حمایت از امپریالیسم یا محکوم کردن حمله نظامی؟ نقدی به مصطفی صابر

از میلیتانت شماره ۶۳

توضیح: این مقاله نقدی است کوتاه به مقاله «مجازات یک انقلابنوشته مصطفی صابر در نشریه انترناسیونال 520. در این نقد قصد دارم با آوردن نقل قول هایی از مقاله او، نشان دهم که موضع سیاسی یکی از «لیدر» های حزب کمونیست کارگری در ضدیت با «اسلام سیاسی»، چه قدر پرو غربی و غیرمارکسیستی است. به همین ترتیب، یکی دیگر از «لیدرها»، یعنی حمید تقوایی، پس از کودتای ژنرال های پرو غربی مصر، کودتا را یک «انقلاب» مردمی در مقابل «اسلام سیاسی» ارزیابی کرد و توصیف کرد. ما به عنوان مارکسیست های انقلابی این سیاست ها را غیر کمونیستی می دانیم. موضع کمونیست های واقعی به هیچ وجه نباید تلویحاً یا تصریحاً، قرار گرفتن در کنار امپریالیسم باشد. ما به عنوان مارکسیست های انقلابی مخالف دولت های سرمایه داری با هر شکل از حکومتی (استبداد نظامی یا بورژوا دمکراتیک) هستیم. ما خواهان سرنگونی نظام سرمایه داری به دست پرتوان کارگران و زحمتکشان هستیم؛ چنین اعتقادی، شالوده درک مارکسیستی از «سرنگونی» و وجه تمایز آن با طیف وسیعی از دیگر جریان های صرفاً «سرنگونی طلب» است. ما خواهان سرنگونی «اسلام سیاسی» به دست امپریالیسم نیستیم. ما مخالف هر گونه حمله نظامی توسط امپریالیسم هستیم. زیرا این «اسلام سیاسی» به وسیله خود امپریالیسم، ساخته و پرورانده شده است. سرنگونی دولت های «اسلام سیاسی» از سوی امپریالیسم به معنای جایگزینی آن با یک رژیم سرمایه داری ارتجاعی دیگر (پرو امپریالیسم) است. ما به عنوان مارکسیست های انقلابی خواهان ایجاد جبهه سوم برای سرنگونی دولت های سرمایه داری داخلی، و کوتاه کردن دست های کثیف امپریالیسم خارجی، چه در منطقه و چه در سراسر جهان هستیم. این ندایی است که امروز میلیون ها تن از مردم در سراسر جهان فریاد می زنندلیدرهای «حزب کمونیست کارگری» نه فقط از درک این موضوع ناتوانند و به این ندا توجهی نمی کنند، بلکه عملاً در کنار امپریالیسم هم قرار می گیرند.

مصطفی صابر می نویسد:

«جنایت مدهش بمباران شیمیایی دمشق در هفته گذشته بار دیگر جهان را متوجه شرایط مهلک حاکم بر مردم سوریه کرد. به احتمال زیاد این سبعیت کار اسد بود که می دانیم برای بقای خود از هیچ جنایتی فروگذار نکرده و نمی کند. هرچند این را هم می دانیم که در بین اپوزیسون او نیز به همان اندازه ظرفیت جنایت وجود دارد…»

سؤال من از مصطفی صابر این است که با استناد به چه مدارک و اسناد اثبات شده ای به طور قاطع به این نتبجه رسیده است که «به احتمال زیاد» این حمله «کار اسد» بوده است. دولت های آمریکا یا بریتانیا تا به الآن هیچ سند قابل قبولی ارائه نداده اند. مصطفی صابر باید پاسخ بدهد که اگر این اسناد وجود داشت، آیا آن وقت پارلمان بریتانیا با اکثریت آرا به حمله نظامی دولتش به سوریه رأی مخالف می داد؟ مصطفی صابر باید توضیح بدهد که اگر سند محکمی دال بر درگیری دولت سوریه وجود داشت، پس چرا اوباما تصمیم گرفت تا این موضوع را به کنگره آمریکا حواله دهد؟ بدیهی است که مصطفی صابر با تکرار طوطی وار اتهمات بدون مدرک «جان کری»، خودش را در کنار دولت سرمایه داری اوباما قرار داده استراستی سؤال من از ایشان این است که بمب اتمی در هیروشیما و ناکازاکی، مواد سمی و علف­کش در ویتنام و فسفور سفید در عراق را چه دولت هایی بر سر مردم بیگناه ژاپن،‌ ویتنام، و عراق ریختند و میلیون نفر را برای چند نسل نابود کردند. آیا احیاناً این هم کار «اسلام سیاسی» بود؟

مصطفی صابر باز هم همان حرف های دولت آمریکا را تکرار می کند و می نویسد: «…به هر رو، این جنایت، تأثر و تألم افکار عمومی جهان و نگرانی عمومی از خطر به کارگیری گسترده تر سلاح شیمیایی، فرصتی به دول غربی و متحدین محلی آن ها (نظیرترکیه و عربستان سعودی) داد تا مسأله حمله نظامی به منظور تنبیه بشار الاسدرا در دستور قرار دهند. چیزی که به نوبه خود موجب بیم و التهابی جهانی شده است». بسیار خوب، ولی مصطفی صابر توضیح نمی دهد که اصولاً چرا با این «تنبیه بشار الاسد» مخالف است؟ مگر آن منطقی که حزب کمونیست کارگری را به دفاع از حمله نظامی آمریکا به افغانستان کشاند، از میان رفته است؟ برعکس می توانم ادعا کنم که از دید مصطفی صابر این حکومت اسد، حقش بوده که به خاطر «خلاف بزرگی‌« که مرتکب شده، از طرف «مدیر مدرسه» جهانی، یعنی‌ این آمریکا، تنبیه بشود. اگر آقای صابر بگوید که ما از حمله نظامی آمریکا به افغانستان به این دلیل استقبال کردیم که خود طالبان ساخته و پرداخته دولت آمریکا بوده است، آن وقت باید در نهایت تأسف بگوییم که او همان بهانه امپریالیسم مبنی بر «مبارزه علیه تروریسم» را تبلیغ و توجیه و همسو به منافع امپریالیسم عمل می کرده است، یعنی امپریالیسم آمریکا را آشکارا مترقی و علیه پدیده «تروریسم» ارزیابی می نموده است.

او می نویسد: «باید اعتراف کرد که ما با وضعیتی بسیار اسف­بار و شرم آور روبه رو هستیمدولت اسد و متحدینش (روسیه، جمهوری اسلامی، و حزب الله لبنان) چنان روزگار سیاهی را بر مردم سوریه تحمیل کرده اند که جهان باید یک­پارچه علیه آن اعتراض و نفرت شود. اما از سوی دیگر در میان مخالفین اسد نیروهای سیاهی دست بالا گرفته اند که به همان اندازه نفرت انگیزند». در واقع اما باید اعتراف کرد که ما با وضعیتی «بسیار اسف­بار و شرم آور روبه رو هستیم»، چراکه ایشان یعنی‌ مصطفی صابر، قصد دارد آن چنان ناشیانه امپریالیسم آمریکا و انگلیس و فرانسه و همتایان غربی اش را در لابه لای این دود و سیاهی پنهان کند که آن ها را مبرا از گناه، خالص و بی ایراد جلوه دهد. بدیهی است که طبقه کارگر و توده‌‌های زحمتکش و کمونیست های حقیقتاً انقلابی جامعه ایران و جهان مخالف چنین ارزیابی ای هستند.

او ادامه می دهد «… دولت های منطقه نظیر ترکیه و عربستان سعودی و نیروهای وحشی اسلامی و این دولت ها، کاملاً فعالند و اهداف خاص خود در رقابت‌های منطقه‌ای را پیش می برند. انقلاب و مبارزه بر حق مردم سوریه برای رهایی از شر اسد اکنون عقب رانده شده و سوریه عرصه کشمکش قطب‌های بورژوایی، ارتجاعی و ضد انقلابی شده است که هریک برای پیشبرد منافع و سیاست‌های خود مسابقه خون پاشیدن به جامعه گذاشته اند ». این برخورد هم نادرست است، چون ابر قدرت آمریکا و متفقین غربی اش مداوم در این امور دخالت داشته اند! و اهداف خاص جهان­خواری خود را در رقابت‌های امپریالیستی با روسیه و چین به پیش برده اند! اعتراضات توده ای مردم کشورهای اروپایی پس از یک هفته، نشان دهنده انزجار مردم از قلدرمنشی دول غربی است. اما هنوز هفته ای سپری نشده که این سیاست های دول غربی از بالا، از طرف توده‌ مردم آمریکا، انگلیس و فرانسه و جهان عقب رانده شده استو برخلاف میل و علاقه مصطفی صابر، و برخلاف میل و تلاش چنین نیروهای به ظاهر کمونیستی در سطح جهان، بیش از بیش هم باید این جبهه‌ سوم را فعال کرد و دخالت‌های جنگ طلبانه و خانمان­سوزشان را به افشای اهداف امپریالیستی غرب و شرق و کل بورژوازی و افشای سیاست های مصطفی صابر، تبدیل کرد.

او ادامه می دهد: «…حاصل بلافصل این وضعیت آن است که مردم بیچاره سوریه از حمایت فعال مردم آزاده جهان عملاً محروم باشند و زندگی، آرزوها و انقلاب‌شان در منگنه جنایات اسد و متحدینش و دخالت های دول منطقه و نیروهای ارتجاعی و اسلامی له شود». اما نه! حاصل بلافصل این وضعیت آن است که مردم بیچاره سوریه از دخالت های فعال نیروهای پرو غربی‌ از جنس مصطفی صابرها عملا ضربه ببینند، و زندگی و آرزوها و خیزش انقلابی‌شان در منگنه جنایات اسد و متحدینش و دخالت های دول منطقه و نیروهای ارتجاعی و اسلامی، به ویژه در منگنه حملات نظامی و جنایات آمریکا و دول غربی مورد علاقه خود ایشان، له شوند.

او می نویسد «…مسأله البته تنها سرنوشت تلخ و تیره‌ای که به مردم سوریه تحمیل شده و می شود نیست. بشریت از آن چه که در سوریه می گذرد لطمات شدیدی می خورد. مسأله فقط این نیست که جنایت‌های آشکار جنگی (که بمباران شیمایی تنها یک نمونه برجسته است) باب می شود، مساله فقط این نیست که حرمت انسانی چنین پایمال می شود، مسأله فقط این نیست که باز بورژواها و احزاب و دولت هایشان فعال مایشائی‌شان را به رخ می کشند، بلکه مسأله همچنین این است که با به خاک سیاه نشاندن مردم سوریه در واقع دارند انقلاب و انقلاب کردن را مجازات می کنند!…» مسأله این است که با به خاک سیاه نشاندن مردم سوریه، در واقع امپریالیست ها دارند به پشتیبانی گرم و آشکار مصطفی صابر‌های این جهان از حملات جنگی آمریکا و غرب،  نه تنها خیزش و اعتراض میلیونی و انقلابات سرنوشت‌ساز و محتمل طبقه کارگر جهانی‌ را پیشاپیش مجازات می کنند، نه تنها قلدری جهانی‌ خود را برای چندمین بار به کرسی می نشانند، بلکه از همه این ها مهم تر درواقع دارند به این شیوه برای بحران گریبانگیر خودشان چاره می سازند، این بحران همان باتلاق سیاسی است که مصطفی صابرها را هم در خود به پایین کشیده است.

او ادامه می دهد: «به همه این دلایل بسیار ضروری است که جهان یک­صدا به دفاع از مردم سوریه و مبارزه و تلاش آن ها برای رهایی از شر اسد و برای تحقق آمال و آرزوها و انقلاب‌شان برخیزد. به همه دلایل فوق لازم است که مردم جهان، کارگران و همه نیروهای آزادیخواه ساکت نباشند، منتظر وقایع ننشینند و سیاست فعالی در قبال سوریه اتخاذ کنند». به همه این دلایل بسیار ضروری است که جهان یک صدا به دفاع از مردم سوریه و مبارزه و تلاش آن ها برای رهایی از شر اسد، برای رهایی از شرّ هم جبهه‌‌های متحد اسد به ویژه جمهوری اسلامی و روسیه و حتا چین، و به ویژه برای رهایی از شر امپریالیسم آمریکا و متحدین غربی و ارتش آزادی بخش مورد حمایت آن ها، و حامیان گسترده ای مثل اپوزیسیون پرو غرب ایران و مصطفی صابر‌ها و نیروهایی نظیر آن ها در سطح جهان، و برای تحقق آمال و آرزوها و تدارک به سوی انقلاب برخیزندبه همه دلایل فوق لازم است که «مردم جهان، کارگران و همه نیروهای آزادیخواه ساکت نباشند، منتظر وقایع ننشینند» و سیاست فعالی در قبال اوضاع نسل کشی در سوریه و حملات طغیانگر آمریکا و انگلیس و فرانسه و ناتو اتخاذ کنند، آن هم بدین معنی‌ که نه تنها با اعتراضات میلیونی خودشان مثل توده‌‌های انقلابی مصر به میدان بیایند، بلکه اساساً برای تشکیل احزاب کمونیستی انقلابی طبقه کارگر در هر جامعه جدی باشند، و راه و مسیر تشکیل یک کمینترن جهانی‌ طبقه کارگر را هموار سازند، و توازن قوای جهان را برای تسریع انقلابات جهانی سوسیالیستی جوامع مستعد امروزی، ممکن سازند. تنها در این حالت است که اعتراضات و خیزش ها، به جای حفظ نظام های بورژوایی و تبدیل شدن به وسیله ای برای پیشبرد اهداف امپریالیسم جهانی، به انقلابی اجتماعی علیه این دو تبدیل خواهد شد.

دوم سپتامبر ۲۰۱۳

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *