در مقابله با فرقه گرایی و چپ روی

پیشگفتار مازیار رازی

بيماری کودکی چپ رویدر کمونيسم، اثر ولادمیر ایلیچ لنین

جزوه «بيماری کودکی چپ رویدر کمونيسم» اثر لنین، در آوريل و ترمیمات آن در ۱۲ ماه مه سال ۱۹۲۰ توسط لنين به رشته ی تحرير در آمد. اين کتاب در ۸۱۰ ژوئن به زبان روسی و در ماه ژوئيه، ترجمه ی آلمانی، فرانسه و انگليسی آن چاپ شد. لنين شخصاً در کار حروف چينی و چاپ اين کتاب نظارت کرد، تا کتاب قبل از آغاز دومين کنگره ی انترناسيونال کمونيستی منتشر گرديد. کتاب مزبور بين کليه ی نمايندگان دومين کنگره ی انترناسيونال کمونيستی (کمینترن) توزيع شد. طی ماه های ژوئيهنوامبر سال ۱۹۲۰ اين کتاب مجدداً به زبان آلمانی در لايپزيک، به زبان فرانسه در پاريس، و به زبان انگليسی در لندن چاپ و منتشر گرديد. در متن دستنويس «بيماری کودکی چپ رویدر کمونيزم» در زير عنوان اصلی عنوان فرعی ديگری نيز بدين شرح وجود دارد: «تجربه ی مصاحبات عامه فهم درباره ی استراتژی و تاکتيک مارکسيستی». در کليه چاپ های اين کتاب که در دوران حيات لنين منتشر می شد اين عنوان فرعی حذف شده بود. در چاپ چهارم کليات ولادمیر ایلیچ لنین اثر «بيماری کودکی چپ رویدر کمونيزم» از روی متن چاپ اول، که غلط گيری آن توسط خود لنين انجام گرفته است، منتشر می شود.

به درستی این کتاب در باره استراتژی و تاکتیک مارکسیستیاست. همواره در ۱۸۰ سال گذشته، از زمان تشکیل اولین تشکل های کارگری و ایجاد بین الملل اول، دوم و سوم (کمینترن) آن چه منجر به بحران های سیاسی و تشکیلاتی این سازمان ها شد، انحرافات فرصت طلبانه (نداشتن استراتژی انقلابی صحیح) از یکسو، و فرقه گرایانه (نداشتن تاکتیک‌های صحیح) از سوی دیگر، بوده است. لنین از نادر فعالان جنبش کارگری بود که توانست در اکثر موارد مشی انقلابی را در مقابل گرایش های انحرافی پیش برد. گام برداشتن در راستای مشی انقلابی به ویژه در جوامع اختناق آمیز؛ همانند راه رفتن بر روی لبه تیز یک چاقو است. هر لغزش کوچک فعال سیاسی را به «چپ» یا «راست» این لبه تیز پرتاب می کند. لنین از نادر انقلابیونی که هنر دویدن بر این لبه تیز را آموخته بود! این روش مارکسیستی توسط لنین به مورد اجرا قرار گفت و با صراحت به افشا گری مخالفان «چپ گرا» (فرقه گرا) و «راست گرا» (فرصت طلب) پرداخت.

از دیدگاه مارکسیست های انقلابی و مشخصاً لنین، استراتژی انقلابی همانا هدف در راستای تحقق سوسیالیسم است که مارکسیست های انقلابی، بدون کوچکترین لغزش و انعطافی، می باید گام های ضروری در راستای تحقق آن بردارند. کسانی که این هدف نهایی را از برنامه‌های خود یا کنار گذاشته و یا به آینده نا معلوم موکول می‌کنند، می باید با صراحت در میان توده ها افشا گردند. در محور این اعتقادات انحرافی تزهای ضد انقلابی «انقلاب دو مرحله» ای و یا «انقلاب دمکراتیک» قرار گرفته است که مارکسیست های می باید با شدت در مقابل آن ایستاده و از اهداف نهایی حمایت کرده و گام های رسیدن به آن را تحقق دهند.

اما، برای رسیدن به هدف نهایی یعنی سوسیالیسم، مارکسیست های انقلابی باید در بکارگیری تاکتیک‌های خود کاملاً انعطاف پذیر باشند. زیرا آگاهی سوسیالیستی در میان قشرهای تحت ستم جامعه و به ویژه طبقه کارگر، همگون نبوده و یکپارچه و همه جانبه حاصل نمی گردد. آگاهی سوسیالیستی به دست آمده در یک بخش جامعه،‌ در مبارزه طبقاتی، پس از دوره ای مورد دستخوش ایدئولوژی هیئت حاکم قرار گرفته و از میان می رود. از اینروست که وجود یک حزب پیشتاز کارگری (حزب لنینی) ضروری است. اما داشتن استراتژی انقلاب سوسیالیستی، الزاماً به ساختن حزب پیشتاز کارگری و در نتیجه تدارک انقلاب سوسیالیستی، منجر نمی شود. روند ساختن حزب و تدارک انقلاب سوسیالیستی لازمه اش بکار گیری تاکتیک‌های صحیح است. به عبارت دیگر، انعطاف پذیری در تاکتیک‌های از جمله عقب نشینی ها و سازش های اصولی و بکارگیری مانورهای تشکیلاتی، از ضرورت حیاتی برخوردار است. حزب پیشتاز کارگری را نمی‌توان با برخورد های فرقه گرایانه ساخت، همانطور که انقلاب سوسیالیستی را نمی‌توان با مواضع چپ روانه به پیروزی رساند. هر اقدام فرقه گرایانه و چپ روانه زیر لوای توجیه هر سیاستی، راه برای رسیدن به سوسیالیسم را مسدود می کند. به قول لنین فرقه گرایی و چپ روی، بیماری است که برخی از مارکسیست ها در دوران طفولیت سیاسی خود به آن آغشته می‌شوند و نا آگاهانه به روند انقلاب سوسیالیستی لطمه می زنند.

آنچه که مورد توجه گرایش های فرقه گرا قرار نمی‌گیرد، این است که تا دوران اعتلای انقلابی و بحران های سیاسی و اجتماعی که قدرت دو گانه در جامعه بوجود می‌آید و تسخیر قدرت در دستور روز قرار می گیرد، جامعه همواره به سه طیف تقسیم می گردد. اول، طیف سیاه، یعنی هیئت حاکم و دولت ضد انقلابی سرمایه داری، که در اقلیت یک درصدی قرار می گیرد. دوم، طیف سفید، یعنی نیروهای انقلابی که خواهان سرنگونی دولت سرمایه داری اند، که آن نیز در اقلیت یک درصدی قرار می گیرد. سوم، طیف ۹۸ درصدی خاکستری میان طیف سیاه و سفید که شامل کل جامعه می گردد. برای پیروزی انقلاب سوسیالیستی نیروهای یک درصدی سفید و انقلابی باید بخش عمده طیف خاکستری را به برنامه خوب جلب کرده و بخش دیگری از آن‌ها را خنثی کنند که به سوی طیف سیاه نروند. برای تحقق این امر، ایجاد وسیعترین اتحاد عمل‌ها و جبهه های کارگری و جبهه های اجتماعی (زنان، ملیت ها، جوانان و غیره) به شکل غیر فرقه ای ضروری می گردد. بکارگیری تاکیتک های انعطاف پذیر با حفظ اصول، برای انجام این امر، حیاتی است. ورود انقلابیون در تجمعات اجتماعی و کارگری باید برای تقویت وجوه اشتراک صورت گیرد و نه برجسته کردن وجوه افتراق! ایجاد افتراق و فرقه گرایی و چپ روی در تجمعات اجتماعی محقق در نهایت منجر به انزوای نیروی سفید و تقویت نیروی سیاه خواهد شد.

در اپوزیسیون چپ و جنبش کارگری ایران، فرقه گرایان بسیار برجسته اند. از ديدگاه گرايش های خرده بورژوایی مانند گرایشات «شبه آنارشيستی» و «مائوئیستی»، دنيا همواره به «سفيد» و «سياه» تقسيم می گردد. هر آن چه به غير از «خود» آن هاست، در دنيای «سياه» جای دارد. اين گونه تقسيم بندی البته برای کسانی که خواهان خلاص کردن خود از بار فعاليت های روزمره و مشقت بار مبارزات کارگری عليه سرمايه داری هستند، ايده آل است. دنيای آن ها «تخيلی» و «خالص» است. از نقطه نظر آن ها استراتژی کارگران تشکيل حکومت شوراهای کارگری و سرنگونی دولت سرمايه داری است، و تا تحقق کامل اين خواست مرکزی کارگران خود را آغشته به هيچ عملی که خارج از اين محدوده است، نبايد کنند. هر آن چه غير از اين اتفاق افتد، به زعم آنان «اصلاح گرايی» و تمکين به بورژوازی است. برای آنها،‌بکارگیری «تاکتيک» در مبارزات طبقاتی و انعطاف پذیری و سازش های اصولی و پیشبرد اتحاد عمل‌های و جبهه های کارگری و غیره، امری در حوزه فعاليت گرايش های «چپ بورژوازی» است. اين ها تصور می کنند که کارگران همه يک پارچه مسلح به آگاهی سوسياليستی هستند و تحت تأثير و نفوذ عقايد بورژوازی و رفرميستی قرار نمی گيرند. آن ها فکر می کنند که کارگران برای دست يابی به هدف نهايی خود، با حفظ اصول و برنامه خود، نبايد مطالباتی (مطالبات انتقالی) طرح کنند که بتواند چارچوب دولت سرمايه داری را بلرزاند و آگاهی سوسياليستی را برای کارگران گام به گام، در ارتباط با آگاهی کنونی شان، طرح کند. از ديدگاه آن ها کارگران يک روزه «سوسياليست» می شوند و تمام عيوب سرمايه داران را کاملاً درک کرده و اقدام به انقلاب کارگری می کنند. مواضع فرقه های «شبه آنارشيستی» و «مائوئیستی» ايرانی، و برخی از «مارکسیست»ها، همانا موضع «امتناع» از جنبش کارگری است.

در این جزوه لنین به تفصیل در مورد کجروی های گرایشات کمونیستی به ویژه در آلمان و انگلستان می‌پردازد و نشان می‌دهد که این چپ روی ها و مواضع فرقه گرایانه در جنبش کارگری چگونه راه انقلاب سوسیالیستی را مسدود می‌کند و در مغایرت با تجربه پیروزمند انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ قرار دارد.

به منظور مقابله با فرقه گرایی و چپ روی در جنبش کارگری و اپوزیسیون چپ، مطالعه جزوه لنین ضروری است و به تمام جوانان سوسیالیست توصیه می گردد.

مازیار رازی

فروردین ۱۳۹۶

بيماری کودکی چپ رویدر کمونيسم، اثر ولادمیر ایلیچ لنین

https://www.marxists.org/farsi/archive/lenin/works/1920/bimari.pdf

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران