معرّفی احیای مارکسیستی

توضیح: متن پیش رو، از کلیپی می باشد که برای معرفی پروژۀ احیای مارکسیستی در برنامۀ «صدای کارگر سوسیالیست» (برنامۀ دهم، 11 مهرماه 1393) پخش گردید.

***********

کارگر میلیتانت شماره ۷۵

امروز با نگاهی گذارا به وضعیت جهان در طی چند سال گذشته، با یک پدیدۀ دوگانه و متناقض رو به رو هستیم. از یک سو، شاهد اعتراضات و طغیان هایی در ابعاد میلیونی در سرتاسر جهان به دنبال بحران اقتصادی و حملات سیستماتیک به ابتدایی ترین حقوق مردم بوده ایم. ماهیت واقعی بانک ها، مؤسسات مالی، مراکز اطلاعاتی و چهرۀ سیاستمداران دنیای سرمایه داری، طی همین چند سال بحران به مراتب بیش­ از ده ها سال فعالیت نظری و تحلیل های مارکسیست ها، برای توده های مردم اثبات و افشا شد.

اما از سوی دیگر می بینیم که این تحولات مثبت در شرایط عینی و رشد آگاهی توده ای به دنبال آن، به سود انقلاب سوسیالیستی نبود. برخی جنبش های اعتراضی توده ای پس از دوره ای رو به خاموشی گذاشتند؛ در خاورمیانه حکومت ها تغییر کردند، ولی دولت سرمایه داری کماکان برجای باقی ماند. و حتی در این بین گرایش های راست افراطی، فاشیستی و بنیادگرا تقویت شده اند.

این دو مورد در کنار هم، به خوبی نبود و خلأ «رهبری انقلابی» را نشان می دهد؛ و اگر بپذیریم که ساختن این رهبری انقلابی، وظیفۀ «مارکسیست» ها بوده است، پس این خود، بحران مارکسیست ها را نشان می دهد. نیروهایی که خود را مارکسیست می دانند، در این بین یا کاملاً غایب بوده و به دنباله رُوی جریانات تبدیل شده اند، و یا حضورشان در معادلات مبارزۀ طبقاتی غیر تعیین کننده و کم­رنگ بوده است. امروز در نهایت پراکندگی به سر می برند. بحران سیاسی، نظری و تشیلاتی در درون طیف وسیعی از مارکسیست ها عمیق تر از پیش شده است. اعتقادات بنیادی و انقلابی مارکسیستی زیر آواری از انحرافات و برخوردهای دگم و ایدئولوژیک مدفون شده است. به این ترتیب می بینیم که مثلاً در میانۀ جنگ بین دولت های امپریالیستی و دولت های سرمایه داری ارتجاعی، برخی از همین نیروها تلویحاً یا تصریحاً در کنار امپریالیزم قرار می گیرند و برخی به عکس در جبهۀ دولت های سرمایه داری ارتجاعی. تدارک برای جبهۀ سوم و مستقل حتی از تئوری های آن ها هم غایب است، چه برسد به این که گامی هم برایش بردارند. تحریفات و عملکرد مفتضاحانۀ بوروکراسی مسکو و پکن در گذشته که اکنون میراث تئوریک اغلب این نیروهاست، به همراه روزمرگی و خرده کاری های سازمان های مارکسیست، ولو آن هایی که به تئوری های انقلابی هم مجهز هستند، خود شانه به شانۀ بورژوازی در شکست جنبش ها نقش داشته اند. بسیاری از این نیروها در رقابت با اپوزیسیون راست، خواهان ایجاد یک «جبهه» هستند، ولی نمی دانند که با پنهان کردن انحرافات و اشتباهات خود به جای نقد آن، آن هم اغلب با این توجیه سطحی که چنین مسائلی «درونی» است، خود به مکمل حملات بورژوازی تبدیل شده اند.

در چنین شرایطی، مسألۀ «اتحاد» نیروهای کمونیستی سال هاست که به یکی از مسائل محوری فعالان «چپ» و «کمونیست» مبدل شده، با این حال اما شیوۀ رسیدن به این اتحاد اصولی همواره مورد مشاجره بوده است. تاکنون نشست های فراوانی حول این مسأله شکل گرفته و به توافقاتی هم دست یافته اند؛ اما به همان سرعت که اعلام موجودیت کردند، بدون هرگونه توضیحی ناپدید شدند؛ در صورتی که بدون ارزیابی و جمع بندی تجارب و شکست های چنین اتحادهایی، دست زدن به ساخت نهادی مشابه، غیراصولی، و در بهترین حالت غیر مسئولانه و در بدترین حالت یک خودفریبی است. از این گذشته، علت اصلی این اتحاد، یعنی پذیرش وجود بحران، باید از سوی همۀ سازمان های شرکت کننده، با صراحت و علناً اعلام شود. در غیراین صورت هیچ افقی برای این اتحادها نمی توان ترسیم کرد، و سرنوشت محتوم «شکست» در همان نطفۀ آغاز آن خواهد بود.

وجه تمایز سوسیالیسم مارکسیستی در تقابل با سایر جریانات را باید در مفاهیم و مؤلفه های بنیادی آن، یعنی خودِ سوسیالیسم، انقلاب، دورۀ گذار به سوی سوسیالیسم، امپریالیسم، حزب و دمکراسی جستجو کرد.

به اعتقاد ما، ایجاد یک «اتحاد عمل ویژه» بر اساس مؤلفه های سوسیالیسم مارکسیستی می تواند اولین گام در راستای تدارک یک اتحاد پایدار و درازمدت باشد. ما مخالف اتحادهای کاذبی هستیم، و در مقابل، پیشنهاد پروژۀ «احیای مارکسیستی» را طرح کرده ایم که بر اساس چهار مؤلفۀ روشن عمومی، ولی کلیدی استوار است. بدون نیاز به تدوین خروارها ماده، بند و تبصره از سطح ذهن که بخش اعظم حیات تشکل ها و سازمان ها و احزاب را به خود گرفته.

مؤلفۀ اول: سوسیالیزم مارکسیستی، یک علم است برای رهایی طبقۀ کارگر. نه یک آرمان، یک مدل و الگوی پیش ساخته برای تحمیل به جامعه از بالا، و نه حتی «ایدئولوژی» که خود موضوع مبارزۀ مارکس بوده است؛ سوسیالیسم مارکسیستی از تحلیل مشخص از واقعیت موجود حرکت می کند و به همین دلیل پویا است. متکی بر «برنامه» ای برای تغییر و دگرگونی جامعۀ سرمایه داری و استقرار جامعه ای نوین است. سوسیالیزم مارکسیستی، از پراتیک زنده و نقد انتقادیانقلابی توده های تحت ستم به جامعه شان آغاز و برنامه ای برای تغییر جامعۀ موجود و استقرار جامعه نوین، تدوین می کند. سوسیالیزم مارکسیستی در واقع علم شناخت و تغییر جامعۀ سرمایه داری است. علمی است برای از میان برداشتن شیوۀ تولید سرمایه داری و جایگزینی آن با شیوۀ تولید نوین سوسیالیستی در راستای به وجود آوردن رفاه اجتماعی برای تمام مردم جهان (در فرماسیون سوسیالیستی، طبقۀ اجتماعی و در نتیجه دولت از میان رفته، با محو قانون ارزش، کالا جای خود را به ارزش مصرف و فراورده های کار می دهد، مالکیت بر ابزار تولید خصلت اجتماعی و جمعی یافته، نظارت بر امور جامعه دمکراتیک و از سوی مردم است و چنین جامعه ای نه در سطح یک کشور، که فقط در سطح جهانی قابل تحقق و تصور است). از همین جا می توان متوجه شد که آن چه تحت عنوان «سوسیالیزم» وجود داشته، تنها یک کاریکاتور به شکل زمخت بوده است.

مولفۀ دوم: سوسیالیزم مارکسیستی مرتبط به جنبش کارگری است و از پایین صورت می گیرد. «نخبگان» و «تئورسین» های پر مدعای روشنفکر و بی ارتباط به جنبش کارگری را به رسمیت نمی شناسد. نخبه گرایی را محکوم می کند. روشنفکرانی که گمان می کنند می توانند به جای توده های زحمتکش تصمیم بگیرند و نقش آموزگار را ایفا کنند، بدون آن که به قول مارکس روشن باشد خود کجا آموزش دیده اند، مردود می شمارد. مارکسیزم اصیل اعتقاد بنیادی به اصل خودرهایی کارگران دارد. مارکس به درستی می گوید «رهایی طبقۀ کارگر، باید به دست خود کارگران تحقق یابد». مارکسیزم به خلاقیت فردی کارگران و تمام جامعه احترام می گذارد. سوسیالیزم مارکسیستی، اساس تمایز را جایگاه طبقاتی می داند، نه اختلاف در ملیت، زبان، نژاد، باور دینی و غیره. مارکسیزم واقعی، اعتقاد به ورود آگاهی سوسیالیستی از خارج جنبش کارگری، از سوی عده ای روشنفکر به درون طبقۀ کارگر، ندارد. درست بر خلاف این برداشت رایج در درون چپ سنتی، مارکسیزم اعتقاد دارد که آگاهی سوسیالیستی در درون خود طبقۀ کارگر به وجود می آید و رهبران عملی خود کارگران، رهبران واقعی آن ها هستند و نه منجیان پر مدعایی که کوچکترین ارتباطی با جنبش کارگری ندارند و صرفاً خود را قیم کارگران می دانند. به همین دلیل است که احزاب موجود، بی ربط بوده و بالای سر کارگران ساخته شده اند.

مؤلفۀ سوم: سوسیالیزم مارکسیستی کاملاً دمکراتیک است و معتقد است که امر گذار از سرمایه داری به سوسیالیزم، بدون رعایت و اجرای دمکراسی ای به مراتب عالی تر از دمکراسی صوری بورژوایی، عملی نیست. یعنی دمکراسی سیاسی همراه با دمکراسی اقتصادی (دست یافتن به برابری سیاسی و اقتصادی برای کل جامعه). آزادی بیان و مطبوعات و سایر حقوق دمکراتیک شامل حال همۀ مردم خواهد بود و نه صرفاً حزب، عده ای معدود و یا طبقه ای خاص. سوسیالیزم مارکسیستی خواهان هیچ گونه برخورد از بالا و تبعیض با توسل به زور بر جامعه نیست. مفهوم «دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا» نزد مارکس، از سوی بورژوازی و خرده بورژوازی، و به ویژه استالینیست ها دستخوش تحریف شده است. مقصود مارکس از دولت «دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا»، به عنوان دولت لازم برای دوران گذار که نهایتاً باید محو شود، اعمال «دیکتاتوری» (به مفهوم تحریف شدۀ کنونی آن، یعنی استبداد) بر کل جامعه نیست، منظور او داشتن «حق وتو» در جامعه است، نه اعمال استبداد. یعنی آن واژه به مفهوم اعمال عالی ترین دمکراسی است که تاریخ به خود دیده است. بر خلاف دمکراسی بورژوایی که همانا دیکتاتوری و اعمال ارادۀ اقلیتی است بر اکثریت مردم زحمتکش، اعمال دمکراسی کارگری (دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا) تنها شکلی از حکومت است که می تواند حقوق همۀ مردم حتی مخالفان خود را تحقق بخشد. اما، پس از سرنگونی نظام سرمایه داری و ورود به دورۀ دورۀ انتقال از سرمایه داری به سوسیالیزم، دولت کارگری نوین (حکومت شورایی)، در مقابل تدارک و قصد بازگشت نظام سرمایه داری توسط یک اقلیت کوچک از جامعه و دستگاه سرکوبش (مانند پلیس و شبکه اطلاعاتی آن)، ایستادگی می کند و قاطعانه از حقوق به دست آمده از سوی اکثریت جامعه دفاع می کند و به هیچ وجه اجازه بازگشت سرمایه داری و دستگاه سرکوبگر را نخواهد داد.

مؤلفۀ چهارم: سوسیالیزم مارکسیستی، رادیکال و انقلابی است. خودرهایی کارگران را از چارچوب قانونی فراتر می برد. اعتقاد به درهم شکستن ماشین دولت سرمایه داری دارد و برخلاف جریان هایی که تنها به دنبال تغییر شکل حکومت ضمن حفظ دولت سرمایه داری هستند، مبارزۀ سیاسی را در خیابان ها، اعتصابات و انقلابات جستجو می کند و نه در اتاق های در بسته تجمعات روشنفکری بی ارتباط به جنبش های زندۀ ضدّ سرمایه داری. آن ها برای تسخیر قدرت و سازمان دهی اعتصاب عمومی و مسلح کردن توده ها برای قیام توده ای و سرنگونی دولت سرمایه داری، تدارک می بیند. در این جا است که تفاوت میان مفهوم مارکسیستی «سرنگونی» از سایر جریانات روشن می شود.

گرایش مارکسیست های انقلابی ایران بر اساس همین مؤلفه، متحدین انقلابی خود را در ترکیه، فرانسه، انگلستان و آلمان یافته است و در ارتباط با گرایش هایی در پاکستان و سریلانکا نیز قرار دارد. احیای مارکسیستی ظرفی عمومی است که فعالان با پذیرش چهار مؤلفۀ عمومی می توانند وارد آن شوند و گرایش مارکسیست های انقلابی ایران نیز تنها به عنوان یکی از بخش ها در آن دخالت دارد.

احیای مارکسیستی، هم بر پیشبرد مسائل نظری تأکید دارد و هم بر فعلیت های عملی برای جلویگری از تبدیل شده بن یک کلوپ حرافی و عرض اندام تئوریک.

سطح نظری

احیای مارکسیستی تاکنون دو سمینار برگزار کرده است. در محور بحث های سیمنار نخست در شهر کلن آلمان به تاریخ نوامبر 2013، موضوع ضرورت احیای مارکسیستی و همگرایی مارکسیست ها برای تدارک انقلاب سوسیالیستی قرار داشت. سمینار دوم نیز در شهر هامبورگ آلمان در سال جاری، بر مناظره ای میان رفیق مازیار رازی با آقای منصور اسانلو حول موضوع اهمیت دمکراسی در جنبش کارگری متمرکز بود.

مطالب متحدین ما به زبان های فارسی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی و ترکی بر روی وب سایت «احیای مارکسیستی» قرار می گیرد. هم­چنین «احیای مارکسیستی» تاکنون مطالب تئوریک خود را در مورد ضرورت احیای مارکسیستی و مؤلفه های همراه با مقالات و تحلیل های خود در مورد موضوعات روز در سطح جهانی در دو نشریه به زبان های فارسی و انگلیسی منتشر نموده است، و به علاوه هر هفته به طور مرتب بحث هایی شفاهی بر روی اینترنت در مورد موضوعات تئوریک و مسائل اخص جنبش کارگری ایران و مسائل روز بین المللی با حضور رفقایی از ایران و دیگر کشورها برگزار می کند.

بخش عملی

بخشی از فعالیت های ما در داخل ایران، شامل حمایت عملی از فعالین کارگری زندانی، دفاع از فراخوان برخی انجمن های مدنی و همین طور مبارزه با موج اعدام ها، و توزیع بیانیه بوده است.

طی سال های گذشته بیانیه های زیادی از سوی تشکل ها و نهادهای کارگری داخل و خارج در محکومیت احکام صادره علیه فعالین کارگری و برخوردهای رژیم با آن ها صادر شده؛ اما مسأله بر سر این است که این «محکومیت» باید در درون جنبش و در سطح جامعه، مابه ازایی عینی و مشخص داشته باشد.

فعالیت های رفقای احیای مارکسیستی و شبکۀ همبستگی کارگری در قالب توزیع پوستر در سطح محلات، معابر عمومی، اتوبوس ها و پارک ها و غیره در حمایت از فعالین کارگری زندانی، تنها یکی از روش های عملی و امکان پذیر پیشنهادی در شرایط کنونی، و جزو وظایف ظبقاتی و حداقل هایی است که فعالین کارگری می توانند انجام دهند.

ضرورت این قبیل اقدامات از این واقعیت نشأت می می گیرد که در موراد مختلفی شاهد بوده ایم در صورت نبود تبلیغات عمومی و کافی حول فعالین کارگری زندانی، دست رژیم برای شکنجه و حذف بی سر و صدای این فعالین باز می شود که افشین اسانلو و ستار بهشتی تنها دو تن از این موارد هستند.

به علاوه چنین فعالیت هایی نه فقط منجر به ایجاد اعتماد به نفس در میان کارگران زندانی و خانواده های آن ها برای مقاومت بیش­تر و جلوگیری از درهم شکستن زندانی می شود، نه فقط آگاهی عمومی از وضعیت آنان در سطح جامعه را بالا می برد، بلکه علاوه بر تأمین نیازهای ضروری جنبشی که به آن متعلق هستیم، سطحی از اعتماد به نفس و احساس مفید و مؤثر بودن را به خودِ فعالین این هسته ها انتقال می دهد که به این ترتیب اولاً رابطۀ منطقی حمایت های معنوی و نظری از جنبش انقلابی با عمل انقلابی برقرار خواهد گشت و ثانیاً چنین فعالیت های عملی کمک مؤثری برای دوری از انفعال و پرهیز از شکل گیری تمایلات روشنفکرانۀ بی ربط به جنبش خواهد بود.

بنابراین در واقع ما این قبیل اقدامات را به عنوان یک «الگوی عملی» برای سایر بخش های فعالین پیشنهاد کرده ایم. این الگو «عملی» است، به این اعتبار که بارها صورت گرفته؛ و ثانیاً، واجب و ضروری است، چون بدیل دیگری معرفی نشده است.

اما بدیهی است که ما با نیرو و امکانات بسیار محدود قادر به آن چه که می بایست انجام شود، نیستیم. اصولاً چنین فعالیت هایی نمی تواند به تنهایی به عهدۀ یک یا چند نیرو با امکانات محدود باشد.

این آغاز کار رفقای فعال احیای مارکسیستی و شبکۀ همبستگی کارگری در این زمینه نبوده و یقیناً پایان آن نیز نخواهد بود، اما چنین فعالیت هایی تنها زمانی بُرد و انعکاس و تأثیر لازم را بر جای خواهد گذاشت که توسط سایر فعالین انقلابی، در هر سطحی، اعم از دانشجویی و زنان و کارگری و به فعالیت روزمرۀ آن ها تبدیل شود.

شرکت در آکسیون های بین المللی به همین رفقای متحد ما نیز بخشی از فعالیت ها را پوشش می دهد. ما شرکت در آکسیون اول ماه مه ترکیه با سازماندهی «انجمن همبستگی بین المللی کارگری» و آکسیون اخیر «اتحاد برای رهایی کارگر» در انگلستان رو به رو سفارت جمهوری اسلامی در حمایت از فعالین کارگری زندانی.

جمع آوری حمایت های بین المللی نیز یکی از فعالیت های احیای مارکسیستی است. اخیراً رفقای «اتحاد برای رهایی کارگر» به عنوان یکی از متحدین ما در انگلستان، از نمایندگان پارلمان بریتانیا امضاهایی در حمایت از شاهرخ زمانی گرفته اند که در سایت پارلمان درج شده و هم­چنین بخشی از امضاهای حمایتی سایر فعالین را در روزنامۀ گاردین منتشر نموده اند که در نوع خود بی سابقه است.

احیای مارکسیستی هم­چنین تلاش کرده است تا با ایجاد یک کمیسیون کمک مالی، از طریق متحدین خود اقدام به جمع آوری کمک های مالی برای خانواده های کارگران زندانی نماید.

به علاوه تلاش شده است تا در شرایطی که عمدۀ توجه فعالین کارگری به تهران و کردستان معطوف باشد، از طریق فعالین کارگری در جنوب ایران که در این پروژه همکاری دارند، گزارش هایی در مورد مسائل کارگری کارگران باربر بنادر و اسکله ها، کارگران جاشو (ملوان) و همین طور کارگران منطقۀ عسلویه تهیه گردد.

بخشی از فعالیت های یک سال گذشتۀ احیای مارکسیستی همراه با گرایش مارکسیست های انقلابی و شبکۀ همبستگی کارگری در جزوه ای منتشر گردیده است.

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران