‌تواند عدم توانایی حکومت در کنترل اوضاع و مدیریت جامعه باشد و به طور حتم بحران عمیق سیاسی در درون رژیم، موجب از دست رفتن قدرت و فروپاشی رژیم خواهد شد. جای تردید نیست که چنین نشانه‌هایی را در این چند هفته اخیر به خوبی مشاهده شده است.گرچه هنوز هم عده‌ای با انقلاب موافق نیستند و یا باور به پیروزی انقلاب به رهبری شوراهای کارگری ندارند. از این جهت لازم است که ما در چنین شرایطی برنامه ریزی مشخص برای سازماندهی انقلاب داشته باشیم و این سازماندهی را به مورد اجرا قرار دهیم و باور به انقلاب را در درون تمام قشرهای جامعه نشان دهیم. باید توجه داشت که انقلاب نیز خود مراحل مختلفی را طی می‌کند تا به مرحله پیروزی نهایی رسیده و موفق به سرنگونی رژیم و دولت شود. ازاین منظر می‌توانیم بگویم امروز ما در فاز اول قرار داریم، چرا که شاهد ظهور جنبش‌های خودجوش و انقلابی، و طغیان عظیم توده‌ای از مردم و علی الخصوص جوانانی هستیم که خواهان رفع تبعیض، بی عدالتی و نابرابری هستند. مهمتر از همه اینکه جنبش کارگری که با کمی تامل نیز از چند هفته پیش فراخوان به اعتصاب داده و امید توده ها به انقلاب را دو چندان کرده است. تا پیش از آن بسیاری بر این باور بودند که در حال حاضر شرایط عینی برای اعتصابات مهیا نیست و می‌بایست شکیبا باشیم تا طبقه کارگر به صورت خودجوش به حرکت درآید (که البته ثابت شد این نظریه صحیح نبوده است). یکی از مهمترین دلایل تأخیر و تعلل طبقه کارگر در به راه اندازی اعتصابات سراسری این بوده که این مسیر و وظایف انقلابی این طبقه با حرکت‌های خودجوش موجود در خیابان‌ها کمی متفاوت است. کارگران مسئولیت بیشتری را طلب می‌کنند و می‌بایست کاملاً حساب شده و با برنامه پیش روند. از همه مهمتر اینکه تشکیلات کارگری از یک دموکراسی درونی برخوردار بوده و پس از تبادل نظر و رأی گیری اقدام به صدور فراخوان می کنند. در این مورد اخیر، اختلافات در مورد اینکه آیا زمان اعتصاب فرا رسیده یا خیر در میان کارگران اعتصاب کننده به وجود آمده، اما خوشبختانه در نهایت از طریق بحث و نظرسنجی رأی به برگزاری اعتصابات داده شد. همان طور که شاهد بودیم ابتدا کارگران پیمانی به حکومت هشدار دادند که در صورتی که به سرکوب مردم در خیابان ها خاتمه ندهد، شاهد از بین رفتن ادوات کارخانه و یا پالایشگاه خواهند بود. این درخواست کارگران مورد توجه دولت سرمایه داری قرار نگرفت. نهایتاً کارگران پیمانی به این نتیجه رسیدند که زمان راه اندازی اعتصابات فرا رسیده است. این مسئله اهمیت دموکراسی درونی و تأثیر آن بر جنبش را هر چه بیشتر به اثبات رساند و نشان داد کارگران چگونه می‌توانند به هماهنگی و توافق نظر دست یابند آن هم از طریق یک دموکراسی نانوشته و از پیش اعلام نشده. بنابراین گرچه هنوز شاهد برگزاری اعتصاب‌های سراسری نبوده ایم، اما این روند مذکور نشان می دهد اعتصابات سراسری اگر أوضاع به همین منوال ادامه یابد، به احتمال بسیار زیاد به زودی در دستور کار قرار خواهد گرفت. این آغاز اتحاد و همبستگی هرچه بیشتر کارگران و فراگیر شدن اعتصابات کارگری خواهد بود. اتحاد کارگران هفت تپه با کارگران شرکت نفت و پتروشیمی در حال شکل گیری است و بدون شک وقتی این اعتصاب به اوج رسید و فراگیر شد وارد مرحله اعتصابات عمومی نیز خواهد شد. حال نکته بسیار مهم این است که در صورتی که این روال به صورت خودانگیخته صورت پذیرد، نیاز به ایجاد یک شورای هماهنگ کننده اعتصابات و همچنین تظاهرات خیابانی بیش از پیش لازم و ضروری می‌نماید. اکنون طبقه کارگر از شأن و اعتبار بسیار زیادی برخوردار شده است تا جایی که حتی در میان دانشجویان معترض و مبارز هم گاهاً شعارهایی مانند «کارگرِ نفت ما، رهبرِ سرسخت ما»! به چشم می‌خورد. جای انکار نیست که شعارهای دانشجویی عموماً متوجه شعارهای دموکراتیک بوده اما امروز شاهد هستیم که تعداد قابل توجهی از دانشجویان نیز در تجمعات خود شعارهای کارگری و شورائی سر می‌دهند. و یا مثلا شعار «کارگر، دانشجو، اتحاد، اتحاد» یکی دیگر از شعارهایی است که در چنین تجمعاتی رواج چشمگیری داشته و از این روی، حداقل می‌توان گفت که نطفه‌های اولیه اتحاد بین دانشجویان و کارگران بسته شده است. پس همان طور که اشاره شد، نیاز مبرم به «رهبری» سراسری امروز به روشنی احساس می‌شود. این رهبری می‌تواند از میان شوراهایی که در حال سازماندهی اعتصابات کارگری هستند شکل بگیرد. اما به طور حتم می‌باید رهبران این شوراها هماهنگ کننده به طور مخفی عمل کنند تا قادر باشند برای طولانی مدت و به دور از خطرِ دستگیری به فعالیت خود ادامه دهند. بنابراین اگر همین امروز هم اعتصابات سراسری شروع و فراگیر شود در خوش بینانه ترین حالت به دو تا سه ماه زمان نیاز است تا موفق به سرنگونی حکومت شود. چنانچه شاهد بودیم که در بهمن ۱۳۵۷ بین دو تا سه ماه اعتصاب عمومی و سراسری توانست ضربه مهلکی به اقتصاد رژیم وارد نموده و موجبات سرنگونی رژیم شاه را فراهم آورد. جنبش کارگری در این مقطع مهم و حساس تاریخی نمی‌تواند بدون رهبری باقی بماند. اما، این رهبری می‌بایست از درون مبارزات کارگری ظهور کند نه اینکه احزاب و گروه‌های مختلف و خارج از کشور بخواهند رهبری را به جامعه القا کنند. امروز پیش از سپری شدن چند هفته، روشن است که رهبری بالقوه در حال شکل گیری است. چنانچه هیچ گونه عینیتی نمی‌داشت، همین تعداد از اعتصابات نیز شکل نمی‌گرفت. رهبری متضمن اقدام موثر برای شرایط مهم و حساس است. و این رهبری که در کارخانه های مختلف اکنون شکل گرفته، به طور حتم باید سراسری و گسترده باشد تا تدارک یک اعتصاب هدفمند سراسری را سازماندهی کند. یک رهبری سراسری که قادر باشد با توجه به شرایط موجود با صدور بیانیه و فراخوان عمومی کارگران را متقاعد نماید تا به طور همزمان و سراسری برای چند هفته و نهایتا چند ماه دست از کار بکشند و بنیان اقتصادی نظام سرمایه داری ایران را مختل نمایند. موضوع مهم دیگری که در این جا مطرح است مسئله مسئولیت و تعهد کارگران در قبال معیشت خانواده است. برخلاف طیف دانشجو که عموماً جوان و مجرد هستند، طبقه کارگر عموما صاحب خانواده و فرزند هستند و با دستگیری کارگران، خانواده آنها گرفتار مشکلات جدی مالی می‌شوند. در نتیجه لازم و ضروری است که شرایطی محیا گردد تا کارگران بتوانند با چنین معضل و مشکلی مواجهه کرده و قادر باشند در شرایط اعتلای انقلابی این دوره را با خیالی آسوده تر سپری کنند. یکی از تجارب بین المللی جنبش کارگری، ایجاد «صندوق‌های اعتصاب» بوده و ایجاد این صندوق‌ها در کشورهایی با شرایط ایران بسیار ضروری است. رهبری منتخب خود کارگران می تواند این صندوق‌ها را نظارت مستقیم کند. یعنی شورای هماهنگی منتخب کارگران بر فعالیت این صندوق‌ها نیز نظارت داشته و ابداً در دست یک گروه خارج از کشور یا افراد فرصت طلب در داخل ایران که بخواهند از موقعیت سواستفاده کنند قرار نخواهد گرفت (مواردی از این ناهنجاری ها در گذشته مشاهده شده است). شوراهای کارگری منتخب کارگران اعتصاب کننده، کمیته نظارت بر مدیریت صندوق‌های اعتصاب را سازماندهی می دهند تا بتوانند با تضمین امنیت اقتصادی خانواده کارگران، تداوم مبارزات تا سرنگونی دولت را نیز تضمین نمایند. چنانچه بپذیریم که اعتصاب عمومی مؤثرترین و کارآمدترین راه مبارزاتی به منظور سرنگونی دولت شمرده می شود، می‌بایست بتوانیم تضمین کنیم که این روش مبارزاتی به درازا کشیده خواهد شد و در برابر نیروی سرکوب گر جمهوری اسلامی کمر خم نخواهد کرد. بدون شک تنها راه موجود ایجاد صندوق‌های اعتصاب تحت کنترل شوراهای کارگری خواهد بود. چنین شرایطی هنوز در جامعه کارگری محیا نشده، اما علائم و نشانه‌هایی از این که جامعه کارگری ایران در چنین مسیری قرار گرفته باشد دیده می‌شود. در نتیجه لازم است تا از هم اکنون به فکر یک برنامه ریزی منظم و کارآمد باشیم.
طبقه کارگر همانند اصلاح طلبان و جریان‌های رفرمیست از کمک‌های مالی امپریالیسم و یا گروه های خارج از کشور برخوردار نیست و برعکس، اگر امپریالیسم که اکنون ژست دلسوزی برای مردم ایران جامعه ما گرفته، احساس کند که در ایران انقلاب کارگری در شرف وقوع است به طور حتم حاضر به همدستی با همین جمهوری اسلامی خواهد بود، با هدف سرکوب جنبش‌های کارگری. امپریالیسم جهانی قصد دارد حتی در صورت رژیم چنج، دولت سرمایه داری وابسته به غرب را دست نخورده نگهدارد. بر خلاف این طبقه کارگر و جمیع آحاد زحمتکشان و جوانان برای تحقق به اهداف نهایی خود، باید دولت سرمایه داری، همراه با حکومت جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. به عبارت دیگر باید یکبار برای همیشه دست های امپریالیسم را از ایران کوتاه کنند! و یک نظام سوسیالیستی، برنامه ریزی شده متکی بر نیازهای توده های وسیع را در راس کار قرار دهند. در سطح سازماندهی سراسری، برخلاف جریانات آنارشیستی و شبه آنارشیستی که معتقدند جنبش کاملاً به صورت خودجوش پیش خواهد رفت و نیازی به هیچ‌گونه رهبری نیست، طبقه کارگر به منظور تضمین پیروزی و غلبه بر حکومت دیکتاتوری نیاز مبرم به سازماندهی از طریق شوراهای خود دارد. برای تضمین این رهبری سراسری نیاز به ایجاد حزب پیشتاز کارگری به مثابه یک تشکیلات مخفی و سراسری و متشکل از پیشتازان کارگری است. این تشکیلات سراسری پیشتازان کارگری و جوانان هست که قادر به سازماندهی سراسری اعتصابات کارگری و همچنین هماهنگی و رهبری سایر معترضان در خیابان ها خواهد بود. انقلاب سرخ در راه است، مساله بر سر سازماندهی رهبری آنست! (۲)
۱۲ آبان ۱۴۰۱

مازیار رازی
https://linktr.ee/mazraz

سخنرانی در کلاب هاوس
ویرایش: امیر حسین حدادی

* پیش به سوی تدارک حزب پیشتاز کارگری!
*پیش به سوی اعتصاب سراسری!
*پیش به سوی سرنگونی دولت سرمایه داری و استقرار دولت کارگری!

یادداشت ها:
(۱)در حاشیه اعتراضات گسترده خیابانی در واکنش به قتل رسیدن ژینا (مهسا) امینی: سخنی با کارگران پیشتاز

(۲)مؤلفه های انقلاب سوسیالیستی کدامند؟

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران