بریتانیا و نرخ سود

از میلیتانت شماره ۴۹

مایکل رابرتز، ۴ ژانویۀ ۲۰۱۲

برگردان: آرمان پویان

تأکید اکثر پژوهش های مارکسیستی در مورد مقولۀ نرخ سود بر روی ایالات متحده است؛ این موضوع تاحدودی به این دلیل است که آمریکا مهم ترین و بزرگ ترین اقتصاد سرمایه داری محسوب می شود و به علاوه داده های موجود آن نیز به مراتب بهتر از سایر کشورها می باشد.

من طی نوشته های پیشین خود گفته بودم که به زودی به وضعیت نرخ سود بریتانیا و احتمالاً نرخ سود در سایر اقتصادهای مهم سرمایه داری نگاهی خواهم داشت (به مطلب “اندازه گیری نرخ سود: بالا یا پایین؟” مورخ 20 نوامبر 2011 نگاه کنید).

داده های بریتانیا چندان بد نیست و بنابراین می توانیم تلاش کنیم تا با اتکا به آن، حرکت نرخ سود در بریتانیا را شرح دهیم. من این کار را در کتاب خود با نام “رکود بزرگ” انجام دادم. اما در این جا داده ها را مورد تجدیدنظر قرار داده ام. برای اندازه گیری نرخ سود مارکسیستی- یا به بیان ژرار دمونیل “a la Marx”- من خالص مازاد عملیاتی در شرکت های غیرمالی انگلستان را مورد استفاده قرار دادم (یعنی سود پس از کسر مصرف سرمایۀ ثابت) و آن را به خالص دارایی های ثابت تقسیم کردم. آمارهای بریتانیا، دارایی های ثابت را به هزینۀ های جاری یا هزینه های تعویص محاسبه می کند. اگر عموماً مطالب من را خوانده باشید، می دانید که این روش در بین محافل اقتصادی مارکسیستی مورد مناقشه است، چرا که ارزشیابی دارایی های ثابت به هزینه های جاری در حقیقت نرخ سود دقیقی را ارائه نمی کند (احتمالاً حتی اندرو کلیمن استدلال خواهد کرد که چنین نرخ سودی بی معنا خواهد بود- به مطلب پیشین من با عنوان “اندرو کلیمن و شکست تولید سرمایه داری”، 8دسامبر 2011 مراجعه کنید). بنابراین من تلاش کرده ام تا محاسبه بر پایۀ هزینۀ جاری را بر اساس هزینۀ تاریخی تعدیل کنم و برای این منظور از همان نرخ استهلاک میان این دو نوع معیار استفاده کرده ام. این بهترین کاریست که می توانم برای رسیدن به نرخ سود بر اساس هزینه های تاریخی انجام دهم.

همۀ داده های لازم برای این کار تنها تا سال 1987 موجود است. آن چه این داده ها نشان می دهد، روند صعودی نرخ سود شرکت های غیرمالی بریتانیا در طی سال های 1987 تا 2009 می باشد. نرخ سود محاسبه شده به هر دو شیوه، در سال 2007 اوج گرفت و سپس تا سال 2009، 25 الی 30 درصد سقوط کرد و به سطوحی رسید که از رکود بزرگ 1990-91 بریتانیا به این سو دیده نشده است.

داده هایی هم وجود دارد که به سال 1950 بازمی گردد، ولی این داده ها به مازاد عملیاتی ناخالص، و نه ارقام خالص، تکیه دارد. اما اگر ما از همین داده ها برای به دست آوردن تصویری از عملکرد نرخ سود بریتانیا در کل دورۀ پس از جنگ جهانی استفاده کنیم، بازهم همان روندهای مشابه را- فارغ از این که بر اساس هزینه های جاری محاسبه شده باشد یا هزینه های تاریخی- مشاهده می کنیم. کل دورۀ 1950 تا 2009، نشان دهندۀ روند نزولی نرخ سود بریتانیا است. اما علت این امر آنست که نرخ سود در اوایل دهۀ 1950 بسیار بالا بود و پس از آن در نخستین رکود بزرگ پساجنگ طی سال های 1974-75 به یک حداقل رسید. به نظر می رسد که این یک نقطۀ عطف بوده است. صنایع بریتانیا نابود شد و پروسۀ تبدیل کامل اقتصاد سرمایه داری انگلستان به بخش های متکی به خدمات، به طور جدی آغاز گشت. همین مسأله به بهبود تدریجی نرح سود انجامید، هرچند نرخ مذکور به سطوح اوایل دهۀ 1960 بازنگشت (البته، با توجه به برخی محاسبات، رونقِ اوایل دهۀ 2000 که بر پایۀ اعتبارات قرار داشت، استثنا است). به علاوه از حدود اواسط دهۀ 1980، روند نرخ سود بر اساس هزینۀ تاریخی تاحدودی ثابت بود (منحنی سبز در نمودار زیر).

مقامات بریتانیا محاسبات خود از نرخ سود در شرکت های غیرمالی را منتشر و برای این منظور از رابطۀ مازاد عملیاتی خالص تقسیم بر خالص دارایی های ثابت (البته بر اساس هزینه های تعویض) استفاده می کنند. در حال حاضر آخرین ارقام مربوط به سه ماهۀ سوم 2011 منتشر گردیده است. از آن جا که این داده ها به مراتب به روز تر است- حتی اگر نرخ سود مارکسیستی را اندازه گیری نکند- باز هم برای پی بردن به روند موجود، مناسب و حائز اهمیت می باشد. این داده ها نتایج من را مبنی بر این که نرخ سود شرکت های غیرمالی بریتانیا در اواخر 2007 به اوج رسید و سپس تا سه ماهۀ سوم 2009 سقوط کرد، تأیید می کند. از آن زمان تاکنون یک بهبود 21 درصدی در نرخ سود ایجاد شده، هرچند هنوز به نقطۀ اوج اواخر 2007 بازنگشته است. جالبست مقامات کشور هم گزارش می دهند که نرخ سود در بخش صنعت همچنان به سقوط خود ادامه می دهد و در حال حاضر در پایین ترین سطح از سال 1997 به این سو قرار دارد. این بخش خدمات است که موجب صعود نرخ سود بوده است.

به علاوه، بهبود حجم سود نیز از آمریکا کم تر بوده است. در اواخر سال 2010، حجم سود بریتانیا همچنان حدود 6 درصد پایین تر از نقطۀ اوج 2007 قرار داشت، هرچند از نقطۀ حداقل 2009 بالاتر بود. در سال2011، بهبود واقعی بیشتری وجود نداشته است. این مسأله می تواند از افزایش بیشتر نرخ سود در سال 2012جلوگیری کند.

اما نرخ های سود در سایر اقتصادهای مهم سرمایه داری چه طور؟ محاسبۀ این نرخ ها ساده نیست، چرا که داده ها بسیار درهم هستند. اما می توانیم از طریق پایگاه داده های کمیسیون اروپا، تصویری از روندهای کنونی به دست بیاوریم (اقدامی که سایر اقتصاددان مارکسیست نیز انجام می دهند). با استفاده از این پایگاه داده ها و انجام برهی فروض (مهم تر از همه اندازه گیری نرخ سود واقعی و نه اسمی) متوجه می شویم که نرخ سود تمامی اقتصادهای مهم سرمایه داری هنوز پایین تر از سال 2007 دارد. نمونۀ بسیار شاخص این کشورها، فرانسه و ایتالیا می باشند. با این وجود، از سال 2009 به بعد نرخ سود شاهد بهبود بوده است.

پایگاه داده های کمیسیون اروپا (AMECO) معادل داده های حساب های ملی نیست، اما روند کلی نرخ سود ر از سال 2009 نشان می دهد و ضمناً حجم سود را نشان می دهد. تنها در ایالات متحده، حجم سود شرکتی در اواخر سال 2011 ، نقطۀ اوج پیشین خود در سال 2007 را پشت سر گذاشت. جمع بندی کلی از داده های مزبور اینست که سوددهی از نقطۀ حداقل سال 2009 در اقتصادهای مهم سرمایه داری بهبود داشته است، ولی همچنان پایین تر از نقطۀ اوج 2007 قرار دارد. این بدان معناست که سرمایه گذاری در کشورهای سرمایه داری نسبت به سال 2009 بالا خواهد رفت (کما این که هم اکنون نیز افزایش داشته است)، ولی سرمایه گذاری(و بنابراین رشد تولید ناخالص داخلی واقعی) احتمالاً حتی از رشد نسبتاً ضعیف پس از رکود ملایم جهانی در سال 2001 نیز پایین تر خواهد بود. سرمایه داری در اقتصادهای پیشرفته همچنان نسبتاً ضعیف باقی مانده است.

رای مشاهده متن کامل با جدول ها رجوع شود به میلیتانت شماره۴۹

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *