مائوئيست های نپال در دولت سرمایه داری

ممقاله زیر در سال ۲۰۰۷ در زمان شرکت مائوئیست ها نپال در دولت سرمایه داری، نگاشته شده است. برای شناخت ماهیت مائوئیست های ایرانی حامی دولت سرمایه داری نپال، آنرا مجدداْ انتشار داده و در اختیار خوانندگان قرار می دهیم.  میلیتانت

پابلو سانچز

برگردان و تلخيص: شکوفه بهار

 

بعد از جنبش عظيم توده ایی که در ماه آوريل سال گذشته در «نپال» بوقوع پیوست، بورژوازی این کشور، تمام توان خود را صرف منحرف کردن جنبش اعتراضی مردمی و کشاندن آن به ميز مذاکره نمود. (CPN-M)و دولت بورژوايی حاکم (UML) هر کدام پنج وزير در کابینه ی دولت خواهند داشت.

نخست وزير جديد باز هم «گ. پ. کويرالا» است که اقليت بسيار کوچکی را در مجلس نمايندگی می کند. البته وجود اين اقليت کوچک به شکرانه ی حزب بورژوایی جدیدی است که از تجزيه ی «کنگره نپال» و «حزب کنگره ی نپال دموکراتيک» شکل گرفته است.

طرفین مذاکره کننده در آخرین نشستهای خود به توافقات زیر رسیدند:

1- تدوین برنامه ی عمومی حداقل، که برنامه و سياست های دولت موقت خواهد شد؛

2- تشکيل نظامنامه ی عملکردهای کابينه موقت؛

3- تشکيل آيين نامه کار؛

4- تشکيل کميته نظارت مشترک از هشت حزب برای نظارت بر دولت.

در رابطه با توافق اول، مائوئيست ها پذيرفته اند تا تمام املاک ـ خصوصی و دولتی ـ تصاحب شده را در ظرف مدت 15 روز بازگردانند؛ کسانی که از خانه های خود آواره شده اند را با احترام برگردانند و از نمايش اسلحه در ملا عام خودداری کنند. احزاب همچنين متعهد شده اند که از سازماندهی اقدامات گروهی و اعتصاب که از آنها به عنوان «مزاحمت اجتماعی» یاد شده، خود داری ورزند.

«کويرالا» پس از سوگند در پارلمان به تشکیل کابينه مبادرت کرد و ناظر سوگند خوردن وزرای خود گرديد. سهميه بندی سمت ها از اين قرار است: «کنگره نپال»، UML و مائوئيست ها هر کدام پنج کرسی در کابينه؛ «کنگره نپال دموکراتيک» سه کرسی و «جبهه مردم»، «جبهه متحد چپ» و حزب NSP-A هرکدام تنها يک کرسی می گيرند. «کنگره نپال» سمت نخست وزيری را می گيرد و مائوئيست ها هم تنها يکی از وزارتخانه ها را به دست خواهند گرفت.

«کنگره نپال» آماده پياده کردن برنامه های خود در زمينه ی بازسازی دفاعی، خانه سازی، مالی و برنامه ی جديد صلح و نوسازی با استفاده از علوم جديد و تکنولوژی می باشد. این حزب بورژوايی، عهده دار وزارت خانه هایی نظیر امور خارجه، آموزش و پرورش، ورزش، فرهنگ، جهانگردی و هوانوردی غيرنظامی، کشاورزی و چندین شرکت ها مديريتی خواهد بود. «کنگره نپال دموکراتيک» نیز وزارت کار، حمل ونقل، منابع آب، حقوق و دادگستری و روابط پارلمانی را به عهده خواهد داشت.

اکنون چه؟

توجيه آنها: نیاز به چشم اندازی مارکسیستی

در جریان رقابت در زمينه ی اين تصميم تاريخی، فشار فزاينده ای در ميان رده های مختلف حزب کمونيست (مائوئیست) ايجاد شده است. حملات سلطنت طلبان با کنترل جنبش «ترايی» و اقدامات ديگری نظیر حمله به محدوده دفاتر CPN-UML با استفاده از مواد منفجره، مائوئیستها را مجبور به پذيرش دولت موقتی کرده که بازتابی از توازن قوا موجود در درون جنبش توده ای نمی باشد. بهر حال اين بهايی است که توده ها بايد به خاطر خود محوری رهبران کمونيست خود بپردازند.

علی رغم بسيج توده ایی، اعتصابات و اعتراضات اعضای «ارتش آزادیبخش مردمی» (PLA) در ظرف چند ماه اخير، شرايط آنها رو به بهبودی نرفته و همين وضعيت در بقيه کشور هم حاکم است. مائوئيست ها موضوع انقراض سلطنت را مسئله ی اساسی آينده نپال قرار داده اند؛ بدون درک اين مساله که شاه ِ وابسته به امپرياليسم، تنها يک دکور است و تنها تغییر این دکور کافی نیست.

پيش از توافقات ماه مارس بین طرفین متخاصم، مائوئيست ها تهديد به اعتصاب عمومی کرده بودند. اما آنها از این امر صرف نظر کردند چراکه نخست وزير دولت کنونی به مائوئيست ها قول داد که در مجلس بعدی، مسئله سلطنت، اولين مسئله مورد بحث باشد. اشکال اصلی در اين جاست که مائوئيست ها به طبقه حاکمی اعتما د می کنند که سابقه ی بسيار ناپسندی در حفظ قول و قرارهای خود دارد. اما حتی اگر هم مقام نخست وزیری دولت کنونی به قول خود وفادار باقی بماند، همچنان کليه ی تضادهای طبقاتی جامعه ی نپال به جای خود باقی خواهند ماند بدون آنکه هيچ چيزی بنيانی تغيير کند.

مائوئيست ها در حقيقت به دولت بورژوايی پيوسته اند و حالا با توجه به اينکه ديگر يک نيروی محرک نيستند، بايد بورژوايی رفتار کنند. برای مثال همين چندی پيش بود که «پرچاندا» رهبر مائوئيست ها درباره ی لزوم الحاق ارتش مردمی به ارتش پرولتاريا صحبت می کرد؛ اما امروز او تمامی موعظه های خود را فراموش کرده و بی شرمانه دست همکاری به دولت بورژوایی نپا ل داده است.

در سال 1999، «لی اونستو» که يک طرفدار آمريکايی مائوئيستهای نپال است با «پراچاندا» مصاحبه ای داشت و از او پرسيد که اهميت مبارزه با رويزيونيم چه اندازه است. «پراچاندا» در پاسخ گفت “منبع قدرت من در اين است که از رويزيونيزم متنفرم. من جداً از رويزيونيزم متنفرم و خودم هرگز با رويزيونيزم سازش نمی کنم.” (جنبش مائوئيستی در نپال، ص 131)

امروز او مجبور است با اقدامات اکراباتيک سياسی خود وارد دولتی بشود که حدود 9 ماه پيش برای جنگ با مائوئيست ها به جنگل های نپال لشکر می فرستاد. آيا تنفر او امروز از رويزيونيزم آبکی شده است؟

«پراچاندا» علاوه براين گفته است که او بعد از پيوستن به کابينه موقت، تقدم را به تضمين انتخابات “آزاد، عادلانه و بی ترس” مجلس موسسان خواهد داد. او که رو به خبرنگاران صحبت می کرد، سپس اضافه کرد که “بياييد به اين فکر نباشيم که به نظام سابق پيوسته ايم. تشکيل کابينه موقت فرآيند جديدی را آغاز کرده است.”

او در ادامه فاش کرد که رهبری هشت حزب مذاکره کننده زير قراردادی را مبنی بر توافق برای عزل سلطنت امضا کرده، که در صورتی که معلوم شود که شاه برعليه آرای مجلس موسسان دست داشته و يا توطئه کرده باشد، با رأی دو سوم پارلمان او را خلع کنند. «پراچاندا» همچنين گفت که وزرای مائوئيست اکنون از امنيت حکومتی برخوردار هستند و “اين کشور ديگر کشور دو حکومتی نيست. (سايت نپال نيوز، اول آوريل 2007)

حکومت نپال، حکومتی ائتلافی است که مائوئیستها با شرکت در آن پشتیوانه ی توده های مردم را برای آن فراهم آورند و در عوض احزاب بورژوازيی تمام پست های مهم وزرات را تصاحب کردند. اين چيز ِ تازه ایی نيست. معمولا دولتهای «جبهه خلقی» به اين ترتيب شکل می گيرند. اين روشی است که در به اصطلاح “آموزش دادن” سياستمداران محترم آينده هم بکار می رود تا طرز رفتار و عمل را به آنان بياموزند و به اضافه، جلوی افکار عجيب و غريب کمونيست ها را در مورد مسائل کليدی مانند مالکيت خصوصی، اصلاحات رادیکال ارضی يا سایر رفرم های اجتماعی که در نپال بسیار حیاتی است را بگيرد.مائوئیستها به جای اصرار بر پياده کردن خط مشی مستقل انقلابی که متکی به طبقه کارگر و دهقانان باشد، می خواهند مطيعانه تا ماه ژوئن، تاريخ تعيين شده برای مجلس موسسان، صبر کنند. حتی بعد از آن تاريخ، نهايت کاری که آنها می توانند بکنند، پذیرش نظام سرمايه داری نپال و منحل کردن نظام کمونی است که در مناطق تحت کنترل مائوئيست ها به اجرا گذاشته شده بود. عجب چرخش باور نکردنی ی است برای آن کمونيست های نپالی، که برای تغيير انقلابی آن جامعه جنگيدند!

آينده دولت

کابينه ی دولت «کويرالا» بسیار بحرانی خواهد شد. بسيار بعيد است که اين کابينه بتواند بر روی هيچ مسئله ای، بجز نياز به مجلس موسسان، توافق کند. در نتيجه ورق، ورق بحران است.

اين حقيقت هم وجود دارد که توده ها ازجنگ خسته شده اند و در نتيجه برای مدتی به اين دولت فرصت نفس کشيدن می دهند، اما اينکه اين دوره چقدر ادامه بيابد، سئوال ديگری است. حقيقت اين است که با عقب نشينی مائوئيست ها در تمام جبهه ها، برای توده ها آلترناتيو ديگری باقی نمانده است. در نتيجه حتی ائتلاف هم در حال حاضر به عنوان يک راه حل بکار می رود. اما مسائل آنها با اين ائتلاف طبقاتی حل شدنی نيست. بنابراين ما بايد در انتظار تغييرات بزرگ و حوادث ناگهانی در نپال باشيم. مماشات مائوئیستها با بورژوازی حاکم سبب بازگشت مجدد «کويرالا» به قدرت شد. به پیامد آن مائوئیستها به دولت پيوسته و مشغول منحل کردن نيروی چريکی 15هزار نفری خود شدند. مائوئیستها مجبورند بخاطر اینکه پشتیوانه ی توده ایی خود را از دست ندهند هر چه زودتر يک کاری برای توده های مردم انجام دهند.

مشکل در اينجا است که از طرف ديگر طبقه حاکم تشکيل مجلس موسسان را تا حد امکان به تعويق می اندازد و همزمان با هر گونه تقلب و مانوری از پيروزی کمونيست ها در انتخابات جلوگيری می کند.

برای عده ایی بسیار عجیب به نظر می رسد که مائوئيست ها به دولت پيوسته اند . تا چندی پيش چنين چيزی غيرقابل تصور می نمود. اما اگر کمی بيانديشيم، پی می بريم که چندان هم عجيب نيست. ريشه ی تمام اين وضعيت در تئوری دو مرحله ای استالينيستی نهفته که می گويد اول “انقلاب دموکراتيک” و مدتها بعد انقلاب سوسياليستی. مائوئيست ها در حال حاضر معتقدند که به مرحله اول دست يافته اند و حالا بايد برای ساختن يک حکومت سرمايه داری مدرن همکاری کنند. اما در تجربه خواهند ديد که به هيچ وجه چنين نخواهد شد. يک حکومت سرمايه داری مدرن در نپال ممکن نخواهد بود. اصلاحات دموکراتيک درازمدت ممکن نيست، مگر با اقدام فوری در جهت مبارزه برای رسيدن به سوسياليزم.

رهبران جنبش کمونيستی بايد به اين درک برسند که بهبود وضع زندگی توده ها تحت نظام سرمايه داری عملا ممکن نخواهد بود، خواه شاهی وجود داشته باشد، خواه نداشته باشد. اگر شرايط توده ها تغيير نکند، دخالت در اين دولت يا حتی در يک جمهوری هم هيچ گونه بازدهی ی جدی نخواهد داشت.

رهبران جنبش کمونيستی بايد بازنگری دقیقی نسبت به تاکتيک های خود نموده و به جبهه متحدی از تمام گروه های کمونيست، اتحاديه های کارگری، سازمان های دهقانی و گروه های مترقی دانشجويی بپيوندند و متحدانه برنامه ایی تهيه کنند که تغييرات فوری را در شرايط زندگی توده ها مردم مطالبه کند: مطالبات سوسياليستی.

اينکه منتظر يک جمهوری افسانه ای تا پايان سال باشند، تله ای بيش نيست و کمونيست ها نبايد در آن بيافتند. آنها بايد از اين به اصطلاح «بورژوازی مترقی» ببرند. در نپال چنين چيزی وجود ندارد. اين بورژوازی بشدت مرتجع است و پيوند کوری با امپرياليسم در «هند» و «ايالات متحده آمريکا» دارد. در حال حاضر ، بورژوازی ارتجاعی تنها نوع بورژوازی ممکن در «نپال» است. تمام رهبران مائوئيست و سازمان های کارگری بايد يک برخورد روشن سوسياليستی و بين المللی اتخاذ کنند. هر برخورد ديگری به شکست می انجامد.

تمام توده های منطقه ی آسيای جنوبی امروز چشم به تشکيل دولتی دوخته اند که مائوئيست های آن تا چندی پيش در حال مبارزه مسلحانه بودند. آنها انتظار دارند که شاهد تغييرات بزرگی باشند. بنابراين، نپال با وجود اينکه کشوری کوچک و عقب مانده است، از نظر سياسی می تواند نقش بزرگی را ايفا کند و نمونه باشد؛ چه نوع و نمونه ایی بحث ديگری است. آيا يک کشور کمونيستی خواهد بود که پيروزمندانه توده ها را از نظام سرمايه داری بيرون می برد يا شکست ديگری خواهد شد، به نفع بورژوازی که به کارگران و دهقانان نشان دهد که مبارزه انقلابی امکان ندارد. کمونيست های نپالی در حال حاضر بر سر شاهراه مهمی قرار ندارند. آنها تا اينجا که چرخش اشتباهی داشته اند. اما می توانند بازگردند و اشتباه خود را جبران کنند. اگر رهبری ثابت کند که توانايی اين بازگشت را ندارد، آنگاه اين وظيفه به دوش عناصر انقلابی درون جنبش انقلابی نپا ل می افتد؛ کسانی که از اين تجربه درس گرفته و توانايی طرح و اجرای چشم انداز نوینی را برای توده ها دارند.

5 آوريل ‏2007‏

میلیتانت شماره ۲، اردیبهشت ۱۳۸۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *