گزارشی از نمایش «گروه تئاتر کارگری» انجمن همبستگی بین المللی کارگران

نمایش «ابراهیمِ برده، حرف های عجیبی می زند» به روی صحنه رفت

از میلیتانت شماره ۵۵

نمایش «ابراهیمِ برده، حرف های عجیبی می زند» که از سوی گروه تئاتر کارگری «انجمن همبستگی بین المللی کارگران» تهیه گردیده است، روز 27 ماه مه در بخش اروپایی استانبول، سوم ژوئن در ساری­غازی، دهم ژوئن در آیدینلی و اوّل ژوئیه در منطقۀ گبزه در استان کجائیلی اجرا گردید. این نمایش که با استقبال حضّار رو به رو شد، نتیجۀ چندین ماه کار سنگین و بزرگ بود.

این نمایش، راجع به مصر باستان است، ولی در واقع جهان امروز را به نقد می کشد. بردگانی که مشغول بنانهادن اهرام فراعنه هستند، بارها و بارها این کلمات را تکرار می کنند: «سنگ را بردار، سنگ را بده، سنگ را بگذار!». در همین میان، به ناگاه سنگی بر سر ابراهیمِ برده می افتد. از این لحظه به بعد، دیگر هیچ چیز هم­چون گذشته نخواهد بود. از همین زمان است که ابراهیم به گونه ای عجیب شروع به صحبت می کند. ابراهیم پس از سفر به آینده، به مصرِ فرعون بازمی گردد. او از اتحادیه ها، بیمه، امنیت شغلی و کارگر بودن حرف می زند، درحالی که دوستانش بر این گمان اند که او دیوانه گشته و از همین روست که چنین چیزهای عجیبی می گوید. از ابتدا تا انتهای نمایش، واژۀ «عجیب» مدام تکرار می شود؛ اما نه فقط از طرف بردگان، بلکه همین طور از طرف فرعون. بردگان قادر به درک این کلماتی که برای نخستین بار به گوش­شان می خورد، نیستند و به همین دلیل است که برایشان عجیب به نظر می رسد.

اما ابراهیم از چیزهایی بسیار زیبا سخن می گوید که نمی توان تحت تأثیرشان قرار نگرفت. رؤیای ابراهیم، همه را متأثر می کند: بردگانی عادی مانند یوسف و موسی که برای اولین بار چنین حرف های عجیبی را می شنیدند؛ بردگانی دیگر مانند مِکنون، که او را دیوانه می خوانند، چرا که او هم همواره مثل ابراهیم حرف می زند؛ و «بردۀ فرزانه» که فردی است لجوج و مصمّم، باتجربه و آینده­نگر. این رؤیا حتی بردگان ارشد را هم تحت تأثیر قرار می دهد. مکنون رو به سوی حضّار می کند و فریاد می زند: «تمام دیوانگان جهان، متحد شوید!». در همان حال که این عبارت با تشویق حضّار رو به رو می شود، «بردۀ فرزانه» به صحنه وارد می شود؛ او زنی است که از حرف های ابراهیم متأثر شده. ابراهیم، تئوری دوراندیشانۀ «بردۀ فرزانه» را با پراتیک مکنون، یکپارچه می کند. از حالا به بعد، این تمام بردگان هستند که حرف های «عجیبی» می زنند!

فرعون نمی توانست باور داشته باشد که بردگان در حال شورش اند. ایده عقیده که بردگان نمی خواهند به عنوان برده به حیات خود ادامه دهند و ممکن است دست به شورش زنند، برای او بسیار عجیب و دور از ذهن به نظر می رسد. نظم موجود، ازلی و ابدی است، و هرگز تغییر نخواهد کرد! بردگی، ایمان است! برده باید مطیع کیش و ایمان خود باشد! برده نباید برای پایان دادن به بندگی، طغیان کند! این ها عقاید فرعون و موبدان­اش است. اما دیگر تمام بردگان شروع به گفتن سخنان عجیبی کرده اند! بردگان متمرّد و شورشی، مطالبۀ خود را فریاد می زنند:«همه چیز زیر سقف آبی آسمان و آن سوی سرزمین های حاصل­خیز، متعلق به ماست!». تشویق و کف زدن حضّار به دنبال این جمله، سالن تئاتر را به لرزه درآورد، و این نشان از آن داشت که چنین ایده ای، بازتاب امید و خواستۀ تمامی کارگران امروز است.

موبدان فرعون، تلاش می کنند تا بردگان شورشی را سحر و جادو کنند؛ ولی این کار بی­فایده است. خود فرعون هم نمی تواند با گقتن این که «خصومت با مالکیت، جرم است»، بردگان را قانع سازد. در نهایت موبدان موقعیت را دریافتند و به فرعون هشدار دادند: «اعتصاب! این بردگان بی­سواد، قدرتمندترین سلاح تمامی اعصار را یافته اند!». آن بردگانی که تا دیروز می گفتند «ما استراحت را نمی شناسیم، ما فقط کار تمام­وقت روزانه را می شناسیم»، اکنون در حال متوقف ساختن تولید و شوریدن هستند.

در همان حال که ابراهیم سراسیمه به دنبال یافتن فرعون بود، باری دیگر سنگی بر سر او می افتد. و این جاست که او دوباره به همان بردۀ فرمانبردار و مطیع گذشته تبدیل می شود. او گفت: «زود باشید! چرا در حال استراحتیم، باید به کار بازگردیم، الآن است که بردۀ ارشد بیاید»، موسی و یوسف با دیدن این تغییر، از ابراهیم ناامید شدند. موسی و یوسف درحالی که سردرگم شده بودند، از یک دیگر پرسیدند:« همۀ این ها رؤیا بوده؟». رؤیا بودن یا حقیقت داشتن ماجرا، چیزی است که حضّار در موردش تصمیم می گیرند.

وقتی که بازیگران در انتهای نمایش به صحنه می آیند تا از حضّار قدردانی کنند، کف زدن ها به مدت چند دقیقه ادامه یافت. پس از اتمام نمایش، زمانی که مشغول خداحافظی از مدعوین بودیم، از ما بابت دعوت کردن­شان تشکر کردند. آن ها می گفتند که ای کاش سنگی بر سر آن ها هم سقوط کند! با گفتن این جمله، آن ها میل خود به برخوداری از آگاهی و تشکل را ابراز می کردند. احساسات عمومی حاضرین در قالب چنین عباراتی ابراز می شد:«امیدواریم که بر سر هر کارگری، سنگی سقوط کند»، «اگر کارگران متحد باشند، می توانند از شرّ فراعنۀ امروز خلاص شوند»، «از این که دومین سنگ بر سر ابراهیم سقوط کرد، ناراحتیم»، «از آمدن به این جا خوشحالیم، از الآن به بعد همیشه برای دیدن نمایش های تئاتر کارگری خواهیم آمد، واقعاً عالی بود»، «چه طور توانستیند چنین اجرایی داشته باشید؟ خوش به حالتان!»، «این نمایش باید در همۀ شهرها و مناطق کارگری روی صحنه برود. تمام کارگران باید آن را ببینند»، «راه اندازی تئاتر کارگری از طرف UİD-DER، موفقیت بزرگی است».

«تئاتر کارگری UİD-DER»، از سنت تئاتر کارگری، پیروی و بر مبنای آن پیشرفت می کند. فعالیت ها در زمینۀ تئاتر در تقریباً تمامی شعبه های UİD-DER ادامه دارد. تمام اجراهایی که از سوی «تئاتر کارگری UİD-DER» روی صحنه رفتند، بیانگر غم، شادی و مبارزۀ کارگران، و نه کارفرمایان، هستند. گفته می شود که تئاتر، هنرِ صحبت از انسان ها، برای انسان ها و به وسیلۀ انسان ها است. اما «تئاتر کارگری UİD-DER» به زبان کارگران صحبت می کند. بنابراین ما می گوییم: تئاتر به وسیلۀ کارگران، برای کارگران و به زبان کارگران. «گروه تئاتر کارگری UİD-DER»، از کارگران تشکیل شده است. نمایشنامه ها به وسیلۀ خود کارگران نوشته، اجرا و مدیریت می شوند. مخاطبان آن کارگران هستند. حتی لباس ها، صحنه آرایی، طراحی رقص و افکت ها را هم خود کارگران انجام می دهند.

تمام نمایش هایی که به وسیلۀ «تئاتر کارگری UİD-DER» روی صحنه رفت، توجه عظیمی را به سوی خود جلب کرد و از استقبال بسیار خوبی برخودار شد. «میخک های اوّل ماه مه»، در مورد منشأ روز اول ماه مه بود. «از بیدار شدن تا شورش»، به شورش کارگران در 15 و 16 ژوئن سال 1970 در ترکیه می پرداخت. «مرگ بر فراز کارخانۀ کشتی­سازی»، در مورد مرگ و میر و سوانح کاری در کارخانه های کشتی سازی بود. «مرد بیکار»، به موضوع بیکاری و تأثیرات روانی آن بر کارگران می پردازد. به همین ترتیب، نمایش های «خدا را شکر که متشکل هستیم!»، «دزد و کیف»، «هیولایِ خرید»، «جنگ برای صلح»، «چه نوع نمایشی باید برای کارگران اجرا گردد»، از جمله نمایش هایی بودند که به وسیلۀ «تئاتر کارگری UİD-DER» روی صحنه رفتند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *