وجه تولید آسیایی، مراحل امپریالیسم و سرمایه داری در ایران – ۷ / مازیار رازی (نوشتاری و شنیداری)

وجه تولید آسیایی، مراحل امپریالیسم و سرمایه داری در ایران-۷

بخش دوم

پیدایش سرمایه داری ایران

ادامه از قسمت ۶

این سرمایه داری فاقد قدرت دست یابی به تکنولوژی دست اول و مستقل است. آنان خریداران تکنولوژی دست دوم، یا بنجل های غرب  هستند. اگرچه انتظارمی رفت که قیمت تولید دراین جا، با توجه به سطح نازل دستمزد ها پائین باشد، اما به دلیل عدم وجود عوامل زیربنائی تولید وعقب  ماندگی اقتصادی درسطح جامعه، بسیار بالا  است. دستمزد ارزان تنها بخش کوچکی از مخارج تولید را تشکیل می دهد. درنتیجه چنین تولیدی قابلیت رقابت دربازار جهانی را نداشته وبه محدوده بازارداخلی محدود می ماند و دچار بحران های مداوم انباشت تولید و بیکاری می شود. این صنعت تنها  با اتکاء به زدوبندهای پشت پرده، سوبسید ها و ارتش قادر به حفظ موقعیت انحصاری خود است. ازاینرو  برخلاف ظهور و قدرت گیری بورژوازی در اروپا، مبارزه بورژوازی برای کسب حقوق دمکراتیک در جامعه ابدا مطرح نیست.

دولت تحمیلی  پهلوی با اتکا به این مناسبات تحمیلی و بحران زا به تدریج به سمت «مدرنیزه» شدن حرکت کرد. این جامعه اگرچه پیراهن «مدرنیسم» را بر تن کرده است، اما  جوهره تفکر استبداد آسیایی خود راهمچمنان حفظ کرده و بر همان اساس عمل می کند.

جمهوری اسلامی نیز پس ازسوار شدن برموج انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به بازتولید همان مناسبات، اما این بار با ظاهری نوین ادامه داد، عمامه روحانیون جای تاج شاهنشاهی را گرفت اما درعمل هیچگونه تغییری درماهیت دولت سرمایه داری تحمیلی  اتفاق نیفتاد.

انحصارات بزرگ مانند دورهٔ شاه هنوزدراختیار یک گروه خاص قرارگرفته و تنها تفاوت تبدیل« ۱۰۰ خانواده» دوران شاه، به « ۱۰۰ خانواده» حکومت آخوندها است! آمار و اطلاعات منتشره توسط خود ارگان های دولتی نشان می دهد که ۸۰درصد انحصارات تولیدی، تجاری و ساخت و ساز یا دردست ‌آخوندها، آقا زاده ها حکومتی وبازاری ها، و یا تحت تسلط بنیادهای وابسته به سپاه پاسداران و یا دفتررهبری است.

بدیهی است که چنین ساختار دیوانسالار و انحصارطلبی هرگز قادر به تحقق مطالبات بورژوا دمکراتیک درجامعه نخواهد بود.  چنان که دیدیم تغییر رژیم از سلطنت به جمهوری اسلامی، بدون امحاء کلیه مناسبات تولیدی کهن، تغییری در ساختار جامعه پدید نیاورد؛ بنابراین هیچ رژیم دیگری درآینده، اعم ازلیبرال دمکرات، سوسیال دمکرات، سکولار وغیره، که هنوزخواهان حفظ مناسبات سرمایه داری است، نمی تواند بهبودی درشرایط فعلی پدید آورد وتنها با تحدید حقوق دمکراتیک مردم قادربه ادامه حیات خواهد بود.

اینک سئوال از نیروهای به اصطلاح لیبرالِ ها،  سکولارها و سوسیال دمکرات ایرانی که می خواهند مدل دموکراسی بورژوازی غربی را برای جامعه ما الگو برداری کنند، این است که چگونه می توان از طبقه بورژوایی که تنها می تواند با اتکا به اعمال دیکتاتوری برای حفظ انحصارات دولتی (یا به شکلی تیول داری جامعه پیشا سرمایه داری) به حیات خود ادامه دهد، انتظاردموکراسی داشت؟  علاوه برآن چگونه می توان بدون برنامه ریزی هدفمند و درازمدت، اقتصاد ایران را که اینک پس از چهل سال، دچارمشکلات عدیده و فراوانی است، ازاین ورطه نجات داد وبه شاهراه پیشرفت هدایت نمود؟ چنین تغییری تنها در سایه اقتصادی برنامه ریزی شده سوسیالیستی، آنهم طی چند دهه و خارج از مدار مناسبات سرمایه داری امکان پذیر می باشد. جهان سرمایه داری مدرن امروز کاملا متفاوت با جوامع سرمایه داری اولیه ۳۰۰ سال پیش است. جهش تکنولوژیک  درکشورهای عقب افتاده اگر نگوئیم غیرممکن، بسیار دشوارتر شده است. روال تکامل سرمایه داری از دوک نخریسی به ماشین بخار و سپس کشف نیروی برق و اینک عصر کامپیوترها و هوش مصنوعی بیش  از ۳۰۰  سال به درازا کشید. چگونه  بورژوازی علیل و ناقص الخلقه ایران دراین آشفته بازار سرمایه داری و درمیان این همه رقابت ها می تواند برنامه ریزی این جهش را سازمان دهی کند. این سرمایه داری، خود زائده ای ازسرمایه داری امپریالیستی بوده و بنا به تقسیم کارجهانی اجرای نقش ویژه ای را برعهده دارد. علاوه برآن، بورژوازی ایران بنا به ماهیت انگلی خود، چه دردوره شاه و چه امروز همیشه خواهان انباشت سریع سرمایه، یا بهتراست بگوئیم ثروت بدون دردسر بوده که تنها از طریق دزدی، کلاهبرداری و رانت خواری امکان پذیر است. این طبقه تمایلی به تولید ندارد. بورژوازی ایران بی ریشه وبی اصل ونسب است، طبقه ای است که تنها با اتکاء به دلالی و پول های باد آورده  دزدی و رشوه گیری و زدوبند با دولت  ارتزاق می کند. بورژوازی ایران به شکلی تحمیلی و براساس نیازهای سرمایه داری جهانی وا مپریالیسم ازدل وجه تولید آسیایی، با مشخصه فرهنگی دیکتاتوری و تفکرخان خانی پیشاسرمایه داری ظاهر شد وهیچگاه قادر به ایجاد شکوفایی اقتصادی نخواهد  بود. این سیستم تنها با اتکا به سرکوب و ارعاب و کشتار قادر به حفظ قدرت است. به سخن دیگر، این طبقه هرگز قادر به قراری دمکراسی درایران نخواهد بود. این امکان فقط در صورت گسست ریشه ای از امپریالیسم و سرمایه داری جهانی تحقق می پذیرد، وظیفه ای که تنها با پیروزی انقلاب سوسیالیستی به سرانجام می رسد.  تنها انقلاب سوسیالیستی  است که می تواند مسایل ریشه ای جامعه مانند مسأله ارضی، مسأله ملّی، مسأله زنان، مسأله دمکراسی و غیره را سامان دهد، وهیچ دولت ناقص الخلقه و تحمیلی ساخته دست امپریالیست ها، به شهادت تاریخ، نمی تواند این وظایف را به انجام رساند، همانگونه که رضا خان نتوانست و یا رژیم شاه و «انقلاب سفید» وی که نتوانست مسئله ارضی را حل کند. اصلاحاتی که تنها به کمک حل بحران مازاد تولید و مازاد سرمایه امپریالیسم، پس ازجنگ دوم جهانی شتافت و آنان را نجات داد.

«انقلاب سفید شاهنشاهی» توده های روستا را از زمین جدا کرد تا بتواند به مثابه نیروی کار ارزان درشهرها استخدام شوند. اما در عمل هم تولید روستا و هم تولید شهرها را نابود کرد. نقشه تمامی این اصلاحات توسط بنیاد فورد وابسته به سازمان «سیا» ریخته شد، نقشه ای ژنریک که درکشورهای دیگر ازجمله در آمریکای لاتین و آسیا هم به مورد اجرا گذاشته شد.

بنابراین اصلاحات ارضی به معنی دقیق کلمه هیچگاه درایران صورت نگرفت.  تقسیم  حدود ۶۰ درصد اراضی بین کشاورزان  نه تنها خللی به منافع اساسی  زمینداری بزرگ درایران وارد نیاورد، بلکه کارایی این قطعات کوچک را به دلیل افزایش هزینه واحد تولید کاهش داده و موجب نابودی تولید کشاورزی گردید. از اینرو ما در این دوران شاهد مالکیت کلان درکنار مالکیت های خردی هستیم که اندک اندک درحال نابودی و یا تبدیل به شرکت های زراعی سرمایه داری هستند. درچنین شرایطی تنها با ملی کردن  و تحت کنترل قرار دادن یک دولت کارگری (نماینده اکثریت جامعه) کلیه ی این اراضی است که می توان سرمایه های لازم برای سرمایه گذاری در تولید کلان کشاورزی صنعتی را آزاد کرد.

تجربه انقلاب ۱۳۵۷ و حرکت های ماقبل آن به خوبی نشان داد که راه حل های خرده بورژوایی اساساً پاسخگو نیستند،خرده بورژوازی ایران نیز پاسخگو نیست. خرده بورژوازی ایران تاریخاً عادت به خدمتکاری گرایشات ارتجاعی جامعه دارد. لایه های فوقانی خرده بورژوازی درتمامی دوران های تاریخی ایران، همیشه گروه ضربت ارتجاع بوده است. بنابراین، حتی اگراین خرده بورژوازی، صادقانه خواستار برقراری دموکراسی بورژوایی درجامعه ایران باشد، راه حل دیگری بجز پیوستن به طبقه کارگر و تلاش درجهت اضمحلال و نابودی سیستم سرمایه داری و دولت حامی آن درپیش روی خود ندارد. برقراری دموکراسی، حتی درحد بورژوایی آن به جز از طریق سرنگون کردن این دستگاه دولتی سرمایه داری و خلع ید از هیئت حاکمه ی سرمایه داری موجود امکان پذیر نیست.  با وجود اینان، انتظار دموکراسی، حتی درحد بورژوایی آن را هم نمی توان در ایران داشت.

مردم درتمام أدوار تاریخی خواستار دموکراسی بوده اند، و نبرد امروز در ایران درجهت تحقق این خواست جریان دارد. برقراری دموکراسی یعنی تعدیل قدرت دولتی و اعمال قدرت اکثریت مردم (یا اردوگاه کار). دولتی که ماهیت سرکوبگرش طی چهل سال گذشته به روشنی نشان داد که آنان هیچگاه مدافع حقوق مردم وبرقراری دموکراسی نبوده اند. کسب و استقرار حقوق دموکراتیک درجامعه تنها از خلال نبرد طبقه کارگر و متحدینش امکان پذیر خواهد بود. تنها تولید کنندگان یعنی کسانی که مجبور به فروش نیروی کار خود هستند که می توانند پاسخی درخور برای نفی استثمارو ایجاد رفاه عمومی در جامعه بدهند.

ادامه در قسمت ۸

 فایل پی دی اف   (متن کامل نوشتاری جزوه در ۴۹ صفحه)

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران