به مناسبت فرا رسیدن مهرماه ۱۳۹۰، آغاز سال تحصیلی جدید

سال تحصیلی جدید (۱۳۹۰)، در فضایی به مراتب بسته تر نسبت به چند سال گذشته آغاز شده است. در سال تحصیلی جاری، ما هم چنان شاهد افزایش فضای امنیتی دانشگاه ها (از مجرای تصفیۀ اساتید، ممانعت از حضور دانشجویان ستاره دار، افزایش حضور و نفوذ بسیج در محیط های آموزشی و غیره) و پیگیری طرح های تفکیک جنسیتی هستیم. افزایش قابل ملاحظۀ فشارهای اقتصادی به محصّلین و خانواده های آنان، امسال نیز بسیاری را بالاجبار از نظام آموزشی خارج کرده است.

 

به علاوه، کیفیت سیستم آموزشی ایران هم- در تمامی سطوح- به روند نزولی خود ادامه می دهد. التهاب سیاسی در محیط دانشگاه ها- که خود بازتاب التهاب سیاسی-اجتماعی موجود در درون جامعه می باشد- با وجود سرکوب های گسترده و افزایش نظارت حکومت هنوز به چشم می خورد و در واقع شاید بتوان گفت که این ناآرامی مجدّداً به دنبال مجرایی برای بروز خود می گردد. از سوی دیگر پروژۀ اسلامی کردن علوم انسانی، به مثابۀ حملۀ ایدئولوژیک حاکمیّت به دانشگاه ها، به شدّت از سوی حاکمیّت دنبال می شود.

سال گذشته، خامنه ای در جمع شماری از استادان و اعضای هیأت علمی دانشگاه های ایران گفته بود که از دید او آموزش بسیاری از رشته های علوم انسانی در دانشگاه ها، باعث بی اعتقادی جوانان به تعالیم الهی و اسلامی می شود. به دنبال فشار برای اسلامی کردن علوم انسانی، احمدی نژاد نیز مصوّبه ای را برای اجرا به بخش آموزشی دولتی و خصوصی ابلاغ کرد که به موجب آن شورایی تخصّصی زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی برای “تحوّل و ارتقای علوم انسانی” تشکیل گردید و همۀ دستگاه های موضوع این مصوّبه، از قبیل وزراتخانه های علوم، آموزش و پرورش، پژوهشگاه ها و دانشگاه آزاد اسلامی موظف به اجرای تصمیمات شورای تخصّصی تحوّل و ارتقای علوم انسانی شدند. آن چه که به عنوان اسلامی کردن علوم، به ویژه علوم انسانی، دیگرباره مطرح شد، در واقع یکی از ارکان “انقلاب فرهنگی” است که از آن زمان تاکنون در جریان بوده. کما این که خمینی خود به صراحت اعلام کرده بود “تمام علوم، چه علوم طبیعی باشد و چه علوم غیرطبیعی، آن که اسلام می خواهد، آن مقصدی که اسلام دارد، این است که تمام این ها مهار بشود به علوم الهی و به توحید باز گردد” (صحیفۀ نور، ج 5، ص.33)

کامران دانشجو، وزیر علوم و تحقیقات و کسی که با افتخار از “23 تغییر در رؤسای دانشگاه ها” در زمان حضور خود در وزارت علوم صحبت می کند، در سخنان خود به تاریخ 7 شهریورماه ضمن اعلام تداوم این طرح، گفت: “بازنگری 400 سرفصل رشته های دانشگاهی و تدوین 30 منبع درسی از جمله اقدامات انجام شده است”.

لازم به یادآوری است که کامران دانشجو طی مطلبی که سال پیش با عنوان “دانشگاهِ مخالفِ فرهنگِ بسیجی را، مردم با خاک یکسان می کنند” در رسانه های مختلف دولتی منتشر گردید، بدون هیچ گونه تعارفی اعلام کرده بود: “ما عهد بسته ایم در دانشگاه هایمان در مسیر ولایت حرکت کنیم، یعنی وقتی حضرت آقا فرمایشی را مطرح کردند و صد در صد مخالف نظرمان بود، سمعاً و طاعتاً در عمل بپذیریم”.

بارز ترین نمونۀ این حملۀ دولت، خبر رسمی حذف 23 رشتۀ دانشگاهی دانشگاه علامه طباطبایی بود که در 16 مرداد سال جاری اعلام شد، ولی نهایتاً با عقب نشینی مقامات، اجرا نگردید.

بنابراین، با توجّه به سخنان مختلف خامنه ای، وزاری دولت و اقدامات “کارشناسی” شدۀ مختلفی که تا به این جا از سوی رژیم صورت گرفته است، شکی باقی نمی ماند که سال تحصیلی جدید، با نظارت شدید امنیتی از سوی رؤسای انتصابی، نیروهای بسیجی و اطلاعاتی بر فضای دانشگاه ها برای خفه کردن هرگونه صدای مخالف، همراه خواهد بود. افزایش کمّی و کیفی یورش های رژیم به فضای دانشگاهی در طول دو سال گذشته تا حدود زیادی به وقایع پس از 22 خردادماه 1388 بازمی گشت؛ وقایعی که رژیم را بیش از پیش با چالش های سیاسی و اجتماعی، رو به رو و اختلافات درونی و پایه های لرزان آن را به شدّت عریان ساخت. امّا امروز باید اقدامات مذکور را در سایۀ اختلافاتی دید که به جبهۀ اصول گرایان هم رسیده و خود را به بارزترین شکل ممکن در قالب درگیری میان باند احمدی نژاد و خامنه نمایان ساخته است. سال تحصلی جدید، در حالی آغاز شده است که تعداد زیادی از فعّالین دانشجویی، یا در زندان ها به سر می برند، و یا “ستاره دار” شده و اجازۀ ورود به دانشگاه را ندارند.

همان طور که در ابتدای مطلب اشاره شد، در کنار جوّ اختناق آمیز و انواع فشارهای پلیسی و امنیتی بر فضای دانشگاه ها و پیشبرد طرح اسلامی کردن علوم، کیفیت سیستم آموزشی هم بیش از پیش سقوط کرده است. تمامی دانشجویانی که حتی در دانشگاه های برتر کشور مشغول به تحصیل می باشند، با این پدیده به خوبی آشنا هستند. مضحک است که وزیر عاوم برای نشان دادن عمکرد موفق جمهوری اسلامی، تنها به افزایش ظرفیّت دانشگاه ها اشاره می کند و می گوید: “در سال 1357، تعداد 175 هزار نفر دانشجو در کشور مشغول به تحصیل بودند که این میزان در سال 1390 به بیش از 4 میلیون و یک صد هزار نفر افزایش یافته است”. در این جا هیچ صحبتی از نبود امکانات آموزشی، فقدان اساتید ممتاز، ورود دانشجویان سهمیه ای و وابسته به حکومت در نظام آموزشی و غیره نیست (و البته نمی تواند باشد!)

از سوی دیگر با گذشت یک سال از اجرای رسمی طرح هدفمندسازی یارانه ها، به مثابۀ جزء اصلی طرح تحوّل اقتصادی، ما شاهد افزایش شدید هزینه های اساسی زندگی، رکود، تورّم و تشدید بیکاری بوده ایم. این مسأله، مشخصاً بسیاری از دانشجویان (به ویژه دانشجویان شهرستانی) و خانواده های آنان را با مشکلات زیادی در تأمین هزینه های تحصیلی رو به رو ساخته است و خواهد ساخت (مشکلاتی که در پی خود آسیب های اجتماعی جدّی تری را هم چون ترک تحصیل، اعتیاد، روی آوردن به مشاغل کاذب و غیره به دنبال دارد). بدون شک ناآرامی های اجتماعی به دنبال بحران اقتصادی سرمایه داری ایران، خود را در مقیاسی کوچک تر در سطح دانشگاه ها نیز نشان خواهد داد.

بدین ترتیب، همان طور که گفته شد، امسال جنبش دانشجویی در شرایطی به ادامۀ فعّالیّت خواهد پرداخت که از یک سو، فضای امنیتی بر دانشگاه ها، تصفیۀ اساتید، اخراج و تعلیق دانشجویان و اسلامی کردن علوم انسانی تشدید می شود، و از سوی دیگر، شرایط جامعه، به خصوص از نظر اقتصادی- اجتماعی، به شدّت ملتهب است.

در چنین شرایطی، به اعتقاد ما یکی از تکالیف محوری جنبش دانشجویی، هم چنان تدارک برای ایجاد تشکل مستقل دانشجویی (یعنی ضرورت حفظ استقلال این جنبش) است. امّا، با وجود جوّ اختناق آمیز کنونی (نبود حتی دموکراسی نیم بند بورژوایی) آیا قادریم که چنین تشکل مستقل دانشجویی را فوری برپا کنیم؟ محققاً پاسخ منفی است. زیرا برای ایجاد تشکل مستقل دانشجویی، ما نیاز به پیش زمینه های عینی داریم. به سخن دیگر، وجود حدّاقل فضایی که بتوان به شکل آزادنه و بدون دخالت لباس شخصی ها و سرکوب پلیس به فعّالیّت های روزمرّۀ دانشجویی (از مسایل صنفی گرفته تا مسایل سیاسی) پرداخته شود. در این جا، ابتدایی ترین خواسته های جنبش دانشجویی، به مثابۀ یک کل، می تواند به شرح زیر باشد:

– آزادی دانشجويان و اساتید زندانی شده و ايجاد امکان بازگشت آنان به دانشگاه.

– از ميان برداشتن هر نوع مانع از شرکت آزاد همۀ دانشجويان (ستاره دار و غيره) و اساتید در امور تحصيلی دانشگاه. بازگشت تمامی استادانی که از سوی حکومت فعلی به اجبار “بازنشسته” شده اند. (اگر قرار است کسی استادان را از کار برکنار کند، آن خود دانشجويان هستند.)

– ممنوعیّت حضور پاسداران، بسيجی ها يا هر نوع از نيروهای امنيتی رسمی و غير رسمی رژيم در محیط دانشگاه.

– ايجاد فضای باز و آزاد در محيط دانشگاه برای بحث و تبادل نظر در مورد برنامۀ تحصیلی، مسايل روز جامعه، جايگاه مذهب در جامعه، و هر مسأله ای که مورد نظر دانشجویان باشد.

– جايگزينی مديريت دست نشاندۀ دانشگاه (از طریق فشارهای دانشجویی با در نظر گرفتن شرایط خاصّ حاکم بر هر دانشگاه و توان دانشجویان و سایر عواملی که به شرایط مشخّص بستگی دارد).

در کنار این خواسته های حدّاقلی و دموکراتیک، لازم است تا جنبش دانشجویی در دو مسیر اصلی نیز گام بردارد:

– مقابله با هرگونه توهّم نسبت به اصلاح طلبان و سایر جناح های حاکمیّت، و افشای آنان ( به مثابۀ شرطی لازم برای استقلال جنبش دانشجویی)؛ و

– تلاش برای پیوند جنبش دانشجویی، با سایر مبارزات اجتماعی نظیر مبارزات کارگری و زنان.

چنان چه همۀ ما توافق به ایجاد یک تشکل مستقل دانشجویی داشته باشیم (به عبارتی این ارزیابی ما صحیح بوده باشد)، تنها راه برای تحقق این هدف، دوره ای از تدارکات و ایجاد پیش زمینه است. در این جا، نقش و وظایف طیف چپ جنبش دانشجویی اهمیّت بسزایی پیدا می کند.

این پیش زمینه، در وهلۀ نخست ایجاد یک قطب سوسیالیستی در میان گرایشات فعّال و مبارزات سوسیالیستی دانشجویی است. قطبی که ضمن حضور سیاسی، خود را به شکل مخفی سازمان دهد. به سخن دیگر از لحاظ سیاسی و تبلیغاتی، تا حدّ امکان وسیع و باز، و از لحاظ تشکیلاتی کاملاً بسته و مخفی باشد (میزان علنی گرایی در تبلیغات ، تماماً تابع شدّت نظارت و فضای امنیتی دانشگاه هاست) یک قطب سوسیالیستی تنها می تواند بر محور ساختاری سازمانده، یعنی یک نشریۀ سوسیالیستی با اهداف مشخص شکل گیرد. نشریه ای که با رعایت دموکراسی درونی، نظریات مختلف را منعکس کرده و زمینۀ نظری و تئوریک، تاریخی و سیاسی را برای ساختن قطب سوسیالیستی آماده کند. امّا در بُعد تشکیلاتی و به منظور رعایت مسایل امنیتی، تنها شکل سازماندهی این قطب باید بر محور ایجاد «هسته های مخفی سوسیالیستی» باشد (وظایف و شکل سازماندهی این هسته می تواند به شکل درونی به بحث گذاشته شود). سازماندهی «هسته های مخفی سوسیالیستی» تنها شکل سازماندهی در انطباق با وضعیّت کنونی است. از این طریق پس از متشکل کردن خود و انجام فعّالیّت های مشترک عملی (بر اساس اتحاد عمل) و تبادل نظر در مورد مسایل تئوریک و نظری و سازماندهی مشترک، ما خود را برای وضعیتی که شرایط عینی برای ایجاد یک «تشکل مستقل دانشجویی» مساعد گردد، آماده می کنیم.

متحداً در جهت حفظ استقلال جنبش دانشجویی و نیز ایجاد یک قطب سوسیالیستی گام برداریم!

شورای دبیری گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

مهرماه ۱۳۹۰

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *