فوریه ۱۹۱۷ و ضرورت انقلاب پرولتری / لنین

از میلیتانت شماره ۱۰۰: به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر ۱۹۱۷

از زمانی که خبر انقلاب فوريه به لنين رسيد او کاملاً به ماهيت بورژوايی حکومت موقت واقف بود. او بلافاصله نظریات خود برای گسترش نهادهای خودسازمانیافته کارگران و ديگر توده های تحت استثمار و ستم را به روز کرد و برنامه و تاکتيک های حزب بلشويک را بر اين منظور بازنگری کرد تا اين نهادها تقويت شوند و به مرحله ای برسند که پرولتاريا بتواند قدرت سياسی را تسخير کند.

مطالبی که در اينجا گردهم آورده شده اند بينش روشن لنين را از همان اول در تزهايی که برای بلشويک هايی که عازم روسيه بودند خاطر نشان کرده و آنها را در تلگراف خود به طور بسيار مختصر می گنجاند. اين نکات اصلی پس از چند ماه حضور در وضعيت انقلابی روسيه به طور کنکرت و دقيقتری در مقالۀ «درس های انقلاب» جمعبندی شدند.

طرح اوليۀ تزهایی [در مورد انقلاب فوريه و حکومت موقت]، (۴) ۱۷ مارس ۱۹۱۷

پیشگفتار

نخستین خبر انقلاب بورژوا دموکراتیک روسیه در تاریخ ۲ (۱۵) مارس ۱۹۱۷ به لنین رسید. گزارش پیروزی انقلاب و ظهور حکومت سرمایه دار ها و زمین داران  در شب چهارم (۱۷) مارس در نشریه های «زئورخر پـُست» و «نويه زئورخر زايتونگ» منتشر شد. لنین پیش نویس اوليه تزهايی را نه جهت انتشار، بلکه برای گوشزد وظایف پرولتاریا در انقلاب به رشته تحریر در آورد. این تزها ها به سرعت از استکهلم به اسلو برای بلشویک هایی که عازم روسیه بودند فرستاده شد. لنین در این تزها نخست به ارزیابی اعمال و نقشه های حکومت جدید، و رویکرد سرمایه دارانه و سرکوبگر آنان می پردازد و سپس با حمله به آنان و محکوم کردن آنها به عنوان غارتگران انقلاب پرولتاریا توده و همچنین شورا های کارگری را به سازماندهی مجدد ترغیب می کند. لنین با شناخت کامل از رویکرد حکومت جدید درباره استثمار کارگران و ادامه جنگ امپریالیستی، ضرورت سازماندهی انقلابی پرولتری را درک و به سرعت اقدام به نشر این بینش می پردازد. نوشته حاضر از جمله تلاش های رهبر انقلاب اکتبر در جهت ضرورت خودسازماندهی پرولتری و همچنین سازمان دهی دهقانان برای برپایی یک انقلاب راستین پرولتری است.

از آنجايی که اين تزها واکنش بلافاصلۀ لنين در مورد انقلاب فوريه و حکومت موقت را بيان می کنند، و تا پس از مرگ لنين هم منتشر نشدند، در بعضی جاها جمله بندی به خوبی معمول نثر لنين نيست.

********

اطلاعاتی که از روسیه به زوریخ رسیده تا این لحظه، یعنی ۱۷ مارس ۱۹۱۷، آنچنان اندک است و حوادث در کشور ما آنچنان به سرعت در حال توسعه هستد، که هر گونه تصمیم گیری در مورد وضعیت موجود نیاز به احتياط زيادی دارد.

اخبار دیروز نشان می داد که تزار نقداً کناره گیری کرده و حکومت جديد کادت-اکتبریست (*) نقداً با دیگر  نمایندگان خاندان رومانوف توافق کرده بود. اما امروزه از انگلستان گزارش شده است که تزار هنوز کناره گیری نکرده و  محل اقامتگاه او نیز نا معلوم است. این نشان می دهد که  او در تلاش است تا مقاومت کند، حزبی را سازماندهی کند، شاید حتی یک نیروی مسلح را در تلاش برای بازگرداندن سلطنت سازمان دهد. اگر او در فرار از روسیه و یا متقاعد کردن بخشی از نیروهای نظامی موفق شود، تزار ممکن است برای گمراه کردن مردم، اعلامیه ای صادر کند که در آن توافق فوری یک صلح جداگانه با آلمان را اعلام نماید!

در این موقعیت موجود وظیفه پرولتاریا بسیار پیچیده است. بدون شک، تردیدی نيست که پرولتاریا باید خود را به کارآمد ترین شیوه سازماندهی کند، تمام نیروهای خود را صف آرایی کند، ائتلاف خود را با تمام بخش های توده های کارگری شهر و روستايی مسلح، تقویت و گسترش دهد تا مقاومت شدیدی در برابر ارتجاع تزاری ایجاد کند تا یک بار برای همیشه سلطنت تزاری را خرد کند.

از دیگر عواملی که باید در نظر داشت این است که حکومت جدیدی که قدرت را در سن پترزبورگ تسخير کرده است، یا شاید صحيحتر است گفته شود که آن را  از پرولتاریا، که مبارزه پیروزمندانه، قهرمانانه و قهر آمیز را بر عهده داشت، ربود، متشکل از بورژوازی لیبرال و زمیندارانی است که از سوی کرنسکی، سخنگوی دهقانان دموکرات و احتمالا آن بخش از کارگران که بینش انترناسیوناليستی خود را فراموش کرده و به راه بورژوايی هدایت گشته اند، دنبال می شود. حکومت جدید متشکل از مدافعان و طرفداران جنگ امپریالیستی با آلمان است، یعنی یک جنگ در اتحاد با دولت های امپریالیستی انگلیس و فرانسه، جنگی برای غارت و تسخیر سرزمین های خارجی-ارمنستان، گالیسیا [در اروپای شرقی]، قسطنطنیه و غیره.

حکومت جدید نمیتواند به مردم روسیه (و ملتهایی که به وسیله این  جنگ به ما گره خورده اند) يا صلح، يا نان یا آزادی کامل بدهد. بنابراین طبقه کارگر باید مبارزه خود را برای سوسیالیسم و صلح ادامه داده و از وضعیت جدیدی که بوجود آمده برای اين امر استفاده کند تا آن را در میان توده ها به طور گسترده ای توضیح دهد.

حکومت جدید قادر نیست به مردم صلح اعطاء کند؛ زیرا که نمايندۀ سرمایه داران و زمین داران است و همچنین از طریق معاهدات و تعهدات مالی به سرمایه داران انگلیس و فرانسه وابسته است. سوسیال دموکراسی روسیه در درجه اول، در عین صداقت و وفاداری اش به انترناسیونالیسم، باید به مردمی که خواهان صلح هستند توضیح دهد که مسئله بدست آوردن صلح تحت حکومت فعلی امکان پذیر نیست. در نخستین فراخوان ابلاغ شده به مردم (۱۷ مارس)، به موضوع مهم و اصلی روز، يعنی صلح، اشاره ای نشده است. همواره قراردادهای غارتگرانه ای که تزاریسم با انگلستان، فرانسه، ایتالیا ،ژاپن و غيره منعقد نموده را پنهان نگه می دارد. می خواهد از مردم واقعیت را در مورد برنامه جنگ خود پنهان کند، واقعیتی که معنی ادامه جنگ را دارد، با نقشۀ پیروزی بر آلمان است. آن موضعی نیست که آنچه مردم به طور حیاتی نیاز دارند را مهیا سازد: به طور صریح و مستقیم به همه ی کشور های متخاصم آتش بسی فوری پیشنهاد دهد که دنباله آن صلحی بر پایه رهایی تمام مستعمرات و کشور های وابسته و نابرابر است. تحقق این امر، مستلزم یک حکومت کارگری است که در ابتدا با فقیرترین بخش جمعیت روستایی متحد شود و سپس با کارگران انقلابی همه کشورهای درگير جنگ، به طور ائتلافی اقدام نمايد.

حکومت جدید نمی تواند به مردم نان بدهد. و هیچ آزادی قادر به رضايت توده هایی که به دليل کمبود و توزیع بی کفايت ذخاير موجود، و مهمتر از آن، به دليل تصرف ذخاير از سوی زمينداران و سرمايه داران، از گرسنگی رنج می برند، نيست. این به اقدامات انقلابی علیه زمينداران و سرمایه داران نیاز دارد تا مردم نان بدست بياورند، و این اقدامات تنها توسط یک دولت کارگری می توانند انجام شوند.

در نهایت، حکومت جدید در موقعیتی نیست که به مردم آزادی کامل دهد، هرچند در بيانيه ۱۷ مارس آن از چیزی به جزء آزادی سیاسی سخن نمی گوید و در مورد دیگر مسائل مهم سکوت می کند. حکومت جدید در حال تلاش برای رسیدن به توافق با خاندان رومانوف است، زیرا که به رسمیت شناختن رومانوف ها را، بر خلاف ارادۀ مردم پیشنهاد کرده است، که بر اساس توافق با نیکولاس دوم تخت پادشاهی را به پسرش واگذار کند، و يک نفر از خاندان رومانوف به عنوان نایب السلطنه منصوب شود. حکومت جدید در بیانیۀ خود وعدۀ همه نوع آزادی را داده است، اما موفق نشده که وظیفۀ مستقیم و بدون قید و شرط خود را برای اعمال بلافاصله چنین آزادی هایی مانند انتخاب افسران و غیره، توسط سربازان، انتخابات «شورا های شهر» («دوما» Duma -) سن پترزبورگ، مسکو و دیگر شهرها بر مبنای حق رأی همگانی و نه صرفا مردانه، در اختیار قرار گذاشتن تمامی ساختمان های دولتی و عمومی برای برگزاریِ جلساتِ عمومی، اعطاء انتخابات به تمامی نهادهای محلی و «زمستوو ها» (Zemstvo) می کنند، همچنین بر اساس حق رأی همگانی، همۀ محدودیت های حقوقی نهادهای محلی دولتی را لغو کند، همۀ مقاماتی که برای نظارت بر نهادهای محلی دولتی منصوب شده‌اند را اخراج کند، ايجاد نه تنها آزادی مذهب، بلکه آزادی از مذهب، بلافاصله مدارس را از کلیسا جدا کرده و آنها را از کنترل مقامات دولتی و غیره رها کند.

بیانیه ۱۷ مارس حکومت جدید، موجب برانگیختن عمیق ترین بی اعتمادی ها شد. زیرا که این امر متکی به وعده هاست و امکان انجام فوری یکی از اقدامات حیاتی که می تواند و باید در حال حاضر انجام شود را فراهم نمی کند.

برنامه حکومت جدید حتی کوچک ترین اشاره ای به هشت ساعت کار در روز، یا هر اقدام اقتصادی دیگر جهت بهبود وضعیت کارگران ندارد. و در مورد زمین برای دهقانان و انتقال بدون عوارض املاک به آنها، یک کلمه هم حرفی نزده است. حکومت جدید با سکوت خود در مورد این مسائل حیاتی، ماهیت سرمایه داری و زمينداری خود را نشان می دهد.

تنها یک حکومت کارگری که، اولاً، بر اکثریت قریب به اتفاق جمعیت دهقانی، کارگران مزارع و دهقانان فقیر تکيه دارد، و دوماً بر با کارگران انقلابی تمام کشورهای درگير جنگ تاکید دارد، می تواند مردم را به صلح، نان و آزادی کامل برساند.

بنابراین پرولتاریای انقلابی می تواند انقلاب اول (۱۴) مارس را تنها به عنوان نخستین انقلابی که به هیچ وجه در مسیر خطیر خود موفق نبوده مورد توجه قرار دهد. چنین حکومتی نمی تواند کار خود را جهت مبارزه برای یک جمهوری دموکراتیک و سوسیالیستی تنظیم کند.

برای انجام چنین کاری پرولتاریا و حزب کارگر سوسيال دموکرات روسيه بالاتر از هر چيز باید از آزادی جزئی و نسبی اجرا شده توسط حکومت جدید بهره بگیرد. و تنها می تواند آن را با ادامه مبارزه انقلابی مداوم، پایدار و با پشتکار تضمین و گسترش دهد.

واقعیت امر درباره حکومت فعلی و نگرش واقعی آن در مورد مسايل مبرم باید به همه توده‌های کارکن در شهر ها و روستاها، و همچنین ارتش، شناخته شود. شورا های نمایندگان کارگران بايد سازمان یابند و کارگران نیز مسلح شوند. سازمان های پرولتری باید به ارتش (که حکومت جدید نیز حقوق سیاسی به آنها را وعده داده است) و مناطق روستایی گسترش داده شوند. به خصوص باید تشکلات طبقاتی جداگانه برای سازماندهی  کارگران مزارع تدارک دید.

تنها با شناساندن واقعیت به وسیع ترین توده مردم، و تنها با سازماندهی آنها، می توانیم پیروزی کامل در مرحله بعدی انقلاب و فتح قدرت توسط یک حکومت کارگری را تضمین کنیم.

انجام این وظیفه که در دوره های انقلابی و تحت تاثیر درس های طاقت فرسای جنگ بی اندازه سریع تر از موقعیت های معمولی توسط مردم پذیرفته می شود، حزب پرولتاریای انقلابی را ملزم می سازد تا از لحاظ ایدئولوژیک و سازماندهی مستقل باشد. باید به انترناسیوناليسم پایبند باشد و مقهور عبارت و سخنان پر طمطراق دروغین بورژوايی در قالب “دفاع از سرزمین پدری” در جنگ امپریالیستی و غارتگرانه حاضر، نشود.

نه فقط این حکومت، بلکه حتی یک حکومت جمهوريخواه بورژوا دموکراتیک که اگر صرفا از کرنسکی و دیگر ناردونیک ها و سوسيال میهن پرستان «مارکسیست»  تشکیل شود، نیز نمی تواند نقش رهبری مردم برای خروج از  جنگ امپریالیستی و تضمین صلح را بر عهده بگیرد.

به همین دلیل ما نمی توانیم با هیچ نوع بلوکی ، ائتلافی، و یا حتی  توافق با «دفاع طلبان»ی که در میان کارگران اند رضايت دهيم، و همچنین  با گرایش گوُدزيف-پــُترسوف-چخنکلی-کرنسکی و امثال آنها، و نه با افرادی مانند چخيدیزه و دیگران که موضعی متزلزل و نامعینی را در اين مورد اتخاذ کرده اند. آن توافقات نه تنها یک عنصر نادرست را به ذهن توده ها تزریق کرده و آنها را به بورژوازی امپریالیستی روسیه وابسته می سازد، بلکه موجب تضعیف و اختلال در نقش رهبری پرولتاریا در هدایت مردم برای رهایی از جنگ امپریالیستی و تضمین صلحی راستین و  با دوام بین حکومت های کارگری همه کشورها می شود.

ــــــــــــــــ

* لنین عادت داشت اصطلاح کادت-اکتبریست را برای توصیف حکومت موقت بورژوایی به کار ببرد.

 

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران