مارکسیسم یا سکتاریسم؟ (نقدی بر فرقه گرایی) / مازیار رازی

مارکسیم-یا-سکتاریسم-مازیار-رازی
پی دی اف مقاله A4

پی دی اف

جزوه A5

پی دی اف

جزوه A5

مقابله ولادیمیر لنین با فرقه‌گرایی و «چپ‌روی در کمونیسم»

لنین چکیده و جمع‌بندی تجارب بیش از دو دهه مبارزه تشکیلاتی خود را دو سال پیش از کناره‌گیری اجباری به علت سکته و فلج شدنش از فعالیت در حزب کمونیست شوروی (و ۴ سال پیش از مرگش) برای نسل انقلابیون مارکسیست در سطح جهانی کتابی در حوزه سازماندهی در سال ۱۹۲۰ تحت عنوان «بیماری کودکی چپ‌روی در کمونیسم»[1] در مقابل فرقه‌گرایان مارکسیست زمان خود نوشت. در این کتاب به بهترین و قاطع‌ترین شکلی نظریات سازماندهی او فرموله شد. لنین این کتاب را به‌عنوان مهم‌ترین جنبه تئوری مارکسیستی در حوزه سازماندهی به کنگره دوم کمینترن (بین‌الملل سوم ۱۹۱۹) ارائه داد. این کتاب را در واقع می‌توان به‌عنوان مانیفست روش سازماندهی برای تدارک انقلاب سوسیالیستی شناخت.

شخصاً در پیشگفتار به انتشار زبان فارسی این کتاب چنین نوشتم:

«به درستی این کتاب در باره «استراتژی و تاکتیک مارکسیستی» است. همواره از زمان تشکیل اولین تشکل‌های کارگری و ایجاد بین‌الملل اول، دوم و سوم (کمینترن) آن چه منجر به بحران‌های سیاسی و تشکیلاتی این سازمان‌ها شد، انحرافات فرصت‌طلبانه (نداشتن استراتژی انقلابی صحیح) از یک‌سو و فرقه‌گرایانه (نداشتن تاکتیک‌های صحیح) از سوی دیگر، بوده است. لنین از نادر فعالان جنبش کارگری بود که توانست در اکثر موارد مشی انقلابی را در مقابل گرایش‌های انحرافی پیش برد. گام برداشتن در راستای مشی انقلابی به‌ویژه در جوامع اختناق آمیز؛ همانند راه رفتن بر روی لبه تیز یک چاقو است. هر لغزش کوچک فعال سیاسی را به «چپ» یا «راست» این لبه تیز پرتاب می‌کند. لنین از نادر انقلابیونی که هنر دویدن بر این لبه تیز را آموخته بود! این روش مارکسیستی توسط لنین به مورد اجرا قرار گفت و با صراحت به افشا گری مخالفان «چپ گرا» (فرقه‌گرا) و «راست‌گرا» (فرصت‌طلب) پرداخت

از دیدگاه مارکسیست‌های انقلابی و مشخصاً لنین، استراتژی انقلابی همانا هدف در راستای تحقق سوسیالیسم است که مارکسیست‌های انقلابی، بدون کوچک‌ترین لغزش و انعطافی، می‌باید گام‌های ضروری در راستای تحقق آن بردارند. کسانی که این هدف نهایی را از برنامه‌های خود یا کنار گذاشته و یا به آینده نامعلوم موکول می‌کنند، می‌باید با صراحت در میان توده‌ها افشا گردند. در محور این اعتقادات انحرافی تزهای ضدانقلابی «انقلاب دو مرحله» ای و یا «انقلاب دمکراتیک» قرار گرفته است که مارکسیست‌ها می‌باید با شدت در مقابل آن ایستاده و از اهداف نهایی حمایت کرده و گام‌های رسیدن به آن را تحقق دهند.

اما برای رسیدن به هدف نهایی یعنی سوسیالیسم، مارکسیست‌های انقلابی باید در به‌کارگیری تاکتیک‌های خود کاملاً انعطاف‌پذیر باشند؛ زیرا آگاهی سوسیالیستی در میان قشرهای تحت ستم جامعه و به‌ویژه طبقه کارگر، همگون نبوده و یکپارچه و همه‌جانبه حاصل نمی‌گردد. آگاهی سوسیالیستی به‌دست‌آمده در یک بخش جامعه، در مبارزه طبقاتی، پس از دوره‌ای دستخوش ایدئولوژی هیئت حاکم قرار گرفته و از میان می‌رود. از این روست که وجود یک حزب پیشتاز کارگری (حزب لنینی) ضروری است؛ اما داشتن استراتژی انقلاب سوسیالیستی، الزاماً به ساختن حزب پیشتاز کارگری و در نتیجه تدارک انقلاب سوسیالیستی، منجر نمی‌شود. روند ساختن حزب و تدارک انقلاب سوسیالیستی لازمه‌اش به‌کارگیری تاکتیک‌های صحیح است. به‌عبارت‌دیگر، انعطاف‌پذیری در تاکتیک‌ها، از جمله عقب‌نشینی‌ها و سازش‌های تاکتیکی و به‌کارگیری مانورهای تشکیلاتی، از ضرورت حیاتی برخوردار است. حزب پیشتاز کارگری را نمی‌توان با برخوردهای فرقه‌گرایانه ساخت، همان‌طور که انقلاب سوسیالیستی را نمی‌توان با مواضع چپ روانه به پیروزی رساند. هر اقدام فرقه‌گرایانه و چپ روانه زیر لوای توجیه هر سیاستی، راه را برای رسیدن به سوسیالیسم مسدود می‌کند. به قول لنین فرقه‌گرایی و چپ‌روی، بیماری است که برخی از مارکسیست‌ها در دوران طفولیت سیاسی خود به آن آغشته می‌شوند و ناآگاهانه به روند انقلاب سوسیالیستی لطمه می‌زنند.

آنچه که موردتوجه گرایش‌های فرقه‌گرا قرار نمی‌گیرد، این است که تا دوران اعتلای انقلابی و بحران‌های سیاسی و اجتماعی که قدرت دوگانه در جامعه به وجود می‌آید و تسخیر قدرت در دستور روز قرار می‌گیرد، جامعه همواره به سه طیف تقسیم می‌گردد. اول، طیف سیاه، یعنی هیئت حاکم و دولت ضدانقلابی سرمایه‌داری که در اقلیت یک‌درصدی قرار می‌گیرد. دوم، طیف سفید، یعنی نیروهای انقلابی که خواهان سرنگونی دولت سرمایه‌داری‌اند که آن نیز در اقلیت یک‌درصدی قرار می‌گیرد. سوم، طیف وسیع خاکستری میان طیف سیاه‌وسفید که شامل کل جامعه می‌شود. برای پیروزی انقلاب سوسیالیستی نیروهای یک‌درصدی سفید و انقلابی باید بخش عمده طیف خاکستری را به برنامه خوب جلب کرده و بخش دیگری از آن‌ها را خنثی کنند که به‌سوی طیف سیاه نروند. برای تحقق این امر، ایجاد وسیع‌ترین اتحاد عمل‌ها و جبهه‌های کارگری و جبهه‌های اجتماعی (زنان، ملیت‌ها، جوانان و غیره) به شکل غیر فرقه‌ای ضروری می‌گردد. به‌کارگیری تاکتیک‌های انعطاف‌پذیر با حفظ اصول، برای انجام این امر، حیاتی است. ورود انقلابیون در تجمعات اجتماعی و کارگری باید برای تقویت وجوه اشتراک صورت گیرد و نه برجسته‌کردن وجوه افتراق! ایجاد افتراق و فرقه‌گرایی و چپ‌روی در تجمعات اجتماعی محقق در نهایت منجر به انزوای نیروی سفید و تقویت نیروی سیاه خواهد شد.

در اپوزیسیون چپ و جنبش کارگری ایران، فرقه‌گرایان بسیار برجسته‌اند. از دیدگاه گرایش‌های خرده بورژوایی مانند گرایش‌های «شبه آنارشیستی» و «مائوئیستی»، دنیا همواره به «سفید» و «سیاه» تقسیم می‌گردد. هر آن چه به‌غیراز «خود» آن‌هاست، در دنیای «سیاه» جای دارد. این‌گونه تقسیم‌بندی البته برای کسانی که خواهان خلاص کردن خود از بار فعالیت‌های روزمره و مشقت‌بار مبارزات کارگری علیه سرمایه‌داری هستند، ایدئال است. دنیای آن‌ها «تخیلی» و «خالص» است. ازنقطه‌نظر آنها استراتژی کارگران تشکیل حکومت شوراهای کارگری و سرنگونی دولت سرمایه‌داری است و تا تحقق کامل این خواست مرکزی کارگران نباید خود را آغشته به هیچ عملی که خارج از این محدوده است کنند. هر آن چه غیر از این اتفاق افتد، به‌زعم آنان «اصلاح‌گرایی» و تمکین به بورژوازی است. برای آنها، به‌کارگیری «تاکتیک» در مبارزات طبقاتی و انعطاف‌پذیری و سازش‌های تاکتیکی اصولی و پیشبرد اتحاد عمل‌ها و جبهه‌های کارگری و غیره، امری در حوزه فعالیت گرایش‌های «چپ بورژوازی» است. این‌ها تصور می‌کنند که کارگران همه یک‌پارچه مسلح به آگاهی سوسیالیستی هستند و تحت‌تأثیر و نفوذ عقاید بورژوازی و رفرمیستی قرار نمی‌گیرند. آنها فکر می‌کنند که کارگران برای دستیابی به هدف نهایی خود، با حفظ اصول و برنامه خود، نباید مطالباتی مانند مطالبات انتقالی را طرح کنند، مطالباتی که می‌تواند چارچوب دولت سرمایه‌داری را بلرزاند و آگاهی سوسیالیستی رادربستر آگاهی کنونی کارگران گام‌به‌گام به‌پیش برده و آنان را ارتقا دهد. از دیدگاه آنها کارگران یک‌روزه «سوسیالیست» می‌شوند و تمام عیوب سرمایه‌داران را کاملاً درک کرده و اقدام به انقلاب کارگری می‌کنند. مواضع فرقه‌های «شبه آنارشیستی» و «مائوئیستی» ایرانی و برخی از «مارکسیست» ها، همانا موضع «امتناع» از جنبش کارگری است.

در این جزوه لنین به‌تفصیل در مورد کج‌روی‌های گرایش‌های کمونیستی به‌ویژه در آلمان و انگلستان می‌پردازد و نشان می‌دهد که این چپ‌روی‌ها و مواضع فرقه‌گرایانه در جنبش کارگری چگونه راه انقلاب سوسیالیستی را مسدود می‌کند و در مغایرت باتجربه پیروزمند انقلاب اکتبر قرار دارد.

به‌منظور مقابله با فرقه‌گرایی و چپ‌روی در جنبش کارگری و اپوزیسیون چپ، مطالعه جزوه لنین ضروری است و به تمام جوانان سوسیالیست توصیه می‌شود.»

این پیشگفتار در وضعیت کنونی برای نسل جوان در ایران بیشتر مصداق پیدا کرده است. چپ‌روی و فرقه‌گرایی یکی از بیمارهایی است که میان جوانان مارکسیست می‌تواند رخنه کرده و بدترین عواقب مانند در انزوا نگاه‌داشتن آنها در جنبش کارگری را در پی داشته باشد. ازاین‌رو توضیحات ولادیمیر لنین در این کتاب در مقابله با فرقه‌گرایان دوران خود را در حاشیه سؤالات و ملاحظات مطروحه توسط برخی از رفقا بررسی می‌کنیم.

آیا می‌توان تنها با پذیرش «تئوری لنینی حزب» و رد تاکتیک‌های لنین در مورد شیوه برخورد به فرقه‌گرایی و فرصت‌طلبی خود را «لنینیست» دانست؟

خیر! کسی نمی‌تواند «لنینیست» باشد اگر فقط نکات استراتژیک لنین را قبول داشته باشد. فردی نمی‌تواند در استراتژی لنینیست باشد اما در تاکتیک آنارشیست! زیرا تمامی استراتژی حزب لنینی را تاکتیک‌های او علیه فرصت‌طلبان و علیه فرقه‌گرایان دوران خود شکل داد. بدون بکاری گیری این تاکتیک‌ها هرگز استراتژی حزب لنینی توفیق نمی‌یافت (یعنی پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه تضمین نمی‌شد). پذیرش این دو با هم (یعنی هم استراتژی و هم تاکتیک‌های سازماندهی) بیان‌کننده «لنینیسم» است.

مازیار رازی

پی دی اف

[1] بیماری کودکی چپ‌روی در کمونیسم، ولادیمیر لنین، ۱۹۲۰

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران