به مناسبت صدو پنجاهمین سالگرد انتشار جلد نخست کاپیتال کارل مارکس
به مناسبت صدو پنجاهمین سالگرد انتشار جلد نخست کاپیتال کارل مارکس
پیشگفتار
بدون تردید می توان اذعان داشت که مهمترین و رساترین کتابی که در تاریخ معاصر انتشار یافته است ، کتاب کاپیتال کارل مارکس است. تحلیل های اقتصادی کارل مارکس پس از سپری شدن ۱۵۰ سال در مرکز توجه و الهام بخش میلیارد ها انسان زحمتکش در سراسر جهان است.
نخستین انقلاب سوسیالیستی در جهان،انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ که صدمین سالگردش مترادف شده است با ۱۵۰ مین سالگرد انتشار کاپیتال، متاثر از این کتاب بوده است.
گرچه نخستین انقلاب سوسیالیستی پیروزمند در روسیه به رهبری حزب بلشویک و در راس آن لنین و تروتسکی پس از چند سال به کجراه رفت، و توسط یک ضد انقلاب ترمیدوری استالینیستی جایگزین شد، و گرچه انقلاب چین و سایر کشورها به اصطلاح «سوسیالیستی»، اعتبار سوسیالیسم را در انظار میلیون ها نفر از نسل جوان از کارگران و زحمتکشان مورد سوال قرار داده و آنها را به گمراه کشاند ( که مورد نقد بیرحمانه توسط مارکسیست های انقلابی قرار گرفته است)، اما امروزه کماکان تحلیل های اقتصادی کارل مارکس مندرج در کاپیتال تنها ارزیابی صحیح از بحران نظام سرمایه داری را ترسیم کرده و راه برون رفت از آن را به نمایش می گذارد.
کارل مارکس در مقدمهای بر جلد نخستِ کاپیتال می نویسد: «هدف نهایی این اثر آن است که قانون اقتصادیِ حرکتِ جامعۀ مدرن، یعنی جامعۀ سرمایهداری یا بورژوایی را شفاف و آشکار کند». اما، کارل مارکس چند سال پس از نگاشتن کاپیتال با شناخت و آشکار شدن قانون اقتصادی حرکت جامعه مدرن، در صحنه عملی در نخستین رودرویی کارگران با بورژوازی در سال ۱۸۷۱ در کمون پاریس، به این نتیجه رسید که تنها راه تغییر جامعه سرمایه داری و حل بنیادین بحران سرمایه داری، سرنگونی کامل دستگاه دولتی سرمایه داری است.
امروز در جهانی که بیش از نیمی از جمعیت آن روزانه تنها با ۲/۵ دلار زندگی می کنند و از سوی دیگر، چندین نفر ابر سرمایه دار، ثروتی بیش از نیمی از جمعیت جهان را در دست دارند، پیش بینی های کارل مارکس در کاپیتال بیش از پیش ملموس شده و راه حل او برای به زیر کشیدن دستگاه دولتی سرمایه داری و گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم تحت دیکتاتوری انقلابی پرولتا، هر چه بیشتر در دستور کار کارگران و زحمتکشان جهان قرار گرفته است. چگونگی تحقق این اقدامات را انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه به نمایش گذاشت.مطالعه این اثر و همچنین درس های نخستین انقلاب سوسیالیستی در جهان متکی بر نظریات کارل مارکس، برای تمامی جوانان سوسیالیست ایران ضروری است.
ترجمه مقاله ارنست مندل که به مناسبت صدمین سالگرد انتشار جلد نخست کاپیتال کارل مارکس انتشار یافته بود، به مناسبت صد و پنجاهمین سالگرد انتشار این اثر،برای نخستین بار ترجمه شده و در دسترس جوانان سوسیالیست ایران قرار می گیرد.
مازیار رازی
سپتامبر ۲۰۱۷
صد سالگی سرمایه مارکس
ارنست مندل
ترجمه:احمد آزادی جو
آخرین اثر ارنست مندل ، شکلگیری اندیشه اقتصادی کارل مارکس از ۱۸۴۳ تا زمان انتشار سرمایه، توسط ماسپرو در سال ۱۹۶۷ به مناسبت صدسالگی مهمترین اثر مارکس منتشر گردید. مقاله معتبر (رسالهای بر اقتصاد مارکسیستی ) وی نیز که سه بار به زبان فرانسه زیر چاپ رفت.و همچنین از زبان فرانسه به عربی ترجمه گردید، در این بهار در نسخه انگلیسی و آمریکایی نیز ظاهر خواهد شد.
در ۱۶ آگوست ۱۸۶۷ ، مارکس آخرین اثباتهایش را در جلد نخست سرمایه به پایان رساند و نامهای مختصر به فردریش انگلس ارسال کرد:”این تنها به لطف شما امکانپذیر بود. بدون از خود گذشتگی هایت هرگز نمیتوانستم این کار عظیم را برای سه جلد به انجام رسانم.تو را در آغوش کشیده و بسیار از تو ممنونم.” درواقع جلد نخست سرمایه ، تا یک ماه بعد در ۱۴ سپتامبر ۱۸۶۷ توسط ناشر ماینسن هامبورگ منتشر نشد.
این کتاب، که تا به حال تأثیر بسیاری بر تاریخ مدرن، داشته است.بحث و جدل دائمی بر سر ماهیت واقعی خود را پس از پایان قرن نوزدهم برانگیخته است. لوئیس آلتوسر و مکتب او نیز اخیراً این اختلاف نظر را در فرانسه تجربه کردهاند.
سرمایه دقیقاً به چه معناست؟آیا کاری اقتصاد است؟ آیا کار یک سیاست انقلابی ست؟آیا متنی فلسفی است؟یا آغاز جامعهشناسی مدرن است؟ برخی از مردم حتی اعلام کردهاند که بالاتر از همه کاری اخلاقی است.
زیرنویس این اثر، نقد اقتصاد سیاسی است. “اقتصاد سیاسی” برای مارکس یک علم دائمی است، علمی که به یک ایدئولوژی تبدیلشده است.این ایدئولوژی در زمان توسعه آن تدوین گردید و از مسیر علمی آن کنار گذاشته شد زیرا به تعصبات و مفاهیم طبقه غالب آن دوره ، یعنی بورژوازی آلوده گردید. به همین علت منطق خودشان ، آنها را مجبور ساخت که تولید نوعی از سرمایهداری را محکوم کند ،تناقضاتی را مطرح کند و شخصیت گزارش را نشان میدهد و از اینکه اقتصاددانان بورژوایی قادر به تکمیل کار آدام اسمیت و ریکاردو نبودند. بدین ترتیب اقتصاد کلاسیک شروع به فروریختن کرد.
این توسعه در آن زمان متوقف و از مسیر علمی کنار گذاشته شد؛ زیرا آن را به تعصبات و مفاهیم طبقه غالب دوره آن، بورژوازی، مورد استفاده قرار داد. به این دلیل بود که منطق خود آنها را مجبور ساخت که تولید نوعی سرمایهداری را محکوم کند، تناقضات را مطرح میکند، شخصیت گذراش را نشان میدهد و از اینکه اقتصاددانان بورژوایی قادر به تکمیل کار آدم اسمیت و ریکاردو نبودند و مدرسه کلاسیک از اقتصاد سیاسی شروع به فروپاشی کرد.
به این ترتیب، در تحقق «نقد اقتصاد سیاسی»،مارکس در آغاز باید سه مرحله را باهم ترکیب میکرد. او میبایست با افشای تناقضات خود، کارکرد اقتصاد سرمایهداری را تجزیه و تحلیل میکرد و نشان میداد تا چه حد علم اقتصاد رسمی قادر به ارائه گزارشی از این و توضیح دادن آن نیست. او باید نظریههای اقتصاد دانان بورژوایی را تجزیه و تحلیل میکرد و تلاش داشت با مطرح کردن ، تناقضات، نادرستی و اشتباهات نظریات آنها و مرتبط ساختن آن به ریشههای ایدئولوژیک، نقش اعتباری آنان را در رابطه با جامعه بورژوایی، ردیابی کند. وی میبایست مبارزه طبقاتی میان سرمایهداران و کارگران را که اقتصاد و ایدئولوژی تکاملی را توانا میساخت، در مردان زندهای که تاریخ خود را ساخته بودند،و در نهایت از طریق مبارزه طبقاتی تجسم مییافت تجزیه و تحلیل میکرد.
تعبیر پیروان لوئی آلتوسر از هدف سرمایه بهعنوان “یک ساختار اجتماعی-اقتصادی”و تجزیه و تحلیل به خصوصی از شیوه تولید سرمایهداری، کاملاً صحیح است.
مارکس در سرمایه ادعا نمیکند که شرح و تفسیری از همه جوامع انسانی از گذشته تا اکنون را تهیه کرده.بلکه بیشتر با فروتنی به تجزیه و تحلیل جوامعی میپردازد که در طول چهار قرن پیش غالب بودهاند یعنی جوامع بورژوایی .
ولی پیروان آلتوسر ، در محدود کردن موضوع و هدف کاپیتال به این روش ، تا حدی در اشتباهاند. زیرا این تعریف اجازه نمیدهد که پیچیدگی های کامل کار اصلی مارکس را ارائه دهیم.
برای ارائه توضیحی روشن از عملکرد تولید سرمایهداری،مارکس متعهد شد که منشأ که “مقولههای اقتصادی” (کالا،ارزش،پول،سرمایه) را دنبال کند .اگرچه منشأ اصلی آنها در جامعه کاپیتالیستی قرار دارد.وی همچنان موظف شد که همچون مورخی با ارائه تهیه تولید مواد اولیه ، درک جوامع پیشا – سرمایهداری را میسر سازد.
مارکس نمیتوانست به درستی تناقضات روش سرمایهداری را بدون ارائه ابزاری قدرتمند برای مبارزه طبقه کارگر،بدون اینکه کارگران در مبارزه طبقاتی مداخله کند و همچنین بدون تلاش برای رهبری این طبقه بهسوی یک هدف دقیق یعنی “سرنگونی جامعه سرمایهداری ” تجزیه و تحلیل کند.
مارکس در ۱۸۶۷ هیچگاه سخن فراموش نشدنی خود را در ۱۸۴۵ از یاد نبرده بود”فیلسوفان جهان را به روشهای متفاوت تنها تفسیر کردهاند، درحالیکه مسئله اصلی بر سر تغییر آن است.”
به همین جهت “سرمایه اثری” است تئوری و پراکتیک ، فلسفی و اقتصادی، تاریخی و جامعهشناختی،نمیتواند در غیر این صورت باشد زیرا مارکس از این روش برای نوشتن استفاده میکرد.
خود مارکس این روش را هنگامی که در ۱۸ مارس ۱۸۷۲ “موریس لاچاتر” را نوشت تعریف کرد.او در هنگام مطالعه مشکلات اقتصادی، متدی را به کار گرفت که تا به حال به بکار برده نشده بود.بدیهی است که او روشی دیالکتیکی را اتخاذ کرد.این ترکیبی است از کمال بهرهگیری دادههای تجربی همراه با تحلیل انتقادی از آنها و افشاسازی تضادهای درونی آنها که به وضوح در زمان مطالعه در موردشان آشکار بود.
به کمک کاربرد این متد مارکس توانست بر ضعفها و نارسایی های مکاتب کلاسیک اقتصاد سیاسی فائق آید. او با تکمیل کردن تئوری ارزش (که منشأ ارزش کالاها، بهمثابه پدیدهای اجتماعی را، با مقدار کار که بهطور اجتماعی برای تولید ضروری است، توضیح میدهد) و با تشخیص “کار” از “نیروی کار” و توضیح دادن آنکه چیزی سرمایهداری میخرد ، “کار” کارگر نیست، بلکه “نیروی کار” و توان اوست پرداخت.
تمام این اکتشافها که همزمان علم اقتصاد و نظریه سوسیالیستی را دگرگون کردند، در سال ۱۸۵۹، در کتاب کوچک مارکس “نقد اقتصاد سیاسی”، که بهویژه برای مقدمه آن، بهصورت کلاسیک، تئوری مارکسیستی ماتریالیسم تاریخی، به کار رفته است، پیش از این نوشتهشده است. اما در سرمایه است که این مفاهیم در غنای واقعی خود استقرار مییابند.
بالاتر از همه، کاپیتال به دنبال “قوانین طبیعی طبقاتی تولید سرمایهداری” است. همه اینها از مبانی ساختاری : نظریه ارزش کار و تئوری ارزش اضافی به دست میآیند.
تولید کاپیتالیستی تولید در بازار تحت شرایط مالکیت خصوصی ابزار تولید است، یعنی در یک شرایط رقابتی، سرمایه گذار صنعتی برای برنده شدن در این مسابقه و یا دستکم برای کنار نرفتن ، باید هزینههای تولید خود را کاهش دهد. او این را با پیشرفت تکنولوژی، سیستم ماشینی، به دست میآورد. با انجام این کار، ماشینی زنده را با یک ماشین جایگزین میکند و بهطور ناگهانی انسان را به ماشین بدل میسازد . یعنی او همزمان با یک تیر دو نشان میزند: او هزینههای تولید خود را کاهش میدهد و فتح بازارها را نیز تسهیل میکند؛ او اشتغال را کاهش میدهد و باعث ایجاد بیکاری میشود که موجب پدید آمدن نیروی کار ارزان میگردد و بنابراین سهم خود را از “ارزش خالص” تولیدشده توسط کارگرانش افزایش میدهد. این “ارزش خالص” اساساً بین دستمزد و سود تقسیم میشود؛ اگر سهم اول کاهش یابد، سهم دوم بهطور خودکار افزایش خواهد یافت.
برای اینکه بتوانیم تکنولوژی و سیستم ماشین را توسعه دهیم، سرمایهداری نیاز به یک مقدار بهطور مداوم در حال رشد از سرمایه دارد، از آنجا که ماشینآلات با توسعه فنآوری بیشتر و بیشتر و البته پرهزینهتر میشوند. تنها یک ابزار اساسی برای افزایش سرمایه وجود دارد: افزایش سود. و از طریق سرمایهگذاری این سود (“انباشت سرمایه”) سرمایه رشد مییابد.
سرمایهداری میتواند سود خود را به دو روش افزایش دهد: یا با کاهش دستمزدها (یا با افزایش روز کاری بدون افزایش دستمزد روزانه) یا افزایش بهرهوری از کار بدون افزایش دستمزدها (یا با افزایش این کار کمتر از بهرهوری افزایش کار) اولین روش در اکثر موارد تا پایان قرن نوزدهم در اروپا مورد استفاده قرار میگرفت ( البته همچنان در کشورهای توسعهنیافته مورد استفاده است)؛ و فقر مطلق کارگر محصول چنان شرایطی است. روش دوم بیشتر از همه در اروپا از اواخر قرن نوزدهم استفاده شده؛ که در آن فقر نسبی طبقه کارگر به ارمغان میآید(یعنی درآمد سرانه کارگران دستمزد کمتر از درآمد سرانه مردم افزایش مییابد). آمارهای به دست آمده نیز این وقایع را تأیید میکند.
انباشت سرمایه، وسیلهای است برای غلبه و قبضه بازار رقابت، که به تمرکز سرمایه منتهی میشود. ماهی بزرگ ماهی های کوچک را میبلعد. از آنجایی که هزینههای نصب اولیه بهطور مستمر افزایش مییابد، تنها تعداد کوچکتر و کوچکتر تراست های سرمایهداری بزرگ میتوانند به شاخههای صنعتی پیشرفتهتر مبدل شوند. روزی یک اقتصاد دان آمریکایی پیشبینی کرد، تا پایان قرن، سه درصد شرکتهای غولپیکر بر کل اقتصاد کاپیتالیستی جهان حکمفرما خواهند بود.
اما این افزایش عظیم نیروهای مولد به شیوهی آنارشیسمی و غیر سازماندهی انجام میشود. این امر به سوی تحقق بخشیدن به سود شخصی است و نه به رضایت از نیازهای انسانی. از اینرو تمایل به تولید بیش از حد ذات سرمایهداری تولیدی است که امروزه در قالب ظرفیت تولید بیش از حد بیان میشود. از این رو زمینه بحرانهای اقتصادی دورهای که “رکود” نامیده میشود، به وجود میآید.
همانطور که اشاره شد، کتاب کاپیتال تنها علم اقتصاد را مضمحل نکرده است.بلکه همچنین جنبش کارگری را نیز واژگون کرد. کتاب کاپیتال سوسیالیسم را از یک اتوپیا به یک علم تبدیل کرد. این یک سلاحی برای کارگران است که آنها میتوانند نه تنها نقاط ضعف جناح دشمنان را تشخیص دهند، بلکه آماده ظهور یک جامعه جدید، یعنی جامعهای سوسیالیستی شوند.
زمانی که مارکس و انگلس جوان پیشنویس منشور کمونیست را در بروکسل در سال ۱۸۴۷ نگاشتند، تقریباً چندین انقلاب سوسیالیستی در سه یا چهار کشور رخ داده بود. فریاد آزادی خواهانه: “کارگران جهان، متحد شوید” بعدها هیچ ارتباطی با تجربههای واقعی نداشت . تشخیص علمی این موضوع : “تاریخ تمام دورهها تاریخ مبارزات طبقاتی بوده است”، پس از آن میتواند توسط بازیگران اصلی در نمایشنامه معاصر – کارگران صنایع بزرگ – تنها در چند کشور درک شود.
بیست سال بعد، زمانی که کاپیتال ظهور کرد، اتحادیه بینالمللی کارگری درصحنه وجود داشت و آگاهی اتحادیههای کارگری در میان کارگران نیمی از کشورها رشد کرده بود. اما چیزی بیش از یک پیشتازی کوچک نبود. در تعداد در مقایسه با کل جمعیت بشریت، یک گروهی حداقلی بی اهمیت بود، هرچند که در جریان اعلان کمون پاریس، “ترس بزرگی” را به سرمایه منتقل کرد.
کمتر از بیست سال بعد، سوسیالیسم علمی به یک جنبش تبدیل شد که میلیونها کارگر را در سراسر جهان در برگرفت. و نیمقرن پس از انتشار کاپیتال، اولین سود فراوانی جمعآوری شد: طبقه کارگر برای نخستین بار در کشور بزرگ روسیه، در اکتبر ۱۹۱۷ قدرت را در دست گرفت.
امروزه یک کشور واحد ، و حتی جزیرهای کوچک نیست که ممکن باشد در این سیاره ، صنعتگری خصوصی با طبقه کارگر سازمان یافته در اتحادیهها یا احزاب سیاسی مواجه نشود. امروزه صدها میلیون نفر از کارگران، روشنفکران، دهقانان و دانشجویان زحمتکش تحت نام مارکس مشغول به فعالیتاند. سرمایهداری شانس چندانی برای بقا در قرن بیستم ندارد تا بتواند ۱۵۰ “سالگرد کاپیتال” را با همان چاشنی احترام ، تحریک و آرامش در نظر بگیرد که در بعضی از کشورهای صنعتی، در سالگرد صدسالگی به نمایش گذاشت.
مارکس بهدرستی پیشبینی کرد: “بورژوازی مدتی طولانی مرا به یاد خواهد داشت.” چنین قدرت تفکری، زمانی علمی است، که اعلام کنیم معنی تکامل درک شده و زمانی است که آگاهی، تودهها را در بر بگیرد.
آخرین دیدگاه ها