استالینیسم و تروتسکیسم: از مباحثات فیسبوک

از کارگر میلیتانت شماره ۷۴

روزبه امامی

استالینیسم و تروتسکیسم، دو روی یک سکه اند و هر دو انحراف از مارکسیسم محسوب می شوند، و لذا هیچ لزومی ندارد با رد یکی از آن ها، به دامان آن دیگری بیاویزیم. مارکسیست ها، بعد از انقلاب اکتبر، بی رحمانه ترین نقد ها را نسبت به این دو انحراف نوشته اند و کافی است کمی سرمان را از زیر لحاف تعصبات بیرون آوریم تا حقیقت را عیان ببینیم.

24 اوت 2014

***

علیرضا بیانی

شاید مارکسیست ها بی رحمانه ترین «نقد ها» را به تروتسکی بعد انقلاب نوشته باشند (این نقد ها کجا و متعلق به کیست؛ احسان طبری و حزب توده، مائوئیست ها یا ؟) اما آن هایی که بعد از انقلاب معتقد بودند تروتسکیسم و استالینیسم دو روی یک سکه هستند، فقط آقای روزبه امامی نیست؛ قبل از این لیبرال ها، سوسیال دمکرات ها، کاتولیک ها، ایده آلیست ها و پراگماتیست ها، آنارشیست ها و فاشیست ها وهم دقیقاً همین اعتقاد را داشتند، اما در این دوره فقط استالینیست ها به این « جبهۀ خلقی» نپیوسته بودند، چون از قضا مشغول قتل و تسویه حساب با تروتسکیست ها بودند و نمی توانستند همزمان آن روی دیگر آن باشند.

طنز ماجرا در این جا است که متفکرین سازندۀ سازمان پیکار نیز در آن زمان که نیازمند حذف فیزیکی مخالف نظری خود بودند، به هیچ وجه معتقد نبودند که استالینیسم و تروتسکیم دو روی یک سکه اند، در آن موقع آن ها مدافع سر سخت استالینیسم بودند و نمی توانستند استالینیسم را آن را روی دیگر سکۀ تروتسکیسم بدانند. این متفکرین در زمان لازم حتی یک کلمه در محکومیت اعدام انقلابیون محاکمات مسکو ننوشتند، انقلابیونی که در پیروزی انقلاب 1917 نقش مستقیم و مؤثر داشتند، پس از انقلاب مورد دفاع این متفکرین شکست خورده قرار نگرفتند، به این دلیل که خود بتوانند در شبه دادگاهای درون تشکیلاتی انقلابیون مخالف خود را همان گونه سلاخی کنند که دادگاهای استالینستی با مخالفین خود کرد.

چاپلوسان خرده بورژوای شکست خورده درست پس از شکست مفتضحانۀ استالینیسم، درست در زمانی که دیگر مطلقاً نمی توانستد در کنار آن ایستاده و به عوامفریبی های سابق خود ادامه دهند، دقیقاً برای آن که این شکست به منزلۀ پیروزی تروتسکیسم تلقی نشود، نظریۀ «تروتسکیسم آن روی سکۀ استالینیسم» است را از آستین گل و گشاد خود بیرون آوردند. شکست استالینیسم، پایه ریزی شکست جریاناتی مانند سازمان پیکار شد، این جریان و جریانات خرده بورژوای مشابه از شکست استالینیسم نتیجۀ مارکسیستی و انقلابی نگرفتند، درست به همین دلیل ناچار شدند به جای تأیید صحت تروتسکیسم به این نتیجه برسند که تروتسکیسم آن روی دیگر سکۀ استالینسیم است! این اکنون بین دو صندلی نشسته های سانتریست، هرگز نمی توانند روشن کنند بر چه اساس این ادعای پوچ را مطرح می کنند، بر اساس برنامۀ مشابه تروتسکیستی و استالینیستی؟ بر اساس اعتقاد یا بی اعتقادی به دمکراسی کارگری؟ و یا خلاصه چه؟ چنین واکنش گنگ و سر به هوا اگر نتواند مضامین ملموس این شباهت را طرح کند، فقط یک نق زنی روشنفکر شکست خوردۀ دمورالیزه شده نیست، بلکه این دقیقاً به معنی فحشای قلم محسوب می شود.

از جمله دم خروس با رنگ فسفری که از زیر قبای عارفان بازنشسته بیرون می زند، این است که از یک سو می گویند تروتسکیسم آن روی سکۀ استالینیسم است و از سوی دیگر هیچ سندی دال بر جدال لنین با استالین ارائه نمی دهند، دلیل آن نیز واضح است، خزعبلاتی که استالینیسم به عنوان «تئوری» در گلوی طرفداران خودش می ریخت ،نمی توانست جنبه ای از جدال لنین با استالین را در بر بگیرد. کشف این سکۀ دو رو، یا از دورویی استالینیست های شکست خوردۀ اکنون درویش شده است و یا نقد لنین به تروتسکی در کادر مباحثات و مناقشات درون جنبش سوسیالیستی بوده و به جز آن هم هرگز این دو رهبر بزرگترین انقلاب کارگری تاریخ نمی توانستند به یکدیگر نزدیک شوند. اما سؤال دیگر از این عارفان شعبده باز این است که اگر لنین، تروتسکی را همان می دید که استالینسم می خواهد، پس چرا به جای نقد تروتسکی کسی را نفرستاد تا با تبر وی را بکشد، چرا لنین دقیقاً چنین مخالف و دشمنی را مانند تقی شهرام که مخالفش را سلاخی کرد، سلاخی نکرد و فقط وی را نقدِ «با یا بی رحمانه» می کرد!؟

از دیگر تناقضات مدعیان دشمنی لنین با تروتسکی می توان به این اشاره کرد که مگر لنین با پلخانف و کائوتسکی دشمنی نداشت و آنها را مورد نقدهای بیرحمانه قرار نمی داد، پس چرا هیچ یک از آنها را در کنار خودش در سطح رهبری قرار نداد!؟ به جای آن ها چرا باید آن روی دیگر سکه استالینیسم را در کنار خود قرار می داد!؟

طنز مضحک دیگر کسانی که معتقدند استالینیسم و تروتسکیسم دو روی یک سکه هستند و ضمناً پشت نام من درآوردی « مارکسیست لنینیست» می روند این است که متوجه نیستند این نام «مارکسیستلنینست» از دکان همان استالینیسمی بیرون آمد که آن روی سکۀ تروتسکیسم معرفی می شود، و خودِ لنین هرگز آن را نشنید که بتواند شدت غیر علمی بودن آن را نشان دهد.

استالینیست های پشیمان ظاهراً وانمود می کنند از استالینیسم گسست کرده اند و قصد در «چالۀ تروتسکیسم» افتادن هم ندارند، اما آن چه که آن ها تحت عنوان «مارکسیسم لنینیسم» در مقابل این هردو مطرح می کنند خود یک فرمول استالینیستی برای تخریب لنینیسم است.

24 اوت 2014

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران