پنج نکته ای که تروتسکیست ها باید در مورد «آنارشیست»های جوان امروزی بدانند

از میلیتانت شماره ۵۳

ایو کولمن

ترجمه: کیوان نوفرستی

ایو کولمن، یک انقلابی آنارشیست فرانسوی است که با نشریۀ «نه کشور، نه مرز» (Ni patrie ni frontières) همکاری دارد. متن پیش رو، نسخۀ مطوّل سخنرانی او در کنفرانس سال 2011 سازمان «رهایی کارگر» (AWL) در تاریخ بیست و دوم اکتبر این سال است؛ کولمن طی سخنرانی مذکور، پلمیک های اخیر این سازمان با جریان آنارشیسم را مورد نقد قرار داده است. نسخۀ دیگری از این سخنرانی، در نشریۀ «همبستگی» (Solidarity)، شمارۀ 224، 9 نوامبر 2011، منتشر شد.

*****************

«وقتی من برای جنبش اشغال در لندن غذا درست می کنم، در تغییر کلّ جهان مشارکت دارم» (از صحبت های مصاحبه شونده ای در رادیو آر اف آی)

تاجایی که می دانم، AWL تنها سازمان متعلق به چپ افراطی اروپا است که تلاش می کند به صورت جدّی با سایر جریان های رفرمیستی یا انقلابی بحث داشته باشد.

البته من در احترام عمیق و دگماتیک سازمان AWL نسبت به لنینیسم و تروتسکیسم سهیم نیستم، اما با این حال یک چیز مهم در بین ما مشترک هست: اعتقاد به این که بحث، تا زمانی که به شکل سکتاریستی و با تهمت و افترا پیش نرود، می تواند مفید و مثمر ثمر باشد. من تلاش شما برای تعامل با سایر جریان های فکری را تصدیق می کنم، حتی زمانی که تمام و کمال با شما مخالف باشم.

رفقای آنارشیست باید ویژگی های مثبت بحث های سیاسی را به یاد داشته باشند. به خصوص به یاد داشته باشند که کسانی مثل اما گولدمن و ولترین دو کلار- به عنوان تنها دو نمونۀ مشهور- در بحث هایی با سوسیالیست ها (مارکسیست ها) شرکت کردند و دست آخر هم از خلال یک چنین بحث هایی به سوی آنارشیسم کشیده شدند!

بنابراین مسألۀ بحث، این نیست که وجه اختلاف ما در مورد «آنارشیسم» امروزی در کجا قرار دارد. اما برای من این طور به نظر می رسد که مقالات شما در نشریۀ «همبستگی» بیش از حد روی آنارشیسم قرن نوزدهمی «از مُد افتاده» متمرکز بوده است و نه روی جریان های متنوع، مغشوش، آزادی­خواه و آنارشیستی امروزی.

من از طریق فعالیت در انتشار نشریۀ «نه کشور، نه مرز» (که برای تقریباً 10 سال بسیاری از متون آنارشیستی و مارکسیستی را در کنار یک­دیگر در قالب یک شماره و تحت یک موضوع منتشر می کرده است تا به بحث و بازخورد سیاسی دامن بزند) فرصت داشته ام تا با بسیاری از «آنارشیست» های جوان در نمایشگاه های کتاب، کنفرانس ها و غیره ملاقات داشته باشم. چیزی که من را تکان داد این بود که این رفقا تا چه حد (عموماً) نسبت به آثار کلاسیک «خودشان» بی توجه بودند: پرودون، باکونین، اشترنر یا کروپوتکین. مطمئناً نکات بسیار زیادی وجود دارد که باید بحث شود، اما مایلم در این جا فقط روی پنج مورد تأکید کنم.

آموزش

وقتی تروتسکیست ها با «آنارشیست» های جوان بحث می کنند، باید متوجه باشند که مخاطبین آن ها از «آموزش» یکسان برخوردار نیستند یا اصولاً به این آموزش بها نمی دهند.

تروتسکیست ها عموماً در «مدارس حزبی» آموزش و تعلیم می بینند، در این جا با تاریخ جنبش کارگری و قوانین پایه ای «علم» مارکسیسم آشنا می شوند. مطبوعات تروتسکیستی هنوز هم روی اهمیت یک فرهنگ تاریخی انگشت می گذارند. همین موضوع در مورد کنفدراسیون ملی کار (CNT) اسپانیا تا پیش از جنگ جهانی دوم، یا در مورد بعضی گروه های آنارشیستی سنتی تا قبل از دهۀ 1960 هم مصداق داشت، اما تا جایی که من می دانم دیگر در مورد اروپا درست نیست.

فرهنگ سیاسی «آنارشیست»های جوان اروپایی به مراتب متنوع­تر است: این فرهنگ از انواع و اقسام فیلم ها و مستندهای رادیکال یا درجه­دو، مجله ها و موسیقی های شبه­سیاسی، جنبش ضدّ جهانی­سازی و انواع جزوه های کوچکی که در «اینفو کیوسک»ها بازتولید می شوند و غیره، گرفته می شود.

این را هم باید بگویم که آن دسته از آنارشیست هایی که پیشینۀ محکمی در تاریخ انقلابی دارند، مطلقاً اقدامات و تفکرات شخصیت تاریخی تروتسکی را فراموش نمی کنند (و کم­ترین تمایلی هم به کوچک نشان دادن آن ندارند). قرار نیست که شما این آنارشیست ها را به هر چیزی در مورد واقعۀ کرونشتات در سال 1921 یا شخص «نستور ماخنو» متقاعد کنید، چرا که نقش تروتسکی در جلوگیری از این جنبش های انقلابی هم مشهور است و هم به خوبی مستند. دروغ ها، تهمت ها و تحریف های تروتسکیست ها در مورد این دوره های تاریخی به این معناست که آنارشیست هایی که از این رویدادهای تاریخی اطلاع دارند، از تلاش های شما برای تماس و ارتباط­گیری با آن ها مصون خواهند بود و برای این موضوع دلیل خوبی هم دارند. آن ها به تروتسکیسم کلاسیک، به عنوان بخشی از مشکل نگاه می کنند، و نه ابداً بخشی از راه حل.

اقدام مستقیم، همین حالا!

تروتسکیست ها باید متوجه باشند که امروز «آنارشیست»ها خواهان یک اقدام فوری و مستقیم هستند. منظور آن ها از این «اقدام مستقیم»، مسلماً «انباشت اولیۀ» مبارزین (یا کادرها) در درازمدّت برای ساختن حزب نیست (پروسه ای که تروتسکیست های سنتی خیلی به آن علاقه نشان می دهند)

اکثر آنارشیست های «بزن بهادر» (و گاهی اوقات آنارشیست های «ماچو»1) ترجیح می دهند که به طوری فیزیکی با پلیس درگیر شوند، کوکتل مولوتف پرتاب کنند، صورت فاشیست ها را خُرد کنند، مراکز بعضی احزاب بورژوایی را به هم بریزند و غیره. اما بخش های «صلح آمیز» تر (اما گاهی حتی افرادی از گروه اول) تمایل دارند که همین حالا و همین جا روابط جدید انسانی را بنا کنند. یعنی به سازماندهی اشغال یک منطقه یا ایجاد کمون بپردازند؛ مسألۀ روابط جنسی را همین حالا زیر سؤال ببرند، و نه این که آن را به آینده ای دور و دراز در دورۀ کمونیسم حواله کنند؛ برای داشتن غذای سالم، سبزیجات مورد نیاز خودشان را کشت کنند؛ «کِش رفتن» مواد غذایی سالم از سطح های زبالۀ سوپرمارکت ها؛ برای افراد بی­خانمان یا مردم فقیر اشپزی کنند؛ سفت و سخت از مبارزات غیرقانونی کارگران حمایت کنند؛ آژانس های بیکاری را تحت تصرف دربیاورند؛ به سازماندهی کارگران بیکار یا کسانی که ثبات شغلی ندارند بپردازند؛ تعاونی هایی را تشکیل بدهند؛ در مورد تمام راه های تغییر زندگی روزمرّه همین جا و همین حالا بحث کنند.

به «تئوریِ همه چیز» نیازی نیست

تروتسکیست ها باید درک کنند که «آنارشیست»های جوان مانند آن ها به دنبال یک علمی که همه چیز را توضیح بدهد نیستند.

آنارشیست ها خودبه­خود نسبت به استالینیسم «مارکسیستی- لنینیستی» بی­اعتماد هستند (این مورد نسبتاً خوب است)، اما از طرف دیگر فکر می کنند که مارکس، لنین و تروتسکی اشخاص کسل­کننده ای هستند که 70، 100 یا 150 سال قبل زندگی می کرده اند و با واقعیت های امروزی ارتباطی ندارند. آن ها به وضوح از لنین و تروتسکی به خاطر واقعۀ کرونشتات، سرکوب آنارشیست های روسیه و غیره متنفر هستند، اما بیش از هر چیز آن ها مثل تروتسکیست هایی که دنبال یک دیدگاه علمی و منسج می گردند، نیستند. آن ها از ایده های مختلف و ناهمگون الهام می گیرند که برای مارکسیست های تماماً نامنسجم و گاهی حتی ارتجاعی به نظر می رسد.

آن ها می توانند هم از روشنفکران پست مدرن و سردرگم طرفدار کثرت­گرایی فرهنگی الهام بگیرند و هم از متفکران ناشناختۀ وگان2 یا پسا-اکولوژیست. به علاوه آن ها به راحتی می توانند شما را به اشتباه بیندازند، چرا که وقتی در مورد «اقتصاد» می نویسند (مقوله ای که هر مارکسیستی می داند یک واقعیت مجزا نیست و با مناسبات اجتماعی انسان ها ارتباط درونی دارد)، اغلب از اصطلاحات مارکسیستی پرابهام استفاده می کنند و بنابراین ممکن است شما فکر کنید که می توانید به راحتی آن ها را به سوی «علم» مارکسیستی مورد علاقه­تان «جذب» کنید. اما این تماماً یک توهم است.

جراید آنارشیستی، برخلاف اکثر روزنامه های تروتسکیستی، عموماً ارزش بالایی برای «داستان های واقعی» در مورد زندگی روزمره و تجارب کوچک آن قائل می شوند. آنارشیست های جوان به شکل های خلاقانه تر تبلیغات ارزش بیش­تری می دهند: تئاتر خیابانی، ویدیوهای اینترنتی، و رویدادهای فرهنگی بزرگ، که از نظر آن ها به اندازۀ میتینگ ها، روزنامه ها یا جزوه های سنتی کارایی دارند. این موضوع به سنت «انجمن های ادبی»3 (انواع مراکز فرهنگی، کتابخانه ها و غیره) در کنفدراسیون ملی کار (CNT) در اسپانیا بازمی گردد.

نتایج مشخص

تروتسکیست ها باید درک کنند که «آنارشیست» های جوان می خواهند که به قلمرو خودشان- انجمن، واحد مسکونی و محل کار خودشان- دست پیدا کنند، و نتایج مشخص اقدامات خود را هیمن حالا در آن ببینند.

بنابراین آن ها کاری به کار فروش روزنامه یا توزیع کتابچه، البته اگر به تغییر مشخص در زندگی مردم ارتباط نداشته باشد، ندارند. یعنی آن ها حتی فکرش را هم نمی کنند که چند مایل از خانه هایشان دور بشوند و تعدادی جزوه و کتابچه را بین افرادی که تا به حال حتی ندیده اند، پخش کنند. اگر هم آن ها از خانه ها به نقاط دوردست بروند، بیش­تر برای آشنا شدن با واقعیت های ناشناخته است تا تبلیغ و ترویج یک ایدئولوژی خاص در بین کارگران، دهقانان یا ستم­دیدگانِ به­ظاهر ناآگاه.

آن چه آن ها انجام می دهند یا پیشنهاد می کنند، حتی بر پایۀ شعارها وسیاست های سردرگم، بین کارگران یا دانشجویان جوان و مردّدی که تحت تأثیر ایدئولوژی جنبش ضدّ جهانی­سازی قرار دارند («جنبش خشمگینان»4 مثال خوبی است)، شدت می گیرد و آن ها در این جنبش های اجتماعی، حُکم ماهی در آب را دارند، چرا که قرار نیست یک ایدئولوژی را تحمیل کنند.

مبارزه­ جویی در محیط کار

تروتسکیست ها باید بدانند که آنارشیست های جوان نگاهی متفاوت نسبت به مبارزه­طلبی در محیط کار دارند. تروتسکیست ها سنتاً تلاش کرده اند که در کارخانه های بزرگ یا سایر محیط های بزرگ کاری شغلی پیدا کنند، و بعضاً موفق شده اند در درون بوروکراسی اتحادیه های کارگری در بخش عمومی (یا گاهی در بخش خصوصی) به مناصب و جایگاه هایی دست پیدا کنند.

آنارشیست های جوان اغلب خیلی بی­ثبات هستند (درست مثل تمامی اعضای نسل خود) و در مراکز تلفی و مشاغل موقتی کار می کنند. این موضوع شاید بتواند توضیح دهد که چرا آن ها به استراتژی های بلندمدت برای ساختن گرایشاتی در درون اتحادیه های کارگری علاقه­مند نیستند، و بیش­تر به اقدامات مستقیم در درون انجمن خود بیش­تر از محل کارشان- که همیشه در حال تغییر است- مشغول هستند. به علاوه برخی از آنارشیست ها (البته نه همۀ آن ها، چون برخی آنارشیست ها از تاکتیک های تروتسکیستی برای نفوذ به بوروکراسی اتحادیه های کارگری استفاده می کنند) فکر می کنند که اتحادیه های کارگری، مانع و سدّی در مقابل خودسازماندهی در بین کارگران هستند، و در برخی موارد آشکارا در مقابل جریان های مستقل و خودمختاری قرار می گیرند که از دل کارگران رادیکال پدیدار شده اند.

این مقالۀ کوتاه شاید این حس را به شما منتقل کند که «آنارشیست»های جوان افرادی آتشی­مزاج، فوق العاده حساس، دلسوز و باحال هستند، درحالی که تروتسکیست ها اشخاصی خون­سرد، غیرحساس، بی­تفاوت و کسل کننده هستند. البته رگه هایی از حقیقت در این دو کلیشه وجود دارد.

بنابراین اگر تروتسکیست ها قصد دارند که به طور جدّی با آنارشیست های جوان امروزی (و هم­چنین سازمان های آن ها) بحث کنند، باید ابتدا خودشان را بر مبنای همان نکاتی که توضیح دادم به پرسش بگیرند. چه کسی می داند، شاید بالأخره اتفاق جالبی رخ بدهد.

1 ماچو (Macho) به مردانی اطلاق می شود که به شیوه ای اغراق آمیز و عموماً زننده، خصوصیات “مردانۀ” خود را، مثل نیروی بدنی بالا و غیره، به نمایش می گذارند و رفتارهایی “جاهل­مآبانه” انجام می دهند.

2 طرفدار فسلفۀ وگانیسم (Veganism)؛ طرفدار نوعی سبک زندگی و تغذیه که در آن هر نوع محصول حیوانی از غذا و مواد مصرفی حذف شود. به همین دلیل افراد “وگان”، نسبت به رعایت حقوق حیوانات، حفظ محیط زیست، داشتن زندگی سالم و غیر حساس هستند.

3 Ateneo

4 indignados

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *