دولت و انقلاب اثر ولادیمیر ایلیچ لنين: پیشگفتار مازیار رازی

آموزش مارکسيزم در باره ی دولت و وظايف پرولتاريا در انقلاب

  وورد word

پی دی اف pdf

  پیشگفتار مازیار رازی به دولت انقلاب اثر لنین

لنين کتاب «دولت و انقلاب» را در اوت- سپتامبر ۱۹۱۷ در مخفی گاه خود به رشته تحرير در آورد. انديشه ی ضرورت تنظيم تئوريک مسأله دولت در نيمه ی دوم سال ۱۹۱۶ توسط لنين اظهار شده بود. در همان زمان بود که مقاله ی «انترناسيونال جوانان» را نوشت و در آن خط مشی انحرافی بوخارين را درباره ی مسأله ی دولت مورد انتقاد قرار داد و وعده کرد مقاله مفصلی در باره روش مارکسيزم نسبت به دولت بنويسد.

شناخت ماهیت دولت همواره یکی از مسایل محوری مارکسیسم بوده است. لنین در این کتاب به درستی به یکی از مسایل اساسی آن دوره اشاره کرده و در مقابل انحرافات موجود مقابله می کند. کتاب «دولت و انقلاب» لنین برای شناخت دولت سرمایه داری در ایران بسیار حائز اهمیت است. زیرا در جامعه ما نیز اختشاش و سردرگمی در مورد دولت سرمایه داری همواره توسط گرایشات سانتریست و خرده بورژوا و استالینیست وجود داشته است.

در واقع می توان اذعان داشت که بدون شناخت ماهیت دولت سرمایه داری، ماهیت انقلاب آتی و رهبری آن انقلاب نیز مورد درک دقیق قرار نمی گیرد. برخی مفهوم دولت را با حکومت اشتباه می گیرند. با استبداد سرمایه داری مخالفند اما از نهادهای موجود در آن حمایت می کنند. دولت سرمايه داری از ديدگاه مارکسيستی بسيار فراتر از اين هاست. فردريک انگلس به درستی تعريف دولت را به “دسته افراد مسلح” خلاصه می کند. بی شک دولت افزون بر مسلح ساختن طبقه حاکم و خلع سلاح کردن طبقات توليد کننده، کارکردهای ديگری نيز دارد. اما در تحليل نهائی، کارکرد دولت اِعمال زورِ بخشی از جامعه عليه بخشی ديگر است. هيچ چيز در تاريخ به اين نظریه بورژوا- ليبرال صحه نمی گذارد که دولت از يک “قرار داد” و يا يک “پيمان” ناشی شده که تمامی اعضای جماعت آزادانه آن را پذيرفته اند. همه چيز نشانگر آن است که دولت برآيند زور و قهری است که عده ی قليلی عليه سايرين اعمال می کند.

هر چند که در تحليل نهائی، دولت دسته ای از افراد مسلح است و هر چند که قدرت طبقه حاکم در وهله ی نهائی متکی بر جبر قهرآميز است، با اين همه دولت نمی تواند خود را منحصراً به اين جبر محدود سازد. جامعه طبقاتی ای که فقط از راه قهر مسلحانه پايدار است، در وضع جنگ داخلی دايمی، يعنی در منتهی درجه بحران، به سر می برد.

بنابر اين برای تثبيت حاکميت يک طبقه بر طبقه ای ديگر، برای هر مدتی  که باشد، مطلقاً ضروری است که توليد کنندگان، يعنی اعضای طبقه تحت   يوغ استثمار، تصرف افزونه توليد اجتماعی توسط اقليت را به منزله امری اجتناب ناپذير، جاودانی، و به حق بپذيرد. از همين روست که دولت صرفاً عامل اختناق نيست، بلکه عامل ادغام ايدئولوژيک نيز هست. اين کارکرد را “سازندگان ايدئولوژی” به عهده دارند. بيشتر افراد به کمک تبلیغاتی که در مدرسه يا در مساجد آموخته اند، و افزون بر اين به کمک آرائی که از  رسانه های جمعی مانند تلويزيون، راديو،آگهی ها و يا روزنامه ها و شبکه های مجازی به امانت گرفته اند، می انديشند. از اين رو توليد جاری آرا و نظام پندارها که آن را ايدئولوژی می ناميم بسيار محدود بوده و تا حدود زيادی در انحصار اقليت کوچکی از جامعه است.

در هر جامعه طبقاتی ايدئولوژی حاکم، ايدئولوژی طبقه حاکم است. دليل اصلی اين امر اين است که توليد کنندگان ايدئولوژی به صاحبان افزونه توليد اجتماعی وابستگی مادی دارند. در سده های ميانين هزينه زندگی شاعران، نقاشان و فيلسوفان را مستقيماً اشراف و کلسيا (که گذشته از اشراف، خود ،‌بزرگ ترين مالک فئودال بود) می پرداختند. زمانی که اوضاع اجتماعی و اقتصادی دگرگون شد، بازرگان و بانک داران، ادب، فلسفه و هنر را در   پناه لطف خود گرفتند. اين جا نيز وابستگی مادی عريان بود. پيدايش توليد کنندگان ايدئولوژی که ديگر سر راست وابسته به طبقه حاکم نباشند تا ظهور سرمايه داری به طول انجاميد. ولی اين توليدکنندگان ايدئولوژی نيز برای “بازار آزادی” کار می کنند که  سرمايه داران و دولت بورژوايی تنها خريداران آنند.

ايدئولوژی حاکم هر چه که باشد، کار کردش جز تثبيت شکل موجود اجتماع، يعنی تثبيت حاکميت طبقاتی چيز ديگری نيست. قانون شکل غالب مالکيت را حمايت و توجيه می کند. خانواده نيز همين نقش را دارد، و مذهب به استثمار شدگان می آموزد که سرنوشت خود را بپذيرد. آرمان های سياسی و اخلاقی حاکم از راه سفسطه يا بيان فقط نيمی از حقايق می کوشند حاکمیت طبقه حاکم را توجيه کنند.

دولت سرمايه داری در داخل ايران نیز شامل نماز جمعه ها، رسانه های عمومی، مطبوعات، نهادهای کارگری وابسته به دولت هست. مانند خانه ی کارگر، شوراهای اسلامی کار، حزب اسلامی کار، تمام اين ها ابزار دولت و ابزار سرکوب سرمايه عليه طبقه ی کارگر هستند.

دولت ايران در مجموع، درعصر كنونی همواره يک دولت سرمايه بوده است. زيرا كه سلطه ی انحصارات بين المللی در اقتصاد ايران منجر به پيدايش يک دولت سرمايه داری شد. اما، برخلاف دولت های سرمايه داری غربی، دولت ايران ما حصل يك انقلاب بورژوا دمكراتيک نبوده، كه محصول دخالت مستقيم امپرياليزم بوده است. نظام سرمايه داری توسط امپرياليزم، از اواخر دوره صفویه، از بالا جايگزين يک نظام پيشا سرمايه داری شد.

از اين رو، دوران انقلاب دمكراتيک در ايران (از لحاظ انتقال قدرت دولتی به بورژوازی و نه از لحاظ تحقق تكاليف دمكراتيک)، سپری شده است. قدرت دولتی در دست بورژوازی است و هيچ بخشی از آن در انقلاب سهيم نخواهد بود.

چنانچه ماهيت طبقاتی دولت فعلی، بورژوايی باشد و چنان چه اين دولت قادر نباشد كه تكاليف مركب انقلاب را حل كند، پس بديهی است كه تنها طبقه ی كارگر قادر به حل نهايی مجموعه تضادهای جامعه است. در نتيجه، انقلاب آتی نيز يک انقلاب كارگری است. در ايران، علی رغم تعداد قليل طبقه كارگر نسبت به ساير زحمتكشان، اين طبقه تنها طبقه ای است كه قادر به بسيج ساير قشرهای تحت ستم و تدارک انقلاب در راستای حل تكاليف آن تا به آخر است. بديهی است كه دولت آتی، پس از سرنگونی دولت سرمايه داری، تنها يک دولت پرولتری است. به سخن ديگر، «رهبری» در دست طبقه ی كارگر است. متحدان طبقه ی كارگر نيز در انقلاب آتی، تنها دهقانان فقير و نيمه پرولترها،‌لایه های تهتانی خرده بورژوازی، زنان  و جوانان مبارز و  مليت های تحت ستم هستند. اما، در دوره ی پيشا انقلابی می توان حول مسائل خاص عملی با ساير قشرها، با حفظ استقلال سياسی، در «اتحاد عمل»ها عليه رژيم سرمايه داری شركت كرد.

مفهوم «رهبری» كارگری در انقلاب نيز اين است كه قدرت سياسی بايستی در دست طبقه ‌ی كارگر باشد (اكثر آراء در دولت انقلابی از آن نمايندگان كارگران و دهقانان فقير است- يعنی «نظام شورايی»). منظور از «انقلاب كارگری» نيز آغاز انقلاب سوسياليستی است. پس از سرنگونی دولت سرمايه داری در ايران، طبقه ی كارگر و متحدانش متشكل در دولت كارگری، آغاز به حل تكاليف مركب دمكراتيک و ضدسرمايه داری می كنند. ديوار چينی حل تكاليف دمكراتيک و ضدسرمايه داری را از هم جدا نمی كند.

اما، با آغاز انقلاب كارگری در يک كشور، جامع (از لحاظ اقتصادی) «سوسياليستی» نخواهد شد. ساختن سوسياليزم يک مسئله ی ملی نيست. سوسياليزم صرفاً در سطح بين المللی قابل تحقق است. در يک كشور عقب افتاده مانند ايران، می توان ساختمان سوسياليزم را پس از تسخير قدرت، آغاز كرد (اقتصاد با برنامه را مستقر كرد)، اما نمی توان آن را در محدوده يک كشور به پايان رساند، زیرا برای ساختن سوسیالیسم نیاز به رشد نیروهای مولده  در سطح بین المللی است. به سخن دیگر،  ساختن سوسياليسم صرفاً در مقياس بين المللی و پس از انقلاب های سوسياليستی، حداقل در چند كشور پيشرفته به پيروزی خواهد رسيد.  اما، اين به اين مفهوم نيست كه بايد امر تدارک انقلاب های سوسياليستی را   به تعويق انداخت. تسخير قدرت توسط پرولتاريا بايد در هر كشوری كه   شرايط ذهنی (رهبری انقلابی) آماده ای داشته باشد، آغاز گردد. انقلاب ها در ضعیف ترین حلقه زنجیر گسست می کند. اين خود پيروزی انقلاب ها را در ساير كشورها تسريع می كند. دوره ی كنونی، دوره ی طغيان های توده ای و انقلاب های كارگری است. در ايران  نيز وضعيت عينی برای تسخير قدرت آماده است. در نتيجه وظيفه ی سوسياليست های انقلابی تدارک برای تسخير قدرت توسط پرولتاريا و آغاز انقلاب سوسياليستی است. در محور این تدارک نیز ساختن حزب پیشتاز کارگری است. کتاب «دولت و انقلاب» برای درک انقلاب آتی در ایران ضروری است.

مازیار رازی

مهر ۱۳۹۶

 

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران