نقدی به هشدار ایرج فرزاد در مورد تغییرات «برنامۀ یک دنیای بهتر»

کارگر میلیتانت شماره ۷۷

از میان مباحثات فیسبوکی

در طیف طرفداران گرایش حزب کمونیسم کارگری و منصور حکمت، بارها نظراتی مطرح شده که از شدت روشنفکری بی ربط، باید آن ها را در جایی به ثبت رساند که بتوان بعدها با رجوع به آن، مراحل تغییرات و سردرگمی های خرده بورژوای روشنفکر را مشاهده کرد. یکی از مشعشع ترین این «نظریه پردازی ها» اغلب از سوی ایرج فرزاد مطرح شده است و اخیرترین آن ها هم هشدار وی به حزب کمونیسم کارگری مبنی بر تغییرات در «برنامۀ یک دنیای بهتر» است. ایرج فرزاد در این هشدارنامۀ خود می نویسد:

«اما برنامۀ یک دنیای بهتر، برنامۀ حزب کمونیست کارگری، و نه منحصراً و تنها برنامۀ حزب کمونیست کارگری ایران است. و این یک مبنای پرنسیپال و اصولی است. برنامۀ یک دنیای بهتر، درست شبیه به برنامۀ مانیفست کمونیست است که حزب کمونیست هیچ کشوری مجاز به دخل و تصرف در متن آن نیست (1)

در مورد این فَوَران نظریه پردازی بد ندانستم نکاتی را که در اولین لحظه به نظرم می رسد به ترتیب مطرح کنم.

اول؛ برنامۀ یک دنیای بهتر، برنامۀ حزب کمونیسم کارگری «ایران» بوده است، حال اگر بعدها به درجۀ بالاتری ارتقا پیدا کرده این موضوع دیگری است.

دوم؛ برنامۀ یک حزب کمونیستی در یک کشور نمی تواند برنامۀ حزب کمونیستی سایر کشورهای جهان باشد، این دقیقاً همان اشتباهی است که شخص منصور حکمت داشت وقتی پیش نویس برنامۀ خود را از برنامۀ احزاب سایر کشور ها کپی می کرد. اگر برنامۀ یک حزب، برنامۀ همۀ احزاب جهان باشد، به این معنی خواهد بود که مفهوم «تحلیل مشخص از شرایط مشخص» کشک محسوب می شود و کافی است تحلیلی نامشخص از شرایط نامشخص نقطه ای از جهان به دست آید تا به برنامۀ سایر کشورها هم تبدیل شود!

برنامۀ کمونیستی (و نه برنامۀ یک دنیای بهتر) نتیجۀ پراتیک پیشروان کمونیست طبقۀ کارگر در دخالت گری مبارزات و مسائل روز جنبش کارگری است و از این رو است که کارگران آن را می فهمند و بر اساس پذیرش آن ناگهان سر از «اکس مسلم» در نمی آورند. برنامۀ کمونیستی جمعبندی تئوریک مبارزات مشخص یک جنبش در یک کشور و در انطباق با دستاوردهای تئوریک جنبش سوسیالیستی در گذشته است که صحت آن در محک آزمایش به اثبات رسیده باشد.

سوم؛ اگر مانیفست کمونیست مبنایی غیر قابل تغییر و برنامه ای ثابت برای همۀ تاریخ و در همۀ کشورهای جهان است، پیشنهاد جناب فرزاد در مورد شبیه سازی برنامۀ یک دنیای بهتر همین فرض را نقض کرده و قصد جایگزین کردن مانیفست مارکس و انگلس با برنامۀ منصور حکمت را دارد! تناقض مقایسۀ برنامۀ مورد دلخواه ایشان با مانیفست کمونیست در این است که ابتدا مانیفست را به عنوان برنامه ای ثابت و همیشگی مفروض می دارد و سپس همان کار را می خواهد با برنامۀ یک دنیای بهتر انجام بدهد، بدون آن که تکلیف مانیفستِ عقب زده و جایگزین شده را هم روشن کند. به عبارت دیگر اگر برنامۀ یک دنیای بهتر مانند مانیفست کمونیست یک برنامۀ همیشگی و ثابت برای پرولتاریای جهان است و از این رو ایرج فرزاد حزب کمونیسم کارگری را مجاز نمی دارد تا در آن دخل و تصرفی کند، باید با صراحت اعلام کند که دیگر مانیفست کمونیست مارکس و انگلس دوره اش به پایان رسیده و از این پس برنامۀ یک دنیای بهتر (که معلوم هم نیست « بهتر» از چیست) به جای آن قرار می گیرد.

چهارم؛ خود مارکس و انگلس بارها در مقدمه هایی که به مانیفست نوشتند، اعلام کردند که قسمت های از مانیفست خوانایی ندارد، و تجارب جدیدی را (به خصوص مانند کمون پاریس) به مقدمۀ آن اضافه کردند، ببیند این برنامۀ یک دنیای بهتر چه قدر متکامل است که دیگر نیازی به هیچ تغییری ندارد. الحق برنامه ای که «در اتاق دربسته و با خوردن دود سیگار» نوشته شده باشد، کاری و ربطی به تغییرات در بیرون از همان اتاق هم ندارد.

پنجم. منصور حکمت بر اساس اعتقاد به ساختن «سوسیالیسم در یک کشور»، صراحتاً اعلام کرد که کمونیسم مورد نظرش از فردای انقلاب در ایران قابل تحقق است. اگر برنامۀ یک دنیای بهتر که به نظر وی برنامۀ کمونیستی محسوب می شود و می تواند در فردای انقلاب متحقق شود و همزمان مانیفستی برای همۀ جهان جهت استقرار کمونیسم از فردای انقلابات جهان باشد، دیگر مفهوم ساختن سوسیالیسم در یک کشور به چه معنی است!؟ این برنامه به گونه ای تهیه شده که مخصوص ساختن کمونیسم از فردای انقلاب در یک کشور باشد و چنان چه دارای خاصیت مشابه برای همه جهان باشد که در این صورت با اعتقاد وی در مورد سوسیالیسم در یک کشور در تناقض قرار می گیرد.

ششم؛ عدم درک کمونیستی و نگاه سانتریستی طرفداران و پیروان برنامۀ یک دنیای بهتر به طور عام، و همین نگاه در ایرج فرزاد به طور خاص در مورد مفهوم برنامۀ انقلابی، برنامۀ یک دنیای بهتر را به کتابی برای دست گذاردن بر آن و قسم خوردن به آن مبدل کرده است. در صورتی که برنامۀ انقلابی نزد کمونیست های انقلابی توافق نامه ای برای عمل مشترک به حول آن است تا هر کس نرود برای خود یک حزب انفرادی یا محفلی بسازد. برنامۀ یک دنیای بهتری که قرار است در حزب کمونیسم کارگری در معرض تحول قرار بگیرد و ایرج فرزاد به آن اعتراض دارد، لابد باید به این معنی باشد که برنامۀ فیکس شده و برنامه ای است که می توان، نه در ایران بلکه در همۀ جهان به حول آن متحد شد، اما دست کم شخص معترض به این تغییرات خود حاضر نیست به حول این برنامه در حزب کمونیسم کارگر فعالیت کند. این در واقع به یک طنز تبدیل می شود که کسی بگوید این نظرات من و یا نظراتی است که من قبول و از آن دفاع می کنم و شما می توانید به حول آن فعالیت کنید، اما خود چنین نخواهم کرد!! چگونه می توان نظرات کسی را جدی گرفت که خود تمایلی به متشکل شدن به حول آن نداشته باشد. وارونه نگری تیپیک پیروان منصور حکمت به طور عام و در این جا شخص ایرج فرزاد به طور اخص این گونه مشهود می شود که از حزبی که دقیقاً بر اساس پیروی از همین برنامۀ یک دنیای بهتر به مسیر ییلاق و قشلاق کشانده شده است، بنویسد:
«
و همۀ ما آگاهیم و می دانیم که حزب موجود کمونیست کارگری ایران بر اثر فشار جنبش های موجود و فشار ناشی از میراث خشونتاستالینیستی، بیشتر به سوی حزب نقد کاپیتالیسم دنیای فعلی از زاویۀ حقوق بشری و اکس مسلملغزیده است و سُر خورده است. همراه شدن با این پروسۀ عاقلشدن و تطابق با تحولات میدیائیاست که نیاز به تغییر در ساختار سازمانی یک حزب کمونیست کارگری را برای این ها ضروریساخته است

و به جای تشویق این حزب برای ایجاد تغییراتی در برنامۀ یک دنیای بهتر جهت انطباق خود با برنامۀ تازه، به آن ها هشدار می دهد که این برنامه را دست نخورده بگذارید و بروید برنامۀ دیگری بنویسید. اگر حزب کمونیسم کارگری امروز تغییراتی در برنامۀ یک دنیای بهتر صورت دهد، فردا ایرج فرزاد می تواند بگوید این جریان کمونیسم کارگری دارای انحرافات ذکر شده در پاراگراف فوق است، به این دلیل که برنامۀ یک دنیای بهتر را رها کرد، اما اکنون موضوع برعکس است. این حزب تحولات اساسی ذکر شده در پاراگراف فوق را از سر گذرانده، بدون آن که دست به برنامۀ یک دنیای بهتر بزند، و این به خودی خود به این معنی است که می توان همۀ این تحولات را داشت و این برنامه را نیز همچنان برنامۀ خود دانست.

ایرج فرزاد هنوز متوجه نشده این خاصیت مواج حزب کمونیسم کارگری اولاً مستقیما از همان برنامۀ یک دنیای بهتر استنتاج می شود، و ای بسا اگر تغییرات کلی در آن صورت دهد، نقطۀ پایانی هم بر این تغییرات هر دم و هر لحظه ای در عمل و نظرات حزب کمونیسم کارگری باشد. ثانیاً مگر فقط این حزب کمونیسم کارگری است که پیرو برنامۀ یک دنیای بهتر با وجود این همه اشکالات و انحرافات اساسی است که خود ایرج فرزاد به آن ها اشاره کرده است، به حول این برنامه تاکنون چهار حزب ساخته شده و از نظر ایرج فرزاد هم هیچ یک ظرفی برای فعالیت مشترک به حساب نمی آید. به راستی اگر یک برنامه نتواند چند حزب پیرو آن و افراد متفرق دیگر خواهان آن را متحد کند، چگونه می تواند برنامۀ متحد کنندۀ پرولتاریای جهان به جای مانیفست باشد. این رؤیاهای ایده آلیستی را تنها می توان در کاتاگوری رمانتیسیسم پس از شکست قرار داد که هر از چندگاهی به صورت شاعرانه ای خودنمایی می کند.

علیرضا بیانی

17-11/2014

(1) http://www.azadi-b.com/G/2014/11/post_183.html

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران